eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
628 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلک زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم ميدوزي فداي آنهمه احساس مادرانه ی تو شب تولد زينب كجاست شانه ی تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي : عمرم تمام و مدح تو مانده ست ناتمام معنای عشق "زینَب کبری" ست والسلام صلي الله عليک يا سيدناالغریب يااباعبدالله الحسين سلام و عرض ادب، صبحتون بخير، ولادت با سعادت قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله‌ی بنی هاشم، حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار مبارک باد. .
حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست اینجابه کنج خانه که جای تن تو نیست خیلی تنت ضعیف شده فکر می کنم شاید که این لباس برای تن تو نیست هنگام باز کردن در میخوری زمین ای وای از قدم که عصای تن تو نیست حوریه ی بهشت به غیر از حریر یاس سوگند میخورم که سزای تن تو نیست من نذر روزه میکنم امشب سر نماز من حاجتم به غیر شفای تن تو نیست زخمی و قد خمیده و تبدار و خسته ای تغییر کرده این که نمای تن تو نیست : 💔😭 دیشب دست به مویم کشید و گفت بخـواب، مـادرمـان خـوب میشود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
. نوکرِ حضرتیِ شاهم و مهمان نجف راهم افتاده دوباره به خیابان نجف ناخودی نیستم آقا خودی‌ام اهل توام نَسَبم می‌رسد ای شاه، به سلمان نجف رعیت ملک تو و نانخور فرزند توام کیستم من؟ یکی از مردم ایران نجف حیدری زاده‌ام و اهل رضا آبادم نجفی‌ام، وطنم هست، خراسان نجف وسعت ملک تو از عرش، فراتر رفته عرشیان تازه رسیدند، به پایان نجف شده‌ام تشنه‌ی باران عطایت مثلِ دور افتاده‌ترین خارِ بیابان نجف خوب تکثیر شدم تا که به چشمت آیم روی هر تکه‌ای از آینه‌بندان نجف تا گدای تو شدم زندگی‌ام تامین شد لقبم هست «گداپیشه‌ی اعیان نجف» من کجا و تو کجا، کاش مرا بنویسی مورِ دانه‌کشِ دربارِ سلیمان نجف دلم و عقربه‌ی قبله‌نما جلد تواند که نمازم شده مایل سوی ایوان نجف آسمان حرمت طبع لطیفی دارد شعرِ تَر ساخته با شُرشُر باران نجف جان ناقابل من نیز، حلالت آقا ثبت کن نام مرا جزء شهیدان نجف : نوکرت هرکس که باشد، بهترین عبد خداست حُبّ تو تا عرش اعلی می‌ برد افتاده را صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام .
. ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا افتاده ام به گوشه ی عزلت به اشک چشم بی تاب و ناتوان به خدا خسته ام بیا هر کس به طعنه ای بزند نیش خویش را از نیش این و آن به خدا خسته ام بیا از وصف اینکه سختی دوران کشیده ام الکن بود زبان به خدا خسته ام بیا آقا خلاصه که به لبم جان رسیده است ای شاه جمکران به خدا خسته ام بیا هر روز و شب دو مرتبه خون گریه میکنی آقای روضه خوان به خدا خسته ام بیا : به عالمی نفروشم دمی ز حالم را که قیمتی ترین چیز است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، وقتتون بخير، روزتون معطر بنام .
. شب تا سحر جز نام تو نجوا ندارد کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد؟ دلداده تنها لذّتش دیدار یار است وابستگی به لذّت دنیا ندارد می‎سوزم و می‎سازم عمری با فراقت پروانه جز آتش که جایی را ندارد هر فصلی از عمرم زمستان است بی تو دنیای بی ‎تو واقعاَ گرما ندارد ما را به عنوان می‎ شناسند بی‎ تو کسی کاری به کار ما ندارد ای خوش به حال آنکه مثل مهزیارت جز دیدن تو در سرش رؤیا ندارد از دیدنت محـروم می‎ماند یقیناَ چشمی که رنگ و بویی از تقوا ندارد وقتی که جای بهتر از ما خیمه‎ ی توست دیگر برای روسیاهان جا ندارد تا زنده‎ ام می‎بینمت یا نه؟ بگو که این نوکرت توفیق دارد یا ندارد؟ گر چه بدم امّا تو را می‎خواهم آقا مجنون تمنّایی به جز لیلا ندارد خوشبخت آنکه انتخابش کرده‎ای بدبخت آنکه این لیاقت را ندارد هر جای هیأت که نشستم فیض بردم پایین و بالا مجلس آقا ندارد : ... یک روز عاشقانه تو از راه میرسی ‏آن روز واجب است بمیرم برایتان صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
دردي مثال درد و غمت، میشود مگر؟ رنگی سياهی علمت، میشود مگر؟ اي کشته ی فتاده به هامون، قتيل اشک کس نااميد از کرمت، میشود مگر؟ يک جمله ی تو حُر و زهر و حبيب ساخت آخر بدون فيض دمت، میشود مگر؟ اصلا بهشت با همه ی حور و کوثرش باب ورودی حرمت، میشود مگر؟ بی لطفت ای امير دلم هيچ شاعری مقبل و يا که محتشمت، می شود مگر؟ تغيير کرده قافيه در بيت آخرم بی ذکر روضه و اَلَمَت، می شود مگر؟ از آب هم مضايقه کردند کوفيان داغی شبيه هُرم لبت، می شود مگر؟ : 💔 منشا گریه ی ما هر که خودش گریه کنان سوی حرم خواهد شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
شکر خدا، لطف خدایت رو به ما کرد ما را در این دنیا به عشقت آشنا کرد از پیش پرچم می گذشتم ای الـحق که آقا مـادرت ما را صدا کرد مادر بزرگم لحظه ی آخر زِ عشقت رو سوی کوی پر غم کرب و بلا کرد اول دعا بر مهدی زهـرا نمود و آنگاه او یک یک نوه ها را هم دعا کرد یادم نرفته قلب زارم در گـوهرشاد میدان مشک ساقی غم را هوا کرد اول مـرا نفـسـم شبیه پادشه کرد آخر مـرا زهـرا شبیه یک گـدا کرد لطف خدا یکباره ملطوفم نمود و با ما هر آنچه کرد آن لطف خدا کرد : 💔 عمریست حسینی ام، نمک گیر شدم هرشب سَرِسفره‌ی حسیـن سیر شدم هرکس به جوانیش رَهی را طی کرد من هم دَرِ خانه ی حسیـن پیر شدم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
از گنبدش نورِ کرامتها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است در قلب صحن انقلابش، انقلاب انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پابوسیش هرقدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار درگیر است در خواب دیدم: آب سقاخانه می نوشم گفتند: مشهد، یک سفر، شاهانه تعبیر است : دلِ همیشه غریبم هوایتان کرده است هوای گریه ی پایینِ پایتان کرده است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
گل باغ پدرت بودی و پرپر نشدی سوخته در وسط شعله، پس ِ در، نشدی فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت گل رویت به خدا لطمه ای از خار ندید پهلویت از نوک مسمارِ در، آزار ندید تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود در دل حادثه ها زخم به روی تو نخورد دست نامحرم بی رحم به روی تو نخورد هفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت : زائرت زائر زهراست ولى بى بى جان خاک غمبار كجا و حرم امن كجا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز وفات سلام الله علیها تسلیت باد🏴 .
قومی که مسیرش همه برعکس شهید است در حسرت دیدارِ کمی، خوابِ سفید است جمعی که زر و سیم شود کعبه ی آنها آمرزششان پیشِ خداوند بعید است در کوفه حسینی شدن امروز چه سخت است وقتی که به بازار پر از وعده وعید است با مردم شهری که به هم رحم نکردند دیگر چه نیازی به ستمهای یزید است دیگر به سراپرده ی خورشید رسیدن از راهِ سیه گشته ی ما قطع امید است روزی که بیایی پسرِ حضرتِ زهرا مردم همه گویند که دینِ تو جدید است اینجا به کسی خوش نگذشته است کجایی؟ هجران، نفس از این دل دیوانه بریده است تلخ است اگر زندگیِ منتظرِ تو... این زهر فراق است که از غصه چشیده است طوفان نکند رحم به هر برگ و درختی برگرد تن خفته ی ما شاخه ی بید است برگرد ببینی که چه اوضاع وخیمی ست آری بخدا مرگ در این بُرهه مفید است : با هر نفسی سلام کردن عشق است آقا به تو احترام کردن عشق است چـون نام قشنگت به میان می آید از روی ادب قیام کردن عشق است سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
ﻋﻤﺮیست ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻋﻤﺮیست ﺑﺎ ﻧﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺮﺑﺖ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻ‌ﺩ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﺑﺎ ﺣﺎﺟﺖ ﻭ ﺩﻋﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ شبهاﯼ ﺟﻤﻌﻪ ﺯﺍﺋﺮ ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﮐـﺮﺑﻼ‌ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﺎ ﺳﻮﺯ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻻ‌ﯾﻖ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺍﻧﯿﺲ ﻏﻤﺖ ﺷﻮﯾﻢ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﻪ ﻏﯿﺎﺑﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﻏﺮﺑﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭﺭﻕ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﮔﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﺲ ﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ، ﺗﻮ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ : 💔 گناه سهم من و گریه قسمت چشمت چقدر حضرت دل غصه جای ما خوردی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام .
نگاهم کن، دلم یک خلوتِ جانانه می خواهد کبوتروار آمد روی گنبد، دانه می خواهد عطش دارم، تو در جریانی و دیریست میدانی دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می خواهد ضمانت کردی و از دستهای مهربان تو برای بستنِ پیمان، دلم پیمانه می خواهد فدای آن گلایلـهایِ بالایِ ضریحت که ملائک پرور است و دورِ خود پروانه می خواهد گدا آدابِ درباری نمیداند فقط از تو سلامی مهربان و کاملا شاهانه می خواهد سر از دیوارِ گوهرشاد عمری برنمی دارم که غمهایِ وسیع و بیشمارم شانه می خواهد به گنبد عادتم دادی کنار صحنِ آزادی کبوتر بچه ات را رد نکن که لانه می خواهد به دعوتنامه محتاجم نگاهم خیره مانده ست و براتِ کربلا از دستِ صاحبخانه می خواهد : عشق یعنی که دمی بشنوی از نام رضا و دلت گریه کنان راهی مشهد بشود