eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
352 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد این غزل شیوه تحلیل خودش را دارد عشق، متنی است که پرحاشیه تر از او نیست گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد شب دریاچه اگر بستر آرامش غوست برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد راه مطرح شدن و شهره شدن بسیار است هرکسی شیوه تحویل خودش را دارد نفس ما سایه صفت، هم‌ره ما خواهد بود مثل هابیل که قابیل خودش را دارد آن چراغی که به خانه است روا، روشن کن مسجد شهر که قندیل خودش را دارد هر دم آهنگ دگر می‌زند، انجیل و زبور مصحف ماست که ترتیل خودش را دارد ساحت وحی ز جولان‌گه ما بیرون است ای بسا آیه که تأویل خودش را دارد شعر این گستره عرشی راز آلوده آسمانی است که جبریل خودش را دارد عالمی گو، سپه ابرهه باشد، غم نیست کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد عید ما دلشدگان لحظه دیدار شماست سال ما، ساعت تحویل خودش را دارد ✍ محمدعلی مجاهدی
. دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد به روز مرگ شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد فریبت می دهند این فصل ها تقویم ها، گل ها از اسفند شما پیداست فروردین نخواهد شد مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد! .
. به شیوه ی غزل   به شیوه ی غزل اما سپید می آید صدای جوشش شعری جدید می آید چه آتشی غم تو باز زیرسر دارد که باغ شعرٍ تر از آن پدید می آید دوباره سبز شده خاک سرزمین دلم مگر زخطّه ی چشمت شهید می آید؟   نفس نفس به امید تو عمر می گذرد امید می رود آری ، امید می آید برای درد دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای مفید می آید   مردّدم که تو با عید می رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می آید کلیدداری کعبه نشانه ی حق نیست کسی است حق که در آن بی کلید می آید و حاجیان همه یک روز صبح می گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می آید  .
... برای دیدنت اصلا قرار لازم نیست همیشه حاضری و انتظار لازم نیست همیشه دست مرا بی بهانه می گیری تو در کنار منی کوله بار لازم نیست اگر که شانه کنی تار گیسوانت را برای شور شنیدن ، سه تار لازم نیست هزار چلچله حفظند شعرهای تو را کتاب شعر تو را انتشار لازم نیست نگاهِ شمسیِ چشمِ تو لحظه ی عید است تو عید ثانیه هایی بهار لازم نیست شبیه هیچ کسی نیستی ، خودت هستی تو بی نظیری و کامل ، شعار لازم نیست @navaye_asheghaan
السلام علیک یا صاحب الزمان نفس ثانیه ها بهر تو تشکیل شود همچو رؤیاست که بر حال تو تأویل شود لحظه و روز و مه و سال گذر می کند و سال با شوق تماشای تو تحویل شود عمر و حالتان با تحول خیر . زندگی تان به دور از شر بیگانه و غیر . عید بر همه مبارک . . @navaye_asheghaan
|⇦•هرچه گشتم... ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۲به نفسِ استادحاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَ.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.. أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، مِنْ جِمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی و إِسْرافی عَلی نَفْسی وَ أَتُوبُ إِلَیْه... أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هَذِهِ وَ لَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ..اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ...وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ.الهی العفو...." هر چه گشتم مثل من خیره سری پیدا نشد بار بد بودم برایم مشتری پیدا نشد جای من آخر حیا کردی که بینِ توشه ام جز گناه و غفلت و پرده دری پیدا نشد روسیاهی که دلش از جرمِ بسیارش شکست همدمی نزدش بجز چشم تری پیدا نشد  يا قَديمَ الْمَنِّ وَ الاِْحسانِ برای این گدا از همین خانه پناهی بهتری پیدا نشد بهتراز زهرا که لطفش دائم و بی منت است واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد سالها از آتش هررنج و غم جز چادرت بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد @navaye_asheghaan
enc_16805434908539051564702(1).mp3
5.18M
|⇦• هر چه گشتم... و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ به نفسِ استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رسول خدا (ص) فرمودند : کسی که با اخلاص ماه رمضان را روزه بگیرد ، خداوند گناهان گذشته اش ر ا می آمرزد @navaye_asheghaan
|⇦•ای دوای درون.. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای دوای درون خسته دلان مرهم سینه ی شکسته دلان مرحمی لطف کن که خسته دلم مرحمت کن که بس شکسته دلم گر چه من سر به سر گنه کردم نامه ی خویش را سیه کردم تو در این نامه ی سیاه نبین کرم خویش بین گناه مبین با وجود گناهکاریها از تو دارم امید واری ها زان که بر توست اعتماد همه ای مراد من و مراد همه تو کریمی و بی نوای توأم پادشاهی و من گدای توأم نی گدایی که این و آن خواهم کام دل آرزوی جان خواهم بلکه باشد گدایی هم دردی اشکِ سرخی و چهره ی زردی چون بخاک اُفتم به صد خاری تو زخاکم ز لطف برداری بس بوَد این که سوختم یکبار وَقِنَا رَبَّنا عَذَابَ النَّارِ)، آتش از چون منی چه افروزد بلکه دوزخ زننگ من سوزد گنَهم بخش و طاعتم بپذیر که همین دارم از قلیل و کثیر در شب تیره چون دهم جان را همرهم کن چراغ ایمان را @navaye_asheghaan
202030_1492438930.mp3
16.94M
|⇦•ای دوای درون ... و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱ به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام صادق (علیه السلام) فرمود : هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر) ، بخورد - روح ایمان از او جدا میشود 📚وسائل الشیعه ، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 _ من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9 @navaye_asheghaan
|⇦•از درد غربت.... و توسل به حضرت خدیجه سلام الله علیها اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *تصور کن شعب ابی طالب پیغمبر درمحاصره..انقدر سخت شد بر پیغمبر فرمود: بعضی موقع ها یه هسته ی خرما رو چند نفر فقط میک میزدند..دین رو اینجوری نگه داشتند.. تصور کن خانمی که با اون همه ثروت هر روز کلی فقیر سر سفرهٔ خدیجه غذا میخورد.این خانم هرچه داشت فدای پیغمبر کرد. روزهای آخر عمرشریف زیر یه چادر مریض احوال تو بستر افتاده بود. پیغمبر،باید بره بیرون از مسلمانان مراقبت کنه بار فشار همه ماجرا رو دوش پیغمبره ..میگن همون موقعی که با پیغمبر بد برخورد می کردن.نانجیب میگه عبا دورِ گردنش انداختن داشت بی هوش میشد.. شکمبه گوسفند و شتر رو سر مبارک پیغمبر میریختن..انقدر تو طائف سنگ به صورت مبارکش زدن..سر و صورت پُرِ خون، تا می اومد تو خونه خدیجه کبری یه جوری ازش استقبال میکرد پیغمبر می فرمود: همه ی غصه هام از دلم میرفت...اونایی که غار حرا رفتن‌ میدونن پیاده خیلی راهه..میگن هر روز خدیجه کبری غذا آماده میکرداین راه رو خانم با همه ی مشقت بالا میرفت پیغمبر گرسنه نمونه..حالا این خانوم افتاده تو بستر..پیغمبر هر وقت فرصت کنه میاید تو چادر تو همون حال بی حالی تب یه نگاه به پیغمبر میکنه لبخند میزنه. پیغمبر شرمنده تر میشه.. یا رسول الله این جوری نکن ما بدهکار توأیم خدیجه بدهکار توعه.. این روزهای آخر دیگه حال بی بی خراب شد..خانمی که همه ی ثروتش رو‌ داده حالا میخواد جون بده یه کفن نداره با خودش ببره ...* از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد خاک مزار مادرش را می‌گرفت و با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد یاد گذشته یاد آینده برای این مادر ودختر پیمبر گریه میکرد *همه گریه می کنن، پیغمبر گریه میکنه، فاطمه زهرا گریه می کنه، اما یه نفرم بیرون چادر گریه میکرد..کی گریه می کنه؟* گرم تماشای عزاداری آنها یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد *این خانم، خانمیه که قبل از ولایت مولا به ولایت ظاهری اقراره به ولایت علی کرده فرمود: یا رسول الله! خدا رو شاهد می گیرم من به ولایت علی اعتقاد دارم..* تکرار شد این قصّه اما در دل شب این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد بر روی قبرِ مخفی مادر به یادِ آن شعله ها و یاسِ پرپر گریه میکرد *خانم چقدر این شبِ آخر هی صدا میزده ام سلمه.. بعد من مادری کنی برای دخترم..ام سلمه دختر شب عروسی احتیاج به مادر داره..ام سلمه دختر خونه بخت میره مادر باید کنارش باشه ام سلمه یادت نره زهرای منو..شب عروسی حضرت زهرا سلام الله پیغمبر اکرم فرمود: همه برن فقط علی و فاطمه بمانند.وارد حجره شد دست علی وگذاشت تو دست زهرا، دست زهرا رو تو دست علی. یهو دید ام سلمه داره نگاه می کنه. صدا زد ام‌ سلمه نشنیدی گفتم‌ همه برن..صدازد آقا!بهش قول دادم..فرمود: به کی قول دادی؟ گفت آقا! شب آخری شما بیرون بودی دم‌گوش من خدیجه از من قول گرفته..تا اسم خدیجه اومد پیغمبر گریه کرد. ام سلمه بیا.. خدیجه خانم انقدر نگران زهرات بودی کجا بودی خانم با اون‌ حالش با بار شیشه اش ...* وقتی که خونِ تازه از مسمار میریخت انگار بر حالِ علی در گریه میکرد صیادها با تازیانه حمله کردن كوچه قفس بود و كبوتر گريه ميكرد @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت خدیجه سلام الله علیها اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اونایی که پشت در اومدن‌خیلیاشون سر سفرهٔ خدیجه نمک‌گیر بودن..حق رسالت پیغمبر ونفهمیدید باشه..حق شمشیرای علی رو‌ نفهمیدید باشه.. شما که سر سفرهٔ خدیجه بودید وقتی داشتید در وبا لگد وا می کردید لااقل به خاطر مادرش نمیزدیدش...آی مادر ...آی مادر... خدیجه سسلدی معناده فاطمه گورخما علینی هِشکسی یوخدی قیزیم دایان قاپییا *فاطمه تو خونه نشسته جای مادرش خالیه پیغمبر میومد میدید زهرا داره گریه می کنه.. میگفت دخترم چرا گریه میکنی؟ می گفت بابا جان این بچه ای که در بطن منه با من حرف میزنه.. میگفت خب فاطمه جان توأم در بطن مادر بودی با مادرت حرف میزدی...حالا فاطمه در خلوتش داره با مادرش حرف میزنه میگه مادر... وقتی که زنهای قریشی، تنها گذاشتن تو رو مادر مونس تنهاییت شدم من که خاطرت نشه مکدّر مسافرِ من ولی حرفاش از دوری و هجرونه مسافر من حرفاش دلم رو می لرزونه مسافر من ولی برام روضه میخونه *مادر من آرومت میکردم اما این بچه ببین چه جوری من و میریزه بهم..* روضه میخونه یوماه! أنا المظلوم یوماه! أنا العُریان یوماه! أنا الغریب یوماه! أنا العطشان حسینه یِرلَر آغلار گویلَر آغلار حسینه اولنین مادر آغلار *یه جا دیگه فاطمه داره با خدیجه حرف میزنه...کجا..میگه مادر یادت میاد..* وقت ولادت من اومد هودجی و نشست روی فرش چهار تا بانو که رسیدن برای یاری تو از عرش وقتی زنای قریش رفتن‌ خدا به پیغمبرش فرمود: نگران خدیجه نشی موقع وضع حمل چهار تا بانوی بزرگ از بهشت آمدن کمک‌ حال خدیجه.... فاطمه داره میگه مادر یادت میاد حالا بیا ببین همون بانوها دوباره آمدن..اما کجا؟کی؟ بازم اومدن ولی این بار کنار رأس بی تن بازم اومدن ولی این بار دور تنورن با من بازم اودن ولی این بار سینه میزنن یول ورین هاجر گلور حوّا گلور یول ورین مریم گلور سارا گلور مظلوم‌ حسینیم منزل مبارک ای نور عینم منزل مبارک @navaye_asheghaan
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0101225.mp3
31.93M
|⇦•از درد غربت... و توسل به حضرت خدیجه سلام الله علیها اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۱ به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ در تعریف خدیجه(س) همان بس که فاطمه از دامان او برخاست و محمد با تکیه بر حمایت های او بر قلّه رسالت نشست @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج) عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم در سـیـنه‌ی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم سید محمدرضا شمس (ساقی) @navaye_asheghaan
 بهــــار ـ آمــده بــرخیــــز و دل ، بهــــاری کن ز مـــردمـــان ستـــمــدیـــده‌ ، غمگســـاری کن خــــزان گــرفتـــه اگـــر بـــاغ مهـــربـــانی را نهـــــال عــــاطفــــه بنشـــان و آبـیــــاری کن عبوس و غمزده چون جغدِ شوم ، خیره مشو سـرور و هلهـــله چــون بلبـــل و قنــــاری کن جهــــان فنـــا و نمـــانَـــد اثـــر پـس از رفتـن بقـــــا اگر طلبــی؟... کـــار مـــانـــدگـــاری کن بـگـیـــــر دســت نـیـــــاز ِ نـیـــــازمنــــدان را به قــدر همـّـت خـود ، چــــاره‌ی نــــداری کن غــرور و خـودسری و جهـــل کن بـرون از سر چو شـاخــه‌ی ثمــر ، افتـــاده خــاکســاری کن ز فــرقــه‌‌هــای ریـــاکـــار و حیــله‌گــر بگـریـز به ‌حـــال خـویش وگــرنـه نشــین و زاری کن مبـــاد ، آنکــه شــوی غــــره در ســرای فنــــا نگــاهِ عبــــرت و تــــدبیـــر ، بـر مــــزاری کن ببـین کسان بــزرگــی که خفتـــه‌اند به خــاک به‌ خویش ، آی و سپس فکـــر رستگـــاری کن مقــاومـت مــده از دسـت در مصــالــح خلـق مـــــدد بگـیــــر ز یــــزدان و پـــایــــداری کن اگـر که چشم تهــاجــم به خــاک مُلـک افتــاد به‌ خـون خـویـش ازین مُلـک، پــاســداری کن بـــرای عبــرت آینـــدگــان ، بـه خــاک وطــن هرآنکـه چشـم طمـــع داشـت را فــــراری کن بدم به صـور عــدالـت به‌ دفـع ظــلم‌ و سـتم بـه نفـــع مـَـردم محـنت‌کشــیده ، کـــاری کن بـه واژگـــان نفسـی دِه ، بـه اعـتــــلای بشــر به‌ جسمِ شعر ، نفس بخش و شهـــریـاری کن دریــن زمــانــه که انـــدوه ، می‌کنـــد بیـــداد ز خیـــل غمــــزدگـــان نیــــز ، غمگســاری کن کــه امتحـــان الهـــی‌اسـت در چنــین ایــــام به کـــار نیـک ز خـــود رفــــع شرمســاری کن اگرچه خشک شده این زمــانـه چشمه‌ی مِهــر بیــا به چشمه‌ی خورشـید ، مِهـــر جـــاری کن چون امتـــیاز بشـر در وفــــا و احسـان است به مِهــر و رأفـت خـود ، کسـب اعتـــباری کن چو خسـته‌دل شدی و نـاامیـد ، چـون ایـوب خــــدای را بـــه نظــــر آر و بــــردبـــاری کن زدا غبــــار غــــم از دل بـه همــت (سـاقـی) ز جــــام دولـت مـی ، چـــاره‌ی خمــــاری کن نشد اگر کـه بشـویـی غبــــاری از دل خویش بــــرو بــه صومعـــه و تـــرک مِی‌گســاری کن اگرچــه قــافیــه ایطـا شـده‌است و تکـــراری به رغــــم پــرده دران نیـــز ، پــــرده‌داری کن سید محمدرضا شمس (ساقی) @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو برای بی كسیِ فاطمه بمان بانو به جان دختر مظلومه ات مرو از دست مَساز اشك یتیمانه را روان بانو بمان و فاطمه را خود عروس كن آری که دختران همه محتاج مادران بانو برای غربت من جان به لب شدی امّا بدان كه غربت زهراست بعد از آن بانو به باغ یاسِ تو سیلی زدند، باور كن بمان كه یاس نمیرد جوان جوان بانو میان این در و دیوار فضه را طَلَبد مرو كه مشكل او را كنی نهان بانو بیا و یاریِ خود را تمام كن بر من اگر چه هیچ نمانده تو را توان بانو بمان برای همیشه، همیشه یارم باش مرا هنوز غریب وطن بدان بانو برای دین خدا هر چه داشتی دادی جهادِ كامله كردی به مال و جان بانو تو در محاصره درس مقاومت دادی نداد كار تو تحریم را اَمان بانو نمانده هیچ برایت كه یك كفن بخری عبای ختم رُسُل بر تو ارمغان بانو فقط به بی كفنِ كربلا گریزی نیست حسینِ بی كفنم را تویی نشان بانو حسن غریب شود، ز حسین سَر بِبُرند بمان و روضۀ سبطین را بخوان بانو تو كه به شِعبِ ابی طالب امتحان شده ای مقاومت كن و تا كربلا بمان بانو شاعر: حاج محمود ژولیده @navaye_asheghaan
غلامرضا سازگار: ای خو گرفته با نفست عطر احمدی ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران خاک در تو سجده گه خیل سروران پیش از پیمبری پیمبر به روی او چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود سر خط مادریت به آلش نوشته بود بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت نخل بلند آرزوی او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدود خدا همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند سادات عالمت پسرانند و دخترند دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی در پیشبرد فتح نبّوت برابرند دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است این رتبه ات بس است یازده ولی است این رتبه ات بس است که داماد تو علی است در دور بت پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات بر یازده ستاره توحید آسمان روی منیر فاطمه خورشید خانه ات در بیت آفتاب مه تام کیست، تو اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه های غروب شهادتش با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای انگار دور بستر زهرا نشسته ای ای ام پاک نبی، ام مؤمنین ای مادر بزرگ امامان راستین روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت روزی که آن معین بشر بود بی معین مردانه ایستادی و کردی حمایتش تا ماند جاودانه چراغ هدایتش ای قامتت به قائم توحید قائمه دشمن شدند با تو دغل دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست پیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزن نبی ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می شود درهای غم به قلب نبی باز می شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو یار محمّد زدست رفت خورشید روزگار محمّد زدست رفت شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو @navaye_asheghaan
رباعی وفات حضرت خدیجه رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ یوسف رحیمی نبوت را نگینی یا خدیجه شفاعت آفرینی یا خدیجه برایم مادری کن روز محشر تو اُم المؤمنینی یا خدیجه * تو داری آنچنان حق عظیمی که در ایمان و دین ما سهیمی نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند مسلمانان همه داغ یتیمی * نگاهت از غمی جانکاه می گفت ز صدها داغ با هر آه می گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُماه» می گفت * در بین ملائک از تو نام آورده ست نام از تو شکوه ناتمام آورده ست هر بار که آمده ست از سوی خدا جبریل، به محضرت سلام آورده ست * دلخسته ز شهر بی‌وفا رفتی، آه آرام و قرار مصطفی رفتی، آه حتی کفنی نخواستی از دنیا از بس که سبکبار و رها رفتی، آه * از چشم تر فاطمه طاقت رفته تا کرب و بلا خروش غربت رفته آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط پیراهن خورشید به غارت رفته ************** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ سیدهاشم وفایی نظر وقتی که بر افلاک می کرد تمام عرش را غمناک می کرد میان هاله ای از درد و انــدوه گل خود را پیمبر خاک می کرد * مهی رفتـه ، دلی پر آه مــانده شبــانه خاطرات ماه مانده خدیجه رفته و با چشم گریان نگـاه فاطمــه بر راه مانده ******* رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ حمیدرضاگلرخی ای مادرِ مهربانِ زهرای بتول ای همسرِ دلسوز و فداکارِ رسول با صدق و رضا هستی خود بخشیدی در راهِ خدا و دین و قران و اصول * دیده ی پیغمبر از غم تر شده لاله ی کاشانه اش پرپر شده می زند آتش به جانش این محن فاطمه ، بی مادر و مضطر شده * داده جان ، یارِ نبی با چشمِ تر آسمان ، خاکِ عزا ریزد به سر شیعیان ، هم ناله گردید با علی فاطمه ، گشته از این غم ، نوحه گر ********** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ اصغر چرمی می خـواسـت دلـیـلِ اوج احـمـد باشد خــاتــونِِ بــهـشتـىِّ مـحـمّـد باشد او سرور زنهاى بهشت است به حق چون خواست ز مؤمنین سرآمد باشد ********** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ رحمان نوازنی شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب کنار بستر مرگ یگانه امّیدش گرفته زمزمه،یا رب خدیجه را دریاب * همانکه هستی خود را به هستیَم بخشید همانکه سوخت به پای منادی توحید همانکه گرمی پشت رسالت من بود و می تپید برای نبوت خورشید * در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت زبان زخم عدو،تیغ تیز و بران داشت خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت * همانکه درک مقامش مقام میآرد و جبرئیل برایش سلام میآرد همان سرشت زلال و مطهری که خدا ز نسل پاک و شریفش امام میآرد * مقام و منزلتش را کسی چه میداند شریک امر رسالت همیشه میماند قد خمیده و موی سفید او امشب هزار روضه برای رسول میخواند * برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم برای آنکه ز من هم غریب تر گردید شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم * قنوت امشب زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر ،کوثر الهی مادر یاسم غریب میمیرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر * خدیجه گریه نکن این همه از این غمها که گریه ها بنماید به جای تو زهرا برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان ببوس سینه او را ببوس دستش را * اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا میکرد بجای تکیه بر آن در ،تو را عصا میکرد اگر خدیجه تو بودی،به پشت در زهرا بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد * خسوف بر رخ ماهش نمی نشست ای کاش و گوشواره ز گوشش نمی گسست ای کاش میان آن همه نامحرم و به پیش علی کسی ز فاطمه پهلو نمی شکست ای کاش * اگر کفن تو نداری عبای من به تنت ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت می آوری تو به مقتل خدیجه،زهرا را چه میکنی تو در آن لحظه های آمدنت ****** رباعی وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ـ شاعرناشناس در روز ِسخت یاور دین خدا شدی در راهِ عشق همسفر مصطفا شدی ای که کفن برایِ تو از عرش آمده مادر بزرگِ بی کفن کربلا شدی @navaye_asheghaan
بخوان خدای نبی را بخوان خدای خدیجه که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه بگیر درس وفا را هم از وفای خدیجه سزاست اینکه بگوئیم از صفای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه خدیجه همسر طاها خدیجه مادر زهرا خدیجه بانوی والا خدیجه شیعۀ مولا خدیجه قبلۀ دلها خدیجه کعبۀ جانها رواست اینکه بریزیم جان بپای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه هر آنچه داشت خدیجه فدای دین خدا کرد تمام هستیِ خود را نثار آل عبا کرد به غیر عشقِ پیمبر هر آنچه بود رها کرد خوش آنکه درس بگیرد ز ماجرای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه کسی که نزدِ مقامش رسد فرشته به تعظیم به حصر و شِعب و جفا و بلا و فِتنه و تحریم نکرد شِکوه ز سختی، نداشت از عدویش،بیم و در محاصره نشنید کس صدای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه اَمان ز درد فراق و اَمان ز روز جدایی چه مادری که ز غمهای دختر است فدایی بپای فاطمه اَش ریخت هر چه داشت،خدایی نثار فاطمه، بارانِ گریه های خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه کنار بستر مادر اَمان ز گریۀ دختر حدیث بیت پیمبر کجا و خانۀ حیدر گریزِ روضۀ مادر رسد به روضۀ دختر و چند مرحله خالیست باز جای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه نه در عروسیِ دختر، کنار فاطمه،مادر نه پشت دربِ حرم، همجوارِ فاطمه،مادر نه دید،روی زمین،وضعِ بارِ فاطمه،مادر شد انتهای غمش همچو ابتدای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه به احترام وفاتش که چند تا کفن آمد اگر چه پنج کفن بود، لیک،تا حسن آمد کفن برای همه،جز برای بی کفن آمد شروعِ کرب و بلا بود کربلای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه نرفته است به غارت هنوز معجر زینب سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب و بر حسین بگِرییم پا به پای خدیجه منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه @navaye_asheghaan
عزای حضرت حوا عزای هاجر شد عزای مریم عذرا عزای کوثر شد بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن بگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شد به جبرئیل بگو آیه آیه نوحه کند که نوحه خوان مصیبت ، خود پیمبر شد غبار غصه بر آئینه ی رسول نشست و سر به جیب عزا ذوالفقار حیدر شد دل نبی که شکست از غم ابوطالب غمی رسید که این داغ دو برابر شد چه روزها که زنان قریش طعنه زدند به دختری که به در یتیم همسر شد میان آنهمه تکذیب شهر ایمان داشت زدند سنگ ، اگر بر رسول ، سنگر شد شد اولین زن تاریخ که گل اسلام به عطر اشهد توحید او معطر شد تمام هستی خود داد تا به لطف خدا به مادر همه ی اهل بیت مادر شد نبود تا که ببیند عروسی زهرا چقدر غربت بی مادری فزونتر شد نبود تا که ببیند چه زود یاس بهشت به رنگ سرخ شهادت رسید و پرپر شد نبود تا که ببیند شهید دختر او میان آتش دیوار و آتش در شد نبود تا که ببیند ز ضربه های غلاف کبود بازوی آن بضعه ی پبمبر شد نبود تا که ببیند چو لاله غرق به خون گلوی تشنه ی شبیر و لعل شبر شد نبود تا که ببیند که بوسه گاه رسول میان گودی خون بوسه گاه خنجر شد نبود تا که ببیند ز تیر حرمله ها چگونه غرق تبسم علی اصغر شد کنار تربت او آفتاب میسوزد کسی که بر سر اسلام سایه گستر شد اگرچه دور، از آن تربتم ، ولی دل من کنار قبر غریبانه اش کبوتر شد @navaye_asheghaan
تاریک تاریک است دنیا ، بی خدیجه دلگیر دلگیرم خدایا ، بی خدیجه سنگ صبورم را گرفت از من زمانه من سوختم ، افتادم از پا ، بی خدیجه هستم طبیب عالم و ماندم پس از این... کی میشود دردم مداوا ، بی خدیجه ابر بهارم ای خدا ، دیگر گرفته ماتم همه دنیای من را بی خدیجه من با علی و فاطمه هستیم دیگر در این جهان تنهای تنها بی خدیجه دختر همیشه تکیه گاهش هست مادر زهرای من مانده است حالا، بی خدیجه ای وای ازان روزی که در آتش بسوزد بین و در و دیوار زهرا بی خدیجه جان می رسد روی لب ریحانه ی من از درد پهلو نیمه شبها بی خدیجه وای از شبی که پیکر مجروح او را شوید علی همراه اسما ، بی خدیجه @navaye_asheghaan
. میشود لطف خدا عائد مهمان خدا سفره را پهن کنید آمده مهمان خدا جمع کن دست تهی، کوه طلا از روی خاک چونکه یکدست شدند اینهمه آلوده و پاک باز تحویل گرفتند مرا مثل قدیم راه دادند مرا در نزده پیش کریم دوری از خانه ی او آتش جانم شده بود یازده ماه نبودم، نگرانم شده بود قیمتی تر شده عبدی که خریدار نداشت به گنهکاری من هیچکسی کار نداشت دو بهار آمد و غم از دل ما کاسته شد گُل اگر بود، به این سبزه هم آراسته شد هرچه را شَر شده خیرالعملش کرده علی اول سال، گدا را بغلش کرده علی دیده بوسی پدر، عیدی فرزند بد است برکت سال جدیدم، دم حیدر مدد است رطب سفره ام از نخل غم پنج تن است دم افطار، لبم تشنه ی ذکر حسن است بعد هر ذکر حسن، ذکر تو زیباست حسین گریه ی اول سالِ همه ی ماست حسین السلام ای سر صد چاک مصیبت دیده ای که بر گریه ی تو شمر و سنان خندیده تشنه بودی و فقط نیزه به خوردت دادند ریخته خون رگت روی لب خشکیده پیش مادر چه کسی موی تو را تابانده ماه، از پشت سرت روی زمین تابیده مرو ای سر، طرف دیر و کلیسا و تنور روی نیزه منشین، دختر تو ترسیده ✍ .👇 @navaye_asheghaan
1_4028495985.mp3
8.59M
دیده بوسی پدر، عیدی فرزند بد است برکت سال جدیدم دم حیدرمدد است @navaye_asheghaan
. سالها با تشنگی دور سراب ... نقشه هایم شد همه نقش بر آب می گریزم سوی تو از دست نفس باز، بیرونم بکش از منجلاب مستی عصیانم آرامم نکرد آمدم میخانه با حال خراب «ساقیا یکبار دشنامی بده گر سلامم را نمی گویی جواب»* چشم خشک و پُر گناهم تر شده آفتابِ وقت تطهیرم، بتاب! من همانم که کند بعد از خطا حضرت زهرات را مادر خطاب داشت چوبت به حسابم می رسید با علی جان شد حسابم بی حساب صورت آلوده ام را در نجف پاک کرده خاک پای بوتراب آخر سالی، دلم شش گوشه خواست کربلایم را بده، دارد ثواب «یا اِلهی لا تَرُدُّ حاجَتی» دارم از غیر حسینت اجتناب دختر ارباب، ارباب من است او که کرده نوکرش را انتخاب صد گره از کار من وا می کند با همان دستان بسته در طناب آنکه بالای مجالس می نشست مجلس اغیار رفته با رباب گرچه دید آزار از بوی غذا شد اذیت با سر و بوی شراب گفت بابا پرده دارِ کاخ، هم دیده ناموس حرم را بی نقاب * گر سلامم را نمی گویی علیک در جواب بنده دشنامی بگو «فیض کاشانی» ✍ .