eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
50 عکس
37 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🦋 🦋 🔻 تورا در عمق باور دیده بودم برون از دیده سر دیده بودم اگرچه دادیم چشم ودل وگوش ترا از چشم دلبر دیده بودم اگر چه عمر من در خواب بگذشت ترا در خواب بهتر دیده بودم ترا صبح ازل«فی مقعدٍ صدق» ترا در شام آخر دیده بودم ترا پیش از حجاب جسم وجانم بدون رنگ وپیکر دیده بودم به شادی وغم ودر خواب وبیدار ترا چون صبح اسفر دیده بودم اگرچه هرکجا ودر همه چیز ترا بیچون وبی‌‌مر دیده بودم ترا یوم‌الحساب وجای میزان به پاداش وبه کیفر دیده بودم ترا درآن زمان بی‌زمانی ز حدّ وجا فراتر دیده بودم نه بااین دیده آلوده منظر ترا با چشم دیگر دیده بودم ترا در عطر گل، آواز بلبل ترا در سنگ وگوهر دیده بودم ترا عریان به خلوت پر ز آزرم تهی از زیب و زیور دیده بودم ترا پیش از شکفتن در بهاران مثال غنچهٔ تر دیده بودم ترا پیش از گلاب وعطر بازار به باغ ودشت قمصر دیده بودم ترا در عصمت گلهای وحشی خوش وبکر ومعطّر دیده بودم ترا در بال پرواز پرنده ترا در نقش هر پر دیده بودم ترا در دانه‌‌های هراناری به هربرگ صنوبر دیده بودم ترا در نغمه مرغ شباویز به آهنگ کبوتر دیده بودم ترا در کوی وبرزن، جا وبیجا به محراب وبه سنگر دیده بودم ترا در شعر باران با ترانه ترا در برق وتندر دیده بودم ترا در هر نسیمی در سحرگاه ترا با باد صرصر دیده بودم ترا در کوه وجنگل، چشمه و رود به دریا وبه بندر دیده بودم ترا در کوه ودشت وباغ وصحرا ترا در بحر ودر برّ دیده بودم ترا در درّه‌های دور وحشی ترا در مشک وعنبر دیده بودم تو را در قه‌قه کبک خرامان به هوهوی قلندر دیده بودم ترا در خنده ناز شکوفه ترا در برگ شبدر دیده بودم ندیدم چیزکی با چشم تحقیر اگر برگ چغندر دیده بودم ترا در عقل وتدبیر پدرها به قهر ومهر مادر دیده بودم ترا در کعبه ودر زمزم وطور در اسماعیل وهاجر دیده بودم ترا در چهره مهر پیمبر تو را با آل اطهر دیده بودم ترا در پرده اسرار زهرا ترا در چاه حیدر دیده بودم ترا زیر سمّ اسبان وحشی چنان گلهای پرپر دیده بودم ترا عطشان کنار مهر زهرا بروی خاک بی‌سر دیده بودم ترا در چهره گریان زینب پریشان موی ومضطر دیده بودم ترا از چشم زینب، سخت زیبا میان خون وآذر دیده بودم غبارآلوده در میدان پیکار به روی نعش اکبر دیده بودم ترا بر دست سالار شهیدان شکفته مثل اصغر دیده بودم کنار علقمه بی‌دست وبازو ترا آغوش مادر دیده بودم ترا بر نیزه وبرخاک ودر خون به طشت ولب به خیزر دیده بودم گهی درمطبخ وخورجین خولی به‌خاک وخون منوّر دیده بودم ترا چون گنج در ویرانه شام درآن دامان دختر دیده بودم میان حلقه منظومه عشق ترا بشکوه وبا فرّ دیده بودم ترا در آسمان وکهکشانها به ماه ومهر واختر دیده بودم ترا با حور وغلمان بهشتی کنار حوض کوثر دیده بودم ترا با نوح وابراهیم وموسی چو عیسیٰ روح پرور دیده بودم ترا در چهره انسان کامل به هستی شاه وسرور دیده بودم ترا آن حجت الله مهدی راه ولی عصر ورهبر دیده بودم ترا در چهره عمّاریاسر ترا در زهد بوذر دیده بودم ترا در سیره سلمان ومقداد ترا چون حمزه اژدر دیدم بودم ترا در شورش صحن گهرشاد چو بهلولان، دلاور دیده بودم ترا در نطق غرّای مدرّس ترا نوّاب نوبر دیده بودم ترا در خطبه‌های طالقانی چنان شمشیر أشتر دیده بودم ترا در هیبت پیر خمینی به زنجیر وبه منبر دیده بودم ترا‌ «سیّدعلیّ اَلحسینی» چنین فرزانه رهبر دیده بودم ترا در چهره چمران عارف ستم سوز وهنرور دیده بودم به‌مظلومیّت و داغ بهشتی ترا بی‌دست وبی‌سر دیده بودم چنانکه قاسم ملک سلیمان ترا عمری به سنگر دیده بودم ترا در پانزده خردادخورشید به شهرقم مکدّر دیده بودم ترا در هفده شهریور سرخ به شهرلاله پرپر دیده بود هزار وسیصدو پنجاه هفت بود ترا روح مصوّر دیده بودم ترا در فتح خرمشهر وپاوه ترا فاتح به خیبر دیده بودم ترا در هر نبیّ و هر وصیّ به مؤمن یا به کافر دیده بودم ترا در هرکس وهرچیز وهرجا منزّه از مقرّر دیده بودم ترا همراه وقبل وبعد هرچیز به هر مِرآ ومنظر دیده بودم یکی را مظهر اضلال واغوا یکی را هاد ورهبر دیده بودم یکی را جلوه نور وهدایت یکی را ظلمت وشرّ دیده بودم اگرچه دم بدم رخ می‌نمایی ترا من نامکرر دیده بودم ندیدم سیر، هر بارت همیشه ولی از پیش بهتر دیده بودم نه در دنیا، ورای هرچه هستی ترا در عالم«ذَرّ» دیده بودم ز قبل گفتن«قالوا بلیٰ»یم بلایت رامکرر دیده بودم چنان آئینه‌های روبرویی ترا اندر برابر دیده بودم ترا در خلوت آئینه دل مثال روی دلبر دیده بودم ترا عاری ز عیب وپاک از نقص بری از شرک وهر شرّ دیده بودم ترا درهر سحر من میکشم آه اگر صدبار ایدر دیده بودم کجا وکی؟ نمیدانم! ولی من ترا یکبار دیگر دیده بودم ورای آنچه گفتیم ونگفتیم ترا در عمق باور دیده بودم ♥️ 🗒۱۴۰۳/۵/۴
🌻🦋 🦋 🔻 تورا در عمق باور دیده بودم برون از دیده سر دیده بودم اگرچه دادیم چشم ودل وگوش ترا از چشم دلبر دیده بودم اگر چه عمر من در خواب بگذشت ترا در خواب بهتر دیده بودم ترا صبح ازل«فی مقعدٍ صدق» ترا در شام آخر دیده بودم ترا پیش از حجاب جسم وجانم بدون رنگ وپیکر دیده بودم به شادی وغم ودر خواب وبیدار ترا چون صبح اسفر دیده بودم اگرچه هرکجا ودر همه چیز ترا بیچون وبی‌‌مر دیده بودم ترا یوم‌الحساب وجای میزان به پاداش وبه کیفر دیده بودم ترا درآن زمان بی‌زمانی ز حدّ وجا فراتر دیده بودم نه بااین دیده آلوده منظر ترا با چشم دیگر دیده بودم ترا در عطر گل، آواز بلبل ترا در سنگ وگوهر دیده بودم ترا عریان به خلوت پر ز آزرم تهی از زیب و زیور دیده بودم ترا پیش از شکفتن در بهاران مثال غنچهٔ تر دیده بودم ترا پیش از گلاب وعطر بازار به باغ ودشت قمصر دیده بودم ترا در عصمت گلهای وحشی خوش وبکر ومعطّر دیده بودم ترا در بال پرواز پرنده ترا در نقش هر پر دیده بودم ترا در دانه‌‌های هراناری به هربرگ صنوبر دیده بودم ترا در نغمه مرغ شباویز به آهنگ کبوتر دیده بودم ترا در کوی وبرزن، جا وبیجا به محراب وبه سنگر دیده بودم ترا در شعر باران با ترانه ترا در برق وتندر دیده بودم ترا در هر نسیمی در سحرگاه ترا با باد صرصر دیده بودم ترا در کوه وجنگل، چشمه و رود به دریا وبه بندر دیده بودم ترا در کوه ودشت وباغ وصحرا ترا در بحر ودر برّ دیده بودم ترا در درّه‌های دور وحشی ترا در مشک وعنبر دیده بودم تو را در قه‌قه کبک خرامان به هوهوی قلندر دیده بودم ترا در خنده ناز شکوفه ترا در برگ شبدر دیده بودم ندیدم چیزکی با چشم تحقیر اگر برگ چغندر دیده بودم ترا در عقل وتدبیر پدرها به قهر ومهر مادر دیده بودم ترا در کعبه ودر زمزم وطور در اسماعیل وهاجر دیده بودم ترا در چهره مهر پیمبر تو را با آل اطهر دیده بودم ترا در پرده اسرار زهرا ترا در چاه حیدر دیده بودم ترا زیر سمّ اسبان وحشی چنان گلهای پرپر دیده بودم ترا عطشان کنار مهر زهرا بروی خاک بی‌سر دیده بودم ترا در چهره گریان زینب پریشان موی ومضطر دیده بودم ترا از چشم زینب، سخت زیبا میان خون وآذر دیده بودم غبارآلوده در میدان پیکار به روی نعش اکبر دیده بودم ترا بر دست سالار شهیدان شکفته مثل اصغر دیده بودم کنار علقمه بی‌دست وبازو ترا آغوش مادر دیده بودم ترا بر نیزه وبرخاک ودر خون به طشت ولب به خیزر دیده بودم گهی درمطبخ وخورجین خولی به‌خاک وخون منوّر دیده بودم ترا چون گنج در ویرانه شام درآن دامان دختر دیده بودم میان حلقه منظومه عشق ترا بشکوه وبا فرّ دیده بودم ترا در آسمان وکهکشانها به ماه ومهر واختر دیده بودم ترا با حور وغلمان بهشتی کنار حوض کوثر دیده بودم ترا با نوح وابراهیم وموسی چو عیسیٰ روح پرور دیده بودم ترا در چهره انسان کامل به هستی شاه وسرور دیده بودم ترا آن حجت الله مهدی راه ولی عصر ورهبر دیده بودم ترا در چهره عمّاریاسر ترا در زهد بوذر دیده بودم ترا در سیره سلمان ومقداد ترا چون حمزه اژدر دیدم بودم ترا در شورش صحن گهرشاد چو بهلولان، دلاور دیده بودم ترا در نطق غرّای مدرّس ترا نوّاب نوبر دیده بودم ترا در خطبه‌های طالقانی چنان شمشیر أشتر دیده بودم ترا در هیبت پیر خمینی به زنجیر وبه منبر دیده بودم ترا‌ «سیّدعلیّ اَلحسینی» چنین فرزانه رهبر دیده بودم ترا در چهره چمران عارف ستم سوز وهنرور دیده بودم به‌مظلومیّت و داغ بهشتی ترا بی‌دست وبی‌سر دیده بودم چنانکه قاسم ملک سلیمان ترا عمری به سنگر دیده بودم ترا در پانزده خردادخورشید به شهرقم مکدّر دیده بودم ترا در هفده شهریور سرخ به شهرلاله پرپر دیده بود هزار وسیصدو پنجاه هفت بود ترا روح مصوّر دیده بودم ترا در فتح خرمشهر وپاوه ترا فاتح به خیبر دیده بودم ترا در هر نبیّ و هر وصیّ به مؤمن یا به کافر دیده بودم ترا در هرکس وهرچیز وهرجا منزّه از مقرّر دیده بودم ترا همراه وقبل وبعد هرچیز به هر مِرآ ومنظر دیده بودم یکی را مظهر اضلال واغوا یکی را هاد ورهبر دیده بودم یکی را جلوه نور وهدایت یکی را ظلمت وشرّ دیده بودم اگرچه دم بدم رخ می‌نمایی ترا من نامکرر دیده بودم ندیدم سیر، هر بارت همیشه ولی از پیش بهتر دیده بودم نه در دنیا، ورای هرچه هستی ترا در عالم«ذَرّ» دیده بودم ز قبل گفتن«قالوا بلیٰ»یم بلایت رامکرر دیده بودم چنان آئینه‌های روبرویی ترا اندر برابر دیده بودم ترا در خلوت آئینه دل مثال روی دلبر دیده بودم ترا عاری ز عیب وپاک از نقص بری از شرک وهر شرّ دیده بودم ترا درهر سحر من میکشم آه اگر صدبار ایدر دیده بودم کجا وکی؟ نمیدانم! ولی من ترا یکبار دیگر دیده بودم ورای آنچه گفتیم ونگفتیم ترا در عمق باور دیده بودم ♥️ 🗒۱۴۰۳/۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻» 🍃 💛ای خداوند هر دل ودلبر پرتو‌ مهر توست هر مادر 🌞ذرّه‌ای از جمال توخورشید قطعه‌ای از بهشت تو‌ خاور 💧قطره‌ای از سرشک تو‌ باران جویباری ز چشمه‌ات کوثر ☘ برگ سبزی که بر درختانست هست بر عارف تو‌ یک دفتر 🌷نفس سبز توست باغ بهار نفحه انس تو نسیم سحر 💛میوزد از تنفس صبحت نور از مهر ومهر از خاور ❤️‍🔥یکدم گرم توست تابستان یک نفس بی‌دم تو شد آذر 😭جوشش اشک عارفت باشد چشمه سلسبیل آن سرور 🌿از شمیم خوشت وزان گردد بوی تسنیم و یاس وسوسنبر 🌺عرق مهر توست میجوشد هرکجا از زمین کشد گل سر 🌸عطرناب محمّدی تو باد که تراود بهار از قمصر 🌞همه جا زیر چتر مهرت باد اسفل ارض و آسمان زبر 💐باغ و راغ وتمام دشت ودمن بحر مواج و اوج کوه وکمر 🌏زبر آسمان و زیر زمین نیست غایب ازآن پری منظر 🦋هرچه باشد در آسمان وزمین مَلَک وحوریان و جنّ وبشر 🌳همه در ذکر وجمله در تسبیح هست دائم به سجده نجم و شجر 🏵می‌فرستند دم بدم صلوات بر جمال جمیل پیغمبر 🌼یا رحیم وغفور ویا قدّوس ای خداوند صاحب کوثر 🦋 لحظه‌ای تو مرا بخود مگذار از خطا وگناهمان بگذر ♥️هرکه دارد محبّت زهرا زیر بالت بگیر در محشر 💧هرکه نوشد چو آب میگوید؛ السَّلام علیک ای بی‌سر 🌹کشته تشنه یاحسین شهید السَّلام علیک یااکبر 🌷السلام علیک یاسقّا السلام علیک یااصغر 🥀خون بگرید برای آن عطشان در کنار فرات شد پرپر 🌹آنکه آب است مهرمادر او تشنه لب سرجداشد از پیکر 🌴آنکه گوید؛ سلام«یامهدی» اشک ریزد ز دوری دلبر 😭جمعه‌ها ندبه میکند با دوست تا شود زود جمع شمس وقمر 🖤
🌻🦋 🦋 🏵 بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین 🔻 (ص)فی بعثت نبویّه🦋 🌚شب بود، شبی سیاه وقیرین چون ساحره‌ای عجوز و بد‌طین 🌑همچون شب عاصیان سیه بود پتیارهٔ شب پرست بدکین 🌚از بهر عروس این عجوزه خون دل حمزه بود کابین 🌑نه نور ز روزنی وزان بود نه ماه و ستاره بود و پروین 🌚عفریت شب از سیاه مستی مستانه نهاده سر به بالین 🌑نه لیلی شب زعشق میگفت نه بود خبر ز شور شیرین 🌚از دیدهٔ عاشقان نهان بود رخسارهٔ مهر وماه وپروین 🌑جز زوزهٔ گرگ وعوعو سگ برگوش نمی‌رسید جز این 🌚همواره هوای آسمانش می‌بود هوای میش وگرگین 🌑در باغ، غریو زاغ می‌خاست یک دشت نبود، لاله آذین 🌚آلوده تمام آبها بود هرلقمه حرام بود وچرکین 🌑بر سفره شراب ودر بغل بود مرجانهٔ فسق وهند بدکین 🌚یک روزنه‌ای نبود روشن اندر یمن وحجاز تا چین 🌑از شدّت شرک وظلمت کفر مردم همه در فلاکت وکین 🌚آلوده به جهل وظلم وفحشا می‌بود زمانه سخت آجین 🌑از فقر وفساد وجور وبیداد مردم متاذّی وغماگین 🌚داروی تمام دردهاشان میداد شراب و بنگ، تسکین 🌑از باغ گل ودکان عطّار میخاست سموم وگند سرگین 🌚می‌خورد سر سران عالم ضحّاک سره خور بدآئین 🌑سفیانی وعتبه وابوجهل بودند ائمهٔ ملاعین 🌚از خانهٔ کین بولهب‌ها می‌جَست شرار حٌقّه و کین 🌑شاعرهمه هزل وهجو می‌سفت مردم همه ملهم از شیاطین 🌚دُور ستم وستمگری بود می‌بود زمانه سخت سجّین 🌚می‌تاخت به نرد روزگاران هرسوی سمند جور فرزین 🌑صیّاد همیشه در کمین بود هردم تله بود وهرکجا مین 🌚گه زین به پشت، می‌ژکیدی گه پشت تو بود، باز بر زین 🌑نه بُرده کسی بوی اخلاق نه بود خبر ز دین وآئین 🌘جز اندکی ازخدا پرستان بودند همه مضلّ وضالین 🌚مردم همه در فجور وفحشا مغرور به جرم و غرق غسلین 🖤گفتی که خدای، مرده درشهر یا زنده نبود، هیچ آئین 🍁می‌بود بهار، چون زمستان چون دِی شده بود، ماه فردین 🌚هر دخترکی، زنده در گور می‌شد ز رسوم جهل ننگین 🥀از خون سیاووشان مظلوم خوان شب خواجه بود رنگین 🌹هر برگ شقایق وگل سرخ میداد نشان، زداغ خونین 🌑در فصل چنین زمانهٔ زار که اوج فساد بود وچرکین 🍀ناگاه ز رحمت الهی برخاست نسیم یاس یاسین 🌸‌باران و بهارگل وزان شد از غارحرا به چین و ماچین 🌞پایان شب سیه سرآمد با طلعت آفتاب زرّین 💐پرگشت زمین وآسمانها از نکهت خاتم النّبیین 🌼آن عطر خوش تمام گلها آن وارث انبیاء پیشین 🌸از‌ بوی بهشتی محمّد ازعطر گل وگلاب یاسین 🌼لبریز شد این جهان زیرین از نور فرشتگان عالین 🌼از شعشعهٔ جمال احمد مُندک شده تین وطورسینین 🌞مدهوش فتاده هرچه موسی از جلوهٔ سیّدالوصیّین 🌕از پرتو آن علی اعلا آن نفس نفیس وجان یاسین 🌝حوران جنان مات گشتند ازمهر جمال آن مه آئین 🕋افتادو شکست و‌سرنگون شد در کعبه بتان چوب وسنگین ⚡️بشکست زخشم طاق کسری آن کاخ ستمگران خود بین 🔥خاموش شداز نسیم کویش آتشکدهٔ مجوس دیرین 🌊 دریاچهٔ ساوه خشک گردید از پرتو مهر پاک آیین 🌙 ازطلعت ماه ماهرویان از هیبت سیّدالنبیّین ☀️از شمس ضحیٰ، منیر مهتاب از بدر دجیٰ، مه میامین 🌛احسنت ز هرکجا برآمد برخاست ز هرکرانه تحسین 🌳تکبیر زهرطرف بپاخاست ازخطهٔ مکّه تا فلسطین 🌻پیچید طنین بانگ تهلیل در گنبد چرخ لاجوردین 🌼یاربّ! به طنین بانگ توحید رحمی به من غریب مسکین 🦋آنگه که غریب وخسته وزار مبعوث شوم زخاک مشکین 💧با شبنم عشق او عجین کن خاک من بینوای غمگین 🌼محشور کنم چنانکه زیبد با حضرت خاتم النبیّین 💐با آل علی وآل طاها با خواجهٔ کائنات یاسین 🔥در عشق علی چنان گدازم تا در کنفش شویم، تضمین 🌍تا باد جهان به جنبش وجوش براو‌ صلوات از محبیّین 🌞تا مهر به آسمان بتابد بر احمد وآل اوست آفْرین 😡بردشمن او وآل پاکش هرلحظه، هزار لعن ونفرین 😭یارب!ّ به دعای مستمندان بر قلب شکستهٔ مساکین 😭برقافله‌دار اشک وفریاد آن زوجهٔ سیّد الوصیین 😢بر ندبه عاشقان بیدل بر گریهٔ سیّد البکائین 🌗براین شب نور وخیر وبرکت بر بعثت باعث النبیّین 🌞امشب فرج وگشایشی کن در کار گرفته مریدین 🌕یعنی به ظهور حجّت حق آن غایت بعثت نبییّن 🌴آن میوهٔ نخل آفرینش آن باقی وخاتم الوصییّن ☀️آن جلوهٔ حق، بقیّة‌اللّه آن مجری شرع وحاکم دین 💫یارب برسان! بحق مولا آن هادی ومهدی مضلّین 🌏 آن صاحب الامر والزّمان را آن قرهٔ عین آل یاسین 🌝مارا به نواز با نگاهش ای مقبل توبهٔ منیبین 🔥رحمی توبحال «نی‌نوا»کن کو هست ز جملهٔ محبّین 🌚هرچند مرید روسیاهی است او را تو ببخش برمطیعین ❤️برمثل چون او حرج نباشد کو هست ز جمله مجانین 😊از شاعرکی چو او چه خیزد جز فکر وخیال ماه و پروین 🌱 مقبول نما تو هیچ او را ای لطف تو شامل مقلّین 🍀هردم صلوات برمحمّد یاحق! ز تو و ز ماست آمین 🌻بر روح بلند وآل پاکش هرآن صلوات هر مصلیّن 🌷اللّهم‌صلّ‌علی‌محمّدوآل محمدوعجّل‌فرجهم ❤️ 🗓۱۳۹۹/۱۲/۲۰
🌷🦋 🦋 🔻 «» شب هست وشبی شیدا، لیلی‌وش ومشک‌آسا به‌به! چه شبی روشن! مهتاب‌ترین شبها ‌در روشن خاموشی،در عمق فراموشی فارغ زهمه غمها، آسوده‌ام از غوغا آسوده شده عاشق‌، در تنگ دل دلبر جز دلشده این مجنون،از تاب وتب لیلا هردل بردلداریست،جزاین دلک تنها چشم همه درخوابست،جزچشم من شیدا عالم همه درخوابند؟یا من شده‌ام بیدار یاجمله همه بیدار؟ من خوابم ودر رؤیا شب هست ولی گویی روشن شده با نوری از دشت ودمن تا کوه،ازجنگل و تادریا به‌به! چه شبی امشب! روشن زفروغ حق تنها نه دل شیدا،بل عالم ومافیها یاربّ!چه شبی امشب! شاداب وطراوتزا درمزرع سبز دل،داس مه نو پیدا هرجاکه نظر بازی،عکس رخ او بینی با اینهمه نوراللّه! ماییم چرا أعمی؟ روشن شده از لاله، بزم چمن وگلشن چشم ودل ماروشن،از نور مه بطحا درخلوت خورشیدش،صد باغ گل‌کوکب گل کرده هزاران ماه، درماه‌ترین شبها سرمست هزَاران شد، پاییز بهاران شد چون باغ گل احمد بشکفت دراین دنیا آن نور بهشت آمد‌،آن حورسرشت آمد با مشک تتاری زد، بر زلف شب یلدا عطار شده مدهوش،از بوی‌گل رویش سرمست شراب او،خمخانه هرصهبا با نفحهٔ انس او، روشن دل جامی‌ها از سوز نوای او، نالان دل مولانا برخاست بلیٰ قالوا ،ازدولت عشق او بوده ز ازل هوهو،درحلقه او برپا آه از دل من برخاست! بیتاب شدم از شوق زآن زلف عبیر آمیز، زآن عطر بهشت آسا از بارش عشق او،صحرا شده چون دریا دریا شود از آهش،طوفانی‌ وتوفانزا رقصان همهٔ ذَرّات«لاحول ولا...»گویان این صبح قیامت هست؟ یاهست شب احیا؟ گویاکه قيامت شد،چون قامت او برخاست جنبید جهان یکجا،شدکنده زجا جانها از شبنم عشق او،خاموش شود دوزخ دوزخ شرری بی سو،وقتیکه کند غضبا مدهوش کلام او موسای کلیم الله عیسای صلیب او،هر راهب وهر ترسا ازدولت عشق او،هر مرده شود زنده روشن شده عالمها، زآن مهرجهان آرا ازمهرمحمّد شد، آتشکده‌ها خاموش با یک دم او خشکید در ساوه شبی دریا از شعشعهٔ رویش،روشن دل وچشم ما از شوق گل بویش،گل میدمد از هرجا بشکفته شد ازمهرش،صد باغ گل سوری آبستنِ آن نفخه،صد مریم عیسی زا! از تابِ مه رویش،ازعطر سمن بویش هر سرو به خاک افتاد، برخاست گل مولا هرجا که دلی گل‌کرد،مدهوش شد ازبویش از تاب سرزلفش، بیتاب شده دلها باسلسلهٔ مویش،صد قافله دل بسته در هرخم گيسويش،دلها شده واویلا! خورشید به گِل ماند،درساحت شمس او مهتاب فرو مانده،از طلعت آن مهسا ما را چه رسد گوییم؟وصفی ز‌جمال او ما شب‌پره و او شمع، او مهر ومنم حربا طوطیِّ شکر افشان،الکن شده ازوصفش از گلبن روی او،بلبل شده ناگویا ای نور اهورایی! ای فَرّه سبحانی ای جلوه ربّانی! از نور رخت پیدا! هرچند که درخاکی بر سدرهٔ افلاکی ای قُبّه خضرائت،از عرش برین بالا توعاشق ومعشوقی! هم شاهدو‌مشهودی! هم حامدومحمودی! ای مهرخدا سیما! در زیر لوای تو مجموع شود عالم روزیکه شود واقع،آن«طامةُ الْکبریٰ» یک گام براق تو، بگذشته زفرش وعرش گام دگرش را کس، نتوان بکند إحصا منظومه این هستی در دست سلیمانیت قوسین دو گام توست،ای ساکن«أو ادنیٰ» آنجا که علی گوید«من عبدِ عبید تو» کس را نسزد گوید من بنده وتو آقا چون بنده علی باشد، مولاش رسول‌اللّه کس را نسزد دم زد! از بندگی ومولا مفتون نگاه تو«مَمسُوس بذات‌الله» مجنون جمال تو، هرلیلی وهرعذرا برخُلق عظیم تو،گفته است خدا احسنت! ازخَلق لطیف تو، مبهوت شده حورا باعشق جمال تو!خالق شده درخلقت از عشق توگردیده،این دار جهان برپا از مهرجمال تو، روشن شده این عالم از پرتوحسن تو، مبهوت شده دنیا آن«گنج خفی»در تو،مستورشده اما درسایهٔ زلف تو، مستور شده افشا باشوق گل رویت گُل کرد گِل آدم از نور وجود تو! پیدا شده ناپیدا از فضل عمیم تو، محظوظ همه هستی ای وای! اگر محروم،گردیم ازآن اهدا هرچند تبه کاریم،درگلشن تو خاریم ما راست دلی پرخون،ازعشق توای جانا! ما ظلمت وتو نوری، ما دیو وتو آن حوری! ما تشنه وتو چشمه، جامی بده ای سقّا! یک پردهٔ عشق تو،درکرب وبلا پیدا زآن روزنهٔ عشقت،هرروز من عاشورا! تو نور علیٰ‌نوری! ما ظلمت درظلمت بااین دل شیدایی! با یک سر پرسودا! درمستی ومستوری، یا وصلت ومهجوری با عشق توخوش‌باشیم، هرجاکه تویی‌آنجا ماییم ودلی بیتاب،ای مهر شب مهتاب دریاب! مرا دُر یاب! ای«دُرّ یتیم»ما تو هستی هستانی،ما نیستی ونسیان تو پاکترین پاکان،آلوده من رسوا ماودلکی مفتون،از عشق توای بیچون جز مدح تو چون گویم،خاکم به‌دهن بادا گر رویِ سیه‌کردم،ای روی تو«وجه الله» دریاب!«وَلاتَنْهَر!»این سائل مسکین را روزیکه شوم در گور، وقتیکه دمد ناقور پرونده مارا کن با مهر علی امضا وقتی بدمد آن صور،مردم همگی محشور ازجمع محبّانت، مارا تو مکن منها ای آئینه‌دار حق! برجان جمیل تو هرآن صلوات حق،هرلحظه درود ما! ❤️ 🗓۹۷/۸/۳۰