eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
382 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا بی مهدی رو به ظلمته دنیا بی آقامون شده فلج قال المهدی و خاتم الحجج و أکثروالدعا بتعجیل الفرج برا فرج دعا کنیم گره های بسته مون و وا کنیم برا فرج دعا کنیم یوسف فاطمه رو صدا کنیم برا فرج دعا کنیم ظهورش رو طلب از خدا کنیم اللهم عجل لولیک الفرج ، به غربت مولا به دمعة زهرا میاد اون روز که منتقم میاد ریشه خصم علی رو می‌کنه با همون هیزمای پشت در اون دو نفر رو آتیش میزنه روضه میخونه از اون مادری که توو جوونی شد کمون روضه میخونه از اون پهلوی زخمی و دست ناتوون روضه میخونه از اون بدنی که شد توو کوچه غرق خون اللهم عجل لولیک الفرج ، به غربت مولا به دمعة زهرا ازدحام رجاله های شهر شعله آذر و بیت الحرام ثانی به قنفذ به خنده می‌گفت کار فاطمه دیگه شد تمام بسه همین برا عزا برا جون دادن بچه شیعه ها وای از اون ضربه پا نبت المسمار فی صدرها میزد فضه رو صدا حتی القت محسن من بطنها اللهم عجل لولیک الفرج ، به غربت مولا به دمعة زهرا ••✾•🌿🌺🌿•✾••┈‌ @navaye_asheghaan
السلام علیک یا ابا عبدالله حسین ای شه کربلا سلام علیک ای سر از تن جدا سلام علیک سیدی یک نظر سوی ما کن قسمت ما همه کربلا کن ای شه ارض توس  سلام علیک ای انیس النفوس سلام علیک سیدی یک نظر سوی ما کن قسمت ما همه کربلا کن ای امام زمان سلام علیک حجه بن الحسن سلام علیک یاور مرد و زن سلام علیک ای گل فاطمه  سلام علیک سیدی یک نظر سوی ما کن قسمت ما همه کربلا کن @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر فاطمیه🏴 اسم تو می‌بارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه‌ی بی‌پایان @navaye_asheghaan
YEKNET.IR - monajat - fatemie avval 1402 - motiee.mp3
1.22M
🔳 🌴بگذار شبی محرم اسرار تو باشم 🌴تا پرده‌ی صبح راز نگهدار تو باشم 🎙 (عج) @navaye_asheghaan
YEKNET.IR - roze 2 - fatemie avval 1402 - khalaj.mp3
3.13M
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(س) 🌴ای روزگار چند صباحی به کام باش 🎙حاج @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنال ای دل بنال ای دل که محزونم دوباره منم  زهرا    که  دردم  بیشماره بنال ای دل که من جانی ندارم توانم     رفته  و   بس   بیقرارم بنال ای دل که بازویم شکسته به جانم درد بسیاری نشسته بنال ای دل که پهلویم شکستند علی راپیش چشمم دست بستند  بنال ای دل که فرزندم  فدا  شد که محسن پشت دراز من جداشد بنال ای دل که دنیا را نخواهم بزودی  پیش بابا رهسپارم بنال ای دل که زهرا (بیقراره) خداوندا کن کمک جان سپاره بیقرار اصفهانی التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برافراشته شدن پرچم عزای حضرت فاطمه زهرا (س) در حرم امیر المومنین (ع) @navaye_asheghaan
بر جهانِ تشنه باران است نام فاطمه لهجه‌ی محزون قرآن است نام فاطمه خطبه‌هایش کرده جانِ بیت‌ها را شعله‌ور در سکوت شهر، طوفان است نام فاطمه هر کجا که یادِ مظلومیّت مولا شود سوی آن مجلس شتابان است نام فاطمه با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه رمز پیروزی‌ست در گرداب اشک و خاک و خون ذکر سربند شهیدان است نام فاطمه هر کجا دیدی مَلَک در حال رفت و آمد است در دل آن خانه مهمان است نام فاطمه رو بگردان از افاضات طبیبِ مدّعی ای پریشان‌حال! درمان است نام فاطمه @navaye_asheghaan
مُردم به پای خط به خطِ مقتلت حسین از بس که با "لُهوف" و "مُقَرَّم" گریستم ✍حجت‌الاسلام @navaye_asheghaan
ای نام علی ذکر لبت یازهرا ای لیله‌ی قدر، هر شبت یازهرا از بهر شفاعتِ دلِ ما کافی‌ست... یک گوشه‌ی چشم زینبت یازهرا ✍ @navaye_asheghaan
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟ برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟ ای صاحب عزای فاطمیه! آیا… این روضه‌ی "مسمار" حقیقت دارد؟ ✍ @navaye_asheghaan
ای کاش عدو آن روز پشت در نمی‌آمد یا در پس در لااقل مادر نمی‌آمد گفتند در این خانه زهرا هست و اولادش رحمی ولی بر قلب آن کافر نمی‌آمد گفتا (وَ إِن) باید بسوزد خانه با اهلش از این حرامی غیر از این هم بر نمی‌آمد در شعله ور شد، تندتر مادر نفس می‌زد ای کاش این آتش سوی معجر نمی‌آمد از آتش در، آتش کینه فراتر بود ساعات مظلومی و غربت سر نمی‌آمد وقتی که با ضرب لگد در کنده شد از جا چه خوب می‌شد میخ، سمت پر نمی‌آمد فریاد زد "فضه خُذینی" کشته شد محسن جز فضه کاری از کس دیگر نمی‌آمد "در" روی مادر بود و یک لشکر از آن رد شد دیگر صدای دُخت پیغمبر نمی‌آمد بردند با دو دست بسته شاه عالم را این بی کسی به فاتح خیبر نمی‌آمد گفتم "دو دست بسته" یاد زینب افتادم آنجا که جز غم بر دل مضطر نمی‌آمد می‌دید قاتل چوب بر لعل حسینش زد از این بلایی بر سرش بدتر نمی‌آمد می‌گفت با گریه عقیله جام مِی ای‌کاش، دیگر کنار چوب و تشت زر نمی‌آمد ✍ @navaye_asheghaan
-فاطمیه شاعر سبک: لالا لالا گل پونه-محمود کریمی 🏴"بند اول"🏴 آتیش به دور خونه داره می کشه زبونه این آتیش خانمان سوز مادرم و می سوزونه بابام علی تنها و،تو کوچه مون آشوبه یکی داره با فریاد،به در لگد می کوبه مادرمون "پریشونه"(۳) میخ رو در "پر از خونه"(۳) ای وای...ای وای... از ضربی که خورد پشت این در ای وای...ای وای... مانند یه گل گشته پرپر 🏴"بند دوم"🏴 چادر زیر خاک و خونه مادر رو زمین نشسته بی جونه رمق نداره با سینه ای که شکسته مادرمون می سوزه،دست بابا در بنده حسین دلش پر خون و،دشمن ما می خنده صورت گل "شده نیلی"(۳) ای بی حیا "مزن سیلی"(۳) ای وای...ای وای... از سینه ی پر خون مادر ای وای...ای وای... از دستهای در بند حیدر 🏴"بند سوم"🏴 دنیای بدون مادر آرامش نداره دیگر امشب با دل عزادار می ریزم خاک و بر سر گفته یه روز تو کربلا،حسین من بی یاوره یه بوسه روی حنجرش،سفارش های آخره غرق به خون "توی گودال"(۳) جسم حسین "میشه پامال"(۳) ای وای...ای وای... از نیزه و از تیغ و خنجر ای وای...ای وای... از پیکر پر خون و بی سر شاعر سبک "حاج محمود کریمی" 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 @navaye_asheghaan
آتیش_به_دور_خونه.mp3
9.15M
آتیش به دور خونه داره می کشه زبونه این آتیش خانمان سوز مادرم و می سوزونه... سبک: لالالالا گل پونه... حاج محمود کریمی 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 @navaye_asheghaan
همینکه درد زِ چشمِ تو خواب می‌گیرد تمامِ جانِ مرا اضطراب می‌گیرد بیا به همسرِ خود لحظه‌ای تبسم کُن دلم از اینهمه حالِ خراب می‌گیرد گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد مواظب نَفَسَت باش ای تَرک خورده یواشتر که تنت را عذاب می‌گیرد خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد سلام می‌کند اما علی از این مردم فقط زِ خنده‌یِ قنفذ جواب می‌گیرد ببین به خاکِ سیاهم نشاند آن نامرد که خانومم به رُخِ خود نقاب می‌گیرد کسی به سینه‌ی دیوار و در فشارت داد شبیه آنکه زِ گلها گلاب می‌گیرد سه تا کفن به رویِ دست زینب و غش کرد به طفل حق بده این روضه تاب می‌گیرد حسین بی کفن و تو به شام می‌آیی و بند بندِ تو را التهاب می‌گیرد تمامِ دُخترکانت گرسنه‌اند اما خرابه را همه بوی کباب می‌گیرد همانکه تَرکه‌ی او می خورَد به طشتِ طلا نشسته پیش حسینت شراب می‌گیرد صدایِ چوبِ بلند و صدایِ نامحرم میانِ دست سرش را رُباب می گیرد>> حسن لطفی @navaye_asheghaan        فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر محمدجواد شیرازی @navaye_asheghaan پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من این کبودی ها..توانم را ربوده فاطمه تار می بینم تنت را..محترم بانوی من وقت غسلت آمده..دستم به گیسویت رسید گیسوانت از چه رو گردیده کم بانوی من؟ پوستی بر استخوانت مانده بود و آب شد کن دعا!تا زودتر بر تو رسم بانوی من سینه ام تنگ ونفس تنگ و دو چشمم لاله گون دیده وا کن زنده ام گردان به دم بانوی من جای سالم نیست در روی تنت صدیقه ام چون بنفشه شد سرت تا به قدم بانوی من خونِ پهلوی تو با آب روان مخلوط شد من گریبان خودم را می درم بانوی من لیله ی قدر علی مخفی شدی در زیر خاک تا بگویند :شیعیان «بی حرم بانوی من» محسن راحت حق @navaye_asheghaan راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد هی قدم‌برداشتند و هی غبار آلود شد آن کسانی که ولایت را پذیرفتند، هم فکرشان غرق خیال آتش نمرود شد یک نفر میگفت : هیزم خشک باشد بهتراست یک نفر بااین کلام ازعمق دل خوشنود شد خانه‌ای که عطر آن مافوقِ مُشک وعود بود سوخت،بوی‌ ناب‌رفت‌و،جاگزینش دود شد میخ داغ و سینه ای گنجینه از اسرار حق فاصله بین در و پهلو کمی محدود شد مادرسادات  پشت در ولی ...، بایک لگد... ثلث سادات جهان بااین اثر نابود شد !! شرح کوچه روضه های فاطمیه طالب است تابگویم گوشوار فاطمه مفقود شد !! ابراهیم روشن @navaye_asheghaan التماست می کنم چشمان خود را باز کن ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن سینه ات مجروحِ مِسمار و  پــَــر تو سوخته با  چنین بال و پری آرامتر پــرواز  کن نوید طاهری @navaye_asheghaan
هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! ✍ @navaye_asheghaan
امشب که ناله از لبت اُفتاده رو مَگیر بعد از سه ماه که تبت اُفتاده رو مَگیر دیدار تو اگرچه غم انگیز می‌شود بعد از سه ماه قسمتِ من نیز می‌شود دردِ عیال دارم و پیرم نموده‌اند سی و سه سال دارم و پیرم نموده‌اند این آشیانه  داغِ پرستو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود امروز فضه گفت که خانم وضو گرفت بعد از سه ماه خانه‌ی ما رنگ و بو گرفت گفتم که کار کم بکن اینجا عزیزِ من ممنونِ نان تازه ام  اما  عزیزِ من نان را بدونِ قوَت بازو نمی‌پزند نان را که با جراحت پهلو نمی‌پزند این خانه مدتیست که جارو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود اصرار می‌کنیم که نانی -کمی- بخور ای پلکِ نیمه باز تکانی -کمی-بخور رد تو از تنور به بستر هنوز هست زینب دوید گفت که مادر هنوز هست او دختر است حسرتِ آغوش می‌خورد این سینه‌ی شکسته-بمان-جوش می‌خورد دستت شکسته است که بالا نمی‌رود؟ این شانه‌ات چه دیده چرا جا نمی‌رود چشمِ تو نیز  بستن بازو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود یادم نرفته   تا  در خانه تو را زدند یادم نرفته   با  در خانه تو را زدند چشمِ علی شکستنِ اَبرو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود امشب چقدر پیشِ حسن سوخت دخترت امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت گفتی وصیتت دو سه بوسه به حنجر است گفتی لباسِ محسنِ تو قدِ اصغر است بس کن رباب دستِ خودت را تکان نده بر رویِ نیزه زخمِ گلو را نشان نده بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود سهمت دوباره خنده‌ی انظار می‌شود حسن لطفی @navaye_asheghaan   رد خونست که بر پیکر این در مانده مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد گره افتاده به این کار،امان از کوچه خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما چادری که شده در معرکه پا مال اما بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد تا به روی کمر مادر من در افتاد مانده نجوای شب و روز منو این کوچه مانده این آه جگر سوز من و این کوچه آتش و دود غم افروز من و این کوچه حسرت مادر دیروز من و این کوچه تکه تکه شده ام ، قحطی مرگست خدا میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا آسیابست که امروز سرش خلوت شد یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد گریه در روزن چشمان همه دعوت شد بوی مادر به لباس تن من عادت شد سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه نرگس غریبی وقتی هوای روضه ما باز مادری است حال و هوای گریه ما جور دیگری است وقتی که مادر همه ماست فاطمه حسی که بین ماست، همانا برادری است مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است شاهان روزگار به ما غبطه می خورند این نوکری خودش به خدا عین سروری است این اشک ها نشان دل بی قرار ماست عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است زهراست آن که ام ابیهای احمد است زهراست مادر همه ما، چه مادری است زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد وحید محمدی @navaye_asheghaan گرفتی دست بر ديوار و دستی بر كمر زهرا نگاهت گاهگاهی هست بر ديوار و در زهرا نخی از چادرت را تا كه بر مسمار ِدَر ديدم مرا شِشماهه محسن ياد آمد در نظر زهرا ميانِ كوچه دشمن با غلاف كين تو را ميزد شدی بهر علی در كوچه با جانت سپر زهرا ز سيلی با علی حرفی نگفتی ليک فهميدم در آنجايی كه پوشاندی رُخت آسيمه سر زهرا شنيدم مرگ ميكردی طلب بِين دعاهايت كه بودی از غم هجر پدر خونين جگر زهرا اگر سوی پدر رَفتی مَگو از ماجرای خويش اگر چه مانده از سيلی بِرُخسارت اثر زهرا بيا بر عاصیِ درمانده لطفی كن كه با يادت بريزد اشک غم از ديده اش بار دگر زهرا داود تيموری @navaye_asheghaan از در نمی گویم که تقصیری ندارد جز سوختن این چوب تقدیری ندارد در بشکند نجار از نو می تراشد دل بشکند انگار تعمیری ندارد گاهی لگد آنقدر محکم می شود که در تا شروع روضه تاخیری ندارد قانون در، پهلوی مادر، قدّ حیدر غیر از شکستن فعل تعبیری ندارد ادامه شعر👇👇
جنگ است و در مرز میان خیر و شر است اما علی اینبار شمشیری ندارد باید کسی خود را سپر می کرد و زهرا جز آیه ی بازوش تفسیری ندارد دشمن اگر یاغی است پس  باید ادب کرد دیوانه را وقتی که زنجیری ندارد از کربلا شش ماهه ای اینجاست، دشمن جز میخ در زهدان خود تیری ندارد شاعر ندارد واژه ای این درد را و این پرده را نقاش تصویری ندارد محسن ناصحی @navaye_asheghaan       در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست "آه"گفتی..،شد نوایِ ناله یِ ماتم درست گونه ی تو لمس کرد اشک نمازِ صبح را شد از آن پس رویِ هر برگِ‌گُلی شبنم درست قطره ای از اشک تو وقت مناجاتت چکید بر زمین افتاد..،شد سرچشمه ی زمزم درست ای که در شرح تو آمد سوره ی "کوثر" پدید شد از اَعطینایِ شأن‌ات آیه ای محکم درست در حدیث قدسی "لولاک" پی بُردیم ما تو همانی که به اذنش می شود آدم درست نقش تو افتاد بر روی رکابِ احمدی با نگینی فاطمی شد حلقه ی خاتم درست ذات تو ذاتاً "ولیُّ‌الله"سازی می کند... مصطفی جای خودش..،شد مرتضیات هم درست تو پناهِ عالمی..،دیدیم در روز کساء با تو شد ضعفِ تنِ پیغمبر اکرم درست حضرت حق حیدرش را یکّه و تنها که دید بر تو رو زد..،شد برای مرتضی همدم درست دامنت را می تکانی در میان خانه ات از غبارش می شود آسیّه و مریم درست چادرت را پهن کردی بر سرِ اهلِ بُکاء در حسینیّه شد از هر تارِ آن پرچم درست یک گره آورده بودم تا حسین‌ات وا کند تا قسم دادم به تو..،شد آن گره دَر ‌دَم درست ای که باران نیز در مَسحِ "رُخ"اَت محرم نبود... پس چگونه خورد بر آن،دستِ نامحرم..،درست! شکل زخمی را که میخِ در به پهلویت کِشید می کند تا روزِ غُسل‌ات پُرسشی مبهم درست بردیا محمدی @navaye_asheghaan
سه ماه درد كشيدى ، سه ماه رنجيدى سه ماه ميشود اصلا به ما نتابيدى سه ماه راحت و آسوده تو نخوابيدى سه ماه ميشود اى همسرم نخنديدى بخند ، اين همه گريه براى رفتن نه بخاطر دل زينب بخاطر من نه دعاي رفتن خود را تو مستجاب مكن تو كه هنوز جوانى بيا شتاب مكن مرا به ساخت تابوت خود مجاب مكن بيا و بر سر من خانه را خراب مكن بمان ، وگرنه حلالت نميكنم زهرا بمان که بی تو میفتم ز غصه ها از پا سه ماه آخر عمرت ميان دود گذشت سه ماه آخر عمرت خوشی نبود گذشت سه ماه آخر عمرت چقدر زود گذشت سه ماه آخر عمرت همش كبود گذشت بلند ميشوى اما زپا تو ميفتي هنوز راه نرفته چرا تو ميفتي؟ . سه ماه تكيه به ديوار ميكنى زهرا بلند ميشوى و كار ميكنى زهرا براى رفتنت اصرار ميكنى زهرا نگاه بر نوك مسمار ميكنى زهرا امان براي تو اين خانه از گزند نداشت مرا ببخش مدينه شكسته بند نداشت هنوز هست به یادم خبر که می پیچید میان خانه در شعله ور که می پیچید به سوی تو لگد چهل نفر که می پیچید به سمت پهلوی تو میخ در که می پیچید تو را چگونه ز دستش خلاص میکردم فقط به تیزی میخ التماس میکردم شرار کینه همین که به گلشنم افتاد همین که با لگد مردها،زنم افتاد نگاه من به تو در وقت رفتنم افتاد تو را زدند و طنابی به گردنم افتاد به سنگ غم محکت زد نرفته از یادم کنار من کتکت زد نرفته از یادم تو بودى و ستم آن چهل نفر نامرد صدا زدم نزن اينقدر بى خبر نامرد نزن به بازوى مجروح اينقدر نامرد دو دست بسته من باز بود اگر .... نامرد میان این در و همسایه پشت پا خوردی حلال كن سر من ضربه بی هوا خوردی ببخش قلب صبورت شكست فاطمه جان ببخش كوه غرورت شكست فاطمه جان همينكه حرمت نورت شكست فاطمه جان به كوچه تنگ بلورت شكست فاطمه جان چقدر فكر منى فكر اين پرت هم باش به فكر موي پريشان دختر هم باش تورم دهنت حرف کربلا میزد به زینب و حسنت حرف کربلا میزد نظر به پیرهنت حرف کربلا میزد شمارش کفنت هم حرف کربلا میزد چه شانه ای دم آخر زدی تو مویش را چه قدر بوسه زدی گودی گلویش را عزيز كرده تو كربلا سنان  هم خورد ميان معركه او سنگ بى امان هم خورد كنار نعل، لگدهاى اين و آن هم خورد حسين تشنه لبت نيزه از دهان هم خورد حسين تو ته گودال رفت و گير افتاد كفن نداشت و روى تنش حصير افتاد محمد جواد پرچمی @navaye_asheghaan