eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
617 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 105.5K
جواد الائمه سلام الله علیه نوحه سنتی از حجره ی در بسته ای آید صوت دلخسته ای یا ضامن آهو بیا سوی بغداد جوادت را رها کن از دست صیاد من غریبم........... یوسف ابالحسنم آتش گرفته بدنم غم میرسد هر لحظه بر روی غمم گل می گرید بر من و بر عمر کمم من غریبم............ یار نامهربان من تماشا کرد، خزان من پاسخی بر جگر کبابم نداد چشمان من تر شد ولی آبم نداد من غریبم............... میثم مومنی نژاد
زمان: حجم: 80.9K
یا جواد الائمه سلام الله علیه نوحه سنتی می‌رسد نوحه ی ملائکه از سما یا امام جواد سیدی ابن الرضا ریزد اشک از دو عین مشهد و کاظمین وا اماما وا شهیدا ای جگر گوشه ، ای امام پاره جگر از غمت می‌زند حضرت هادی به سر نوحه خوان در عزا شد یتیم شما وا اماما وا شهیدا جسم تو می‌برند فاطمیون روی دوش در جوانی شده چراغ عمرت خموش ای پناه همه پسر فاطمه وا اماما وا شهیدا میثم مومنی نژاد
الا ای مظهر جود خدایی جوادی حضرت ابن الرضایی تو عبداللهی و آقای مایی کرامت از شما از ما گدایی.. دودستِ خالی آوردم برایت سلام آقای من جانم فدایت نه دنبال غذا و آب و نانم نه محتاج عطای دیگرانم به تو وابسته‌ام دیگر نرانم خدا می‌خواست من‌سائل بمانم خودش فرموده تو باشی مرادم به دستور رضا عبدالجوادم کرم تو، جود تو، دست گدا من وفای دائمیْ تو، بی وفا من خطاپوشیْ تو و پُر مدعا من به تو بدکرده‌ام آقا تماماً ولی به رو نیاوردی تو اصلاً مرا بی آبرو کردی تو؟ اصلاً نه دنیا، نه طلا می‌خواهم از تو به جای آن ولا می‌خواهم از تو پُر از دردم دوا می‌خواهم از تو برات کربلا می‌خواهم از تو اگرچه جلد بام کاظمینم فدایی فدایی حُسینم ** دوباره ماجرای حجره با زهر دوباره دردها را شد دوا زهر زمین زد بی کسی را بی هوا زهر چه می‌خواهد ز آل مصطفی زهر کشید از سینه‌اش آتش زبانه امان از غربت مردی به خانه میان پایکوبی دست و پا زد زمین که خورد، مادر را صدا زد دودستش را به خاک حجره تا زد گریز روضه را به کربلا زد به فکر روضه‌ی خَدّالتریب است شبیه جد عطشانش غریب است خودش غمگین ولی این قوم شادند غرورش را به زیر پا نهادند برای کشتنش در اتحادند بمیرم آب هم دستش ندادند ملائک آه از دل می‌کشیدند کنیزان آه نه، کِل می‌کشیدند به روی بام رفت و نیمه جان داشت لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت خداروشکر اما سایبان داشت حفاظی زیر بال کفتران داشت کفن شد پیکرش الحمدلله نبوده خواهرش الحمدلله
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده، اگر رباب زن است زبان به شکوه گشوده‌ست زهر و می‌داند که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است... اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت ولی حسین هم این بین با تو هم‌سخن است گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است شدند بر تن تو سایه‌بان کبوترها؟ هنوز روی زمین، آفتاب، بی‌کفن است
مولای جود، حضرت ابن الرضا سلام ای آشنای هر دل درد آشنا سلام باب المراد من درِ دولت‌سرای تو بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو هر قفل با کلید تو وا می‌شود جواد سنگ از اشاره‌ی تو طلا می‌شود جواد خیر کثیر ک، مثل تو کوثَر نیامده مولود از تو با برکت تَر نیامده تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت افتاده بود از نَفَس و با تو پا گرفت چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد در ذهن دهر، گوشه‌ای از آن ذخیره شد تو امتداد نور، جواد الائمه‌ای سرچشمه‌ی حضور، جواد الائمه‌ای تا کاظمینِ تو دل من پَر گرفته است بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است ** با تو چه کرد همسر نامهربان تو آمد به لب ز بازی تقدیر، جان تو دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی می‌سوختی و مادر خود را صدا زدی کف می‌زدند بر غم بی انتهای تو نشنید گوش هیچ کسی ناله‌های تو فریاد می‌زدی جگرم سوخت آب آب لبخند می‌زدند و نیامد جواب آب ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو پایان گرفت قصه‌ی عمر عجیب تو ✍
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... ✍
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا می‌نگرم دوروبرم دیوار است  ناله‌ی العطش من نرسیده به کسی چه کنم هرچه کنم هلهله‌ها بسیار است  صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت و آزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه‌اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش.... ✍ و
شعله‌های کینه از هر سو به سویش آمدند در دل حجره دل پروانه را آتش زدند زهر بهر بردن نوری دگر مأمور شد زهر یک‌بار دگر هم‌دست با انگور شد داغ او هم مثل داغ مجتبی مرهم نداشت آه صاحب‌خانه بین خانه‌اش مَحرم نداشت ظهر بود و هلهله بود و هیاهو بود و درد آه کاری کرد ام الفضل که جعده نکرد از سر شادی کنار پیکر او کف زدند تا صدایش در دل حجره نپیچد دف زدند پایکوبی کنیزان حرمتش را بد شکست کِل کشیدند و نگفتند او عزیز فاطمه ست آه جا دارد تمام عمر از داغش گریست پشت‌بام خانه که شأن امام شیعه نیست گرچه قرآنِ تنش از زهر آیه‌ آیه شد لااقل بال کبوترها برایش سایه شد لااقل جمع کثیری از محبین آمدند وقت تشییعِ جنازه گل به تابوتش زدند در دل گودال جسمش نامرتب شد؟ نشد پیکر پاکیزه‌اش مهمان مرکب شد؟ نشد او ندیده لحظه‌ای دروازه‌ی ساعات را کوچه و پرتاب سنگ و عمه‌ی سادات را تازه بعد از این که لشکر از دل گودال رفت شمر با آن خنجر کندش به استقبال رفت می‌کشد مِی خواره‌ای فریاد، فکرش را بکن ریش و قیچی دست شمر افتاد، فکرش را بکن ✍
رسیده جان به لب اطهرت؛ اَبَالهادی نشسته پیک اجل در بَرَت؛ اَبَالهادی! دوباره قصه‌ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همهی پیکرت؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته‌ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ...؛ ابالهادی! میان حجره‌ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نَفَس آخرت؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته‌ی بی جوهرت؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می‌تابید ولی بُریده نشد حنجرت؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب‌های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت؛ اَبَالهادی! اگر چه دور و برت خیره‌سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت؛ اَبَالهادی! ✍
قدمش ناگهان شتاب گرفت طرفش رفت و ظرف آب گرفت آب را بر روی زمین تاریخت درهمان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سربسته حجره تاریک، حجره دربسته جگری رفته رفته سم می‌خورد پشت در دست‌ها به هم می‌خورد عرش را ناله‌ای تکان می‌داد تشنه‌ای روی خاک جان می‌داد زهر بی تاب کرد جانش را سوخت تا آب کرد جانش را مثل اکبر شده ولی بهتر ظاهر جسمش از علی بهتر این جوان آن جوان تفاوت داشت زخم زهر و سنان تفاوت داشت این جوان پیکرش که سالم بود جگرش نه سرش که سالم بود موقع دفن لااقل سرداشت بدنش می‌شد از زمین برداشت به تنش پای نیزه بازنشد در نهایت عبا‌نیاز نشد بگذرم؟ نگذرم؟ نمی‌دانم وسط چند روضه حیرانم تا بفهمم گریز آخر را می‌روم بیت‌های دیگر را تشنه در آفتاب بنویسم از زبانِ رباب بنویسم آدم تشنه تار می‌بیند همه جا را بخار می‌بیند بدتر اینکه غبار هم باشد یک بیابان، سوار هم باشد تازه حالا حساب کن دورش چندتا نیزه‌دار هم باشد در میان هجوم نامردان خواهری بیقرار هم باشد... ✍
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام جوادالائمه علیه السلام و گریز به کربلا 🏴بند اول شکسته قلب مضطرم مادرم مادرم مادرم گرفته آتیش پیکرم مادرم مادرم مادرم قاتلم شد همسرم و غریب و بی یاورم و روی خاک غم سرم و کنیزا دور و برم و از آتیش زهر کینه جگرم میسوزه مادر امون من رو بریده دیگه خنده های همسر (مادر ای مادر یا زهرا) 🏴بند دوم میچکه خون از رو لبام ای خدا ای خدا ای خدا منم اسیر همسرِ بی وفا بی وفا بی وفا داره میبینه اشک منو میزنه طعنه ها بهم تشنگیمو میبینه آب نمیده بی حیا بهم کنیز آورده ام فضل میکنن هلهله،میرقصن مادر بیا این لحظه ها بگیر سرم رو به دامن (مادر ای مادر یا زهرا) 🏴بند سوم سهم من اینجا زهر کین شد خدا شد خدا شد خدا ولی نشد راس من از تن جدا تن جدا تن جدا به روی خاک کاظمین افتادم با شیون و شین میکنم یاد قتلگاه میخونم روضه ی حسین پیکر من روی بام و پیکر جدم روی خاک به زیر سم مرکبا رفت و شد از کینه صدچاک (یا حسین غریب مادر) 🎤با نوای زیبای کربلایی آرش پیله ور 🏴هیئت انسیة الحورا (س) تهران ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی