eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.6هزار دنبال‌کننده
44 عکس
32 ویدیو
119 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
508.8K
زمینه روضه 💠بند اول این دم آخر میرم ولی،میسوزم از تب چه روضه هایی به یاد من میاره امشب گودال،لشگر،عمه،جان زینب یادم میاداون لحظه رو که حمله کردن خیمه گاه پای برهنه میدوید عمه به سمت قتلگاه یادم نمیره ساعت غارت خلخال حرم با تازیانه میزدن بر سر اطفال حرم غم زیاده،ماتم زیاده دور و بر زینب نا محرم زیاده 🔅وای از این غم 🔅ای وای از این غم 💠بند دوم لحظه به لحظه یاد غمِ ،قحطی آبم دل پریشونِ تشنگیِ،طفل ربابم مشکِ،خالی،میده،عذابم ای وای ازون موقعی که شد نا امید امیدمون از دل صحرا میرسید اَدرِک اَخا به گوشمون آتش به جون من میزد گریه ی زنهای حرم دست به کمر از علقمه میومد آقای حرم دل حزینه،این دل غمینه دستِ قلم،مشکُ علم رو زمینه 🔅وای از این غم 🔅ای وای از این غم 💠بند سوم میون قلبم همیشه غصه ی یه داغه روضه ازینجا روضه ی وصل یه فراقه بابا،از نی،دختر،از ناقه یادم نمیره اون شبُ از ناقه افتاد رو زمین گریه نمیزاره بگم ای وای ازین زجر لعین هنوز جلو چشامه تو خرابه هق هق میکنه عمه میگفت سر و نیار سه سالمون دق میکنه من شنیدم،از غم خمیدم زن غساله میگفت غسلش نمیدم 🔅وای از این غم 🔅ای وای از این غم شعر رحمانی کانال سبک وشعرمداحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
◾️شرحِ مختصر مقتل سیدالشهداء علیه‌السلام از لسان مبارک إمام باقر علیه‌السلام... ⚡️اگر إمام باقر علیه‌السلام اینگونه از نحوه قتل سیدالشهداء علیه‌السلام تعبیر نمی‌فرمودند، ما هیچ‌گاه چنین تعبیر نمی‌کردیم... در روایتی إمام باقر علیه‌السلام فرمودند: ...وَ لَقَدْ قَتَلُوهُ قَتْلَةً نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یُقْتَلَ بِهَا الْکِلَابُ ▪️جدّم إمام حسین علیه‌السلام را به نحوی کشتند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم, نهی کرده بود حتی سگ‌ها را بدین نحو بکشند. لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ. ▪️همانا آن مظلوم به وسیله شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا شهید شد و بعدا بدن مبارکش را پایمال سمّ ستوران نمودند. 📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۹۱
🔘 ملاقات إمام باقر علیه‌السلام با حضرت‌ سیدالشهداء علیه‌السلام... در روایتی إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: با پدرم به سوی یکی از مزارع او می‌رفتیم که در صحرا با پیرمردی مواجه شدیم، پدرم پیاده شد و به او سلام کرد، می‌شنیدم که پدرم می‌گفت: فدایت شوم! بعد مدتی با هم سخن گفتند، سپس پدرم از او خداحافظی کرد. قَامَ اَلشَّیْخُ فَانْصَرَفَ وَ أَبِی یَنْظُرُ خَلْفَهُ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنْهُ ▪️پیرمرد برخاست و رفت و پدرم از پشت سر به او نگاه می‌کرد تا اینکه رفت و از چشم ناپدید شد. پرسیدم: پدرجان! این پیرمرد چه کسی بود که تو با احترام از او سؤال می‌کردی؟ پدرم فرمود: یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ▪️ای فرزندم! این جدّت حسین علیه‌السّلام بود. 📚الخرائج و الجرائح ،ج ۲ ص ۸۱۹
♦️ ملائکه مقرّب خدا، در پی فرصت جهت آستانْ بوسیِ حضرت باقرالعلوم "علیه‌السلام"... راوی گوید: من به خدمت امام صادق "علیه‌السلام" رسیدم و آن حضرت مشغول نماز بودند. پس از آنکه از نماز فارغ شدند، فرمودند: 🍀 يك روز نماز صبح را با پدرم خواندم بعد از نماز، پدرم مشغول تسبيح شد، در اين ميان پيرمردى بلند قامت كه موى سر و صورتش سفيد شده بود، آمد و بر پدرم سلام و عرض ارادت نمود. ☘ پشت سر او جوانى آمد و بر پدرم سلام و عرض ادب كرد و دست پيرمرد را گرفته و به او گفت: قیام کن تا بریم؛ به تو دستور نداده‏اند تا که الان اينجا بيایی! 👈 وقتى هر دو آن‌ها رفتند، گفتم:پدر جان! آن پير مرد و آن جوان كه بود؟  پدرم فرمودند: 📋 واللَّهِ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ هَذَا جَبْرَئِيلُ. 🔹 به خدا قسم آن پيرمرد "مَلِك الموت" و آن جوان "جبرئيل" بود. 📚المناقب، ج۴ ص۱۸۸ ✍ ای به سينه‌ات پنهان گنج‌های قرآنی علم را شكافنده با كلام نورانی مظهر جمال حق در لباس انسانی هم سپهر را محور هم وجود را بانی كنيه‌ات ابا جعفر، خود «محمّد» ثانی اي مدينه‌ی دلها تا ابد بقيع تو چرخ پير با عمرش كودك رضيع تو آسمان مطيعش باد هر كه شد مطيع تو عرش كبريا ز آغاز خانۀ رفيع تو بلكه عرشيان را بر خاك تو است پيشانی 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
🔰 اهل اشک بر اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام، با همین اشک‌ها، حضرت باقرالعلوم علیه‌السلام را بر بالای جنازه خود حاضر می‌کنند... در روایت آمده است: عدّه‌ای به خدمت امام باقر علیه‌السلام رسیدند که فردی از آنان درگذشته بود و عرضه داشتند: دوست داریم شما بر او نماز گزارید. امام علیه السلام درنگی نموده، آنگاه فرمودند: بروید و خودتان او را دفن کنید! 🔹 پس آن گروه – در حالی که گویا مرگ بر چهره هایشان سایه افکنده بود - بیرون آمدند. به هنگام خروج یکی از آنان رو به إمام علیه‌السلام نمود و عرض کرد: 📋 إنّهُ كانَ مُسرِفاً عَلَی نَفسِه، و لكنْ قَد كانَت فِيه خِصلةٌ [وَ هیَ أَنَّ] ما ذُكِرتُم عِندَه إلّا فَاضَت عَيناه. 🔻اگرچه آن میّت اهل گناه و معصیت بوده، اما یک خصلت خوب داشت و آن اینکه هر گاه از شما اهل بیت علیهم‌السلام یادی به میان می آمد، اشک چشمانش به جوشش می‌افتاد. 👈 در این هنگام امام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋 اللَّه أكبَر! زَلَّت لَه قَدَمٌ و ثَبَتتْ َله أُُخری 🔻الله اکبر! پس گرچه یک گامش به لغزش رفته، اما گام دیگرش برجای مانده است! 🔹 آنگاه امام علیه‌السلام برخواستند و بر او نماز گزارده و بر قبرش ایستادند تا آن که دفنش کردند. 📚مکارم اخلاق النبی و الأئمه علیهم‌السلام، ص۲۹۳ ✍ گر لطف دوست می‌طلبی از غمِ «حسین» آتش بگیر اول و آتش بزن به خَلق ... 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
مگر میشود گریه بسیار کرد.. مگر میشود دیده خونبار کرد.. مگر میشود صحبت از خار کرد.. مگر میشود نقل بازار کرد.. ولی از غم و غصه اش دق نکرد! مگر میشود خیمه سوزان شود.. درآن شعله ها عمه حیران شود.. کشیده نصیب یتیمان شود.. رد دست هاشان نمایان شود.. ولی از غم و غصه اش دق نکرد مگر میشود گفت از سوختن چه ها میکشید عمه خوب من ز توهین آن خولی بددهن مگر میشود گفت از زن زدن ولی از غم و غصه اش دق نکرد مگر‌میشود لشگر نیزه دار بیوفتد به دنبال یک طفل زار ببینی سر شاه را نی سوار ز داغ رقیه شده بی قرار ولی از غم و غصه اش دق نکرد حرم شد گرفتار رنج و عذاب چه ها کرد با دستهامان طناب مگر میتوان روضه خواند آب آب مگر میشود حرف زد از رباب ولی از غم و غصه اش دق نکرد شبی که حرم سمت غمخانه رفت به مهمانی قصر شاهانه رفت ز شوق پدر طفل دردانه رفت مگر میتوان گفت ویرانه رفت ولی از غم و غصه اش دق نکرد کنون این من و این دل گریه خیز نشستم به بستر مریض مریض چه باید کنم با غمش یا عزیز مگر میشود گفت حرف از کنیز ولی از غم و غصه اش دق نکرد ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
مردی از خانوادهٔ خورشید امتداد غم امام شهید         انعکاس صدای عاشوراست روضه های غروب های مناست مرد سجاده، مرد نافله ها مرد شب زنده دار قافله ها مردی از جنس آیه تطهیر خستگی های بردن زنجیر هم سفر با ستارهٔ غم هاست «کربلا زاده» محرّم هاست هم نژاد امام بی کفنان دومین مرد کاروان زنان راه طی کردهٔ بیابان ها قدم زخمی مغیلان ها یاد خون طپندهٔ گودال خنده های زنندهٔ گودال زخم بال و پر کبوترها پا به پای اسارت سرها غیرت دست بسته محمل شاهد التماس دخترها کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا هم رکاب صدای حنجرها برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ کودک زیر تازیانهٔ سرخ طفل رفته، خمیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته آفتاب کمی غروب شده ست گل یاس بنفشه کوب شده ست آشنای صدای سلسله هاست سوزش ناگهان آبله هاست او که آیینهٔ محرم بود گریه هایش به رنگ ماتم بود از ستاره گرفته تا شبنم از بنفشه گرفته تا مریم همه محو صدای او هستند پای مرثیه های او هستند ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن! در نقلی آمده است: در ساعان پایانی عمر مبارک امام باقر علیه‌السلام بود که فرزند خود امام صادق علیه‌السّلام را در کنار نشاندند و فرمودند: 📋 بُنَيَّ! أسرِجْ ضِياءاً بِمَكانِ جَسَدي ▪️ای پسرم! بعد از اینکه مرا دفن نمودی، یک چراغی بر سر قبرم روشن کن! 📋 لأنَّ الرّوحَ تَعودُ إلىٰ مَكانِ الجَسَد فإذا رَأتهُ مُظلماً استَوحَشَت. ▪️چرا که روح (بعد از جدا شدن) باز به سراغ جسد می‌آید؛ و اگر آنجا را تاریک ببیند وحشت می‌کند. 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۴۰۸ ✍ از آنجا که در لوح الهی، قلم اینگونه نوشته بود که قرار نیست‌ کسی چراغی بر سر قبر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام بیفروزد، در مواضع گوناگون آن بدن و آن صورت مبارک و مطهر، نور عجیبی از خود ساطع می‌نمود ... 🔖 «هلال» گوید: 📜 فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ، فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ علیه السلام لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ، ▪️من در میان دو صف لشکر آمدم (که در گودال قتلگاه بر سر آن حضرت یورش برده بودند)؛ بر بالای سر آن سیدالشهداء علیه‌السلام ایستادم در حالتی که آن مظلوم مشغول جان‌دادن بود. 📜 فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً، ▪️به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشتهٔ به خون خویش آغشته‌ای را که در خوشرویی و نورانیت چهره، بهتر از حسین علیه‌السلام باشد! 📜 وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ، فَاسْتَسْقَى فِي تِلْكَ الْحَالِ مَاءً ▪️نور صورت و جمال هیبت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن مظلوم بازداشت. او در همان حال آب‌های خشکش را به هم می‌زد و طلب آب می‌نمود.... 📚لهوف، ص۱۹۹ 🔖 یا در آنجا که «زن خولی» گوید: 📜 فواللهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَی نُورٍ یَسْطَعُ مِثْلِ الْعَمُودِ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْإِجَّانَةِ وَ رَأَیْتُ طَیْراً بِیضًا تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا من آمدم و کنار آن سر نشستم؛ به خدا قسم دائماً نوری را می‌دیدم که نظیر یک ستون از آسمان به سوی آن تشت ساطع بود و مرغان سفیدی را می‌دیدم که در اطراف آن تشت پر و بال می‌زدند... 📚وقعة الطف،ص ۲۰۲ 📚المناقب، ج۳، ص۲۱۷. 📚مثیر الاحزان،ص۶۶ 🌹 🌹 💠💠
🩸در سه جامه، بدن مطهر امام باقر علیه‌السلام کفن‌ شد امّا ... 🔖 در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 کَتَبَ أَبِی علیه‌السلام فِی وَصِیَّتِهِ أَنْ أُکَفِّنَهُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ أَحَدُهَا رِدَاءٌ لَهُ حِبَرَةٌ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ثَوْبٌ آخَرُ وَ قَمِیصٌ ... وَ عَمِّمْنِی بِعِمَامَةٍ ▪️پدرم امام باقر علیه‌السلام در وصیت خود نوشت که او را در سه جامه کفن کنم. رِدائی که در روزهای جمعه با آن نماز می‌خواند و یک جامه دیگر و یک پیراهن. همچنین به فرمود: بر سرم عمامه‌ای هم ببند ... 📚الکافی، ج۳ ص۱۴۴ 🔖 در روایتی دیگر نیز حضرت فرمودند: 📋 ... فَأُسْرِجَ لَهُ فَرَکِبَ أَبِی وَ نَزَلَ مُتَوَرِّماً فَأَمَرَ بِأَکْفَانٍ لَهُ وَ کَانَ فِیهِ ثِیَابٌ أَبْیَضُ أُحْرِمُ فِیهِ ▪️زید بن حسن‌ (مأمور هشام بن عبدالملک)، مرکبی را زین کرد و پدرم سوار بر آن شد. وقتی که پدرم پایین آمد، پاهایش ورم کرده بود. لذا امر فرمود تا کفنی را برایش تهیه کنند. یک قسمت از کفنش لباس سفیدی بود که با آن اِحرام بسته بود. 📋 وَ قَالَ: اجْعَلُوهُ فِی أَکْفَانِی وَ عَاشَ ثَلَاثاً ثُمَّ مَضَی علیه‌السلام لِسَبِیلِهِ ▪️سپس فرمود: این پارچه سفید را هم جزء کفن من قرار دهید! بعد از این واقعه، پدرم سه روز بیشتر زنده نبود و سپس به شهادت رسید. 📚الخرائج و الجرائح ص ۲۳۰. ✍ آه ... یا امام باقر! ای کاش پدرتان امام سجاد علیه‌السلام هم، در سه کفن نه؛ لااقل در یک کفن بدن بی‌سر پدر خود را دفن می‌نمود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🥀 وقتی که امام سجاد "علیه‌السلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست (از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۸۷۰ 📚سحاب رحمت،یزدی، ص ۶۵۳ 📝 تو را غرق محن کردند اما.. غریبت در وطن کردند اما... غریبانه تو جان دادی، ولیکن تو را غسل و کفن کردند اما... 🌹 🌹 💠💠
Jan 01, 01.52 PM_کارائوکه.mp3
2.23M
روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم روشن ترین ستاره ی دنیای معرفت ای در حدیث ناب تو دریای معرفت در محضر تو ای گل رعنای معرفت زانو زده جهان به تماشای معرفت مهر تو بوده است صراط جهانی ام مدیون باقر است همه زندگانی ام ما پای منبرت به سعادت رسیده ایم ما با تواییم اگر به هدایت رسیده ایم هستیم زنده چون به ولایت رسیده ایم دنبال نور عشق به هیأت رسیده ایم علم از کلام توست نفس می کشد هنوز آری به نام توست نفس می کشد هنوز غرق اند اهل علم به دریای منبرت چون قطره ای ست علم همه پای منبرت نوری جهان نداشته منهای منبرت ما را ببر همیشه به ژرفای منبرت ای سایه سار جنت الاعلا بقیع تان محراب آسمانی دنیا بقیع تان ای آبروی علم، جهان وام دار تو حرفی نداشتند بزرگان کنار تو پایان نداشت معرفت بی غبار تو خورشید شمع سوخته ی بر مزار تو دستی بکش به شانه ی بی تکیه گاه ما خورشید باش مثل همیشه به راه ما رؤیا شده مدینه و صبح زیارتت ما را ببر به دیدن شرح کرامتت دلتنگ گشته ایم برای سخاوتت قربان فصل فصل غم بی نهایتت خون گریه های کرببلا یادگار توست در ما صدای کرببلا یادگار توست
🔰 حکایت زیبای جوان شامی که با نَفَس پاک امام باقر علیه‌السلام، جان دوباره گرفت... در روایت آمده است: 📑 جوانى از اهل شام در جلسه امام باقر علیه‌السلام زياد حاضر مى‌شد، روزى در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا! من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمى‌شوم، بلكه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست كه در اين محفل حاضر مى‌شوم! 🗯 امام عليه ‌لسلام تبسّمى نمود و مطلبی نفرمودند. چند روزى گذشت و خبرى از جوان نشد، حضرت جوياى حال آن جوان شد. شخصى گفت: او بيمار است. 📈 در اين حين شخصى وارد شد و گفت: اى فرزند رسول خدا! جوان شامى كه در مجلس شما زياد حاضر مى‌شد از دنيا رفت. او وصيّت كرده كه شما بر جنازه او نماز بخوانيد! 💬 امام باقر عليه‌السلام فرمود: وقتى او را غسل داديد، بگذاريد روى تخت باشد و كفن نكنيد تا من بيايم! آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و عبای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر تن كرد و نعلين بر پا نمود و به سوى او رفت. 📝 امام علیه‌السلام وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقى شد كه او را غسل مى‌دادند. او را غسل داده روى تختی گذاشته بودند، حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود:اى فلانى! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّيك گفت و سر بلند كرد و نشست! 🔎 حضرت شربت سويقى خواست، و به او خورانيد. آنگاه پرسيد: چه شده به تو؟گفت: ترديدى ندارم كه قبض روح شدم! وقتى روح از بدنم خارج شد صداى دلنشينى را شنيدم كه تا حال نيكوتر از آن نشنيده‌ام كه گفتند: 📋 رُدُّوا إلَيهِ رُوحَهُ، فَإنَّ مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام، قَد سَأَلَناهُ! 🔻روح او را باز گردانيد، زيرا محمّد بن على "علیهماالسلام" او را از ما خواسته است! 📚 الثاقب في المناقب،ص ۳۶۹ ✍ تو خورشیدی و بی‌شک دیدنت از دور آسان است ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟ به اعجاز نگاهت زنده کردی مرده‌دل‌ها را برایت بردن من تا خدا، تا نور آسان است اسیر مهر و حلمت کن مرا چون مرد نصرانی که با تو رَستَنم از این منِ مغرور آسان است خودت سیب دلم را از حصار سنگ‌ها بردار برای او که چید از آسمان انگور، آسان است تمام بیت‌هایم درد دل بودند، می‌بخشی کجا مدح سلیمان از زبان مور آسان است؟
🔰 با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد ... در ذیل روایتی امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: 💬 روزی من همراه پدرم وارد دربار هشام شدیم؛ او بر تخت نشسته بود و درباریان و سپاهیانش با سلاح ایستاده بودند. تابلو هدف را در برابر جمع نصب کرده و بزرگان قوم مشغول هدف‌گیری و تیراندازی بودند. ▫️با ورود ما به آن جمع در حالی که پدرم جلوتر حرکت می‌کرد و من پشت سر وی بودم نگاه هشام به پدرم افتاد و گفت: ای محمد! تو هم با بزرگان قوم من وارد مسابقه شو و تیراندازی کن! (از آنجا که بدن مبارک امام باقر علیه‌السلام نسبت به دیگر امامان معصوم علیهم‌السلام، درشت‌تر بود، هشام ملعون گمان می‌کرد که با این کار می‌تواند آن حضرت را به سُخره بگیرد!) 🔖 پدرم فرمود: من دیگر سنّم از این کارها گذشته است، مرا معاف بدار! هشام گفت: به خدا قسم، تو را معاف نخواهم داشت! سپس به یکی از بزرگان بنی‌امیه اشاره کرد تا کمانش را به پدرم بدهد. 📋 فَتَنَاوَلَ أَبِي عِنْدَ ذَلِكَ قَوْسَ الشَّيْخِ، ثُمَّ تَنَاوَلَ مِنْهُ سَهْماً فَوَضَعَهُ فِي كَبِدِ الْقَوْسِ ثُمَّ انْتَزَعَ وَ رَمَى وَسَطَ الْغَرَضِ فَنَصَبَهُ فِيهِ، ثُمَّ رَمَى فِيهِ الثَّانِيَةَ فَشَقَّ فَوْقَ سَهْمِهِ إِلَى نَصْلِهِ، ثُمَّ تَابَعَ الرَّمْيَ حَتَّى شَقَّ تِسْعَةَ أَسْهُمٍ بَعْضُهَا فِي جَوْفِ بَعْضٍ، 🏹 پدرم بعد از این اجبار، کمان او را گرفت و یک تیر در چله کمان نهاد. وسط هدف را نشان گرفت، چنان زد که تیر در نقطه وسط هدف جای گرفت. تیر دوم را که زد، در وسط چوب تیر اول قرار گرفته، آن را تا آهن سر تیر شکافت! نُه تیر پشت سر هم به هدف زد که تیر قبلی را شکافت و در یکدیگر داخل شد. 🗓 هشام به‌شدت مضطرب شده بود و قرار نداشت و نمی‌توانست خویشتن‌داری کند. تا این که گفت: ای ابوجعفر! تو می‌گفتی که سِنّت از این کارها گذشته! در حالی که تو قهرمان تیراندازان عرب و عجم هستی! هشام این سخن را گفت، ولی به سرعت از گفته خویش پشیمان شد. 📈 ... هشام گفت: هرگز مانند کار تو را از کسی ندیده بودم و گمان نمی‌کنم روی زمین کسی بتواند این گونه تیراندازی کند! آیا «جعفر» (امام صادق علیه‌السّلام) هم می‌تواند همین‌گونه هدف بگیرد؟ پدرم فرمود: 📋 إِنَّا نَحْنُ نَتَوَارَثُ الْكَمَالَ وَ التَّمَامَ 🔻ما اهل‌بیت، تمام کمالات و حقایق دین را به ارث می‌بریم! 💬 همان دین کاملی که خداوند درباره آن فرموده است: «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»{مائده،۳} 📋 وَ الْأَرْضُ لاَ تَخْلُو مِمَّنْ يَكْمُلُ هَذِهِ الْأُمُورَ الَّتِي يُقَصِّرُ عَنْهَا غَيْرُنَا. 🔻جهان، خالی از حجتی که قدرت بر انجام امور شگفت‌انگیزی که غیر ما قدرت بر انجامش ندارد، نیست. 📑 هشام با شنیدن این سخنان، چهره‌اش سرخ و حالش دگرگون شد و سؤالات و اشکالات متعددی را مطرح کرد و پدرم هم به هر یک پاسخ داد. 📚دلائل الامامة، ص۲۳۴ 📚أمان الاخطار، ص۵۲