.
#نذر_حضرت_مادر🌺
#مدح
#ترکیب_بند
عشق يعنى عاشقى كردن به پاى فاطمه
مزد آن باشد بدون شك دعاى فاطمه
حا و سين و نون يعنى انتهاى عاشقى
عين و شين و قاف تازه ابتداى فاطمه
موقع خلقت خدا فرمود او مال من و
من براى او و اين عالم براى فاطمه
لطف مادر بود اينكه نوكر مولا شديم
بعد مولا خاك پاى بچه هاى فاطمه
-
بوسه بر دستش از اين پس برهمه واجب شده
ذكر زهرا يا على ابن ابيطالب شده
-
شعر مادر برد مارا سمت ايوان نجف
تا كه بنويسند مارا عبد سلطان نجف
عيدى ما از على باشد به دست فاطمه
مدح مولا،صحن زهرا،زير باران نجف
كعبه با چاكى كه بر سينه زده اثبات كرد
با تمام هيبتش دستش به دامان نجف
ياعلى گفتيم ما و بعد زهرايى شديم
جان زهرا مرتضى و فاطمه جان نجف
-
شعر من پر زد به ايوان نجف پرواز كرد
باز هم نام على در شعر من اعجاز كرد
-
در هواى تو هميشه ابر بارانى شديم
معجزاتت را كه ديديم غرق حيرانى شديم
ما نوشتيم از تو مولا مهر زد بر پاى آن
هركجا نام تو آمد نيز بارانى شديم
هرزمان دلتنگ خاك مضجع پاكت شديم
راهىِ دربار سلطان خراسانى شديم
خواب ديدم كه مزار گمشده پيدا شده
آستان بودى تو ماهم نيز پيشانى شديم
-
خوب و بد باهم ببين و جنس درهم را بخر
مى روى كرب و بلا امشب مارا هم ببر
✍ #آرمان_صائمى
#صلوات 👉
@emame3vom
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#روز_مادر_مبارک
.
.
بسم الله الرحمن الرحيم
#عاشورا
#امام_حسین #گودال #قتلگاه
#آرمان_صائمی
▶️
يك نفر روى خاك ها بود و
صدنفر فكر غارت از اويند
چيست جرمش؟عليست بابايش
همه فكر غرامت از اويند
راويان گفته اند مولا را
با كف پاش پشت رو كرده
خنجر كند او نمى برّد
شمر را بى آبرو كرده
خواهرش هم رسيد در گودال
ديد او را كه دست و پا مى زد
ديد ارباب نيمه جان بود و
مادرش را همش صدا مى زد
يک نفر گفت ذبح سر با من
بين لشكر دوباره دعوا بود
شمر و خولى حريص تر بودند
حرف آنها به هم بفرما بود
عده اى بر نگاه بى رمقش
مثل خولى بلند مى خندند
آن طرف تر هم عده اى نامرد
سر اعضاش شرط مى بندند
.
.
#تنور_خولی
عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار
نفس به سينه ى زينب پر از تلاطم شد
كسى كه جان على بود و چشم ساقى بود
كنار اهل حرم در كنارِ مردم شد...
-
گذشت هر چه كه بود و گذشت قصه ى غم
همه به فكرِ غنيمت...به فكرِ خلخال اند
چه آمده به سر اهل كاروان حسين؟
همه بريده بريده اسيرِ گودال اند..
-
ميان دشت سوارى به تاخت مى آيد
چنان كه مركبش انگار پر در آورده
عجب نهيب بدى مى زند بر آن مركب
گمان كنم كه به همراه خود سر آورده..
-
شب است و آمده از يك سفر پر از قصه
شبى كه بوده گمانم عروسىِ خولى
براى همسر خود بى رقيب آورده
ز دشت كرب و بلا تحفه هاى معقولى...
-
براى همسر خولى چنان معما بود
تنور خانه خدايا چقدر شعله ور است
گرفت در بغلش آن سر منور را
و گفت ارزش اين سر،سر از طلا و زر است
-
عجيب در نظرش آمده سرى بى تن
چقدر بر سر و رويش زد آن مظلوم
نشست كنج حياط و گرفته زانوى غم
رسيد در بر او قد خميده اى مغموم...
-
و گفت همسر خولى كه كيستى بانو؟
بگو كه از چه نگاهت به ماتم و محن است؟
منم كسى كه بُوَد هر دو چشم پيغمبر
سرى كه كنج تنور است سر حسين من است..
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
https://eitaa.com/emame3vom/29968
.
#حضرت_زینب_س
#ولادت
#مدح
شروع می شود امشب غزل به نام علی
علی امام من است و منم غلام علی
محمد عربی مختصر بیان فرمود
علی تمام خدا و خدا تمام علی
ورودی حرم او نشان از این نکته ست
خدا قیام نموده به احترامِ علی
فدای هر سخنش که فقط بُود اعجاز
که خطبه های عقیله بُود کلام علی
-
وجاهتش به پدر رفته در کمالات است
دلیل خلقت ما عمه جان سادات است
-
تمام چرخ و فلک در مدار زینب بود
مدافع حرمش از تبار زینب بود
اگر که کاخ عدو شد خراب بر سر او
قسم به ذکر جلاله که کار زینب بود
کسی نبرد به سمت حرم نگاه حرام
چرا که آل علی در حصار زینب بود
هر آنچه ماند به جا از کرامت حسنین
قسم به عشق که آن یادگار زینب بود
-
همینکه گفت به معشوق خود بلی زینب
سپس به ما همگی گفت یاعلی،زینب
-
تویی همان که قیامت قیامتی دارد
همان که همچو علی نیز هیبتی دارد
هرآنکه دید تورا موقع اسارت تو
بیان نمود که این زن چه عزتی دارد
فقط به نام تو باید قسم دهد بانو
هرآنکه پیش خداوند حاجتی دارد
قسم دهد به خدا مستجاب خواهد شد
فدای نام شما که ابهتی دارد
-
خدا نگیرد از این دل تورا و لطفت را
ندیده ایم به جز دست تو محبت را
-
خداى عز و جل همدمِ دقايق توست
كلام حيدر كرار نطق ناطق توست
غبار چادر تو زينت حجاب شماست
سر شكسته ى توگوشه ى حقايق توست
تمام عالم و آدم هلاكه اربابند
خوشا به حال تويى كه حسين عاشق توست
امير كرب و بلا بوده اى تو بعد حسين
رياست حرم عشق از سوابق توست
-
ببخش حال مرا بین این قوافی نیست
هرآنچه گفته ام از تو هنوز کافی نیست
-
مقام و مرتبت تو كم از پيمبر نيست
كسى شبيه تو با مادرت برابر نيست
خدا كند كه مرا از قلم نيندازى
به روز حشر كه جز تو پناه ديگر نيست
كريمىِ تو يقين ارث از حسن دارد
از او كسى به سخاوت معتبر تر نيست
گريز شعر من اما اذان عاشوراست
بگو چرا خبرى از علىِ اكبر نيست؟
-
تمام ايل و تبارم فداى تو بانو
منم گداى گداى گداى تو بانو
-
براى تو دو سه خطى بگويم از دل و جان
دو باره حرف على شد!ببار اى باران
خدا براى كسى اينچنين نيارد كه
پسر به خاك و پدر در مقابلش حيران
صدا به خيمه رسيده بيايد اهل حرم
حسين چاره ندارد شده ست سرگردان
علىِ اكبر رعنا شده على اصغر
تنش چو برگ درختان زرد در آبان
حسين ناله زنان گفت با تو اى خواهر
كمك كن و على ام را به خيمه برگردان
حسين ماند و خجالت حسين مانده و غم
حسين ماند و تو و لشكرى ز نامحرم
-
#آرمان_صائمی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیدههای تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد
اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد
هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد
میگفت اگر صدّیقهای، شاهد بیاور
چه طعنهها از مردم این سرزمین خورد
حوریّهای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش میزد کبود است
یعنی سفارشهای پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد
امّا نرسیده به پشت در زمین خورد
یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد
یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد
زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد
زینب ولی، صد بار بیمعجر زمین خورد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟
میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات
میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟
گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟
نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟
من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد
بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم
کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی
گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟
بچه هارا که من آرامش خاطر دادم
حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟
-
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟
یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟
من خوب میدانم دلیلش چیست خانم
اینکه نبینم صورت نیلوفرت را
دست تو که بالا نمی آید عزیزم
انقدر زحمت پس نده بال و پرت را
گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است
عشقم خودت دستی بکش موی سرت را
وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد
می ترسد اخر بر نداری تو سرت را
این روز ها از بس پریشانی حسینت
بو می کند وقتی که خوابی بسترت را
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کوچه_از زبان امام حسن علیهالسلام
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمیاُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=========================
@navaye_asheghaan
#مدح_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
✨✨✨✨✨✨✨✨
عاشقيم عاشق يك جرعه شرابيم همه
سر كيفيم و پىِ بادهى نابيم همه
اهل عشقيم خرابيم خرابيم همه
مست مستيم ولى عين ثوابيم همه
غم ايام نداريم كه اين میگذرد
تلخىِ كام نداريم كه اين میگذرد
شب ميلاد حسين است خدا هم شاد است
هركه در بند حسين است ز غم آزاد است
جادهى عاشقىام راه حسين آباد است
دل بيچارهام عمريست به پاش افتاد ست
ما كه ديديم از او معجزه باور داريم
ما در اين قوم از اين پس دو پيمبر داريم
نام تو شعر لب عالم بالاست حسين
خوش بنازيم به اين نام چه زيباست حسين
حرمت آينهى عرش معلیٰست حسين
كربلايت ته خط و ته دنياست حسين
ليلى عالم ذر، ناز كشيدن دارى
جان جانان تو به حق سينه دريدن دارى
پاى گهوارهى تو مريم اطهر آمد
تا تو را ديد دلش رفت و غمش سر آمد
آمدى خستگى از جان على درآمد
خندهاى كردى و فرمود كه محشرآمد
بوسه اى زد به لب و صورت و پيشانى را
با تو درهم شكند هرچه پريشانى را
كمتر از ذره من و شمس جهان تابم تو
هم دل آرامم تو هم كه رگ خوابم تو
ظلمت مطلق من جلوه ى مهتابم تو
دل خوش از اينكه منم نوكر و اربابم تو
خوش به حال تو كه زهراست هلاكت ارباب
كل عالم همه افتاده به خاكت ارباب
آسمانى و زمين در گره دستانت
زير و رو كرده مرا گوشهاى از احسانت
انس داريم چقدر با تو و با ايوانت
اين هم از لطف شما بود و برادر جانت
گفتهام تا بنويسند به روى كفنم
من مسلمان شدهى دست امام حسنم
عاشقى درد سرم داد دمت گرم ارباب
عشق تو بال و پرم داد دمت گرم ارباب
شور و حال سحرم داد دمت گرم ارباب
جان گرفت بعد حرم داد دمت گرم ارباب
تا تو هستى چه خياليست اگر غم باشد
همهى دل خوشىام ماه محرم باشد
*شاعر: #آرمان_صائمى
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
@navaye_asheghaan
.
#آخر_سال
#امام_زمان
-
اگرچه معصیتم پیش تو خرابم کرد
ولی نگاه تو از لطف انتخابم کرد
بگیر دست مرا جان تو کم آوردم
به هرکه رو زده ام غیر تو جوابم کرد
بیا به مجلس ما..سر بزن به ما آقا
بیا که داغ فراقت ز غصه آبم کرد
تورا به فاطمه دادم قسم،گره وا شد
گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
به لطف حضرت زهرا،منم غلام علی
نگاه مادر تو عبد بوترابم کرد
به سجده در حرمش تا به خاک افتادم
مویز بودم و عشق علی شرابم کرد
گریز شعر چه بهتر به کربلا برود
که گریه های زنی در حرم کبابم کرد
رباب ناله زنان پای نیزه ی خورشید
به گریه گفت که مادر غم تو آبم کرد
تو بر فراز نی و حرمله به من خندید
به طعنه و به کنایه مدام عذابم کرد
#آرمان_صائمی ۱۴۰۲/۱۲/۲۵ ✍
#مناجات_با_امام_زمان عج
#جمعه_آخر_سال
.................
.
#امام_عصر علیهالسلام
#ماه_رمضان
#غزل
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
ماه خدا دومرتبه بیماه روی تو
دارد بشارت رمضان میدهد به ما
برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت
یک روز دستهای تو نان میدهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بیکسیست
حسی که بیتو وقت اذان میدهد به ما
این ماه، فرصتیست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان میدهد به ما
ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشکهای روان میدهد به ما...
بیشک حوالۀ همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان میدهد به ما
📝 #محمدعلی_بیابانی✍
.
@navaye_asheghaan
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#اصحاب_الحسین
رسید روضه ی چارم..عقیله حیران است
شب وساطت طفلان و اذن میدان است
میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است
رسیده خدمت ارباب و دیده باران است
حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری
عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری..
گرفته دست برادر که یاورش باشد
فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد
که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد
میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد
عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست
و آخرین قسمش جان حضرت زهراست
که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم
نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم
اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم
قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم
برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان
خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان
خیال کن که بمانند پیش خواهر تو
هزار خولی ببینند در برابر تو
هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو
به روی نیزه ببینند راس اصغر تو
تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت
به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت
مرا به بند اسارت میان نا محرم
سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم
به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم
مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم
قسم به جان تو دق می کنند بی تردید
همان دمی که ببینند صورتت پاشید
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
@navaye_asheghaan