eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
49 عکس
37 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَةُ الزهراء اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت یابن الحسن! چقدر منتظران تو بی صدا رفتند نگاه مضطرب ماست دیده بر راهت به هر دیار عزادار مادرند همه بیا که عترت طاهاست دیده بر راهت قسم به خاک نشسته بر چادر مادر سکوت غربت دنیاست دیده بر راهت هنوز ناله ی مادر به گوش می آید بیا که حضرت زهراست دیده بر راهت *مرحوم علامه امینی می فرمایند: اینکه نوشته اند حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در سه بار ناله زده اند اشتباهه، حضرت زهرا چهاربار ناله زدند، اولین بار رسول خدا رو صدا زدند.دومین بار آقا امیرالمومنین رو صدا زدند، ناله ی سوم صدا زدند:"یا فِضَّةُ خُذینی".... فضه ی خادمه رو صدا زدند... امّا در ناله چهارم صدا زدند: مهدی جان!... کجایی پسرم!... دلا امشب بسوزه برا دلِ امام زمان، الان هم شايد مدينه باشه، كنار قبر مادرشون فاطمه، ياصاحب الزمان!...*   عزيزِ بي قرينه كي ميآيي؟ سحر خيزِ مدينه كي ميآيي؟   عزيزم مادرت چشم انتظاره دواي دردِ سينه كي ميآيي؟   *يه جمله بگم با چشم سوزان بريم مدينه، ميگه: ديدم مقداد هي دست روي دست مزينه، توي كوچه نميره، گفتم: مقداد! چرا توي كوچه نميري؟ گفت: آخه اين همون كوچه اي است كه پسرِ فاطمه هي صدا زده: واي مادرم! واي مادرم! مادرم! مادرم!... اوناي كه مشكل داريد، اونايي كه ميخوان با دلِ زينب هم ناله بشن بسم الله، هر كي هم مادر نداره ثواب اين روضه رو بفرسته براش...*   فلك ديدي چه خاكي بر سرم كرد به طفلي رخت ماتم بر تنم كرد   الهي بشكنه دستِ مغيره كه بينِ كوچه ها بي مادرم كرد   *صدا زد: زينبم! حسنم! حسينم! اُم كلثوم! بريد وضو بگيريد ميخوام دعا كنم، بچه ها خوشحال شدن، مادرمون ميخواد برا خودش دعا كنه، دعا كنه حالش حتما خوب ميشه... بچه ها نشستن تا مادر دعا كنه، اونا هم آمين بگن، اما يه وقت مادرشون دستاش رو بالا آوُرد، صدا زد: "اللهم عجّل وَفاتی سَریعا" يعني خدا حالا ديگه مرگِ من رو برسون... جمله ي آخرِ من، از همه التماس دعا، خيلي به علي سخت گذشت، كي؟ اون شبي كه ميخواد فاطمه اش رو به خاك بسپاره، اون لحظه اي كه دست برد زيرِ بدن فاطمه، اون رو بالا آوُرد، ديد زهرا بدنش آب شده، يه نگاه دور و برش كرد، ديد كسي نيست كمكش كنه...*   دست من نيرو ندارد اين همه تا بريزد خاك روي فاطمه   *اما من بگم: يا اميرالمؤمنين! درسته بازوي فاطمه ات رو شكستن، درسته پهلوي فاطمه ات رو شكستن، اما شما فاطمه رو غسل داديد، كفن كرديد، اما من ميخوام بگم: من بميرم برا زينب، هر چي نگاه به بدنِ داداشش ميكنه، ديد هيچ جاي سالمي به بدنش نمونده، هي فرياد ميزد:" يا اُماه!...* مادر بيا كربلا... من بمیرم برا دل امام سجاد، کفن پیدا نکرد، بدن باباش ابی عبدالله رو با بوریا ...  دستت رو بيار بالا سه مرتبه صدا بزن: ياحسين!... برای فرج امام زمانت، شفای مریضا، نابودی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، پیروزی و سربلندی مردم غزه و لبنان بازم ناله بزن بگو: یازهرا!.. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ   اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صِدِّیقَةُ شَهِیدَة، ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَدْفُونَةِ سِرُّها وَ ‏ الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا... لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَةُ الزهراء صاحب عزای حضرت خیرالنساء بیا ای بانیِ شکسته دلِ روضه ها بیا یا صاحب الزمان! آقاجانم! دردِ فراق تو به خدا میکُشد مرا رحمی نما به حالِ دلِ این گدا بیا ما در میانِ بحرِگنه غوطه میخوریم آقا نجاتمان بده از این بلا بیا مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم فکری به حال نوکرِ زهرا نما بیا ای سُفره دارِ واسعه ی هَل أتی بیا ای آخرین نگارِ دل آرای فاطمه بیا آقا بحقِ چادرِ خاکیِ مادرت آقا بحقِ داغِ دلِ مرتضی بیا *هر چی فاطمش رو زدن، امیرالمؤمنین صبر می کرد.. آخه مامور به صبر بود، دستای علی رو بستن، چن نفری علی رو گرفتن، اولین ضربه رو زد به زهرا دید علی حرکت نکرد. دومین ضربه رو زد دید علی داره تماشا می کنه. سومین ضربه رو زدمولا چشماشو بست.. دیگه علی فقط صدای ضربه ها رو میشنید. فقط میشنید غلاف داره به بازو میخوره، غلاف داره به پهلو میخوره، فقط صدای آه فاطمش رو میشنید... از امیرالمؤمنین سئوال کرد: آقاجان! سخترین لحظه برای یک مرد کدوم لحظه است؟ دید آقا داره آه و میکشه و اشک میریزه... صدا زد: آقاجان! حرف بدی زدم؟ امیرالمؤمنین فرمود: نه! میدونی سخترین لحظه برای یه مرد کدوم لحظه است؟ اون لحظه ای است که دستاش رو بسته باشن، جلو چشمش سیلی به همسرش بزنن، کاری از دستش بر نیاد...* توو کوچه ها زخمم نمک خورده انگشتر خلقت ترک خورده درد منو هیچ کس نمی فهمه زهرام جلو چشمام کتک خورده دستامو از دستت جدا کردن تو شعله دنبال تو می گردم جوری زد و جوری زمین خوردی سنگینی دستاشو حس کردم *آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد، آنچنان زد که گوشواره شکست، اینو تاریخ نوشته، گوشواره شکست، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ نوشته اند چشم زهرا کبود شد، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست،"مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ"... ای کاش درداشو به کسی میگفت، ای کاش میگفت، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو، سرشو روی دیوار گذاشت، هی صدا میزد فاطمه، فاطمه، فاطمه ... در و دیوارِ خونین تو و این رویِ رنگین امان از تازیانه امان از دستِ سنگین *برای خوشنودی دلِ امیرالمؤمنين، به نیت فرجِ آقامون، آقایِ مظلوممون، دستت رو بیار بالا چند بار ناله بزن: یا زهرا!... به آبروی فاطمه و حسینِ فاطمه قسمت میدهیم، این دستا رو امروز نا امید بر مگردان، فرجِ آقامون امام زمان برسان... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رَبَّ الزَّهرا، بِحق الزَّهرا، اِشف صَدر الزَّهرا، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست *ما هر كجاي عالم باشيم اگه امامي رو صدا بزنيم، بگيم: ياعلي! بگيم: يا اباعبدالله! يا صاحب الزمان! خودشون مستقيماً جوابِ مارو ميدن، فقط يه اسمِ تو اين عالمِ وقتي صدا ميزني جور ديگه جواب ميشنوي، وقتي صدا ميزني: يا فاطمةالزهرا! همه ي بچه هاش جمع ميشن، ميگن: با مادرِ ما چيكار داري؟...* تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست *از عالمي پرسيد: مقدس تر از خاكِ كربلايِ سيدالشهدا هم داريم؟ گفت: آره... تعجب كرد، مگه ميشه مقدس تر از تربتِ سيدالشهدا هم باشه؟ آره، خاكِ چادرِ مادرمون فاطمه...* ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است که انتقام تو، تنها دوای مادر توست *یا صاحب الزمان! آقاجان! سرت سلامت، شنیدیم مادرت مریضه ؟!! شنیدیم این روزا مریض خونه ی علی بستر نشین شده ... امام مجتبی فرمود: دیگه این شبای آخر مادرم خواب نداشت .. گاهی پهلو به پهلو میشد تا صبح گریه میکرد .. دیگه این روزا روزای آخریست که فاطمه مهمانِ خانۀ علی‌ست... سلمان میگه: اومدم عیادت بی بی، تا اومدم بی بی گِله کرد، سلمان! چرا به دیدنِ من نمیآیی؟ گفتم: بی بی جان! بعدِ ظلمی که به شما شده، کارم شب و روز گریه است... سلمان میگه سئوال کردم: بی بی جان حالتون چطورِ؟ فرمود: سلمان! اگر از حالم بپرسی دو ماهه این دردِ پهلو نمیذاره بخوابم... سلمان! "ذابَ لَحمی" دیگه گوشتی به تنم نمونده... گوشتای بدنم آب شده‌... امام صادق فرمودند «ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ»... دیگه روزاي آخر مادر ما زهرا، پارچه ای به سر بسته بود نحيف و لاغر شده بود، هي اشك مي ريخت، یه ساعت به هوش بود .. یه ساعتی هم از هوش میرفت .. روزای آخرِ عُمرِ بی بی، زنهای مدینه هم اومدن برای عیادتش، اما فاطمه کسی رو راه نمیداد، اومدن خانم اُمِّ اَیمَن رو واسطه کردن، اُمِّ اَیمَن اومد گفت: خانوم! زنهای همسایه میخوان شمارو ببینن، خیلی اصرار دارن، بی بی اجازه عیادت دادن، این خانوم ها اومدن دورِ بسترِ زهرا، گفتن: دخترِ پیغمبر حلالمون کن، اختیارِ ما دستِ مردامونه، اجازه ندادن بیاییم عیادتت، بی بی فرمود:من از شما یه گلایه ای ندارم، چرا اون لحظه ای که من روی زمین افتادم، می دیدید دورم نامحرما جمع شدن، چرا نیومدید من رو کمک کنید؟ خواستم علی رو صدا بزنم، دیدم دستاش رو بستن، صدا زدم:" یا فِضَّةُ خُذینی" فضه من رو دریاب بخدا محسنم رو کشتن، هیچ کسی نیومد زهرا رو یاری کنه... اما نه یه عده اومدن زهرا رو یاری کردن... چهل تا مرد جنگی اومدن کمک، هر کی میرسید یه ضربه به زهرا میزد، اینجا دیدن دستِ علی بسته است، مادر رو غریب گیر آوُردن، کربلا هم دخترش زینب رو غریب گیر آوُردن، هر کی میرسید زینب رو میزد، ای حسین!...* هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدن زینب را یک نفر مانده بود در گودال صد نفر میزدن زینب را تیغ هاشان که ماند در گودال با سپر میزدن زینب را خوابشان برد بچه ها در شب اما تا سحر میزدن زینب را * با تمام وجودت صدا بزن: حسین!...* ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 ✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... السلامُ علَی الجوهرةِ القُدسیَّة فی تعیُّنِ الإنسیّة ، صورةِ النَّفسِ الکُلیّةِ ، جوادِ العالمِ العَقلیّةِ ، بِضعَةِ الحَقیقةِ النَّبویّةِ ، مطلع الأنوارِ العلویّةِ ، عینِ عیونِ الأسرارِ الفاطمیّة ، النّاجیةِ المُنجیّةِ لِمُحبّیها عن النّار ، ثمرة شَجَرة الیقین ، سیدة نساء العالمین ، المعروفة بالقَدْر ، المجهولةِ بِالْقَبرِ ، قُرّةِ عین الرَّسولِ ، الزَّهراءِ البتول ، علیها الصّلوة و السّلام. بیا که دیده حرام است بی تو دیدارش بیا که دل شده خون در فراقِ دلدارش *آقاجان ... یا بقیه الله ... همۀ حرفِ ما همینه ، بیا آقا جان ...* بیا که دین چو علی مانده استخوان به گلو بیا که رفته حقیقت به دیدگان خارش *آقا جانم! بیا، بیا شیعه سرشُ بلند کنه ... بیا اینهمه گفتیم أَین معز الأَولِیاءِ و مذل الأَعداءِ؟ ... بیا دشمنایِ ما رو به خاکِ ذلت بشون ، فقط کار کار شماست ...* هنوز هنوز کعبه سیه پوشِ مادرت زهراست هنوز اشک حَرم میچکد زِ رخسارش بیا بیا که بیت به دورِ سرت طواف دارد بیا کعبه شود با تو تازه دیدارش علی غریب‌ و تو مظلوم و شیعه ات تنها سرشک توست که ریزد زِچشم خونبارش به غربتِ مدینه و قبور بقیع بنگر که نام قاتلِ زهراست نقشِ دیوارش *دوتا اسم ِ توي اين عالم،شيعه ها رو ديوونه كرده،دوتا اسم ِ توي اين عالم تا به گوش شيعه مي رسه از خود بي خود ميشه، يکی نام كربلاست،يکی نام مدينه است، نميدونم چه كار كنم ببرمت مدينه يانه؟ به مادرمون بگيم حالا كه نشد ما با پا بياييم، با پاي دل مي آييم،اينقده مي گرديم تا قبرت رو پيدا كنيم،آي مدينه اي ها! ان شالله این آل سعود خبیث نابود بشن به حق گریه هایِ شما، راحت بریم جلو قبرِ پیغمبر دستمونُ رو سینه بزاریم، اونایی که مدینه رفتن می دونن از بابِ جبرئیل که وارد میشی قبل از اینکه بری کنارِ قبر پیغمبر یه در جلو چشمتِ، آی مدینه نرفته ها ان شاالله قسمتتون بشه، میگن اینجا درِ خانۀ فاطمه ست، اینجا پیغمبر هر روز می ایستاد سلام میداد : السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ سیدا به من اجازه بدن یه جمله بگمُ ردشم، چرا اسمش بابِ جبرئیلِ؟ چون جبرئیل اجازۀ ورود میگرفت، نه فقط جبرییل، میکائیلُ عزائیلُ ملائکۀ مقرب اذن ورود به خانۀ وحی میگرفتند, اما یه روز یه عده بی اجازه آمدن، مادرِ ما زهرا هم پشت در بود* شیطان به بیت حیِّ تعالی چه می کند؟ آتش به گِرد خانۀ مولا چه می کند؟ از باغِ خُلد دود چرا می شود بلند؟ بر رویِ حور، سیلی اعدا چه می کند؟ رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد قنفذ کنار خانۀ مولا چه می کند ؟ دارالزیارۀ نبی و آستان وحی ای وای من،مغیره در آن جا چه می کند؟ زن در میانِ خانه و مردِ غریبِ او با دستِ بسته و تک و تنها چه می کند؟ *در داره میسوزه، فاطمه پشت در ایستاده، فرمود: مگه منو نمیشناسید؟ من دختر پیغمبرم، مگه نمیدونید جبرییل بخواد بیاد درِ این خونه اجازه میگیره؟ چی کار دارید؟ ما داریم از فراق بابام گریه میکنیم ما عزاداریم برگردید، نامرد دومی خودش نوشت برای معاویه، گفت: معاویه! همچین که فاطمه حرف میزد یواش یواش دلم داشت نرم میشد، اما یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم همه زورمو جمع کردم، صدایِ نفس هایِ فاطمه رو میشنیدم‌‌‌‌، چنان لگد به در زدم... فاطمه بین در و دیوار صدا زد :بابا! اما زن یه کار زنونه داره مادرشو صدا میزنه، اما مادر ما مادر نداره، صدا زد فضه بیا محسنمو کشتن... بین در و دیوار افتاده، علی رو دارن میبرن، ریسمان به گردنش انداختن، مادرمون زهرا اومد گفت: مگه زهرا مرده علی رو پا برهنه میبرید؟ رفت تو مسجد، با پهلویِ شکسته جلو در مسجد رسید، دید نانجیب شمشیر گرفته بالاسر علی، میگه با من بیعت میکنی یا سر از بدنت جدا کنم؟ فاطمه فرمود: اگه علی رو رها نکنید نفرینتون میکنم، اما مادر نفرین نکرده، سلمان میگه دیدم ستون های مسجد داره میلرزه... امیرالمومنین فرمود: سلمان برو به زهرا بگو: دست نگه داره،نفرین نکنه، فرمود : اگه علی میگه، چشم، آخه من نگران علی هستم، علی برا شب عروسیش سپرشو فروخت، من سپر علی ام، من دور علی میگردم، فقط اگه شمشیرو از بالاسر علی برندارن من از مسجد نمیرم، عاقبت مادر ما یه کاری کرد شمشیرو از بالاسر علی برداشتن. مادر! یه شمشیر بالاسر علی آوردن طاقت نیاوردی، گفتی من باید آقامو صحیح و سالم برگردونم... زینب هم کربلا یاد مادرش افتاد، گفت : هر جورشده میرم از گودال سالم داداشم رو برمیگردونم، همچین که زینب رسید دید : سری به نیزه بلند است .... ناله بزن بگو: یا حسین! ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَازَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ، یا اُم الحَسِن و یا اُم الحُسَین اللّهمّ صلّ على محمّد وأهل بيته، وصلّ على البتول الطاهرة، الصدّيقة المعصومة، التقيّة النقيّة، الرّضيّة المرضيّة، الزكيّة الرشيدة، المظلومة المقهورة، المغصوبة حقّها، الممنوعة إرثها، الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المظلوم بعلها، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا، المَخفِیَّةِ قَبْرِهَا الْمَجْهُولَةِ قَدَّرَهَا .. با مولا بریم کنار بستر همسرش ، امیرالمؤمنين داره درد دل ميکنه با فاطمه اش... اي نورِ قلبِ عاشقم، شمعِ اين خانه تويي زهرا زهرا مرو مرو، لطفِ كاشانه تويي *بعد از تو من اين خونه رو نميخوام....* اي مرغِ پر شكسته ي افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه، درسينه مانده نفس ممنونم اگر نروي مي ميرم اگر بروي زهرا مرو مرو بشین خونه رو آبُ جارو نکن بذار زخمِ پهلوت بهتر بشه خودم از پسِ غربتم بر میام نمیخوام چشات واسه من تر بشه *فاطمه اینجوری گریه نکن ....* یکم درد داری، میدونم عزیز با این دردا باید مدارا کنی در خونه مونو عوض میکنم به شرطی نیایی، در و واکنی * از آیت الله کمپانی سئوال کرد: گفت: آقا! پشت در چه اتفاقی افتاد؟ فرمودند: وَ لَستُ اَدرِي خَبَرَ المِسماري سَل صَدرَها خَزِينة الاَسراري فرمود: چرا از من می پرسی؟ برو از سینه ی زهرا بپرس... امام صادق فرمود: خدا رحمت کنه اونایی که برا مادر ما بلند بلند گریه میکنند.. بذار روضه رو از زبون امام باقر بخونم، همه ناله بزنن، فرمود: مادرم شب ها از درد خواب به چشماش نمی اومد، چرا آقا؟ آخ، نه می تونست به بازو بخوابه، نه به پهلو...گاهی نفساش به شماره می افتاد، نفس نفس که میزد خون از جای زخم سینه اش جاری میشد...* یکم درد داری، میدونم عزیز با این دردا باید مدارا کنی در خونه مونو عوض میکنم به شرطی نیایی، در و واکنی نمیتونم از کوچه مون رد بشم چیکار کرده این کوچه با روحِ من یه عمره ازت شرمسارم عزیز منو بسته بودن تو رو میزدن ... از امام صادق پرسيدند : آقا با كدام آسيب حضرت زهرا سلام الله عليها از پا در آمد؟ آخه آسيبش زياد بود، بين در و ديوار فشار ديد، پشت در وقتي لگد به در زدند، پهلوش مشكل پيدا كرد، تو كوچه دختر پيغمبر رو تنها گير آوردند، نمي دونم چه جور سيلي به صورتش خورد تعادلش رو از دست داد نقش زمين شد، چادرش خاكي شد، گوشواره ها از گوش مباركش افتاد... از امام صادق علیه السلام سئوال كردن آقا با كدام آسيب حضرت زهرا سلام الله عليها از پا در آمد؟ امام صادق عليه السلام سخت گريه كرد، فرمود : سبب قتل مادرم، غلاف شمشيري بود كه به پهلوش مي زدند.با اين كه با غلاف شمشير به پهلوش مي زدند دست از علي بر نمي داشت، ولي يه وقت ديدن افتاد، صدا زد:"یا فِضَّةُ! خُذِیـنِی فَقَد قُتِلَ ما فِی أحشائِی" ....خبر شهادت محسنش رو اعلام كرد، فضه بيا بچه ام رو كشتند ... نمیتونم از کوچه مون رد بشم چیکار کرده این کوچه با روحِ من یه عمره ازت شرمسارم عزیز منو بسته بودن تو رو میزدن ... نگاهت رو این روزا از من نگیر تو عطرِ نجیبِ بهشتی برام خودت داری میری ولی پشتِ در دو خط یادگاری نوشتی برام نوشتی شبا تشنه میشه حسین همین غصه داره تو رو میکشه نوشتی ظریفِ، شبیه گُله حواست بهش باشه پرپر نشه *اگه صدا بزنی: حسین! مادرش دعات میکنه، حتی ایام شهادت خودش هم‌ دوست داره براش از غریبی حسینش بگیم ...* ای چاره ساز مردم عالم، حسین جان! آرامِ قلب های پر از غم، حسین جان! همچین که میگی حسین جان، مادرش کِیف میکنه، به قول پیرغلاما میگن وقتی میگی حسین جان، مادرش میگه اگه حسین خودتو میگی خدا برات نگهش داره، اما اگه حسین منو میگی، با لب تشنه، بین دو تا نهر آب کشتنش.... صدا زد: علی جان! "اِبْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى..."گریه کن برام ..گریه کن برا بچه هام "وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" اما حواست به حسینم بیشتر باشه حسینم رو‌ یادت نره ... باب نجات مردم درمانده از گناه شرط قبولِ توبه ی آدم، حسین جان! صل الله علیک یا اباعبدالله..‌. "لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم" به عظمت حضرت زهرا سلام الله عليها،به مظلوميت بي بي، به عصمتش، به محسن ِ مقتولش، به سیدالشهدا، امام زمانِ ما را برسان، مرگ ما را شهادت قرار بده، گناهان ما را ببخش و بيامرز ...
#⃣ #⃣ #⃣ اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ، يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا، اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهَةً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللَهِ ... نیمه شب مهتاب می شوید،علی آب را با آب می شوید،علی *شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاست، امشب امیرالمؤمنين با سوز دل و اشک چشم همسرش زهرا رو غسل میداد...* مثلِ این تنها ندیده هیچ کس شستن دریا ندیده هیچ کس غسلِ این دریا نمی آید به من شستنِ زهرا نمی آید به من آب می ریزم که آبَت کرده اند خانهٔ عمرم خراب کرده اند اشک از این چشمانِ محزون می چکد آب می ریزم چرا خون می چکد؟! *بي بي فرموده بود: علی جان! من رو شبونه غسلم بده، شبانه دفنم كن... فضه ميگه: اميرالمؤمنين به بچه ها سفارش كرد، بچه ها بي قراري نكنيد، بلند بلند گريه نكنيد، همسايه ها نَشنَوَن، كسي نفهمه، ديدن اين نازدانه ها آستين به دندان گرفت، مثل ابر بهاري گريه ميكنن.... اسماء آب مي ريخت، بدن زهرا رو امیرالمؤمنین غسل ميداد، يه مرتبه ديدن علي سر به ديوار گذاشت، صدا ناله اش بلند شد: واي، واي... اسماء میگه گفتم: آقاجان! شما فرموديد همه آروم گريه كنن!؟ اما خودتون دارید بلند بلند گریه میکنید؟ فرمود: اسماء! ببين آب كه ميريزم خونابه مياد، بعد از چند ماه هنوز خون قطع نشده، اسماء! زهرا دردش رو به من نگفت...* اشک از این چشمانِ محزون می چکد آب می ریزم چرا خون می چکد؟! زیر نورِ ماه شستن مشکل است آه را با آه شستن مشکل است ای زلالِ من مُضافت کرده اند زخمی از ضربِ غلافت کرده اند لرزه بر زانو نمی آید به من شستنِ پهلو نمی آید به من در عوض رفتن نمی آید به تو رفتنت بی من نمی آید به تو ضربه هایی سهمگین زد داغ تو زانویم را بر زمین زد داغِ تو خانه تَر،دیوار تَر،مسمار تَر در کفن پیچاندنت دشوارتر حالِ من با حالِ طفلان دیدنیست آستین ها بین دندان دیدنیست با حسن مویِ سفیدش را ببین چشم های ناامیدش را ببین با حسینت ناله ای سوزنده است جای شکرش هست، زینب زنده است بعد از این غم های تَکفین مانده است وایِ من سختیِ تدفین مانده است *نمیدونم امیرالمؤمنين با چه حالی بدن زهرا رو غسل دادن، بدن رو که کفن کرد صدا زد حَسَنین! زینبین! این آخرین باریه که مادرتون رو میبینید، بیاید برای آخرین بار با مادرتون وداع کنید... بچه ها وقتی دیدن بابا اجازه داد دویدن ، امام مجتبی صورت رو صورت مادر گذاشت، ابی عبدالله صورت کف پای مادر گذاشت، دو تا دخترای پنج ساله و شش ساله صورت دو طرف مادر گذاشتن ... اميرالمؤمنين مي فرمايند: یه وقت دید بنداي کفن وا شد. دستای آسیب دیده فاطمه بیرون اومد. یه دست گردن حسن، یه دست گردن حسین. صدای آسمونی ها بلند شد. علی جان! این بچه ها رو از رو سینه ی زهرا بردار. آسمونی ها طاقت ندارن اين صحنه رو ببينن... اما آی آسمونی ها کجا بودید وقتی جنازه حسن رو تیرباران کردن؟ وقتی حسین دونه دونه تیر ها رو در می آورد؟ آسمونی ها کجا بودید؟ آسمونی ها کجا بودید وقتی که ده نفر نعل تازه به اسب ها زدن. این قَدَر رو سینه ی ابی عبدالله تاختن... بگو حسین... یه مقدار که بچه ها گریه کردن امیرالمومنین آمد حسن رو بلند کرد برد گوشه ی حیاط ... اومد ابی عبدالله رو بلند بکنه دوباره حسن برگشت صورت رو صورت مادر ... نمیدونست چی کار بکنه با این بچه ها ... بالاخره امر کرد بچه ها کنار برن ... امام صادق میفرمایند: از بدن مادرم ما که شبیه بدن پیغمبر بود غیر پوست و استخوان چیزی نمانده بود، همینو علی میخواست برداره دید نمیتونه ... دورکعت نماز خواند کنار قبر ... خدایا به من کمک بده من این بدن رو دفن کنم ... بالاخره وارد قبر شد و بدن را سرازیر کرد بند کفن رو باز کرد، صورت سیلی خورده رو روی خاک گذاشت... اما يا اميرالمؤنين! شما صورت زهرا رو روی خاک گذاشتی اما كربلا زین العابدین داخل قبر ابی عبدالله متحیر مونده ... بدن صورت نداره که رو به قبله قرار بده ... رگ های بریده رو، رو به قبله گذاشت... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
#⃣ #⃣ #⃣ "اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَددِ ما احْاطَ بِه عِلْمُکَ صلی الله علیکِ یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمة الزهراء... لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّكِ يامولاتي يا فاطمة الزهراء يا رَبَّ الزَّهرا، بِحق الزَّهرا، اِشف صَدر الزَّهرا، بظهور الحُجُّة، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة برات وصل امضاء می‌شد ای کاش گره از کار دل وا می‌شد ای کاش برای دیدنت ای حضرت اشک دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش سحرگاهی به یمن مقدم تو سرای ما مصفا می‌شد ای کاش *یابن الحسن! آقاجان!...* میان زمره ی چشم انتظاران ز رحمت نام ما جا می‌شد ای کاش مسیر وصل ما هم چو شهیدان به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش دم آخر تن صد پاره ی ما غبار راه زهرا می‌شد ای کاش *ایام فاطمیه است دارن شهدای گمنام رو میارن، شهر به شهر، محله به محله، هیات به هیات تشییع جنازه میکنن شهدایی که اقتدا به مادرشون فاطمه کردن، شهدایی که با استخوان های شکسته برگشتن تا پشتیبان ولایت و کشور باشن، مثل مادرشون فاطمه که تا لحظه ي آخر عمرش، تا آخرین نفسش، با پهلو و بازوی شکسته پشیبان علی بود... گفت: علی جان! بذار من در رو باز کنم، آخه من یک زنم اینا بفهمن یه زن پشت دَرِ بر میگردن، علی جان! من دختر رسول الله هستم، اینا دیدن بابام چقدر به من احترام میذاشت، اینا بفهمن فاطمه قُرَّةَ عینِ الرَّسول پشت دَرِ بر میگردن، اینا زن هاشون بهشون گفتن من بارِ شیشه دارم، اینا میدونن من باردارم، اگه بفهمن من پشت در هستم بر میگردن... اما ملعون دومی توی نامه اش نوشت: معاویه! وقتی فهمیدم فاطمه پشت درِ عقب رفتم( ای کاش عقب نرفته بود) اما معاویه یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم، چنان با لگد به در زدم صدای شکستن استخوونای فاطمه رو شنیدم... در و شکستند با یک ضربه سره مادر و شکستند بد جوری غرورِ حیدر و شکستند در و شکستند چهل نفری زدن تا دیدن تو فاطمه پشت دری زدن تا دیدن تو پشت در بی سِپری زدن بمیرم من، پشت در چه بلایی سرت اومد ای داد بمیرم من، در سوخته توو شعله به روی تو افتاد بمیرم من، ای وای مادر *چه اتفاقی افتاد پشت در؟ خودِ بی بی فرمود:«وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی»آتش زبانه میکشید و صورتم را می سوزاند... «وَ فَسَقَطتُ لِوَجهِی»من با صورت به زمین افتادم «وَ اَنَا حٰامِل» من باردار بودم...* زهرا پشت دره بار شیشه داره و آتیش در بدجور شعله وره باور نمی کنم این که دارن میزنن باهم دیگه ناموس حیدره یادمه اون، لحظه ایکه، پهلوی تو، شکست مادر بد زدنت، اون دو نفر، بازوی تو، شکست مادر زمین خوردی، توی شعله تموم تن و بدنت سوخت زمین خوردی، دله مضطر و خونجگر حسنت سوخت زمین خوردی، ای وای مادر * مادر سادات که زمین خورد، فضه رو صدا زد، فضه ی خادمه اومد کمک، شاید اسماء هم اومده باشه براي كمك، بچه های بی بی هم اومدن کمکش، اما من میخوام بگم دلا بسوزه برای عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها کربلا، گودیِ قتلگاه، یکه و تنها کنار بدنِ بی سر ابی عبدالله، آیا کسی اومد کمک بی بی...؟ آیا کسی عمه ی سادات رو یاری کرد؟ چیکار کردن؟ یک نفر مانده بود در گودال صد نفر می‌زدند زینب را هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر می زدند زینب را تیغ ها مانده بود در بدن و با سپر می‌زدند زینب را * صل الله علیک یا ابا عبدالله... خدایا به اضطرار عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها فرج امام زمان ما برسان، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمون قرار بده، رهبر عزیزمون حفظ بفرما، شر آمریکا و اسراییل به خودشون برگردان، مردم مظلوم لبنان و غزه را نصرت عنایت بفرما، گناهان ما را ببخش و بيامرز ... تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠لینک کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠لینک ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝