eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
نام را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست هرچند باعث همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغ تو را دید، غم گریست اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه آن را به حق دادم قسم، گریست با ارزش است پیش تو و مادرت حسین چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که میان حرم گریست گوشه‌به‌گوشه ی روضه‌های توست اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست یک قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمان ما برای تو با این رقم گریست در روز حشر حسرت بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست فرموده است: مرهم زخم دل من است چشمی که در عزای گریست : ❤️ هم خودم، هم پدرم، هم پسرم نوکـر تو نسل ما را به خدا صاحب و ارباب تویی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
.: . 🔊 (علیه السلام) ⭕ متن: سفر کربُبلا، حاصلش... 🎤 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃  سفر کربُبلا، حاصلش رنج و بلاست خطبه خوان نهضتش، دختر شیر خداست سیدی یا مظلوم، یا اباعبدالله در زمین کربلا، شور و غوغا برپاست پیکر خون خدا، زخمی تیغ بلاست عترت مولا را، به اسارت بردند هستی خیمه را، همه غارت بردند سفر کربُبلا، حاصلش رنج و بلاست خطبه خوان نهضتش، دختر شیر خداست سیدی یا مظلوم، یا اباعبدالله در ره کوفه و شام، دختری محزون است از جفای اشقیا، قلب پاکش خون است دیدگانش ترِ غم، پای او مجروح است دست او زخمیُ کین، خسته جان و روح است عترت مولا را، به اسارت بردند هستی خیمه را، همه غارت بردند سفر کربُبلا حاصلش رنج و بلاست خطبه خوان نهضتش دختر شیر خداست سیدی یا مظلوم، یا اباعبدالله قبله‌گاه ما بوَد، خال ابروی حسین مرکز دارالشفاست، خاک بین الحرمین سیدی یا مظلوم، یا اباعبدالله
314.8K
// 🌹🌹🌹⚫️🌹🌹🌹🌹🌹⚫️🌹🌹🌹🌹🌹🔷🔴 مادرا مهربونن/فرشته های خونن لالائِ  شبونه/برای ما میخونن مادر چراغ خونه است/رحمت حق نشونه است بی کلک و فدائی/ فقط او در زمونه است بهشت بزیر پاشه/عالم محو صفاشه کاری بکن برایش/ خدا ازت رضا شه بوسه بزن به پایش/میون ابروهایش فقط اونه جوونیش /ریخت پای بچه هایش اونکه مادر نداره/ مرغیه پر نداره دنیا زندونه  واسش/چون تاج سر نداره گل همیشه بهار/ کانون عزّ و وقار کیه بجز مادرت /در گذر روزگار جونم فدای مادر/ چشمم سرای مادر جون می گیرم  خدایی /به یک  دعای مادر رفتی دلم شکسته / بغض به گلوم نشسته به کی بگم که داغش /  پرو بالم رو بسته کاشکی میشد دوباره/به خونه پا بزاره بارون رحمتش را /رو سرِ ما بباره میرم سرِ مزارش/ گل میکنم نثارش دلم گرفته مادر/  کو بشینم کنارش حرف( صفا )همینه/کسی داغش نبینه مادر به پیش بچه ش/همیشه نازنینه شاعر قاسم جناتیان قادیکلائی ❤️❤️❤️❤️❤
382.2K
دنیا محل گذره 🌹🌹🌹🔷🔷🔷🔴🔴🔴🔵🔵🔵❤️❤️❤️💚💚💚‼️ دنیا محل گذره مبادا که یادت بره آدم مثله مسافره مبادا که یادت بره اومدنت تو این جهان از روی اختیار نبود بی اختیار باید بره مبادا که یادت بره نقشتو خوب اجرا بکن که صاحبت قبول کنه آدمیزاد در خطره مبادا که یادت بره یکی فریب قدرت و مال جهان را میخوره یادش میره رهگذره مبادا که یادت بره یکی اسیر و بندهٔ مقام دنیایی میشه توی رفاقت دو دره مبادا که یادت بره یکی تو این دو روز عمر بجز حقیقت نمیگه کاراش مثله اباذره مبادا که یادت بره یکی مرامش مردی و سوی خیانت نمیره مثل یه دُرّ و گوهره مبادا که یادت بره یکی تو عشق و عاشقی مثل شهید ِوطنه یادش همش در نظره مبادا که یادت بره یکی ز خون شهدا شرم و حیا نمیکنه دائم فکره سیم و زره مبادا که یادت بره هر کاری در دنیا کنی فردا باید جواب بدی مو به مو ثبت دفتره مبادا که یادت بره شاهده دادگاه خدا اعضاء جسم من و توست این قول و حرف داوره مبادا که یادت بره قربون اون خدا برم همه رو یکجور میبینه شاه و گدا. برابره. مبادا که یادت بره تو زندگی هر کسی یار و پناهی میشه دید پدر برات تاج سره مبادا که یادت بره رفیق تو عالم زیاده بی کلکش. فقط یکی است اونم به والله مادره مبادا که یادت بره قیامت و روز جزا (صفا) تو اعتقاد ماست قبول نداره کافره. مبادا که یادت بره 🌹🌹🌹 شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
. آنشب كه شب ، از صبح محشر تيره تر بود آنشب كه از ان ، مرغ شب هم بى خبر بود آنشب كه رخت غم به مه ، پوشيده بودند آنشب كه انجم هم سيه پوشيده بودند آنشب كه خون از دامن مهتاب مى ريخت اسما براى غسل زهرا اب مى ريخت آن شب خدا داند خدا داند كه چون بود قلب على زندانى فرياد و خون بود طفلى گرفته آستين دانم به دندان تا ناله ی خود را كند در سينه پنهان آندشب اميرالمؤمنين با اشکِ ديده مى شست تنها پيكر يار شهيده مى شست در تاريكىِ شب مخفيانه گه جاى سيلى گاه جاى تازيانه صد بار از رفت و دست از خويشتن شست تا جان خود را در درون پيرهن شست مى شست جسم يار خود آرام و خاموش مى كرد بر دستش نگه طفلى سيه پوش خود در كفن پيچيد آن خونين بدن را خونين بدن نه! بلكه جان خويشتن را چشم از نگه، لب از نوا، ناى از سخن بست بگشود دست حسرت و بند كفن بست ناگه فتاد آن تيره كوكب را نظاره بر گِرد ماهِ خويش، لرزان دو ستاره دو گوشوار غم ز هوش افتاده بودند بر خاک تنهايى خموش افتاده بودند دو جوجه ی در آشيان بى آشيانه دو بلبل خاموش مانده از ترانه از بى كسى دو بال در هم برده بودند گويى كنار جسم مادر مرده بودند داغ دل مولا دوباره گشت تازه ريحانه ها را خواند پاى آن جنازه كاى گوشه گيرانِ شبِ غربت بياييد آخر وداع خويش، با مادر نماييد آن پر شكسته طايران از جا پريدند افتان و خيزان جانب مادر دويدند چون جان شيرين جسم او در بر گرفتند يك بوسه از آن لاله ی پرپر گرفتند يكباره از عمق كفن آهى بر آمد با ناله بيرون دست هاى مادر آمد در قلب شب، خورشيدِ خاموش مدينه بگذاشت روى هر دو ماهش را به سينه ناگه ندا آمد على بشتاب بشتاب دو گوشوار عرش را درياب درياب مگذار زهرا را چنين در بر بگيرند مگذار روى سينه ی مادر بميرند خيل ملک را رحمى از بهر خدا كن از پيكر مادر يتيمان را جدا كن ..........................................................
به سر من عجب شوری و توی دلم عجب حالیه جای مدافعان حرم شب ولادتت خالیه یار حسین دلدار حسین تویی همه کس و کار حسین ای اول علمدار حسین زینب زینب به اریکه دل حاکم زینب زینب عقیله بنی هاشم هم قهرمانی زهرا نشانی ای روح با ایمان جانیم سنه قربان **** دوباره دلا بی قرارن که فاطمه دختر اورده همه میگن برا حسینش خدایی یه لشکر اورده نور دلم ای شور دلم با وجود تو مسرور دلم عاشقت همه جوره دلم زینب زینب الگوی وفا بانو زینب زینب هر دردد با بانو هم قهرمانی زهرا نشانی ای روح با ایمان جانیم سنه قربان **** تو اومدی و نور خورشید با نور نگاه تو کم شد علم سرخ زینبیون میون اسمون علم شد عشق منی به قربان تو ام غلام پیرغلامان تو ام دیوونه حسین جان تو ام زینب زینب ای روح دعا زینب زینب زینب ناموس خدا زینب هم قهرمانی زهرا نشانی ای روح با ایمان جانیم سنه قربان 💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱
فرشته به شکل بشری حضرت زینب سلام الله علیها یه فرشته به شکل بشری اومدی از حسین دل ببری دلدار حسین دلدار حسن تکرار علی در هیبت زن کوچه های مدینه نذری می دن نور خدا رو رو دستای تو دیدن دلدار حسین دلدار حسن تکرار علی در هیبت زن همه عالم تو دستای تو إ برکت تو قدم های تو إ توی قلبت حسین جای تو إ هم زینبی و هم جان حسین هم خواهر و هم جانان حسین شونه به شونه همیشه با حسینی تو تنها راه رسیدن به حسینی دلدار حسین دلدار حسن تکرار علی در هیبت زن سایه ی تو همیشه رو سرم پر شوقه دو تا چشم ترم شب میلاد سالار تو إ بیام سمت حرم معنا شده با تو واژه ی عشق دلبند علی بانوی دمشق مریم و حوا کنیزای تو هستن بهجت و قاضی پای درست نشستن دلدار حسین دلدار حسن تکرار علی در هیبت زن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ روایت‌ حاج‌میثم‌مطیعی از فتنه ۹۸ [قم/ حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)] با نوای: حاج میثم مطیعی تاریخ: چهارشنبه ۹۸/۰۸/۲۹     باز هــم فتنــــه ! امان از فتنــــه های رنگ رنگ باز هم کشــــتار و غــــارت، باز ســوغات فرنگ  میهن مــن! باز زخـــــــم از نابرادر خورده است گرم جنگ رو به رو،ازپشت خنجر خورده است حـــرف دارد با دل ما، قــــــدر یک تاریخ حرف سرخی خـــون شـهیـدان بر سپــیدی های برف باز هــــم ابلیـس، از صــــــورت نــقاب انداخته جاهلـیت شــــعـله بر جــــــان کـتـــاب انداخته خاک میهن! باز هم جسـم شـهیدی سهم توست  شرحــه شــرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست باز با کــــبریــــــت دشــــــمن آتشی افروخـتند در میان شعله دیـــدم خشـک و تر میسـوختند چیســـت کار و بـار دوزخ زاده‌هــا؟ آتــش زدن دزدی و کشـــتار و قـــــــرآن خـــــدا آتش زدن باز هم خــــون،،، خـون پاک لاله بر چنگال گرگ برنگــشـــتـن‌های سـنگـــین پـــــدرهای بــــزرگ باز هم خــــوش رقـصــــــی باروت ها در بادها کُشــــــــته‌ســـازی‌‌های هــــالیـــــوودی جلادها این طـــــرف نابــــود شــــد دارایـی نان‌آوری آن طرف خــاکســـتری ماند از جــــهاز دختـری باز از داغ شـــــهیدان ســــینه ها غــــوغا شده  آه از آن نوزاد یک ماهـــــه کـــــه بی بابا شده  در گلومان خشـــک شـد فـــریادهای اعـــتراض در هجوم های و هو گم شد صـــدای اعــتراض در کمـــین بودند گــرگان، فتنه در ســر داشتند خــوابهایی دیـده بودند و ســـــر شـــر داشتند خواب میدیدند هـر قشــــری به میــدان پا نهد هر گـروهـی با شــــــعاری در خـــــیابان پا نهد این یکی فــــــریاد استـــعفای دولت ســـر دهد آن یکـی در آتــــــــش تعطیــلـی مجـلـس دمـد هر یکی چــــــیزی بگوید، حق و باطل گم شود موجـــی از ســــــردرگمی ها قسمت مردم شود خویش را در خیل مــــــردم جــــا دهد آشوبگر یعنی از مـــــردم بگــــیرد جان و از مردم، سپر آتشی خـــیزد که خــــــاموشی نگــــــیرد سالها کیــــــنه هایی که فـــــراموشی نگیــــرد سـالها صبح یکشــنبه کلامی روی آتـــــش آب ریخـت فتنه را دیدم که حیران و هـــراسان میگریخت تا صــــف مــــردم از اين آشفــتگی ها دور شد اغتشـاشی کــور بر جـــــا ماند و فتنه کور شد باز هــــم از فتــــــنه‌ی قابیل رد شــــد کاروان با تـــولای علـــی از نــــیل رد شــــــــد کاروان فتنه رفت و فتنه گردان، غرق  رسواییش ماند انقلاب ما در اوج اقــــــتــدار خــــویــش ماند با کلامی مختصـــــر نیــرنگشــــان بر باد رفت خــرج های چـنـد ســــال دشــمنان بر باد رفت گـرچه بعضی ازخودی ها آن زمان دلخورشدند از ســـوال و شــــبهه و نقــــد و تأمل پر شدند از چــه رو آقا خودش را خــرج دولت کرد باز؟ خــویـش را آمــاج تیـــغ طعن و تهمت کرد باز غـافل از این که چه جنگی پشت این صحنه به پاست در کمین گاهندگرگان لحظه ای غفلت خطاست ادامه👇
خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟ نور ماه اسـت او، تو راه از چاه بشــناس و بیا از ریاض و لنــدن و پاریس ایـــن آتــش رسید دود آن هم میــرود در چشمشان، خواهند دید حاجــــیـان بار بســــته جــانــب میقات غرب! چیست جزتحریم وآشوب وبلا سوغات غرب؟ با صــف اول نشــــینان فـاش میگـــــوییم راز اعتــراض ما ســــر جــای خودش باقیست باز اعتــراض ما به سستی های تدبیـــــر شماست از گرانیها، از این شـش ســــال تأخیر شماست مـــــردم آرام مـــا از ایــــن تلاطـم دلخـــورند دلخوشـان بازی برجــــام! مــــردم دلخــــورند از معطل کـــــردن کشـــــور ســـــر میـز فریب که نشد از آن بجز تحـــــریم روزافزون نصیب دم به دم از گفتگـــــو با اجـنــــبی دم میزنیــد پس چـــــرا در گفتگـــــو با مردم خود الکنید؟ مـــردم مـــا از تکبـــر، از تــورم شــــــاکی اند از لجوجــــان ســــیاست باز، مــردم شاکی اند نسـل آدم تا قیــامت، ایمـــن از قابـــیل نیست بافریدونی که خودضحاک شد تکلیف چیست؟ طعنه بر دســــت عدالت می زند قارون عصــر مردمـان را خرد و کوچــک دیـده از بالای قصر باز گـــــــــردید آی... ای دلـــدادگان آمــــــریکا راه حل اینجــا سـت آری در همـــین ایــران ما وای بر آنان که دل دارند با دشـــــمن گـــــــرو حشــر آمـریکاپرســـتان با تــرامــپ و پومپئو! هرکه خاک این وطـن خــرج قـمار خویش کرد  باخت و یک عمــــر بدبختـی  نثار خویش کرد جـان مولا با ولی این عهـــــد و پیمان مشکنید این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید هرکه با خــــوبان خیانت کرد سیلی می خورد فاسـد اینجــــــا بی برو برگــرد سیلی میخورد گردنه در گــردنه ایــــــن راه هم طی می شود آخـــــر هــر فـتنه ای اینجـــــا نه دی می شود با چـــــراغ لاله ها ایـنک ره ما روشـــــن است راهــیان صـــبح میـدانند فـــــردا روشـن است نوبه نو با هـر شـــهیدی عهـــــد ما تجدید شد راه سبز ما به خـــــون سـرخشان تمـــدید شد باز دل، چشـــــم انتظاری را روایــــت می کند صـاحبــی داریــم ما، مـــا را هــــدایت می‌کند جان هستی اوست باید بگذریم ازجان خویش تا ظهـــورش برنگـــردیم از سـر پیمان خویش ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•منصوره و راضیّه... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة،اَلْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّة،اَلرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّة، اَلتَّقِيَّةُ النَّقِيَّة، اَلْفاضِلَةُ الزَّكِيَّة، اَلْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَة،اَلْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَة..."   منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری   حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر اِنسیّه و حوریّه و اِنسیّۀ حَورا   *مادر! فداي تك تك اساميِ تو بشم، چه جوري صدات بزنم؟ با هر اسمي با هر عنواني، هر چي بگم، آخرش دلم ميخواد بگم: مادر!...*   حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر اِنسیّه و حوریّه و اِنسیّۀ حَورا   این‌ها همگی فاطمه هستند ولی نیست محبوبیت فاطمه محدود به این‌ها   مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها   فردوس برین، باغ بهشت است به صورت فردوس برین خانۀ زهراست به معنا   پیچیده در آن عطر بِه و یاس و گُلِ سرخ بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی   *كجا ميتوني همچين خونه اي پيدا كني؟ خانه اي كه پيغمبر تمام قد بايسته مقابلِ اين در و ادب كنه، بگه:" السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة" كجا ميتوني همچين خونه اي پيدا كني؟ كه جبرائيل و عزرائيل و ميكائيل ميخوان بيان داخل بايد اجازه بگيرن...*   پیچیده در آن عطر بِه و یاس و گُلِ سرخ بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی   *البته اين روزا ديگه توي اين خونه بويِ اين عطرها نميآد، فقط بوي دود و آتش ميآد، فقط بوي غربت و تنهايي علي ميآد، خونه ي بي فاطمه خونه نيست، زندانِ برا علي، خونه ي بي مادر خونه نيست، ماتمكده است...*   روزی که بخندد همۀ شهر بهاری‌ست آن شب که بگرید، شبِ عالم شب یلدا   محمدحسين ملكيان   *اين روزاي آخري علي آرزو داشت زهرا يه بار بخنده، زينب آرزو داشت يه بار ديگه مادر بخنده...خدا نكنه مادري تو خونه گريه كنه؛ خدا نكنه مادري تو خونه دلش بشكنه، ديگه اون شب شبِ يلداست، صبح نميشه... مادر كه نباشه همه چيز متلاشي ميشه، قربون اون مادري برم كه جوان رفت، چهارتا بچه قد و نيم قد رو گذاشت برا علي و رفت...هيچ كسي مثل علي نميتونه برا ما روضه بخونه، امام سجاد وقتي ميخواد خودش رو توي شام معرفي كنه اينجوري معرفي ميكنه: "اَنَا اَصبَرُ الصّابرين" من پسر كسي هستم كه توي صبر سرآمدِ همه است، يعني براي صبر يه قله در نظر بگير، علي رويِ قله است... يه موقعي يه نفر تواني نداره، چاره اي نداره، مجبورِ صبر كنه، يه موقع يه نفرعلي است، اسداللهِ الغالبِ، قهرمانِ بدر و خيبر و اُحدِ، يه ضربه ي شمشير علي بالاتر از عبادتِ جن و انسِ، ميتونه با ذوالفقارش دودمانشون رو به باد بده، اما مأمورِ كه صبر كنه، اواخرِ عُمر پيغمبر، پيغمبر فرمود: خونه رو خالي كنيد، با علي كار دارم، سلمان ميگه: علي رو صدا كرد، شروع كرد دستِ علي رو فشاردادن، عهد ميگرفت از علي، هر چي پيغمبر ميگفت، علي ميگفت: چشم، صبر ميكنم، حقِ تو رو غصب ميكنن، چشم صبر ميكنم، حكومت رو ازت ميگيرن، چشم صبر ميكنم، يه مرتبه سلمان ميگه: پيغمبر يه جمله اي گفت، يه مرتبه ديدم علي با صورت خورد زمين، صورتش برافروخته شد، چي گفت: پيغمبر؟ اونايي كه ناله دارن، علي جان! بايد با چشمات ببيني فاطمه ات رو توي كوچه هاي مدينه ميزنن، بايد ببيني قنفذ يه طرف، مغيره يه طرف... حالا ميخوام از زبانِ علي روضه بخونم:*   تو اُفتادی ز پا اما، علی رو، رو به راه کردی  دیدی آخر تو این خونه، پایِ تابوتُ وا کردی    *باورم نميشد بعد از نُه سال تابوت بياد تويِ خونه ي علي..*
آیة الکرسی به نظم فارسی 👌 نباشد جز الله پروردگار که حیّ است و قیوم آن کردگار 🌹 نگیرد خدا را کسالت فرا نه هرگز بخواب اندر آید خدا 🌹 زمین و سماوات ، از آن اوست همه ملک گیتی به فرمان اوست 🌹 به درگاه ایزد چه کس را سزاست؟ که سازد شفاعت مگر آن خداست 🌹 همه علم گیتیست او را به دست به هر چیز کاید به هر چیز هست 🌹 به چیزی به علم یگانه الا احاطه ندارد کسی هیچگاه 🌹 جز آنچه بخواند خدای نکو که مردم بدانند از علم او 🌹 بود وسعت علم او بی کران فراتر ز ارض است و هفت آسمان 🌹 ندارد بر او زحمتی حفظشان علّی و عظیم است آن بی نشان 🌹
یعقوب دوباره راهیِ کنعان شد گریان شد و حیران شد و سرگردان شد عاشق شدن این است، خدا می خواهد یعقوب اگر مطیعِ الرَّحمن شد میخواست خدا صبور باشد در هجر در مصر، عزیز کرده اش زندان شد یک رشته ی این هجر، توسل بوده پیمودن این راه، اگر آسان شد با یادِ خدا اسیر هم آزاد است زندانیِ این عقیده، با ایمان شد پس اهل مدافع حرم ها، این است... که خانه ی حَبسِشان همان هجران شد سر خم نکنند زیر بار ذلت این ارثِ رسیده، عزت مردان شد مردان شمال، جان به جانان دادند از داغ جوان، مادری گریان شد در راهِ دفاعِ از حرم جان دادند پس نام شهید ماند و جاویدان شد زان گفته، که خط سرخِ ما شامات است امروز رگِ سوریه، خان طومان شد در وصف جنوب سوریه باید گفت این منطقه هم شلمچه ی ایران شد ___________________________ هرچه بخواهی شیر نر داریم یا زینب ما را ببر، ما هم هنر داریم یا زینب ما را ببر دنیا بدون تو نمی ارزد شوق شهادت را به سر داریم یا زینب ما قوم سلمانیم و دنیا هم خبر دارد اندازه ی سلمان جگر داریم یا زینب از آن جوانانی که بین خاک و خون دیدی از جان گذشته بیشتر داریم یا زینب شمشیر ما برَّنده تر از قبل خواهد شد وقتی یزیدی خیره سر داریم یا زینب شمر و سنان ها بار دیگرتوطئه کردند پس حق بده میل خطر داریم یا زینب آنگونه که تو شام را زیر و زبر کردی آنگونه امیّدِ ظفر داریم یا زینب قاسم سلیمانی همان کِیْسانِ ایرانی است مانند کِیسان صد نفر داریم یا زینب حرف از شرافت هر کجا باشد همان جاییم در حفظ دین سینه سپر داریم یا زینب اهل بصیرت بوده و هستیم و می مانیم از دشمنانِ خود خبر داریم یا زینب نسلِ علی ابتر نخواهد شد به واللهِ ما شیعه ایم و، برگ و بر داریم یا زینب سر بندِ ما نحنُ فِداکِ زینب کبراست با این نشانه بال و پر داریم یا زینب ____________________________
(عج) گناه ، پشتِ گناهُ و گناه ، پشت گناه چه توبه ای؟! که فقط هست آه ، پشت گناه جوانی است زمانِ رسیدنِ به خدا جوانی ام همه اش شد تباه ، پشت گناه رجب گذشت ... یکی هم به داد من برسد چرا که نیست دلم رو به راه ، پشت گناه رسید سوی من آقا و رفت از دستم دوباره روزی دیدار ماه ، پشت گناه حکایتی است پر از دردِ خنده ، عاشقی ام دو چشم خیسِ نشسته به راه ... پشت گناه! دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم به پیش یار شدم رو سیاه ، پشت گناه گناهِ هیچ کسی نیست ، با خودم قهرم همیشه رفته سر من کلاه ، پشت گناه چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه شاعر؟؟؟ ____________________________
(عج) صدای پای کسی از بهشت می آید خدای عاطفه و سرنوشت می آید و عطر یاس حسینی سرشت می آید کسی که ناحیه ها را نوشت می آید به صورتش جلوات پیمبری دارد میان حنجره اش صوت حیدری دارد شب تولدش آغاز عاشقی می شد ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد نوید آمدنش صبح صادقی می شد بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد رسید و از دل بابا گرفت غم ها را رسید و چشم ترش آفرید دریا را رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را رسید تا که کند زنده یاد زهرا را رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد ستاره های بهشتی به پاش می ریزد سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد رسید و با قدمِ خود بهار را آورد به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد ملائکه همه جمعند دور بالینش دل از عشیره برد خنده های شیرینش به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش مرام حضرت زهراست رسم آیینش سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش چه ناز خواب شده در کنار بابایش کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش تمام خلق زمین و زمان گرفتاری و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش هزار میثم تمار، بر سر دارش دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل و بالش سرش از بالهای جبرائيل به دست حیدری اش زهره و زهل دارد چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد صفات بارزی از رب بی بدل دارد که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد گشود لب به سخن لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد نفس به سینه گرفتار درد می گردد اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته کرشمه های نگاهش دل از پدر برده و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده خدا صدای علی را به حنجرش بخشید گناه حیدریون را به خاطرش بخشید طواف کرببلا را به نوکرش بخشید بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید صفات بارز او را فقط خدا داند و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند مقابل سخنانش سخنوران هیچند به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است خدا شفاعت ما را به دست او داده گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده به ما به خاطر او قدری آبرو داده و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده چه می شود که فقط در کنار من باشد گدای او شوم و او نگار من باشد کمی به داغ فراقش دچار کن ما را شبی کنار خودش همجوار کن ما را به بی قراریِ او بی قرار کن ما را به تیر معرفت او شکار کن ما را بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد بیاید و به حساب دو بی حیا برسد بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست فرشته ای به لباس شریف آدم اوست به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است ____
روزگاری پر از صفا بودیم مرد میدان هر بلا بودیم دورمان هرچه بود خوبی بود از دروغ و ریا جدا بودیم بال پروازمان که وا می شد از کران تا کران رها بودیم دلمان صاف بود و بی کینه مؤمن و پاک و با خدا بودیم دلمان دل نبود دریا بود بنده ی خوب و سر به را بودیم بندگیمان به شرط مزد نبود به قضا و قدر رضا بودیم در پی کبر نه- ریا هم - نه ولی دنبال کبریا بودیم نیمه شب جانمازمان پهن و… همه مشغول ربنا بودیم اهل العفو گفتن و توبه اهل پرهیز از خطا بودیم دستمان میل مهربانی داشت بهر هر کار خیر پا بودیم آن قدر بین مان محبت بود جای "من ها" همیشه "ما "بودیم صبح هرجمعه عهد میخواندیم با مفاتیح آشنا بودیم کربلا هم اگر نمی رفتیم زائر مشهد الرضا بودیم جایمان ازدحام هییت بود عاشق این برو بیا بودیم هر شب جمعه بین سجاده همه گریان روضه ها بودیم هرچه بودیم هرچه که هستیم ما بدون “حسین” نابودیم 🔸شاعر: ____
زمینه فاطمیه اجرا :حاج مهدی رسولی. فاطمیه فصل عزاست،لباس مشکیتو بپوش شهیدامون دارن میرسن،پرچم مشکی روی دوش میرسه از عرش خدا،نوای روضه خا به گوش دلا پرخون،چشا خیس بارونن در و دیوار،دارن روضه میخونن شهیدای،پهلو شکسته گریونن میخونن همه؛اهل کائنات (حبُّ فاطمه،طریق النجات) مادری و گریه کنا،فاطمه فرزند توئن میون ظلمت تشنۀ،طلوع لبخند توئن اسیر ماجراهای،لطف گلوبند توئن میخوان باشن،تو صحن نگاه تو سپاه اشک،باشن در پناه تو کم ازشمشیر،نبود تیغ آه تو جون مرتضی؛جونمون فدا (حبُّ فاطمه،طریق النجات) اشک چشای حیدرو،دست پرستو میگیره چی شده که زهرا توی،خونمونم رو میگیره مادر کشتی نجات،شکسته پهلو میگیره اگر سوختی،اگرچه شکست پهلو نشد کم از،سر مرتضی یک مو تو الگوی،ابوفاضلی بانو میزنن صدا؛موج های فرات (حبُّ فاطمه،طریقُ النجات)
1_1386287767.MP3
5.91M
اسما دست رو دلم نزار... همچین که غسل میدادم،دستم خورد به بازوی ورم کرده اسما بریزد آب و مولا،غسلش نماید اما هنوز از زخم کهنه خونابه آید طفلان،فریاد مولا آسمانی اندوه و غم داشت دستش رسیده بر همان دستی که ورم داشت 😭😭😭😭😭😭😭 بدنو غسل داده،معمولا همینجوریه رسمه... لحظه آخر بچه ها میان وداع میکنن، تا این ندا از دو لب امیرالمومنین جاری شد، بچه ها خودشونو انداختن رو بدن مادر امام حسن،امام حسین،زینبین یکی صورت رو صورت مادر گذاشت حسین،صورت کف پای مادر گذاشت یه صحنه ای خلق شد، ندا اومد علی بچه هارو از فاطمه جدا کن. آسمونیا طاقت ندارن این صحنه رو ببینن آی حسینیا... امشب بگید آسمونیا طاقت نداشتید این صحنه رو ببینید، کجا بودید روز عاشورا؟؟!!! 😭😭😭 بچه ها اومدن بالا تل، ابی عبدالله باهمون حال که افتاده شمر رو سینه با ایما و اشاره به زینب اشاره کرد که بچه هارو ببر... رقیمو ببر، سکینمو ببر همه رو آورد توی خیمه، یه چند لحظه نگذشت یوقت دید زینب،زمین کربلا داره میلرزه آسمون کربلا تیره و تار شده یا علی ابن الحسین چی شده؟؟ پر خیمه رو کنار زد، عمه گوشواره رو از گوش بچه ها جداکن خلخالارو جداکن،زیور آلاتو جداکن عمه_بابامو_کشتن 😭😭😭😭 حاج_عباس_طهماسب_پور
فرمانده ی ما، یوسف گمگشته ی زهراست می آید و با دولت خود منجی دنیاست ما منتظر آمدن صبح وصالیم امروزه که عالم همه زخمی ستمهاست آری بنویسید که در دوره ی غمها انصاف راهِ نجات همه ی ماست ما تشنه ی دیدار گل روی نگاریم چون برکه ی خشکیده که در حسرت دریاست این الحسنِ شیعه، ز سوز جگر اوست داغ دل ما، آمدن حضرت مولاست از روز ازل سائل دربارِ ولائیم این پرچم عشق است که هر ثانیه بالاست سخت است ببینیم همه را، غیر رخ تو چشمان همیشه ترمان غرقِ تمناست برگرد بیا، منتقم سیلی مادر برگرد بیا منتظرت زینب کبراست : 💔 بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جـگـر زِ قــامـت بیا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ای حــاصل عمــــر علی برخــیز و یاری کن مرا از چه نمی گویی سخن آرام جـــــان مرتضـــی پنهان کنـی روی از علی ای یاس خوشـبوی علی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای هستیــم پابست تو هسـتـم فـدای هست تو بین شیشه ی عمر علی باشد کنون در دست تو ای یار دلجـــــوی علی دیده گـشــا سوی علی 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دل می بری از ذات حـق گاهِ دعــــا وقت نماز امـــا چـــرا یا فاطمه بنشـسته می خوانی نماز بشکسته پهلویت زِ در در پیش چشــمان پسر 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وقتی تو می خواندی مرا دشمن دلم راخسته بود کــــردم اراده ســـــوی تو اما دو دسـتم بسته بود وقتی شدی نقش زمین مـردم منِ خـــانه نشین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:طاهر کاشانی
دل غمدیده ما در جهان غمخوار هم دارد دل برای راز گفتن محرم اسرار هم دارد سخن بسیار دارد دل ز جور روزگار اما اگر گوید سخن داند ضرر بسیار هم دارد نمیگویم بغیر از حق بعالم گر چه میدانم که گوش از بهر بشنیدن در و دیوار هم دارد زبان سرخ سر سبز را آخر میدهد بر باد چرا ؟؟چون حرف حق گفتن طناب دار هم دارد اگر تیغ تو می برد مبــــــــــر نان کسی هرگز که این برندگی را خنجــــر خونخــــوار هم دارد بگرد هیچ بهر هیچ در این عالم مپیچ ای هیچ! که این پیچیــــــدگی را در طبیعت مار هم دارد بجای نوش دائم میزنی نیـــــــش و نمیدانی که این راه و روش را عقــــرب جـــــرار هم دارد غنی حق ضعیــــــــفان را به غارت میبرد اما نمی داند جهان یک خالق قهــــــــــــار هم دارد مکن ظلم و ستم ظالم بترس از آه مظلومان که روز روشـــــن هر فـــــرد شام تار هم دارد هنوز ای مدعـــــــی بهر فراز دار در عالم علی مرد خدا در مکتب خود میثم تمار هم دارد گنه کارم من ژولیده یا رب خود تو میدانی که گل با آنهمه حسن و لطافت خـــــار هم دارد ژولیده نیشابوری
💠 ✍زراره و ابوبصیر می‌گویند: به امام صادق علیه السلام عرض کردیم: مردی در نماز شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت مانده، و هرچه نمازش را تکرار می‌کند باز همین شک و وسواس را دارد. چه کند؟ حضرت فرمودند:« به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند.» سپس فرمودند: وسواس کار شیطان است، شیطان خبیث را با شکستن نماز و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید، زیرا که او دست بردار نیست، بار دیگر شما را به وسوسه و شک می‌اندازد، بنابراین به شک خود اعتنا نکنید. وقتی شما اعتنا نکردید او مأیوس شده و به سراغ شما نخواهد آمد. إنما یرید الخبیث أن یطاع فإذا عصی لم یعد إلی أحدکم: به راستی شیطان می‌خواهد از او پیروی شود. پس هرگاه از او پیروی نشد دیگر به سوی شما باز نمی گردد. آری! وسواسی بودن نه تنها در نماز، کار است بلکه درکارهای دیگر نیز کار اوست و یک نوع و روانی است که باید جدأ از آن پرهیز نمود. 📚بحار ج 27، ص 8 و 270
✳️دنيا محل آسايش مطلق نيست! 🌸🍃دنيا محل بدون اندوه نيست. مطمئن باشيد راحتي شما در اين است که دنيا را محل آسودگي مطلق ندانيد. آن جا که سراسر راحتي و آسودگي است، بهشت است. خداوند متعال مي فرمايد: من راحتي را در بهشت قرار دادم و مردم آن را در دنيا مي کنند و به همين جهت آن را نمي يابند.[1] طلب کردن و نيافتن موجب احساس در شما مي شود و احساس ناکامي موجب فشار رواني مي گردد. شما از آن جهت غمگين و افسرده مي شويد که آنچه را طلب کرده ايد، به دست نياورده ايد. ممکن است شما خيلي چيزها نداشته باشيد ولي موجب رنج و عذاب شما هم نگردد؛ چون آن ها را نمي خواسته ايد. وقتي دچار فشار رواني مي گرديد که آن چه را مي خواستيد، به دست نياورده باشيد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روزي به مردم گفتند: هر کس چيزي را طلب کند که آفريده نشده، خود را به انداخته و چيزي به دست نمي آورد! مردم پرسيدند: اي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آن چيست که خلق نشده است؟! حضرت فرمود: آسايش مطلق در دنيا.[2] پس بهتر است انتظارتان از دنيا را اصلاح کنيد. دنيا جاي تلاش و است نه جاي پاداش و آسايش. هميشه به ياد داشته باشيد که «اگر بدانيم دنيا جاي آسايش نيست، راحت زندگي مي کنيم». مهارت هاي خود را در سر بلندي از امتحانات دنيا نشان دهيد! ما به دنيا نيامده ايم تا آن گونه که مي خواهيم زندگي کنيم، بلکه به دنيا آمده ايم تا هنر و مهارت خود را در هماهنگ شدن با کش و قوس هاي دنيا نشان دهيم. اين جا کارگاه امتحان است. سئوالات امتحان و مواد آزمون به دلخواه ما تعيين نمي شوند، بلکه ما بايد به امتحانات پاسخ مثبت دهيم تا شيريني کارنامه و را بچشيم. بدانيد که امتحان، مزاحم شما نيست بلکه رشد دهنده شما است. پس بهتر است به جاي اين که امتحان را به دلخواه خودتان تغيير دهيد، پاسخ مناسب به امتحانات بدهيد. امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: هرگاه آنچه را خواستي نشد، اهميت نده که در چه حالي هستي،[3] آنچه را شد بخواه،[4] و از آن چه هست دلگير مباش.[5] اگر چنين شود، هم توان با سختي ها را پيدا خواهيد کرد و هم در آرامش زندگي خواهيد کرد. 📚[1] . عوالي اللالي، ج4، ص 61، ح11. [2] . جامع الاخبار، ص517، ح1464. [3] . غرر الحکم، ح4060. [4] . همان، ح 4058. [5] . نهج البلاغه، حکمت 69.