365.3K
❃﷽❃❅┅┄┄
🥺رفتی زهرا
🥺رفتی زهرا
#سبکدوم◾◾
رفتی و بار سفر بستی
قلب ما را از چه بشکستی
با که گویم درد پنهانم
مادر طاها پریشانم
در اوج غم نشسته منم
تنها دل شکسته منم
💔ای بانوی دو عالم
شکایت از که کنم
چه کنم چه کنم
از من چرا جدا شده ای
از غم دگر رها شده ای
💔ای بانوی دو عالم
رفتی و بار سفر بستی
قلب ما را از چه بشکستی
با که گویم درد پنهانم
مادر طاها پریشانم
در اوج غم نشسته منم
تنها دل شکسته منم
💔ای بانوی دو عالم
تو یاس من گل بهارم
تـویی قرار (بیقرارم)
بیقراراصفهانی✍️📗
#سبکاشعارجدیدمناسبتی☝
#مسلم_تورجیزاده🎙
◍@navaye_asheghaan
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
شور _ زمزمه
وایِ من
خداحافظ ای زهرای من
گریه کن با گریه های من
جان من
قسم به اشک ابالحسن
من علیم با من حرف بزن
پر نزن
آتیش به قلب حیدر نزن
پیش من اینجور پرپر نزن
چیدنت
می کُشی من رو با دیدنت
دلتنگم واسه خندیدنت
یاورم
دستم بسته بود ای همسرم
میزدن تو رو برابرم
وای من
از یادم نمیره این محن
چل نفر زهرامو میزدن
از قدیم
تو سختی با هم بودیم سهیم
قرار این بود با هم پیر بشیم
زود نرو
با این صورت کبود نرو
با پهلوی خون آلود نرو
نیمه جون
خواهش میکنم ای قد کمون
یک روزِ دیگه با من بمون
#شهادت_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
#ام_الائمه
آن فرقه که
تیشه به نخل فدک زدند
بر زخم قلب ختم رسولان
نمک زدند ...
مهدی بیا
زقاتلِ مادر سوال کن
زهرا چه کرده بود
که او را کتک زدند ؟
#رباعی_شهادت
@navaye_asheghaan
دودمه
مادرت در کوچه ها فریاد زد یابن الحسن
العجل آقای من
دست بسته مرتضی فریاد زد یابن الحسن
العجل آقای من
من ز خون سینه بنوشتم چنین بر روی خاک
یا علی روحی فداک
از حرم تا کوچه ها فریاد من با قلب چاک
یا علی روحی فداک
_
انما و هل اتی و قدر و کوثر کشته شد
وای مادر کشته شد
بین آن دیوار و در زهرای اطهر کشته شد
وای مادر کشته شد
_
در عزای پهلوی بشکسته و بازوی من
اِبکنی یا ابالحسن
یاد کن از آن شهید سر جدای بی کفن
اِبکنی یا ابالحسن
_
روی پیغمبر کبود از دست قوم کافر است
این عزای محشر است
قاتل زهرای اطهر قاتل پیغمبر است
این عزای محشر است
#شهادت_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیدههای تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد
اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد
هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد
میگفت اگر صدّیقهای، شاهد بیاور
چه طعنهها از مردم این سرزمین خورد
حوریّهای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش میزد کبود است
یعنی سفارشهای پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد
امّا نرسیده به پشت در زمین خورد
یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد
یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد
زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد
زینب ولی، صد بار بیمعجر زمین خورد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟
میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات
میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟
گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟
نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟
من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد
بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم
کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی
گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟
بچه هارا که من آرامش خاطر دادم
حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟
-
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟
یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟
من خوب میدانم دلیلش چیست خانم
اینکه نبینم صورت نیلوفرت را
دست تو که بالا نمی آید عزیزم
انقدر زحمت پس نده بال و پرت را
گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است
عشقم خودت دستی بکش موی سرت را
وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد
می ترسد اخر بر نداری تو سرت را
این روز ها از بس پریشانی حسینت
بو می کند وقتی که خوابی بسترت را
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کوچه_از زبان امام حسن علیهالسلام
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمیاُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=========================
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
دادِ علی تا خالق منان بلند است
از خانه من بوی الرحمن بلند است
صد طعنه از این و از آن مانده به گوشم
باید برای همسرم مشکی بپوشم
دیگر نمیخواهم که مرد صبر باشم
باید برای تو به فکر قبر باشم
حکم خدا بوده که جای رزمجامه
در شهر میگردم عزیزم بی عمامه
بر پات میافتم گلم دورت بگردم
یک روز دیگر هم بمانی سود کردم
صبح علی از طعنه های خلق شام است
همسایه میگوید که کار تو تمام است
تو خوب شو تو خوب شو ریحانه سادات
هجرت کنیم از این مدینه سمت شامات
زینب به من میگفت پایان محن نیست
دادی کفن هارا ولیکن یک کفن نیست
بین وصیت تا که حرف خواب آمد..
گفتی حسین و حرف ظرف آب آمد..
پایان این قصه دراینجا نیست زهرا
روز دهم هنگام قربانی ست زهرا
آنروز که سر نیزه ی کوفه بلند است
جسم حسینم هرطرف بر نیزه بند است
از گوشه ی گودال بوی خونمی آید
هرکس که رفته دست پر بیرونمی آید
قاتل می آید که ببرّد آن گلو را
یک دست خنجر دارد و یک دست مو را..
پس میخورد این روضه تکرارش به زینب
کوچه به تو افتاد و بازارش به زینب
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد
خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد
از قنوت سحر فاطمه باید پرسید
گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟!
تا که پا می شود از بستر خود، می افتد
چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد
آب شد آب ولی باز غم حیدر را
بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد
همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر
تا ابد، روضه درین بیت مکرم دارد
دردش انداخته از فایده مرهم ها را
شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد
هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد
بس که از مردم این شهر به دل غم دارد
می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش
محسنش را که در آغوش، مجسم دارد
قول داده به حسینش که به جای کفنش
جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد
ساربان کاش نمی دید، میان گودال
بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ناراحتم که گریه ی بسیار کردم
با سرفه ام همسایه را بیدار کردم
هرچند این مردم دل من را شکستند..
من بهرشان هرروز استغفار کردم
طاقت ندارم فضه را خسته ببینم..
جان دادم و مثل گذشته کار کردم
از چوب دلگیرم...بدم می آید از در..
با چه عذابی صحبت از مسمار کردم
در خانه ی من خون من مانده به دیوار..
خیلی گلایه از در و دیوار کردم
یادم نرفته نانجیبی پشت در بود
من تا پشیمانش کنم اصرار کردم
جوری به در زد استخوانهایم صدا کرد
با چهل نفر زیر لگد پیکار کردم
حوریه ای بودم که آتش اذیتم کرد..
در سوخت و باشعله ها دیدار کردم
جان علی بادا سلامت..جان من هیچ
هرکار کردم من به عشق یار کردم
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سر سفره نشست و با یک آه
لقمه برداشت گفت بسم الله
گفت این لقمه ها گلوگیر است
شهر از ماتم نبی سیر است
حزن افتاده در منازل شهر
داغ پیغمبر است در دل شهر
کوههای غیور محزونند
چشمه های زلال دلخونند
کودکان شیر را نمینوشند
غنچه ها رخت گل نمیپوشند
ذکر حسرت نشسته بر لب ماه
رحم الله علی رسول الله
خواست بعد از غذا بنوشد آب
که درآمد صدای دق الباب
کاسه از دستهای او در رفت
پا شد از سفره و دم در رفت
کیستی وقت شب چه میخواهی
سائلی یا فقیر گمراهی
هر که را هرچه باشدش لازم
میرود کوچه بنی هاشم
گفت در وا کنید سائل نیست
اهل دریاست بند ساحل نیست
او خودش هاشمی و نور جلیست
این که پشت در ایستاده علیست
مرد وقتی شنید حیدر را
رفت و وا کرد گوشهی در را
لای در را گشود اما دید
ماه هم آمدهست با خورشید
ماه بر روی مرکب آمده است
فاطمه با دو کوکب آمده است
السلام السلام یا انصار
باری از دوش مرتضی بردار
در شب تار غربت آمده ایم
پای تجدید بیعت آمده ایم
اتفاق غدیر یادت هست
که علی شد امیر یادت هست
با علی سربه زیر بیعت باش
سربلند دم قیامت باش
گفت انصار که ؛ عزیز منید
حرف بیعت ولی به من نزنید
ذکر لبیک پیش تر گفتیم
یاعلی با کس دگر گفتیم
رای ما مجلس سقیفه شده
قبل حیدر کسی خلیفه شده
گفت و در را به روی آنها بست
تشنه در را به روی دریا بست
آخر ای حاجیان بی انصاف
کعبه کی میرود به پای طواف
چشمهای دو یار تر گشتند
دست خالی به خانه برگشتند
آتشی هم به درب خانه نخورد
زن انصار تازیانه نخورد
بیعت زور نکته ای پرت است
دست اگر با دلت دهی شرط است
میشناسم که پای بیعت زور
درِ یک خانه گشت مثل تنور
ادامه شعر👇👇
علی و فاطمه غریبانه
بازگشتند تا در خانه
فاطمه در حصار غربت شب
خواست پایین بیاید از مرکب
آه از آیینهی پر از ترکش
باید او را علی کند کمکش
خواست از پهلویش بگیرد بار
دنده هایش شکسته بود انگار
بازویش را گرفت اما آه
بازویش هم کبود بود آنگاه
آه داغی کشید در شب سرد
سینهاش تیر میکشید از درد
نفس از سینه سخت بیرون رفت
علی آن شب به خانه دلخون رفت
شد پیاده به سختی از مرکب
چند سال دگر ولی زینب
ناقهی بی جهاز واویلا
مرد دارد نیاز واویلا
پیش آیینهی پر از ترکش
محرمی نیست تا کند کمکش
زینب آن روز خونجگر شده بود
چون که با شمر همسفر شده بود
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
=========================
@navaye_asheghaan
#مناجات_با_امام_زمان
#فاطمیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت
بيا كه حيدر تنهاست ديده بر راهت
چقدر منتظران تو بي صدا رفتند
نگاه مضطرب ماست ديده بر راهت
به هر ديار عزادار مادرند همه
بيا كه عترت طاهاست ديده بر راهت
قسم به خاك نشسته به چادر مادر
سكوتِ غربتِ دنياست ديده بر راهت
هنوز نالة مادر به گوش مي آيد
ببين كه حضرت زهراست ديده بر راهت
ميان كوچه به دنبال گوشواره حسن
شهيد سيلي اعداست ديده بر راهت
كنار بستر غرق به خون مادرتان
هنوز زينب كبراست ديده بر راهت
ميانِ گويِ مقتل حسين افتاده
هنوز زير لگدهاست ديده بر راهت
به ناله هاي بُنَيَّ كنار آن گودال
زني كه غرقِ تماشاست ، ديده بر راهت
نشسته بي ادبي ديده رويِ سينة ماهش
ببين كه مادرت آنجاست ديده بر راهت
زمان كشتن لب تشنه آب مي خوردند
لباس هاي تنش را يكي يكي بُردند
شاعر: قاسم نعمتی
@navaye_asheghaan
مناجات با امام زمان عج الله
سبک : شبانگاهان 🌴🎵🎶
اگر مُردم تورااخر..ندیدم یابن الزهرا (۲)
به روی سنگِ قبرم مینویسم جمله ای را
که این قبرِ جوانیست. که مُرده ست دردِ هجران
پس از عمری غریبی ..خجِل شد از شهیدان
خدا یارتان نگهدارتان عزیزم یابن الزهرا
خدا یارتان نگهدارتان عزیزم نازنینُم
🎶🎼🎵
بیا آقا بیقرارم من ای بهارمن یااباصالح۲
بیاتادرد دلم گویم ای نگار من یا اباصالح
سحرگاهان من برای تو ندبه میخوانم تا که برگردی
برایِ عفوگناهانم تا خود صبح امشب دعا کرد
حلالم کن ای گل زهرا. (۲)
به قربان تو شوم مولا
یااباصالح (۲)
اباصالح زار وغمگینم بی شما مولا تلخه این دوری (۲)
اسیر دردوغم وغصه شیعه میناله از غم دوری
صبوری تا کی کنم آقا صبر دلهامون سر رسید مولا
بیا ای ناجیه مظلومان العجل مولا ای گل زهرا
چشامون آقا به در مونده
چقدر مولا تا سحر مونده ؟
یا اباصالح. (۲)
جوونامون دربدر تویِ کوچه های غربت ؛میگردن وای
دعاشون کن تا که برگردن تا فدایی شن
دررهت مولا
دعاشون کن تا خدایی شن. (۲)
مثل عباست فدایی شن (۲)
یااباصالح. (۲)
بیا آقا العجل مولا. (۲)
ای گل زهرا
@navaye_asheghaan
به نام خدا
سروده ای خاص با شروع رویایی و پایان تامل بر انگیز
"" "" "
شبی در عالم بیداری و خواب
بناگه من شدم بی صبر و بی
تاب
بشد خوش تر ز خوش احوال
زارم
دمی بگرفت رونق کار و بارم
رسید هرآنچه برذهنم خریدم
به جمع آرزوهایم رسیدم
خلاصه در جهان خواب و رویا
شدم من بی نیاز از مال دنیا
دمی غافل ز حال خویش گشتم
نفهمیدم که آیا من که هستم
به روی ابرها پر می زدم من
بلی مستانه ساغر می زدم من
دلم هرآنچه می خواست در برم
بود
دمی دنیا برایم چون ارم بود
خلاصه صبح دم بانگی شنیدم
ز جای خویشتن ناگه جهیدم
کشیدم دم به دم آه مکرر
بدیدم خواب بودم اول آخر
دمی بودم شبی قارون دوران
به رویا صاحب گنج فراوان
گمانم زندگی پر رمز و راز است
سراسر پر نشیب و پرفراز است
در این دارالفنا غفلت روا نیست
منال ومال وثروت مال مانیست
بباید وا کنیم چشمان خود را
نبندیم سفره ی احسان خود را
ببخشیم تا نفس برسینه داریم
برای زخم هم مرهم گذاریم
بدانیم سیم و زر مشکل گشا
نیست
چو آمد جانستان ؛ جان مال ما
نیست
چوخواهی درجهان پاینده باشی
چو رفتی زین جهان هم زنده
باشی
مشو دلداده ی ؛ دنیای فانی
دل آزاری مکن تا می توانی
بکن اندازه ی وسع خود احسان
کسی را درجهان هرگز مرنجان
تو هم فاخر مشو یک لحظه
غافل
بکن پاکیزه تر آئینه ی دل
ز بغض و کینه و نفرت حذر کن
محبت را به سینه مستقر کن
مرام و مسلک ما مهرورزی ست
نباید در جهان نا مهربان زیست
"" "" "" "" "
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
@navaye_asheghaan