eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.4هزار دنبال‌کننده
4 عکس
13 ویدیو
8 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
عهد از آن نخست که در گوش من اذان دادند خدای عزّوجل را به من نشان دادند کشید بر سر من پیر باخدایی دست و بعد خواند به گوشم: خدا بزرگتر است قرار یافت دل بی‌قرار من ناگاه به ذکر اشهد ان لا اله الا الله زبان نداشتم و او شهادتینم داد به گریه افتادم، تربت حسینم داد اگر هنوز محرم سیاه می‌پوشم به جای لالایی، روضه بوده در گوشم به اشک روضه مرا شیر داده مادر من حسین بوده از اول پناه آخر من به شیرخوارگی‌ام اصغر حسینم کرد از آن نخست فدای سر حسینم کرد جوان شدم، گرهی هرکجا به کارم خورد پدر مرا به علی‌اکبر حسین سپرد :: وصیت پدرم را هنوز یادم هست چقدر بر دلم آن حرف‌های ساده نشست: «به‌جز حسین مبادا مرید غیر شوی الهی ای پسرم عاقبت به خیر شوی نبند امید به هر بخششی و هر بذلی نترس از افتادن، بیمۀ اباالفضلی همیشه ای پسرم خالی از تکبر باش اگر که دست تو بالای دست شد، حُر باش» به من کرامت این خاندان که شد معلوم بریدم از همه دل، غیر چارده معصوم :: تو هم شبیه من، آری تو هم شبیه منی نمی‌توانی از این خانواده دل بکنی.. تو هم برای امام زمان خود یاری تو هم به روی لب احلی من العسل داری من و تو تحت لوای حسین ما شده‌ایم درون خیمۀ او با هم آشنا شده‌ایم من و تو جبهۀ مظلوم مقتدر هستیم من و تو هرچه که هستیم، عهد نشکستیم معلم من و تو از ازل خدا بوده و درس اول ما عین و لام و یا بوده.. من و تو مکتبمان تا همیشه عاشوراست ببین، به بام فلک پرچم مقدس ماست قیام سرخ حسینی ببین و درس بگیر درخت باش، خزان هم شد ایستاده بمیر هنوز خیمۀ آل یزید پابرجاست حسینیان! علم امروز روی دوش شماست نمی‌رسد به محبان اهل‌بیت زیان خداست یاور ما، کُلُّ مَن عَلَیها فان ✍🏻 🏷 | ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیهاالسلام 🔹سفر آغاز شد🔹 با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را دریاب این سپاهِ پیاده نظام را... هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت در موکب نخست، جواب سلام را از دست خادمان تو نوشید هر که چای یکجا چشید لذت شُرب مدام را... گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد اشک علی‌الدوام، قوام کلام را «ما آزموده‌ایم در این شهر، بخت خویش» ما قابلیم نوکری این امام را پای پیاده آمدم و روی من سیاه! پای برهنه نیستم این چند گام را با دست خالی آمدم و روی من سیاه! چیزی نبود قابل عرض این مقام را مصراع آخر است، رسیدیم کربلا باید چه کرد این همه حُسن ختام را... ؟! ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
تصور کن... تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد تصور کن علی باشی و تنها، آن‌طرف اما سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد... تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعه‌ای؟ باید برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد! تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد تصور کن کسی که می‌برد با خود تو را، شمر است تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات می‌لرزد؟ اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟ هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد :: جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟ تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد! ✍🏻 🏷 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
فلک امشب نشان داده‌ست روی دیگر خود را که پس می‌گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را... فَلَک می‌ریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را مَلَک بر اشک چشمش می‌کشد بال و پَر خود را یکی "إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون" روی لبش جاری‌ست یکی با گریه می‌گیرد سر زانو سر خود را تمام عمر رو به قبله بود و حال می‌خواهد بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند...؛ پیغمبر_ به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
برکت نان بخاطر حسن است شاطران از قدیم می‌گویند تاجرانِ بزرگ، صبح به صبح زیرِ لب "یاکریم" می‌گویند سائل از شرم در زدن بیگاه خادم از خاکروبیِ درگاه بی نیازند، من نمی‌گویم! آفتاب و نسیم می‌گویند نه دری داری و نه دربانی نه پسِ هفت پرده پنهانی زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می‌گویند مرقد ساده‌ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی از تو با این وجود می‌ترسند! نرده‌های ضخیم می‌گویند خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا پس تو هم یک مدافع حرمی عقل های سلیم می‌گویند ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
یا رضا «اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنین»... در باز شد از میان جمعیت راهی به این سر باز شد در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین هر زمان که «یا رضا» گفتیم معبر باز شد اولِ نامش که آمد بر زبانم سوختم در دلم بال صد و ده تا کبوتر باز شد از صدای گریۀ زن‌ها یکی واضح‌تر است خوش به حالش بعد عمری بغض مادر باز شد دار قالی... پنجره فولاد... مادر سال‌ها بس که روی هم گره زد بخت خواهر باز شد نان حضرت، آب سقاخانه، اشکی پر نمک سفرۀ یک شعر آیینی دیگر باز شد :: مادر از باب الرضا رد شد، به من رو کرد و گفت بچه که بودی زبانت پشت این در باز شد... ✍🏻 🏷 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوری‌ست که در چهره‌ی عبدالله است؟ این چه نوری‌ست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوری‌ست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده‌ست یهودی‌ها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب، خیره به عبدالله‌اند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی‌ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود، فراموش شد و ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و طالع نیک امیران جهان بد افتاد ته جام همه‌شان عکس محمد افتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدم‌ها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق که لب ساحل امنند ولی دور از هم لب بالایی او آب بقاء کوثر لب پایینی او آب حیات زمزم دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها آنچه کرده‌ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک» هم نگین است به انگشت فلک، هم خاتم دخترش از سه زن برتر عالم برتر همسرش هم‌رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف» علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم» هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد «دست غیب آمد و بر سینه‌ی نامحرم زد» محرم راز، علی باشد و باشد کافی‌ست جمع دست علی و دست محمد کافی‌ست و علی معنی «اکملت لکم دینکم» است شاهد گفته‌ی من، خطبه‌ی قرای خم است منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ باز از خصلت او با دگران می‌گوید آنچه در باطن او دیده عیان می‌گوید پیش پیری که به جنگاوری‌اش می‌بالد از جوانمردی سردار جوان می‌گوید «سود در حب علی است و زیان در بغضش» با عرب باز هم از سود و زیان می‌گوید حرف این است:«فهذا علیٌ مولاکم» یک کلام است که با چند بیان می‌گوید :: خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس یک نفر گفت محمد هذیان می‌گوید ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
،جمعه 🥀🥀🥀🥀 کاش یک بار به ویرانه‌ی ما سر بزند کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم ✍ من مثل تو و تو مثلِ من چشم به راه ما چشم به راه مردی از کوچه‌ی ماه بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم ندبه، گریه، عهد، فرج... باز گناه! ✍ یک جمعه هم از گذار ایام بپرس از داغِ همیشه نابهنگام بپرس معنای همیشه منتظر‌بودن را از مادر یک شهید گمنام بپرس ✍ فقط ما جمعه‌ها چشم انتظاریم فقط جمعه برایش بی قراریم دلیل غیبتش"شاید" همین است... فقط در روز جمعه "ندبه" داریم ✍ دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه؛ فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجرانِ طولانی ✍ در غیبت تو دربدری‌ها باشد ما را زغمت خونجگری‌ها باشد شاید که همین جمعه بیایی، شاید... تا باشد از این خوش‌خبری‌ها باشد ✍ از پشت نقابمان عیان كن ما را آئینه‌ی عبرت جهان كن ما را این جا همه ادعای یاری داریم یك جمعه بیا و امتحان كن ما را ✍ دنبال نشانش نشدم این جمعه پروانه‌ی جانش نشدم این جمعه من آبروی منتظران را بُردم حتی نگرانش نشدم این جمعه ✍ با اينكه خسوف، قسمت خورشيد است در آينه‌ى چشم فلك، امّيد است در بين تمام جمعه‌هايم اى عشق! آن جمعه كه از سفر بيايى عيد است ✍ او شاهد اشک گاه و بیگاه من است آرامش روز‌ و هفته و ماه من است عمری‌ست که در نبودنش هر لحظه دلتنگی عصر جمعه همراه من است ✍ پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات طوفان‌زدگان! کجاست کشتی نجات؟ می‌آید و هر جای جهان خواهد شد یک جمعه پر از عطر سلام و صلوات ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
به‌مناسبت صلح وقتی به معنی صلح است که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد پشت گرمی به لشگری دارد و اگر پرچم سفید نداشت یا به یاران خود امید نداشت سر به زانوی غم اگر که گذاشت دامن مهر مادری دارد دامن مادری اگر که نداشت چاره‌ی دیگری اگر که نداشت باز در اوج بی کسی‌هایش سر در آغوش همسری دارد سنگری نیست، لشگری هم نیست چند وقتی‌ست مادری هم نیست پشت این مرد ظاهرا خالی‌ست نه … که در پشت خنجری دارد همه درها به روی او بسته همه درها به روی او بسته همه درها به روی او … اما همچنان رو به غم دری دارد زنی آمد میان بیت نشست کاسه‌ی زهر را گرفت به دست به خیالش که خانه‌ی تاریخ شیشه‌های مشجری دارد هرچه گشتم میان باطل و حق هیچ حرفی به غیر جنگ نبود ای لغت‌نامه‌ها قبول کنید معنای دیگری دارد...! ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9