.
#امام_زمان
با مولایم امام مهربان
گرچه دل شکسته ام مقصد تو نمی شود
بام عروج من به جز گنبد تو نمی شود
گر که به من نظر کنی جانب دل سفر کنی
جز حرم دو چشم من مسند تو نمی شود
بیت خدا بجای خود کرب و بلا بجای خود
هیچ کجا برای من مشهد تو نمی شود
گفته دلم به احترام ، جلوه ی مسجدالحرام
مروه و مشعر و منا مرقد تو نمی شود
باز گره به کار من فتاده ای نگار من
باز کننده گره جز ید تو نمی شود
"یاسرم" و گدای تو فتاده ام به پای تو
گرچه دل شکسته ام مقصد تو نمی شود
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#امام_جواد_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۱۳
سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم
کس در این حجره نباشد برسد بر دادم
نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم
پا به سر آتش و خاموش بود فریادم
جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم
آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم
یادم از خد تریب آمده و از گودال
تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم
خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند
یاد غارت شدن اهل حرم افتادم
همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند
گوش خونی شده هرگز نرود از یادم
#محمود_اسدی_شائق✍
.
.
#پیوند_آسمانی
"یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خطبهخط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد
#سالروز_ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#سیدمحمدجواد_شرافت ✍
.
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۵
غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود
جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد
جگر سوخته با خنده مداوا نشود
به لب تشنه ی تو همسر تو می خندید
طعنه می زد که دگر ابن رضا پا نشود
بازهم شکر که با نیزه نخوردی به زمین
خاطرت جمع سرِ راس تو دعوا نشود
هلهله بود به دور تو ولی حرمله نه
به روی سینه ی تو پای کسی وا نشود
دور ناموس تو را جمع حرامی نگرفت
دخترت در ملاعام تماشا نشود
#محمود_اسدی_شائق ✍
#شهادت_امام_جواد
.
.
#امام_جواد_علیه_السلام
#قطعه
۳۱۹
بی حیا همسر بی مهر و وفا
خیره بر حالتم آنجا می شد
خنده می کرد به غلتیدن من
خوب سرگرم تماشا می شد
تا در حجره به رویم می بست
غربت فاطمه معنا می شد
ما ز در خاطره ی بد داریم
دیده از اشک چو دریا می شد
پشت در مادر ما آمده بود
با لگد درب حرم وا می شد
میخ با سینه ندارد نسبت
قامتم از غم او تا می شد
یاد آن روز که در خانه ی وحی
مادرم حامی مولا می شد
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_جواد
.
.
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۱۷
بیا یکدم تماشا کن ببین حال پریشانم
بود ذکر لبم هر دم بیا بابا رضا جانم
بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار
که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم
زسوز زهر می غلتم ازاین پهلو به آن پهلو
به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم
اگر در حجره ی در بسته ماندم من ولی بابا
خیالت جمع در زیر سم مرکب نمی مانم
بخود پیچیده ام اما تنم را برنگرداندند
دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم
کنیزان کف زدندو من به یاد شام افتادم
دراین حجره به غیر از روضه ی عمه نمی خوانم
زنان شام دور عمه ی ما هلهله کردند
به یاد عمه ام در کوچه و بازار گریانم
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_جواد
.
.
#امام_جواد_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۱۲
به چشم نیلی ات بنگر،به چشمان ترم مادر
ز ظلم همسرم،چون مرغ بی بال و پرم مادر
اگر چه قاتلم در پشت در خنده به حالم کرد
ولی من یاد خون سینه و میخ درم مادر
اگر از سوزش زهر جفا،خشکیده حلقومم
ولی دیگر نخورده نیزه ای بر حنجرم مادر
به خاک حجره می غلتم من از فرط عطش اما
به زور نیزه ای دیگر نغلتد پیکرم مادر
تنم را روی بام خانه آوردن ولی هرگز
نباشد زیر دست و پای مرکبها سرم مادر
خدا را شکر در حجره به خود وقتی که پیچیدم
ندیده حالت جان کندنم را خواهرم مادر
شنیدم عمه ام روی بلندی بوده و دیده
به یاد حنجر خشک و،به یاد خنجرم مادر
شنیدم زنده زنده راس جدم را جدا کردند
خدا داند که این صحنه نیاید باورم مادر
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_جواد
.
|⇦•کف زدنهای کنیزان.....
#روضه وتوسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پشت در با جگری سوخته، تب میکردی
دست و پا میزدی و آب طلب میکردی
گوشه ی حجره، عَطش فاتحهات را میخواند
اشکهایت به نظر روضهی سقا میخواند
زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند
کف زدنهای کنیزان جگرت را سوزاند
*کنیزا هلهله می کردن صدات به گوش کسی نرسه. هلهله کردن مال زنهاست اما بمیرم برا جدّ غریبت مردا هلهله می کردن"يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ"..*
دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت
خونِ لبهای تو امروز مرا خواهد کشت
کهنه داغی به دلِ داغ نشین میریزند
آب را پیش نگاهت به زمین میریزند
*آقاجان !بمیرم برا جدّ غریبت، لحظه های آخر طلب آب کرد یکی برگشت گفت آب نمی خوری تا اینکه دقایقی بعد به جهنم وارد بشی...*
تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت
ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت
از لبت، خاکِ کف حجره تیمم میکرد
نالهات را وسط هلهلهها گم میکرد
بر سر بام عجب مرثیه جان فرسا بود
سایه بان بدنت بالِ کبوترها بود
اُجرتِ کُشتن تان گندم مرغوب نشد
پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد
#شاعر:مرضیه عاطفی