eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
1 عکس
10 ویدیو
1 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
معطر بود حتی پرپرش هم لباسش داشت لاله بسترش هم به قدری پهلویش مجروح شد که گمانم درد دارد محشرش هم نود روز است چشمانش کبود است نود روز است که بال و پرش هم به قدری عاشق و معشوق بودند نگفت از درد خود به شوهرش هم زن از همسر بگیرد رو؟! محال است نه... اصلا... نه... ندارم باورش هم علی که جای خود دارد، الهی نبیند این بلا را کافرش هم نیامد بند خون زخم مسمار کفن را کرد خونی آخرش هم رسید از در به خیمه آتش و دود بمیرم من به حال دخترش هم 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
|⇦•آه رباب و‌گریه ی نوزاد... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری 🥀🥀🥀 آن خیمه‌ که بهشت دخیل است بر درش آتش گرفت چون جگرِ آب‌ آورش از خیمه‌ها هنوز به عباس می‌رسد آهِ رباب و گریه‌ی نوزاد مضطرش بودند دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید اصغر ز قحط آب سرانگشت مادرش بعد از سه شب گرسنگی و گریه و عطش *از مثل فردایی دیگه آب رو به روی اهل خیمه می بندن...* جانی نمانده بود در اندام لاغرش *امشب اونایی که رو دامن شون بچه شیرخواره دارن می فهمن روضه رو...* گهواره جایگاه سخنرانی‌اش نبود دست حسین گشت بلندای منبرش *میگن ابی عبدالله بچه رو آورد وسط میدان رو دست گرفت، از هر طرف بچه رو نگه می داشت، سر یه طرف میفتاد. به خدا برا این روضه آدم بمیره جا داره." ان لم ترحمونی ترحمو ها" اگه به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید. ان شاءالله درست نباشه. آقایی که همه زیر این آسمان میرن منتشو میکشن، اون آقا مقابل یه عده قوم پلید و پست ایستاده، هی صدا میزنه "مُنّوا علیّ" بگیرید خودتون سیرابش کنید. خدا لعنت شون کنه، یه عده هلهله میکردن. صدا حسینو نشنون. هنو حرفای ابی عبدالله تموم نشده...* تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچکس حدس نمیزد، چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد *عجب منبری رفته علی اصغر...* گهواره جایگاه سخنرانی اش نبود دست حسین گشت بلندای منبرش وقت رجز، گلوش دهن باز کرده بود با ذکر یابن فاطمه و یابن حیدرش *اینقدر تیر سهمگین بود، این یه بیتو، ان شاءالله متوجه نشی...* تشویق کرد حرمله را لشگر یزید *همه شروع کردن کف زدن، چیکار کرده...؟* وقتی علی به سمت عقب پرت شد سرش *وسط میدان حسین، نمی دونه بدنو نگهداره، سرو نگهداره، با یه دست زیر گلو گرفته، خون ها رو بسمت آسمان می پاشه...* وا شدگلوش قبل زبان باز کردنش رفت و پدر نگفت علی‌اصغر آخرش *همه آرزوی پدر مادر، این بچه ها رو که بزرگ میکنن اینه، میگه به زبون میاد، شیرین زبونی میکنه...* خون ذبیح ریخت روی سینه‌ی خلیل حالا که می‌دهد خبرش را به هاجرش؟ طوری حسین کودک خود را فدا نمود حتی نریخت روی زمین خون اطهرش *لالایی لایی لای...بچه که شیر خورده باشه آرومه، سر و صدا نمیکنه. اما بچه ای که آب بهش نرسه، شیر بهش نرسه، اینقدر صدای گریه علی از خیمه بلند شد، ابی عبدالله اومد فرمود: "ناولینی بولدی الصغیر... "این حرفه توش ها! زبان عربی اگه بخواد بگه بچه رو به من بده "ایتینی بولدی الصغیر." این "ناولینی" یعنی بچه رو امانت بهم بده، خیالت راحت! بچه رو برمیگردونم. حالا رباب جلو در خیمه منتظره. میگه حسین گفته من بچه رو برمیگردونم. یه وقت دیدن علی رو زیر عبا گرفته، هی یه قدم میاد سمت خیمه ها، دوباره برمیگرده. بچه ها ارباب تون وسط میدان به چه کنم چه کنم افتاد...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
|⇦•باب الحوائج است... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری 🥀🥀🥀 باب الحوائج است و مشکل‌گشا اباالفضل شد دستگیر ما با، دست جدا اباالفضل در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را خیرات می‌کند چون بی سرصدا اباالفضل *گرفتارا! اونایی که میگن مریض مون رو دکتر ها جواب کردن. دیگه امیدی بهشون نیست...* گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل بردار حاجتت را با خود حرم بیاور عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل *همه اموات، شهدا رو، مد نظر بیار تو این یه بیت...* دارم به لب دوباره یاد تمام اموات درد آشنا اباالفضل، ای باوفا اباالفضل از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم رزمش بجا اباالفضل، شرمش بجا اباالفضل خالی شده‌ست اما، در روضه می‌تواند صدبار پُر کند مشک از اشکها اباالفضل یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل به صورتی که از آن غم می زدود غم داد *همیشه میخونی "یا کاشف الکرب عن وجه الحسین." ای آقایی که وقتی ابی عبدالله به صورتت نگاه میکرد، غم و غصه از ارباب ما دور میشد. اما امروز تو علقمه وقتی این بدنو دید نوشتن حسین کنار بدن پیر شد. بان الإنکسار فی وجه الحسین...* با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل هم دست داده از دست هم پا شده بریده در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟ باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل *یه دست زیر آب آورد برای اینکه آب بنوشه، اینا همش حرفه. معرفت عباس علیه السلام اصن این نیست. گفت...* این دست ز تن بریده بادا از حدقه برون دو دیده بادا هرچند که آب را نخوردم اما کف، در خنکای آب بردم کفّاره ی لمس آب این ست خوش باش که عاشقی همین است *اگر که دست زیر آب برد برا اینکه لحظه آخرم تداعی روضه بشه. "فذکر عطش الحسین." خواست برا تشنگی لب های ابی عبدالله گریه کنه و اِلّا...* چون‌ بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
|⇦•چهار تا یل ام البنین... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری 🥀🥀🥀 نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟ نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟ به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی اگر سکینه به من گفت آب کو، چه کنم؟ بدون دست شدم من که پای می‌کوبند عزیز فاطمه! درمانده ام بگو چه کنم؟ ببخش دیدن دست بریده باعث شد برات زنده غم ماجرای کوچه کنم؟ *کنار بدن من گریه نکن داداش...* چهار تا یل ام البنین فدات شوند تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟ برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟ *گفت چرا داری گریه میکنی؟ گفت گریه ام برا اینه داداش...* ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟ *یدونه دیگشو برات بگم حسین...* و یا که از سر نیزه ببینم افتاده‌ست سرت به زیر سم و چکمه‌ی عدو چه کنم؟ *برای این داد بزن! حسین...* بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟ *حسین من! عزیز دلم! آقا زین العابدین علیه السلام فرمود: هفت مرتبه بابای من بلند بلند گریه کرد. از این هفت مرتبه، سه جاشو برا اباالفضل نقل کردم. یه جا موقعی که میخواست بره. گفت سینه ام داره سنگینی میکنه، ابی عبدالله مشک آبو آورد دستش داد. برو قدری برا این بچه ها آب بیار. خودِ ابی عبدالله رکاب شد برا عباس. "إرکب بنفسی أنت"... سوار شو دورت بگردم. زین العابدین فرمود: اینجا بابام دست گردن عموم انداخته اینقدر گریه کرده بود، که وقتی عموم اومد با من خداحافظی کنه همه پیراهنش از اشک بابام تر شده بود. تو این گریه، اگه حسین گریه میکرد زینب کنارش بود آرومش میکرد. اما یه گریه ای کنار بدن داشت،" و بَکا بُکاء عالیا... "هرچی صدای گریه حسین بیشتر میشد، صدا هلهله ها بیشتر میشد. میشنوی صدا هلهله ها رو؟ به اندازه ای که میشنوی امروز باید داد بزنی. اما گریه آخریش، از همه مظلومانه تر بود. اهل خیام دارن نگاه میکنن. ابی عبدالله یه دست به کمر گرفته، یه دست به عنان ذوالجناح. برا اینکه بچه ها نبینن دیدن حسین داره با آستینش اشک هاشو پاک میکنه. آه... آه... از طرز اومدن ابی عبدالله و گریه هاش، سریع عمه سادات دوید تو خیمه، رباب دیگه آروم باش. حرف از آب نزنی یه وقت. بچه ها رو یه گوشه ای جمع کرد. می بینه حال برادرو. حسین نزدیک خیمه ها نشست رو خاکا. آه... دیگه پاها جون نداره. یه وقت دید یه نازدانه ای دوان دوان اومد. نشست رو زانوی بابا. اشکای بابا رو پاک میکنه. صدا زد "أبتا... أین عَمّی العباس؟" چرا بدون عموم برگشتی باباجان؟ رسم در عرب اینه، اگه کسی از دنیا میره، عمود خیمه اشو میکشن. خیمه که رو زمین میفته یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره. برا اینکه همه حرفا رو یه جا جواب بده ابی عبدالله ، دیدن پاشد عمود خیمهٔ عباسو کشید. رو کرد به عمه سادات، صدا زد زینب جان زیاد وقت نداریم، اینا دارن میان سمت خیمه ها. برو گوشواره ها رو دربیار. برو گره معجرا رو محکم کن...* «ای حسین. دستا بیاد بالا. هرکجا هستی صدا ناله ات رو برسون علقمه. میخوای عباس امروز دعات کنه. از پرده جگر بگو یا حسین...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری 🥀🥀🥀 *عباس مثل کوه ایستاده، اما دل تو دلش نیست از امروزی که این نانجیب اومد جلو خیمه. پاسبان خیامِ امشب. هی با خودش میگه یه امشبو بچه های حسین میتونن راحت بخوابن. یه وقت دید از دور یه سیاهی داره نزدیک میشه. صدا زد، کیه داره به خیمه های حسین من نزدیک میشه؟ امشب پاسبان خیام عباسه. یه وقت دید صدا، صدای آشناست. صدا زد داداش من زینبم. دوید خودشو رو پاهای خانم انداخت. سیدتی و مولاتی... چرا از خیمه بیرون اومدید؟ صدا زد عباسم دلم شور میزنه داداش. چرا دورت بگردم؟ عباس اومدم یه چیزیو بهت بگم. قمر بنی هاشم هم میدونه خواهر چی میخواد بگه. چیه عزیز دلم؟ داداش یادته شب بیست و یکم ماه رمضون، وقتی بابام گفت بجز بچه های فاطمه همه از حجره بیرون برن، سرتو پایین انداختی توأم بری. فرمود: عباسم تو بایست با تو کار دارم...داداش یادته دستتو تو دست حسینم. قمر بنی هاشم داره اشک میریزه. یادمه براچی این حرفا رو میزنی؟ گفت داداش میشناسمت! اما دل من شور میزنه. شنیدم امروز برات امان نامه آوردن. اصلا شمر برا همین اومد نانجیب. اومد عباسو خجالت بده بره. گفت: دلت قرص باشه خواهر. فردا به اینا جنگو یاد میدم دورت بگردم. من، داداشام، هرکی تو این خیمه دور ابی عبدالله جمع شدن، تا آخرین نفس مون دور حسین میگردیم. تو خیالت راحت باشه...* خواهرش با گریه سمت خیمه‌اش راهی شده *با دل قرص اومد خیمه ابی عبدالله...* آخرین توصیه‌ی اُم‌ابیها مانده است بین خیمه زیر لب «یا دهر..» می‌خواند حسین گوئیا دیده‌ست عریان بین صحرا مانده است دست پشت دست می کوبد برای لحظه‌ای که عقیله دستِ‌تنها عصرِ فردا مانده است دور او جمعند امشب جان نثارانش ولی آه از آن ساعت که در‌ گودال تنها مانده است ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
|⇦•غروب بود و تنی... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری 🥀🥀🥀 غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا غروب بود و تنی روی خاک در صحرا غروب بود و روان،خونِ پاک در صحرا غروب بود و شبی ترسناک در صحرا غروب بود و زمان هجوم و غارت بود غروب بود و شب اول اسارت بود بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم نداشت زخم و تنش بود خوب، برگردیم نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش *بچه ها هممون بیاییم اینطوری فک کنیم...* گمان کنیم که او هم زره به تن دارد گمان کنیم که یک کهنه پیروهن دارد که جای سالم و بی زخم در بدن دارد گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد *این از همه مهم تره...* گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست چقدر روضه‌ی جانکاه، کربلا دارد چقدر داغ جگرسوز، نینوا دارد رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد! برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد غروب بود و مقاتل که روضه‌خوان بودند مَحارم حرمش بین ناکسان بودند امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت امام عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت اگرچه دختر حیدر غمی معذَّب داشت هوای معجر خود را همیشه زینب داشت * این روضه دیگه برا فرداس...* تمام دخترکان را سوار محمل کرد برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد *میخوای ببینی چجوری زینب سوار شد...* برای خواهرِ ارباب، ناقه زانو زد گذشت کرب و بلا، روضه‌ها نگشته تمام هنوز مانده مصیبت، امان امان از شام : محسن ناصحی ای خسته‌ی لب تشنه‌ی از حال رفته رفتی و بعد از رفتنت خلخال رفته رفتی ندیدی خواهر پرده‌نشینت مانند حیدر در دلِ جنجال رفته طوری شکستم در همین یک ساعت انگار از عمر بی تو بودنم صد سال رفته یک ماهه، شش‌ماهه به پشت خیمه دفن است برخیز که دشمن به استهلال رفته رفتند طفلان پا برهنه بین صحرا خار مغیلان هم به استقبال رفته گفت: حسین جان! از رنگ و روها می‌توان فهمید این را در این هیاهو چه کسی گودال رفته وقتی عروسک هست دست شمر یعنی در غارت خیمه همه اموال رفته *آزاد شد آب و... حسین جان! بذا یه خبر خوبم بهت بدم...* آزاد شد آب و اسیران جان گرفتند آزاد شد آب و رباب از حال رفته * همه رو آروم کرد. زیر یه خیمه نیم سوخته همه رو جمع کرد. به سختی بچه ها رو بی بی امشب داره مدیریت میکنه. یه وقت دید پشت خیمه ها یه صدا ناله داره میاد. هی داره این خاکا رو زیر و رو میکنه. میگه خانم همین جا دفن کرد این بچه رو. هرچی می گردم پسرم نیست. چنان داره ناله میزنه، حضرت زینب گفت، عروس مادرم! رباب جان! من اینا رو به سختی آروم کردم. چرا اینطوری داری داد میزنی؟ گفت خانم دست خودم نیست. تا حالا که آبو بسته بودن، علی که تو بغلم بود شیر نداشتم بهش بدم. حالا که یه جرعه آب بهم دادن، الان که شیر دارم دیگه شیرخواره ندارم...* آزاد شد آب و رقیه کاسه در دست دنبال لب های تو تا گودال رفته ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝