eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.9هزار دنبال‌کننده
56 عکس
43 ویدیو
132 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6023904156211743161.mp3
7.29M
|⇦•عاشقی همجوارت .... وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری 🏴🏴🏴 غم دنیا میاد و میره، تو باهاش نرو خودت رو مشغول خدا کن، سرت رو گرم رشد کردنت کن، توی غم فرو نرو... فرو که بری، یهو میبنی اون غم رفته تو هنوز موندی توش... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•سوغات ما از کربلا.. و توسل به راوی دشت‌ کربلا حضرت امام‌ محمد باقر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ کربلایی حنیف طاهری 🏴🏴🏴 سوغات ما از کربلا درد و مِحَن بود پژمردگی لاله‌های در چمن بود من تشنگی در خیمه را احساس کردم یاد از دو دستِ خونیِ عباس کردم من کودکی بودم که آهم را شنیدند دیدم سر جدّ غریبم را بریدند من دیده‌ام در وقت تشییع جنازه اَسبان دشمن را که خورده نعل تازه گر چه که من مسموم آن زهر هشامم من کشته‌ی ویرانه‌ای در شهر شامم دیدم که پرپر می‌زند همسنگر من در خاطرم شد زنده‌ یادِ مادر من آفتابی بر فراز بام بود دست و پا می‌زد ولی آرام بود نیم‌روزی دیده از عباس کرد راز دل را با علی ابراز کرد کرد با سختی به مولایش نظر گفت محبوبم حلالم کن دگر سوخت سر تا پا علی از این سخن خواست تا جانش برون آید ز تن ناله‌ زد که یاور بی‌یاورم همدم و هم‌سنگر بی‌سنگرم ای نفس‌هایت صدای روح من ای به امواج بلاها نوح من هستیِ من جانِ من جانان من این‌قدر بازی نکن با جان من ای چراغ من مگو از خاموشی وَرنه پیش از خود علی را می‌کشی باز زهرا چشم خود را باز کرد رازِ دیگر با علی ابراز کرد کای پسر عم هر چه گویم گوش کن آتشم را در درون خاموش کن من که بستم چشم، دست از من بشوی شب تنم از زیرِ پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند در تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن زنده گردد در دلم *انقدر این بچه ها غذیت میشدن دیگه نتونستن تو‌ همون خونه بمونن. خونه رو‌ امیرالمومنین عوض کرد..* چون به دست خویش با رنج و تَعَب پیکرم را دفن کردی نیمه‌شب در کنار قبر پنهانم بمان تا صدایت بشنوم قرآن بخوان گرچه رفت از دست، یار و یاورت فاطمه، تنهاترین هم‌ سنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری می‌کند مثل زهرا خانه‌داری می‌کند *میومد کنار قبر فاطمه بعضی شبها هم میومد پشت بقیع بلند بلند گریه می کرد..دیگه غم علی همیشگیه..خواب به چشم علی نمیاد...* منم که روی تو در بو‌تراب میبینم به زیر سنگ لحد آفتاب میبینم هزار حیف که دیگر تو را نخواهم دید مگر به خواب *گریه میکنم میترسم بعد تو عمر من طولانی بشه..ابی عبدالله وقتی نشست کنار علی اکبر هرچی سرش رو به دامان گرفت آرام‌ نشد. هرچی دست برد بین‌ موهاش دلش آروم نشد..آخر سر صورتش رو‌گذاشت رو صورت علی صدا زد..علی! "عَلی الدُّنیا بَعدِکَ العَفا"* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
3DSI0EVUBAP.mp3
30.85M
|⇦•سوغات ما از کربلا.... وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حنیف طاهری 🏴🏴🏴 مگه ما ها چی پیدا کردیم که اینطور خدا رو تو زندگی گُم کردیم؟! ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•من امام هدایتم... و توسل به راوی دشت‌ کربلا حضرت امام‌ محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری 🏴🏴🏴 من امام هدایتم مَردم من مسیر سعادتم مَردم من دلیلم به کل این خلقت من امامم به پاکی و عصمت دورم از زشتی و پلیدی‌ها دورم از هر چه رجسِ این دنیا حق به ما داده این چُنین عزّت رزق عالم ز ما رسیده فقط *رزق عالم.."بِیُمنِه رُزِق‌َالوَری و بوجوده ثَبَتَتِ الارضُ وَ السَّماء" اومد محضر امام باقر پای تاول زدشو به امام باقر نشون داد گفت: آقا این همه راه به عشق شما اومدم حضرت فرمود: اگر به سنگی محبت داشته باشی فردای قیامت با همون سنگ محشوری تو ما رو دوست داری فردا هم با مایی..* کار و بار جهان به شانه‌ی ماست در و دیوار آن نشانه‌ی ماست منم از نسل حیدر و زهرا از تبار خدیجه‌ی کبری گرچه ما اهل بیت زهراییم آه! اما غریب و تنهاییم *همه عالم، نگاهشون به دست امامه.حتی کسی که مریضه.. شَفا پیدا می‌کنه استشفاء به برکت وجود امام معصومه. اما خودِ امام باقر فرمود: ما وقتی تب می‌کنیم یه مقدار آب خنک به تنمون می‌‌زنیم بعد مادرمونو صدا می‌زنیم..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام "لَزِمَتِ الفِراش نَحِلَ جِسمُها"یا امام باقر سه روز توو بستر بودی بعدِ سه روز جان دادی..قربون اون مادری برم این‌مدت هر نَفَس می‌زد از سینه‌ش خون میریخت.دیگه گوشتای بدنش آب شده بود.* زخمم به یک اشاره، دهن باز می‌کند شب تا سحر مراقبِ این زخمِ کاری‌ام *یا امام باقر تو بستر افتاده بودی دو سه روز آخر بیمار شده بودی، توو شدتِ تب می‌سوختی..اما شاگردات میومدن سر می‌زدن همه نگران حال شما بودن وقتی امام باقر از دنیا رفت. نوشتن مدینه کن‌فیکون شد همه‌ی شهر بهم ریخت.اما مادرِ ما که از دنیا رفت هیچ‌کسی از دفنش خبردار نشد..چند عیادت برا مادر ما اتفاق افتاد ام‌سلمه اومد. کیف اصبحتِ؟ فرمود: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ چه‌جوری شب رو به صبح رساندی؟فرمود: شب رو به صبح رساندم در حالیکه دو تا غصه داره منو از پا در میاره فرمود: "فَقدِالنبی و ظلمِ الوصی" فقدان پیغمبر و این ظلمی که به علی کردن منو شب تا صبح، بی‌قرار کرده منو بی‌قرارِ علی کرده..ام سلمه اومد عیادت بی‌بی دیگه کی اومد؟نوشتن عباس عموی پیغمبرم اومد. اومد عیادت وقتی رفت منزل برا مولا پیغام فرستاد.گفت: یا علی خبری شد ما رو بی‌خبر نذار. زنای مدینه هم اومدن عیادت بی‌بی،زینب تا دم در همراهیشون کرد.. رفتن..دیدن زینب نشست یه گوشه، داره گریه می‌کنه.هر کی می‌گفت چته.. حرف نمی‌زد زینب.تا ابی عبدلله اومد شروع کرد گریه کردن گفت: داداش تو گریه نکن. ابی عبدالله گفت چی شده؟گفت: زنا اومدن.. می‌رفتن، به‌هم می‌گفتن دیگه کارش تموم شد..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام پیریِ زودرس به سراغِ من آمده برگ و بری ندارم اگرچه بهاری‌ام گرچه ما اهل بیت زهراییم آه اما غریب و تنهاییم زیر این چرخ و گنبد مینا نیست از ما غریب‌تر ابدا گرچه از داغِ زهر، تب دارم روضه‌ی دیگری به لب دارم گرچه از دل غمم جدا نشود هیچ‌ جا مثل کربلا نشود کربلا بودم و ستم دیدم من هزاران هزار، غم دیدم به زمین خوردنِ علم دیدم دست‌هایی که شد قلم دیدم مَشک خالی و آب را دیدم گریه‌‌های رباب را دیدم بدنِ پاره‌پاره را دیدم آخ گوشِ بی‌گوشواره را دیدم لحظه‌های غروب یادم هست نیزه و سنگ و چوب یادم هست جد ما را غریب کشتندش آه مردم، عجیب کشتندش ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
4_5933646758516100692.mp3
27.03M
|⇦•من‌ امام هدایتم.... وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری 🏴🏴🏴 هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد. دسته‌ای که به قانون پشت پا می‌زنند و دسته دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا می‌کنند. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ای هم نوای غربت تو عندلیب‌ها خاکی‌ترین نگین بقیع غریب‌ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب‌ها از قال باقر است هر آنچه به ما رسید علم مُنَجّمین و دوای طبیب‌ها درس است خطبه‌های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب‌ها :: از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب‌ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب‌ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب‌ها پنجاه سال رفته و یادت نرفته است طفلان بی پناه و شرار لهیب‌ها بالای تل و گودی گودال ... وای وای خون شد دلت به یاد فراز و نشیب‌ها هر تکه‌ای ز "ماه" نصیب کسی شد و بردند جامه از بدنش بی‌نصیب‌ها گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه می‌کشند عریان به روی خاک امام نجیب‌ها ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده‌ی اشکبار یادش هست آن‌همه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده، مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لب‌هایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه‌اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه‌های فرار یادش هست همه‌ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه‌هایش چقدر ترسیدند کوچه‌های شلوغ را دیدند مست‌ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو مِنایی دیکر کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم منِ شاعر آری راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟ گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟ پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟ باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟ بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
ای دوّمین محمّد و ای پنجمین امام از خلق و از خدای تعالی تو را سلام چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور روح روان احمد و فرزند چار امام.. وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار نام تو را نبرده نبی جز به احترام.. حکم خدا به همّت تو گشته پایدار دین نبی به دانش تو مانده مستدام با آن همه جلال و مقامی که داشتی دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن سوزند از برای تو هر روز خاص و عام گاهی به دشت کرب‌وبلا بوده‌ای اسیر گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال بردند در خرابۀ شامت بدان مقام گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام راحت شدی ز جور و جفای هشام دون آن‌دم که گشت عمر تو از زهر کین تمام داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی بر قبر بی‌چراغ تو گوییم یک سلام.. ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🩸بشارت امام باقر‌ علیه‌السلام به اهل روضه: « این روضه‌ها و گریه‌ها، شما را به هم‌نشینی با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌رساند! » در روایتی امام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋 واللّٰهِ إنَّ بُكاءَكُم عَلَيهِ، وَحَديثَكُم بِما جَرىٰ عَلَيهِ، وَزِيارَتَكُم قَبرَهُ، نُصرَةٌ لَكُم فِي الدُّنيا، فَابشِروا فَإنَّكُم مَعَهُ في جِوارِ رَسولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ 🔹به خدا سوگند این گریه‌کردن‌هایتان برای امام حسین علیه‌السلام؛ 🔹این بازگوکردنِ شما از آنچه که بر سر آن حضرت‌ آمد؛ (همین روضه‌خوانی‌ها) 🔹این زیارت کردن شما از قبر مطهر آن حضرت، 👈 تمامِ این امور، موجب یاری رساندن آن حضرت به شما در این دنیا است. بشارت باد به شما که در کنار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با «سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه» خواهید بود! 📚فضل زیارة الحسین علیه‌السلام، شجری، ص۴۸. ✍ می‌بارم همچو أبر که این دانه‌های اشک آخر به کوی یار، مرا می‌رسانَدَم ... 🌹 🌹 💠💠
🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن! در نقلی آمده است: در ساعان پایانی عمر مبارک امام باقر علیه‌السلام بود که فرزند خود امام صادق علیه‌السّلام را در کنار نشاندند و فرمودند: 📋 بُنَيَّ! أسرِجْ ضِياءاً بِمَكانِ جَسَدي ▪️ای پسرم! بعد از اینکه مرا دفن نمودی، یک چراغی بر سر قبرم روشن کن! 📋 لأنَّ الرّوحَ تَعودُ إلىٰ مَكانِ الجَسَد فإذا رَأتهُ مُظلماً استَوحَشَت. ▪️چرا که روح (بعد از جدا شدن) باز به سراغ جسد می‌آید؛ و اگر آنجا را تاریک ببیند وحشت می‌کند. 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۴۰۸ ✍ از آنجا که در لوح الهی، قلم اینگونه نوشته بود که قرار نیست‌ کسی چراغی بر سر قبر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام بیفروزد، در مواضع گوناگون آن بدن و آن صورت مبارک و مطهر، نور عجیبی از خود ساطع می‌نمود ... 🔖 «هلال» گوید: 📜 فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ، فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ علیه السلام لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ، ▪️من در میان دو صف لشکر آمدم (که در گودال قتلگاه بر سر آن حضرت یورش برده بودند)؛ بر بالای سر آن سیدالشهداء علیه‌السلام ایستادم در حالتی که آن مظلوم مشغول جان‌دادن بود. 📜 فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً، ▪️به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشتهٔ به خون خویش آغشته‌ای را که در خوشرویی و نورانیت چهره، بهتر از حسین علیه‌السلام باشد! 📜 وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ، فَاسْتَسْقَى فِي تِلْكَ الْحَالِ مَاءً ▪️نور صورت و جمال هیبت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن مظلوم بازداشت. او در همان حال آب‌های خشکش را به هم می‌زد و طلب آب می‌نمود.... 📚لهوف، ص۱۹۹ 🔖 یا در آنجا که «زن خولی» گوید: 📜 فواللهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَی نُورٍ یَسْطَعُ مِثْلِ الْعَمُودِ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْإِجَّانَةِ وَ رَأَیْتُ طَیْراً بِیضًا تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا من آمدم و کنار آن سر نشستم؛ به خدا قسم دائماً نوری را می‌دیدم که نظیر یک ستون از آسمان به سوی آن تشت ساطع بود و مرغان سفیدی را می‌دیدم که در اطراف آن تشت پر و بال می‌زدند... 📚وقعة الطف،ص ۲۰۲ 📚المناقب، ج۳، ص۲۱۷. 📚مثیر الاحزان،ص۶۶ 🌹 🌹 💠💠