eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
1 عکس
11 ویدیو
1 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد رضا طاهری قامت خمیده بود ولی سرفراز بود زهرا میان آتش و خون در نماز بود در را شکست، آنکه نفهمید هیچ وقت حتی به روی او درِ این خانه باز بود *بعد این همه جنایت اومدن‌گفتن: علی جان! میخوایم بیایم دیدن فاطمه. مولا چقدر خجالت کشید..چطور با حضرت زهرا مطرح‌کنه. قاتلا اومدن‌ دیدنش معطل شدند اما حضرت دست رد به سینه ی اونها نزد.امیرالمؤمنین اومد گفت:فاطمه جان !من خیلی معطلشون‌کردم اما از در این خونه‌کسی دست خالی نمیره..چیکار کنم؟ بی بی فرمود:اَلْبَیتُ بَیتُکَ وَ اَنَا اَمَتُکَ؛ خونه، خونه‌ی توعه منم کنیز توأم علی ...* از فضّةُ خذینی او، اینقدَر بدان وضعی درست شد که به یک زن نیاز بود بازوش سِرِّ قوّت بازوی مرتضی است امّا غلاف در پی افشای راز بود حَبلُ المَتین شده است ،گرفتارِ ریسمان مضطر شده، همان که خودش چاره ساز بود * یهودی پای این روضه مسلمان شد.تو کوچه وقتی دید علی رو دارن با این وضع می برن، چهل تا نانجیب دارن فاطمه اش رو می زنن، یک مرتبه گفت:" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ.أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰه.."گفتن تو پیغمبر رو درک کردی ایمان نیاوردی ،گفت آری! ایمان نیاوردم اما بودم خیبر دیدم این آقا، درِ قلعهٔ خیبر رو که چهل نفرمی اومدن باز و بسته می کردن با یه دست کند.. روی دست گرفت سپاه اسلام از این در رد شد الان می بینم اون آقا رو دستهاش رو بستن جلو چشمش دارن ناموسش رو می زنن...* دری که بوسه گه انبیاء عُظمی شد چگونه بود که با ضربهٔ لگد وا شد؟ به جای دسته گل جای احترام وسلام شرار قسمت آن خانهٔ مُعلّا شد مقابلِ نفسِ بانوی عفیف علی صدای عربدهٔ یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان! فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بینِ کوچه دعوا شد *امام حسن اینقدر پای این روضه گریه کرده...* امان زِ میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت امان زِ در که شکست و بلای زهرا شد. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُبُوة بِمُوالاتِكُم عَلَّمَنَا اللّه ُ مَعالِمَ دينِنا وأصلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِن دُنيانا وبِمُوالاتِكُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ ولَكُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ ای درود خدا ز عرش رفیع بر تو و خفتگان صحن بقیع چراغ هم خاموش بشه به یاد قبرستان تاریک و بی شمع و چراغ بقیع عرض ادب کنیم... یه ماه رمضان بر ابی عبدالله گریه کردیم امشب به حضرت زهرا نشون بده با همون چشمی که بر ابی عبدالله گریه می‌کنیم، بر حسنش گریه می‌کنیم ای درود خدا ز عرش رفیع بر تو و خفتگان صحن بقیع گریه کردن اگرچه مشروع است در حریم تو گریه ممنوع است شیعه آنجا ز غصه میمیرد گر نَگِرید امان‌ نمیگیرد چرا؟! چون به دل عقده‌ی فدک دارد یاعلی گفتنش کتک دارد از روزی که مادرش بین در و دیوار ، یاعلی گفت ، هر کی تو عالم از علی دم میزنه ، کتک میخوره... خانه‌ای را که وحی در میزد فتنه از چهارسو شَرَر میزد دست من بسته بود و زهرا را یک نفر نه، چهل نفر میزد . هزاران بار عجل بر مرد خوشتر که سیلی خوردن همسر ببیند عبور کنم... هرچه او بیشتر مرا میخواند دشمنش نیز ، بیشتر میزد متحیر حسین من گریان حسنم ناله از جگر میزد گیرم که بود بغض علی در نهاد تو... نامرد مادر زدن مقابل چشم پسر چرا میزد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه، گاهی به خانه میزد گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر ، این تازیانه میزد فقط یه اشاره کنم همه فیض ببرند حاج قاسم عزیز، شهدای اخیر در این توسل شریک باشند ما رو دعا کنند اونی که از این صحنه‌ها سخت‌تر بود اینه عمری ز دیدار مغیره رنج بردم خونه دلی بس سخت‌تر از زهر خوردم من خود به چشم خویش دیدم، وحشیانه بر مادرم میزد مغیره ، تازیانه یازهرا... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🇵🇸👊🇮🇷✊🇱🇧 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ Eitaa.com/navayehzakerin2
🍀🍀 ❇️سیل هجران تو بانو ❇️این دلُ غمخونه کرده ❇️نمیدونم بی تو ایام فراقُ چه کنم 😭😭 ⬅️الهی هیچ مردی به چه کنم چه کنم نیفته 🍁تو ببین منُ به چه روزی کشوندی 🍁پهلوون خیبرُ به خاک نشوندی 😭😭😭😭 روضه میخونی بامن 😭 🍁تو ببین منُ به چه روزی کشوندی 🍁پهلوون خیبرُ به خاک نشوندی ⬅️بین این صحرای وحشت ⬅️منُ زینب منُ زینب چهارسالشه خانوم 😭 ⬅️بین این همه مصیبت ⬅️منُ زینب منُ زینب ⬅️بین این همه مصیبت ⬅️منُ زینب منُ زینب 🔸ای ز من بریده دل 🔸ای رفیق نیمه راه 🔸خفته ای چرا به گِل 😭😭😭😭 تو اهل روضه ای با بعضی از جملات برای خودت روضه میسازی.. ☑️وقتی حرف از رفیق نیمه راه میشه میدونم دلت کجا میره. اومد یه نگاه کرد به گودال… یه نگاه کرد به علقمه ♥️ ♥️ سایه ی زینبم تا الان کسی ندیده بوده... 😭😭 حسین من همه ی عمرم بدون تو سفر نرفتم.. 😭 ⬅️شرط ازدواجمم این بود هر روز باید شمارو ببینم. حالا نگاه کن دور تا دورم و نامحرم گرفته‌.. 😭😭 روضه ام همینه ها..‌شب جمعه ست.. یارحمت الله الواسعه 😭السلام علی المُرمِّل بالدما 😭السلام علی المُقَطَّع الاَعضا 😭السلام علی من نَحرهُ مَنحور 😭السلام علی من صدره مکسور ♥️ ♥️ گفت فاطمه جان ببین چه اوضاعی شد خونه.. ببین با چه زحمتی باید دونه دونه وصیتهاتو انجام بدم تازه بچه ها بخوابن... آب بالاسر حسینم باشه. 😭😭 ✔️این پسرم حسین به تشنگی خیلی حساسه. 😭 ✔️مراقب حسنم باش ✔️مراقب زینبم باش. 😭 شبای اول که نمیتونست.اوضاعی بود خونه.. تاوقت کنه درُ عوض کنه. میخُ عوض کنه.آثار شهادتُ… ☑️یه شب به زحمت بچه ها خوابیدن. ☑️آروم آروم حرکت کرد. گفت برم یه دل سیر کنار قبر خانومم زهرا درد دل کنم، گریه کنم. بغضمو خالی کنم. 😭 ✔️قدم از قدم برنداشت. یکی دامنشو گرفت... بابا کجا میری?? .. ✔️خواستم دوباره بخوابونمش. لالایی بخونم براش،که بخوابه تنهایی برم. حرف داشتم باخانومم. ✔️هرکاری کردم نشد که نشد. گفت امشب هرجوری شده منم باید بیام. گفت دلم برا مادرم یه ذره شده.. ✔️نتونستم... دست حسین گرفتم. اومدیم نزدیکای قبر فاطمه… ✔️ گفتم حسین جان اونجا قبر مادرته. خودشو انداخت سینه خیز رفت سمت قبر.. مادر ببین حسینت اومده.. 😭😭😭 ✔️فاطمه زیر دین احدی نمیمونه. حتی توئه گریه کن‌.حتی توئه سینه زن… حتی حسینش... ✔️اینجا حسین اومد کنار قبر مادر میگه خنجر میزدم.زنی نمیدیدم.. ✔️اما یه صدای زنونه به گوشم میخورد. یوماه یوماه یوماه یوماه یوماه یازهرا..از قدیم میگفتن شب آخر شب مزد گرفتنه..مابرای مزد نیومدیم. ✔️خانوم جان یه خواسته از شما داریم.. ☑️فقط رهامون نکن که اگه رها بشیم بیچاره ی عالمیم... دلم نمیاد،؟حال خوبی داری.. واقعا همینه ها. ✔️خانوم زیر دین احدی نمیمونه.‌ اینجا حسین اومد.فاطمه اومد. ام البنین زحماتی کشیده ☑️اگه پات به یه جایی گیرکنه از بالای بلندی بخوای بیفتی.اول کاری که… ☑️سفره ای که دست شکسته پهن کرده، دست بریده باید جمع کنه.. ☑️دست در بدن نداره.دستاشو بریدن. تیر به چشماش زدن. زانوهاشو بالا آورد تیر از چشماش در بیاره. ✔️یه نانجیبی عمود آهن به فرقش زده. چنان با صورت افتاد روزمین.. 😭😭 ⬅️یکی میگه پسرم ابالفضلم.. 😭 خدا مادرم ام البنین؛ مدینه ست.. کیه میگه پسرم??! ☑️خوب که نگاه کرد دید یه بانوی قدخمیده. ♥️ ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🔺 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
@Maddahionlinyeknet.ir_-_zamine_-_fatemieh_99.10.26_-_amir_kermanshahi.mp3
زمان: حجم: 8.02M
🔴 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما از مسجد که برگشتیم توی کوچه که رسیدیم فدک تو دست مادر بود که اون نانجیبو دیدیم هی جلو اومد، هی عقب رفتیم تا مادرم رسید به دیوار با غضب اومد، کاش نمیدیدم بشکنه دستت مردم آزار نفسم، بالا، نمیومد با عجله اومد، محکم زد هرچی زور، توی دستش بود جمع کرد، اون نامرد، محکم زد آه، محکم زد 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 یه حرفی بیشتر از هر چیز منو آتیش زده دنیا نشد کاری کنم اون روز سیاه شد صورتش اما کاش فقط این بود، هی زمین میخورد منو نمیدید دیگه انگار دنبالم میگشت، وای چه وضعی شد بشکنه دستت مردم آزار نفسش، بالا، نمیومد چی سرمون اومد، محکم زد هرچی بغض از علی داشت و توی پاهاش جمع کرد، محکم زد آه، محکم زد ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ Eitaa.com/navayehzakerin2 و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. # ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
اسماء میگه بدنش رو شست، بعد فرمود: فضه دست به هیچ كاری نمیزنی، گفتم چشم خانم، خیلی خوشحال شدم، دیدم خیلی حالش خوب شده، خدا رو شكر كردم، دعای علی گرفته، حالش مساعد شده، فرمود: خودم خونه رو جارو میكنم، بچه هام رو یك یك بیار، زینبین رو آوردم، شروع كرد سر و بدن اینهارو شستن، حسنین رو آوردم، دیدم با همون دست لاغرش داره بدن رو میشوره"نمیدونم لرزش بدن دیدی یانه"فضه میگه گریه نمی كردن، یه ماه بود مادرمون كاری نمیتونست انجام بده، یك یك بدن بچه هاش رو شست، سر بچه هاش رو شانه زد، به فضه گفت: چون چند روز من نیستم، تا حالشون تغییر كنه، تنور رو روشن كن، دیدم آروم آروم اومد كنار تنور آتش گرفته، نان با همون دست شكسته اش طبخ نمود، نان هارو كنار گذاشت، كار خونه تموم شد، گفت: زینبینم رو ببرید خونه ی دختر عموم، دخترارو بردند، پسرهارو گفت برید سمت باباتون، مادر می خواد راحت جون بده، بچه ها بیرون رفتند، ام سلمه میگه: فرمود: بستر من رو وسط حجره ی اتاق بنداز، بسترش رو انداختند"امشب تو خونه رفتی، چند لحظه این دست راستت رو بذار زیر صورتت، یه مقدار كه خوابیدی، دیگه هرجور بلدی بخواب، اون لحظه رو نیت كن، آخه"ام سلمه میگه: دستش رو زیر صورتش گذاشت، معلومه این صورت درد میكنه، دیدن سرش رو گذاشت رو این دستش، دیگه صداش نمیآد، وای مادر وای مادر، ام سلمه یا اسماء میگه من هرچی صدا زدم حبیبه ی خدا، قرة عین الرسول، فاطمه جان، اومدم روپوش رو زدم كنار، دیدم كار تمومه، اسماء میگه من اومدم سمت مسجد، یه وقت دیدم حسنین دارن میان، هردوتاشون امامند، وجودشون از غیب خبر میده، دیدم هراسانند، تا سلام كردم جواب سریع دادند، فرموند: اَینَ اُمی؟مادرم كجاست؟ گفتم مادرتون؟استراحت میكنه، گفت: نه اسماء بخدا تا حالا ندیدم مادرمون این موقع شب بخوابه، گفتنم: براتون غذا تهیه كرده، حسن جان، امام مجتبی فرمود: اسماءتو این مدت كه تو این خونه هستی، تا حالا كی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم، عرض كردم آقازاده ها یه خواهشی ازتون دارم، برید باباتون رو تو مسجد خبر كنید، تو یه مقتل دیگه میگه: فضه اومد در مسجد، امیر المؤمنین، سلمان، دیگران، نشسته اند، سلمان میگه دم در مسجد شلوغ شد، دیدم صدای گریه میآد، بلند شدم ایستادم ببینم چه خبره، دیدم فضه داره داد میزنه، حسنین اومدند، آقا متوجه شد بلند شد، اومد جلو، پرسید چه خبره؟عرض كردند: آقاجان اگه میخواهید فاطمه رو زنده ببینید، نگفتند: از دنیا رفته كه، زود بیا، تا این جمله رو شنید، یه نگاهی به حسنین كرد، روایت داره، از پشت افتاد، دیدن هی داره صدا میزنه وَمَن العزا، كیه من و آروم كنه تو این غصه، از مسجد تا خانه راهی نبوده، چندین بار عبا پیچیده شد دور پاهاش، ردایش دور پا پیچیده میشد جهانش پیش دیده تیره میشد رسید و دید شهبار خسته زجا برخیر ای پهلو شكسته فرمود: من علی ام، پاشو، پاشو من علی ام، بدن رجعت كرد، صدای فاطمه با علی خوشه، صدای علی ام با زهرا خوشه، جون داده، دوباره برگشت، سه مرتبه تو عالم جون داد زهرا، اینجا یه بار بود، یه بارم بچه ها اومدند دیدند دست های مادر از تو كفن بیرون اومد، لیة القدر سه شبه، سوره كوثر چند آیه است؟ امشب اُمدید، امام باقر می فرمایند: مادرما صد جا میاد كمكتون میكنه، الله اكبر، چشماشو باز كرد، شروع كرد گریه كردن، فرمود از بابام شنیدم، بالا سر محتضر هركی قرآن بخونه، جون دادن برا محتضر آسون میشه، علی جان برام قرآن بخون، همچین كه شروع كرد قرآن خوندن، یه وقت دید آروم آروم این پلك های چشم، رو هم افتاد، آی زهرا....... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
Haj Meysam MotieeShab1Fatemieh2-1397[03].mp3
زمان: حجم: 15.6M
🎙 حاج میثم مطیعی در می‌زنن؛ زهرا نرو! این بار من میرم با هر صدای در زدن، صدبار می‌میرم هر شب سراغ حال و روز بی قرارت رو از خون رو دیوار می‌گیرم من موندم و شب‌گریه های بی صدا! زهرا! جز تو ندارم توی این شهر آشنا زهرا! اما تو هم چن روزیه کم صحبتی با من من حیدرم؛ با من چرا زهرا؟ «حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم» از چادرت باید بفهمم حال و روزت رو؟ همراز تو آیا نباید مرتضی باشه؟ ای آسمون من! تو، هم شب گریه کن هم روز کی گفته اشکت بی صدا باشه؟ وقتی که حرف رفتن تو میشه میمیرم دنیای من چیزی به جز لبخند زهرا نیست همسایه ها دیروز توی کوچه می‌گفتن این فاطمه عمرش به دنیا نیست... «حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم» شاعر: امیر رضا یزدانی نغمه پرداز: اکبر شیخی ┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ Eitaa.com/navayehzakerin2
برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید.