.
بسمه تعالی
# نمونه مقدمه ورود به دعای ندبه
# مدرس : محمدرضاشمسی
____
قبل از شروع دعای ندبه دعای فرج امام زمان (عج) الهم کن لولیک الحجه بن الحسن را می خوانیم و در پایان دعا ذکر یا صاحب الزمان را می گوئیم تا همه تکرار کنند.
سپس شعرزیر را👇 بصورت دشتی می خوانیم :
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینه ی زهرا
به شمشیر تو می گردد مداوا یا اباصالح
(کیا امروز با امام زمان کار دارن هرکجا نشستی مدد بگیر از مولات امام زمان )
یا ابا صالح مددی مولا (3بار)
در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاد از پا یا اباصالح
(ازاین قسمت 👇باید سوز شعر بیشتر بشه)
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
وای ، وای ،
که جایش مانده بر بازوی زهرا یا اباصالح
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
(مگه میشه امام زمان به محفلی که نام مادرش زهرا برده میشه نگاه نکنه )
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
بگو آندم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح
(حالا هر کجا نشستی امام زمانت را صدا بزن
این لحظات تو پرونده اعمالت داره ثبت میشه )
یا اباصالح مددی مولا (صدا صدای این جمعیت نیست ا )
یا ابا صالح مددی مولا (3بار)
(بعدش با بسم الله الرحمن الرحیم دعای ندبه را شروع می کنی )
# شاعر : استاد سازگار
#گریز_دعای_ندبه
.
#گریز_دعای_ندبه
#گریز_آل_یاسین 👇
این الطالب بدم المقتول بکربلا...
صاحب عزا کجایی، کی می شود بیایی در صبح آشنایی، ای جلوه خدایی
در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی
ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت
از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت
ای منتقم کجایی، گویم سرت سلامت
یا امام زمان من نمیدونم کدوم مصیبت کربلا بیشتر دل شما رو می سوزونه ... اون چه مصیبتیه که در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایید؛ شب و روز در مصیبت جد غریبم حسین گریه می کنم، اگه اشک چشمام تمام بشه خون گریه می کنم... وقتی از امام سجاد(ع) سوال شد در کجای حادثه کربلا بیشتر به شما سخت گذشت، سه بار فرمود؛ الشام الشام الشام. امان از مصیبت اسارت عمه جان شما زینب...
آه بمیرم، برای اون لحظه ای که امام حسین از اسب بر زمین افتاد... تا اون نامردها دیدند دیگه کار آقا تمومه، دیگه توان نداره، هلهله کردند... به سمت خیمه های اباعبدالله هجوم بردند... این زنان و کودکان بی پناه سر به بیابونها گذاشتند... امان از مصیبت اسارت اهل حرم... امان از تازیانه ... امان از زخم زبان و دشنام...
ای حسین...
حسین آرام جانم حسین روح و روانم
دگر طاقت ندارم حسین بی تو نمانم
حسین بی تو چه سازم....
منظر دلهای ماست کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند پر به هوای حسین
تشنه گه کربلا مهر و مدد زد به عشق
جنت اعلای دل صحن و سرای حسین
ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
هر که گدایی کند پیش گدای حسین
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
#گریز_دعای_ندبه
گریز دعای ندبه
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتند که جمعه می رسی از راه
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
ای یادگار علی و نور چشم فاطمه
ای آخرین ذخیره طاها نیامدی
یا صاحب الزمان...
آی مردم ... صبح جمعه همه با یه امیدی اومدید و امام زمان و صدا می زنید... خدا امید هیچ بنده ای رو نا امید نکنه... اما بمیرم برای اون آقایی که کنار نهر علقمه امیدش نا امید شد... یا ابالفضل... به اهل حرم قول داده بود آب بیاره... مشک رو پر از آب کرد سوار بر مرکب به سوی خیام حرکت کرد...
از روبرو کسی جرئت نداشت بیاد، نانجیبی از پشت درختان حمله کرد و با یک ضربه شمشیر دست راست قمر بنی هاشم رو قطع کرد... مشک رو به دست چپ داد... هنوز امید داشت... دست چپ رو هم قطع کردند... خم شد و مشک را به دندان گرفت ... هنوز در دل امید داشت... اما ناگهان تیری آمد و بر مشک نشست و آبها بروی زمین ریخت...
آه امید آقا ابالفضل نا امید شد... از حرکت ایستاد(انگار بدون آب دیگه نمیخواد به خیمه ها برگرده)... تیر دیگری بر چشم قمر بنی هاشم نشست... یه نامردی با عمود آهنین چنان بر فرق ابالفضل زد.... یا امام زمان عموی شما دست در بدن نداره... از بالای اسب با صورت بر زمین افتاد... اینجا بود که صدای ناله ابالفضل بلند شد... «یا اخا ادرک اخاک» ای حسین برادرت را دریاب...
حسین خودش رو بالای سر برادر رساند...
صدا زد داداش؛ پاشو بریم به خیمه نذار که دشمن به ما بخنده
داداش؛ آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت
صدا زد حسین قسم ات میدم تا من جان در بدن دارم منو به خیمه نبری... آخه من به سکینه قول داده بودم آب برم ولی نشد
ای حسین
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_زیارتی
دلی که در همه حالت تو را صدا کرده
به حتم حضرت زهرا بر او دعا کرده
دلی که مهر شما را نداشت در دنیا
نمازِ واجب خود را دگر قضا کرده
تمام صحبتِ این دیوانه همین باشد
کدام عقل سلیمی تو را رها کرده ؟
تو را اگر که کسی از خدا جدا دانست
یقین که خون خدا را ز حق جدا کرده
به هر کجا که تو رفتی بهشت نام گرفت
که با تو در همه عالم خدا چه ها کرده
صفا و مروه دگر لذتی نخواهد داشت
برآنکه با حرمِ کربلا صفا کرده
به زیر قبه تو تا دعا قبول شود
تمام حاجت ما را حرم روا کرده
اگر چه خاکِ حریمت ز خون حنجر توست
به یمن خاک تو حق درد را دوا کرده
برای بوسه به تو خواهرت دوید حسین
که دید جسم تو را شمر جا به جا کرده
#حامد_آقایی
#فاطمیه
جز در ِ خانه ی زهرا خبری جایی نیست
به خدا جای دگر این همه زیبایی نیست
مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا
هیچ جایی خبر از فیض مسیحایی نیست
هیچ کس جز پسران و پدر و همسر او
تا قیامت به جهان لایق آقایی نیست
زد پدر بوسه به دستش که بفهمند همه
هیچ کس همچو نبی، حضرت ِ زهرایی نیست
آی دنیا نتوانی دل حیدر ببری
آنکه دنیاش بُوَد فاطمه دنیایی نیست
یک تنه با همه جنگید و به اثبات رساند
حیدری های جهان را غم ِ تنهایی نیست
داده است او پسر و جان و جوانی اش را
تا بدانند همه جز علی آقایی نیست
آه آن سیده که روی گرفته از کور
زدنش در وسط کوچه تماشایی نیست
بشکند دست عدو ؛ نور دو چشمان نبی
در دو چشمش اثر از قدرت بینایی نیست
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
reza_helali_donyae_man_aghay_man 128.mp3
2.33M
دنیای من آقای من
اللهم الجعل محیای محیای من
من برای تو گریه میکنم
تو برای من آقای من
حسین حسین
سامون بده
لیلای من یک خبری به مجنون بده
من که مُردم
کرب و بلاتو نشون بده
میگم عاشقم
اما خودم بهتر میدونم که نالایقم
کدوم عاشقی؟

من که همیشه برای تو آینه ی دقم
کجا عاشقم؟
دوا بده درد بده
هرچی دارم ازم بگیر به من یه کربلا بده
سامون بده
آقای من
اللهم الجعل محیای محیای من
حسین حسین
نیمه شبه و خلوته تموم شهر کربلا
بعد یه روز باشکوه خوابن همه مسافرا
اما دل خراب من بازم شده مست
یکی تو گوش من میگه
♫♫♫♫ شعر کامل مداحی دنیای من آقای من
اللهم الجعل محیای محیای من با صدای عبدالرضا هلالی♫♫♫♫
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#عادل_حسین_قربان
باز هم فصلِ اشک، فصلِ عزاست
صاحبِ روضه حضرت زهراست
وسطِ روضه، روضهخوان میگفت:
فاطمیه، شروعِ عاشوراست
فاطمه انتهای احساس است
معدنِ نور و کوهِ الماس است
بانوی داغدیدهی یثرب
معنیِ غربتِ گلِ یاس است
آه، از ختمِ روزِ فرّخِ او
اشکهای نشسته بر رخِ او
سیلیِ جایمانده بر رخسار
از سلام بدونِ پاسخِ او
سایهی بر روی سرِ ما بود
حضرتِ عشق، باورِ ما بود
ایستادن، به پای امرِ ولی،
این فقط جرمِ مادرِ ما بود
با شما قصدِ گفتوگو دارد
بغضِ غمبار در گلو دارد
جلوی چشمِ بیتفاوتِ شهر
نزنیدش که آبرو دارد
گریهای بیجواب باقی ماند
سوخت خانه، خراب باقی ماند
در هجومِ بلا، به پشتِ در
از گلِ من، گلاب باقی ماند
با مصیبت گرفته خو، زهرا
سخت، رنجیده از عدو، زهرا
بدترین جای ماجرا، این است:
از علی هم گرفته رو، زهرا
آی مردم! مقام دارد او
شأنِ همچون امام، دارد او
پیشِ چشمِ حسن، دگر نزنید
به خدا احترام دارد او
بر شما قومِ پست، بادا ننگ
لعن و نفرین به مردمِ صدرنگ
خونِ غیرت چرا نمیجوشد؟
آینه آمده مقابلِ سنگ
ظاهرا گرچه چادرش خاکیست
اهلِ این خاک نیست، افلاکیست
دست بر دامنش فقط بِشَوید
مظهرِمهربانی و پاکیست
آه، هنگامِ مرگِ مهتاب است
دمِ آخر، چقدر بیتاب است
از برای قتیلِ لبتشنه
در تمنای جرعهای آب است
.
#فاطمیه
#امام_زمان
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
خون محسن میچکد از آن درِ آتش زده
خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم
با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو
وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم
در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح
ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم
دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش
گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم
نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند
شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم
با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین
با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم
خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان
گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم
کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب
بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم
در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین
در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم
از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین)
تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم
زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را
میکشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم
زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید
شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
عبدالحسین میرزایی ✍
#حضرت_زهرا
................................................................
.
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
چه کنم گر نکنم نالۀ پنهانی خویش
خود هویداست غمم از دلِ طوفانی خویش
همدم غربت من دیدۀ بارانی خویش
دل پرشان شدم از یار پریشانی خویش
آه از سینۀ پر شعلۀ من برخیزد
از دو چشمان ترم خون جگر می ریزد
شعله بر هستی من بعد نبی انداختند
سوختند خانه ام و خانۀ ظلمت ساختند
همره توسن غفلت به حریمم تاختند
باختند آخرت و سوی جفا پرداختند
عاقبت حق علی بعد نبی پامال شد
الف قامت زهرای نبی چون دال شد
ریختند پشت در خانۀ من نا مردان
هتک حرمت بنمودند حریم قرآن
کینه کردند و رساندند به لبهایم جان
دست من بسته و بستند دو دستم ریسمان
با لگد پهلوی زهرای مرا بشکستند
پشت در سینۀ زهرای مرا هم خستند
آه از ضربۀ سیلی که به رخسارش زد
بر رخِ فاطمه با کینۀ سرشارش زد
ضربۀ سیلی خصمانه به دیوارش زد
بعد آن در پَسِ در تیزی مسمارش زد
صورت فاطمه ام گشت از آن ظلم کبود
به خدا مزد رسالت که به این حال نبود
جز مَنِ خانه نشین نیست کسی تنهاتر
نیست چشمی به جز از دیدۀ من دریاتر
غصه ای نیست چُنان غصه من بالاتر
غیر زهرا نَبُوَد بهر علی زهراتر
چند ماهی ست که افتاده به بستر یارم
کار او گریه شده ، ناله زدن شد کارم
همچو شمعی ز اِلَم پیکر او آب شده
گریه بسیار،ولی اشک چو خوناب شده
آنقَدَر درد کشیده ست که بیتاب شده
رُخَش از غصه چُنان چهرۀ مهتاب شده
باورم هیچ نباشد که رود از بَرِ من
سخت باشد غم بی مادریِ دخترمن
#اسلام_مولایی ✍
#فاطمیه
...............................................................
300K
باذن الله
و باذن مولاتی فاطمه الزهرا
سبک زمینه
فاطمیه ۱۴۰۱
رد خون تو بسترت می کشه منو
اشک چشم و درد سرت می کشه منو
اینکه تو خونه این روزا فاطمهی من
رو میگیری از حیدرت می کشه منو
میکشه منو غمت
اب شدن نم نمت
دق می کنم اخر از
غصهی قد خمت
بگو چیکار کردن که می سوزی تو تب
میپره هی از خواب چرا حسن هرشب
این سکوت روز و شبات می کشه منو
اشک چشمای بچه هات می کشه منو
مثل آتیشِ بسترت می سوزه دلم
غربت عجیب نگات می کشه منو
تار شده بازم چشات
جون نداری تو صدات
واسه دل من که نه
واسه دل بچه هات
فقط یه بار دیگه پاشو از این بستر
میگذره این روزا تو میشی باز بهتر
غصه و غم رفتنت می کشه منو
این کبودیای تنت می کشه منو
خون مونده رو میخ در می کشه منو
جای خالی محسنت می کشه منو
از زمونه دلخوری
خسته ای می خوای بری
کاش بشه نری ولی
انگاری مسافری
قرار بعدی مون غروب عاشورا
وقتی که تو گودال میره حسین ما
سبک:حامد محمدی
شعر:وحید محمدی، حامد محمدی
#فاطمیه
#فاطمیه_زمینه
#حضرت_زهرا_زمینه
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_شور_زمینه
✍شاعر:رضا نصابی
🎤مداح :کربلایی محسن صائمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جوونه من
کجا داری میری یاره قد کمونه من
ببین التماس و از دو چشمه خونه من
جوونه من
بمون زهرا
بری میشه ویرونه این اشیون زهرا
بی تو من ندارم دیگه هم زبون زهرا
بمون زهرا
بمون زهرا
نزار فاصله بیا فته بینمون زهرا
تو جوونی تو شدی چه قد کمون زهرا
بمون زهرا
نداری نا
کاره خونه می کنی به زحمت ای زهرا
معلومه همین روزا می افتی تو از پا
ببین بانو
نمونده برای پهلوونه تو نیرو
نمونده دیگه توونی توی این زانو
ببین بانو.
کبوده روت
ورم کرده بد جوری عزیزه من بازوت
نداری تو خواب دیگه از درده این پهلووت
کبوده روت
شکسته پر
دوباره بگو بخند تو زهرا با حیدر
نپوشون کبودیه چشاتو با معجر
چه بد می زد
تورو وحشیونه پشت در نامرد می زد
تو افتادی رو زمین و داشت لگد می زد
چه بد می زد
نزن نامرد
نزن اخه داره می بینه حسن نامرد
دستت و بلند نکن به روی زن نامرد
4_5920372844260231973.mp3
3.43M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_شور_زمینه
🎤مداح : کربلایی محسن صائمی