eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
50 عکس
37 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
1. هر گرفتاری.mp3
10.63M
( علیه السلام ) هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت خوش به‌حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به‌حال آن که از عباس نانش را گرفت روزِ محشر ، دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد ، دستِ دوستانش را گرفت هيچ كس اندازه‌ي عباس شرمنده نشد كربلا ، بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد ، آب آورِ كرب و بلا عصرِ تاسوعا امان‌نامه ، امانش را گرفت چشم‌هايش ، پاسبان‌هايِ بَناتِ خيمه بود حرمله با تير ، چشمِ پاسبانش را گرفت
1. هر گرفتاری.mp3
6.5M
( علیه السلام ) هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت خوش به‌حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به‌حال آن که از عباس نانش را گرفت روزِ محشر ، دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد ، دستِ دوستانش را گرفت هيچ كس اندازه‌ي عباس شرمنده نشد كربلا ، بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد ، آب آورِ كرب و بلا عصرِ تاسوعا امان‌نامه ، امانش را گرفت چشم‌هايش ، پاسبان‌هايِ بَناتِ خيمه بود حرمله با تير ، چشمِ پاسبانش را گرفت تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن ، شكست بس كه خون رفت از تنش ، آخر توانش را گرفت « صارَ کَالْقُنْفُذ » برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه‌اي حجمِ دهانش را گرفت قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت از بغل ، تا که سرش را بر سرِ نیزه زدند گریه‌های ناتمامی خواهرانش را گرفت ...
قسمت دوم ، گریز به علیه السلام توو خیمه های ابی عبدالله ، این زنها و بچه ها منتظرند ، عَلمدار برنگشته ، چه گذشت بر خیام ابی عبدالله ، خدا میدونه ... ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد ... آی اباالفضل ، آی اباالفضل ، قربونت بِرم ، آی عَلمدار ، ... بعضی ها میگفتند حضرت آقا سن و سالی ازشون گذشته ، اگه خدایی نکرده اتفاقی بیفته ، آقای رئیسی هست ، نگران آینده نیستیم ، اما حالا چی باید بگیم ، ... توو خیمه های ابی عبدالله ، همه بچه ها دلشون به اباالفضل قُرص بود ، هر بچه ای که تشنه بود ، گریه میکرد ، مادرها دلداری میدادند ، غُصه نخور ، عمو اباالفضلت هست ، میره آب رو میآره ، ... اما ...، امون از آن ساعتی که اهل حرم ، جلو خیمه ها ، چشم انتظارند ، یه دفعه دیدند صف لشکر شکافته شد ، ابی عبدالله با یک دست ، عنان ذوالجناح ، با دست دیگه ، دست به کمر گرفته داره میآد ، فقط خدا میدونه چی گذشت بر ابی عبدالله ، چه جوری میخواد این خبر را به اهل خیمه برسونه ؟ دیدند ابی عبدالل اومد ، مقابل خیمه ها نشست ، کسی جرات نمیکنه بیاد سئوال کنه ، چی شده ؟ یه وقت دیدند یکی از نازدانه ها اومد جلو ، دست انداخت گردن بابا ، یه حرفی زد درِ گوشِ ابی عبدالله ، صدا زد : « یَا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ ؟ » بابا ، عموم چی شد ؟ بابا من دیگه آب نمیخوام ، بگو عموم برگرده ... یه مرتبه دیدند ابی عبدالله ، از جا بلند شد ، اومد عمودِ خیمه ی اباالفضل را کِشید ، یعنی بچه ها ، دیگه این خیمه صاحب نداره ، ... هر جا نشستی و صدای منو میشنوی از سویدای دلت صدا بزن ، یاحسین ... 31/2/1403 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝