گزیده مقتل
♦ شهادت قاسم بنالحسن (ع)
امام حسن علیهالسلام هنگام شهادت، فرزندانش را به امام حسين سپرد و به ايشان وصيت كرد تا نسبت به آنها پدری كند. بنابراین قاسم بنالحسن، پسری كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، پيوسته در كنار ابیعبدالله بود.
از امام سجاد علیهالسلام نقل است، شب عاشورا پس از خطبه امام و اظهار وفاداری اصحاب و بنیهاشم، قاسم بن الحسن از امام علیهالسلام پرسيد: «عموجان! آيا من هم به شهادت میرسم؟»
حضرت فرمود: «پسرجانم! مرگ نزد تو چگونه است؟»
عرض كرد: «شيرينتر از عسل.»
فرمود: «آری به خدا. عمويت به قربانت! تو هم با من كشته ميشوی؛ بعد از آن كه به بلای عظيمی دچار شوی.»
حضرت قاسم (ع) روز عاشورا به محضر عمو آمد و اجازه ميدان گرفت. حضرت اجازه نداد و او را در آغوش كشيد. هر دو گريستند. سرانجام آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد و اصرار كرد تا اجازه گرفت.
در حالي كه اشك بر گونهاش جاری بود، عازم ميدان شد و لباس معمولی بر تن داشت و زره و خود و ساز و برگی نداشت و تنها يك شمشير برداشت و چنين رجز خواند:
«ان تنكرونی فانا فرعالحسن
سبطالنبی المصطفی والموتمن
هذاحسين كالأسير المرتهن
بين اناس لاسقوا صوب المزن»
راوی میگوید: «نوجوانی از خیمهگاه خارج شد که صورتش، همچون ماه تابان درخشان بود. او مشغول جنگیدن با لشگر عمر سعد ملعون شد. در حالی که لشكر محاصرهاش كرده بود، «ابن نفیل ازدی» با شمشیر بر سر مبارکش زد. سر شکافته شد و آن نوجوان با صورت روی زمین افتاد. فریادی از ته دل کشید و عموجانش را خطاب قرار داد.
امام حسین علیهالسلام همانند باز شکاری وارد میدان شد و همانند شیر خشمگینی به سوی سپاه عمر سعد ملعون حمله کرد. حضرت با شمشیر به ابن فضیل ضربهای زد و چون او دست خود را سپر قرار داد، دستش جدا شد. نعرهای زد و صدایش را لشکریانش شنیدند و برای نجات او آمدند، اما بدنش زیر سم اسبان قرار گرفت و به هلاکت رسید.
راوی میگوید: «وقتی گرد و خاک میدان فرو نشست، مشاهده کردم که امام حسین علیهالسلام بر بالین حضرت قاسم ایستاده و قاسم از شدت درد، پاهایش را روی زمین میکشد. امام حسین علیهالسلام فرمودند: «دور باشند از رحمت خداوند آن گروهی که تو را کشتند و آن کسی که در روز قیامت با آنها مخامصه میکند، جد و پدر توست.»
سپس فرمودند: «به خداوند قسم بر عمویت سخت است که او را بخوانی، اما پاسخات را ندهد یا بدهد، اما پاسخ او برای تو سودی نداشته باشد. به خدا قسم امروز، روزی است که دشمنان عموی تو بسیار و یارانش اندکند.»
امام علیهالسلام بدن پاک و خونین حضرت قاسم را در آغوش کشید. وقتی سينه به سينهاش نهاده بود، پاهای آن نوجوان به زمين كشيده میشد. امام، او را به سوی خیمهگاه آورد و در کنار شهیدان اهل بیت (ع) قرار داد.
✍️ منابع:
لهوف/ سید بن طاووس
نفسالمهموم/ شيخ عباس قمی
مقتلالحسين ج٢/ خوارزمی
#حضرت_قاسم علیه السلام
#مقتل
#محرم۱۴۰۰👇👇👇👇
روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی
😭😭😭😭😭
امشبم شبِ امام حسنِ .. بربم درِ خانهی پسرش .. شب عاشورا هرکسی یک سوالی می پرسید، این آقا هم سوال کرد: عموجان! من هم فردا شهید می شم یا نه؟
*امشب هم من میخوام از امام حسین (ع) بپرسم عاقبت ماهم به شهادت ختم میشه یا نه؟ ان شاالله اباعبدالله ازمون سوال کنه شهادت در ذائقه شما چه طعمی داره؟ ان شاالله ماهم سریع جواب بدیم: «احلی من العسل» شیرین تر از عسلِ ..
آخه میگن برا مومن، وقتی میخواد جون بده (روایت عرض میکنم شیخ عباس تو منازل الآخره میاره) یک گلی بهش میدن؛ بو میکنه و از دنیا میره ..
میخوام عرضه بدارم برا قاسم گل نیاوردن، یه عده از اینا تا خودشو معرفی کرد و گفت من پسر حسنم؛ یک عده از اینایی که تو جنگ جمل، از امام حسن(ع) زخم خورده بودن؛ گشتند دورُ بر سنگ جمع کردند. شروع کردند سنگ بزنند ..
ــــــــــــــــــــــ
داغ مدینه دلتو گرفته
پهلوی این نیزه به تو گرفته
نمیشه وایسم و تماشا کنم
دست سیاه کاکُلِتو گرفته
گفتی حسن همین برای تو بد شد
هر چی که شد سر همین حسد شد
زنده بودی هنوز ولی بمیرم
مرکب اومد از رو تن تو رد شد
گلم چقدر خوش قد و بالاشدی
رفتی توی لشگر و تنها شدی
چی شد تو اون شلوغیا که آخه
یه ساعته هم قد سقا شدی
با پر سوخته پر زدی عزیزم
میشه جوابمو بدی عزیزم
چیکار کنم که پیش چشم تارم
مثل عسل کِش اومدی عزیزم
شاعر: #محمد_کاروان
ـــــــــــــــــــــ
دلم یه روضه خواست شب ششم
دلم به کربلا شده عازم
تو که دو بخشه اسم شیرینت
چرا هجا هجا شدی قاسم؟
شبیه مجتبی شدی و دشمن
عقده ی باباتُ به دل داره
خدا بخیر کنه داره سمتت
بارون تیر و نیزه میباره
بوی مدینه کربلا اومد
حسن غریبه بچهشم بیشتر
روی سینت که پا گذاشت اون اسب
یهو چی شد که داد زدی مادر
زره نبود ولی کفن داری
فدات بشم شدی مث بابا
بذار نگات کنم دم آخر
حسن شدی با این قد و بالا
کفن شده برات لباس جنگ
زره برات نمیشه اندازه
بابا تو کوچه شد زمین
حالا دشمن برات یه کوچه می سازه
بغض جمل تو سینشون پر بود
اسباشونم به جنگت آوردن
کشیده شد قدت بین اسب ها
تو رو به کل کربلا بردن
ــــــــــــــــــــ
همچین که اومد تا صدای قاسم رو شنید؛ دید صدا میزنه: «عموجان قاسمتُ دریاب» یه جمله ای اباعبدالله داره، صدا زد:« قاسمم! سخته منو صدا کنی و من نتونم برات کاری کنم.» (این جمله شما رو یاد کجا میندازه؟ ..)
یه خانمی هم پشت در صداش بلند شد ..
علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن، واسه دست بستش
نتونست که برداره، اون در رو از روت
Fadaeian_Moharam_9905_1.mp3
12M
|⇦•از همان روز ازل ..
#قسمت_اول #مناجات و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
فریادهای اَحلی مِنَ العَسَلِ قاسم(ع)
تفسیرِ عِندَ رَبِّهِم یَرزَقُونِ قرآن است...
#قاسم_ابن_الحسن
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
Fadaeian_Moharam_9905_2.mp3
4.62M
|⇦•پهلوی این نیزه به تو..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
فریادهای اَحلی مِنَ العَسَلِ قاسم(ع)
تفسیرِ عِندَ رَبِّهِم یَرزَقُونِ قرآن است...
#قاسم_ابن_الحسن
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده
به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده
نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر
برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده
کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را
حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده
در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید
یتیمش را برادر با همه باور فرستاده
روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع-
-به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده
رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را
برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده
عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو
چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده
«أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت
حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده
برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه
برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده
زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت
برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#شهادت_حضرت_قاسم_علیه_السلام
بین میدان سنگباران شد عزیز مجتبی'/
یااباصالح بیا
قدکشیده حضرت قاسم به زیر دست و پا/
یا اباصالح بیا
🌸🌸🌸🌸🌸
شد حسین از داغ قاسم بین میدان نیمه جان/
العجل صاحب زمان
می برد او را به روی سینه با قدّ کمان/
العجل صاحب زمان
🌸🌸🌸🌸🌸
زیر دست و پای مرکب مانده یاس مجتبی'/
یااباصالح بیا
از گلش دارد نشان هر گوشه ی کربوبلا/
یااباصالح بیا
✍علی مهدوی نسب
🌹🌹🌹🌹🌹
قابل توجه اعضای محترم کانال نوای ذاکرین
سلام و عرض ادب
بعضأ دوستان گرامی و ذاکرین محترم
از بنده کمترین سئوال میکنند...! که آیا کپی مطالب و اشعاردر کانال توسط دیگران مجاز است؟
در پاسخ عرض میکنم نشرو وکپی از مطالب بقصد ترویج و اشعار اسلامی وانتقال به دیگران بلا مانع بوده و در واقع شما لطف میکنید.
وچنانچه بانی دعوت از سایر عزیزان علاقه مند در حضور کانال نوای ذاکرین هم باشیدکار مارا راحت تر کردید.
هدف ما از تشکیل این کانال مذهبی ابتدا
در تلکرام و سپس در ایتا نه بجهت کسب درآمد میباشد، بلکه کاری است فرهنگی و
اعتقادی ایمانی است،تا بدینوسیله توشه ای برای آخرتمان داشته باشیم.
عزیزان تمام تلاش ما این است که از اشعار و سبک های مناسب و مستنددر کانال استفاده و بدست ذاکرین برسد.
منتظر یاری شما خوبان هستیم ان شاء الله...خادم الذاکرین آرامش🙏
🌹🌹🌹🌹🌹
4_5931584487019250726.mp3
4.47M
✿●✿یادته گفتم منو ببر حرم
فکری برا این دل در به در بکن
✿●✿میبینی جا موندم جا موندم جا موندم
اومدم تا شهرو با خَبر کنم
یادته گفتم منو ببر حرم
فکری برای این دل دربدر بکن
✿●✿دیدین می گفتم حرم جای بدا نیست
کرب و بلا که سَهم این بی سر و پا نیست
✿●✿مردم عالم ، حرم قِسمت ما نیست
یه جا برا من توی اون شلوغیا نیست
✿●✿باشه نمیام ولی یادت بمونه
کربلات انگار مالِ از ما بهترونه
✿●✿دل میسوزونه که آخر جنون
کاش یکی بود ما رو تا صحنت برسونه
✿●✿التماست میکنم یه کاری کن برام
التماست می کنم بذار منم بیام
✿●✿یادته اون شب چِقَدَر دلم گرفت

تا شِنیدم بازم رفیقم زائره✿●✿
این منم جا موندم ، جا موندم جا موندم
دوباره باید که آبروم بره✿●✿
شاید که اصلاً ، دیگه دوستم نداری
اسم منو چرا تو لیستِت نمیاری؟✿●✿
میدونی سَخته همین چشم انتظاری
میشه اصلاً خودت رو جایِ من بذاری✿●✿
میرم نبینی دیگه چشم تَرم رو
حتی نمیارم دیگه اسم حَرم رو✿●✿
پیش تو بالا نمیارم سَرم رو
بجای من ببَر زیارت مادرم رو✿●✿
باشه انگار که نَیام ، شما راضی تری
مثل هر دفعه ، فقَط خوبا رو می بری
التماست میکنم، یه کاری کن برام
التماست میکنم، بزار منم بیااام، بزار منم بیام....
یا ابا عبدالله، یا ابا عبدالله 3
سینه_زنی و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس کربلایی حسین سیب سرخی
😭😭😭😭😭
شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود شلوغ بود
غروب بود یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود غروب بود
غریب بود جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود
زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود غریب بود
غبار بود مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود غبار بود
پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من
السلام علی غسیل بِالدِما حسین من
کشته حسادت مردم بی وفا حسین من
السلام علی ذبیح القفا حسین من
سراب بود ناله های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود سراب بود
عذاب بود تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود
خنده های حرمله به گریه رباب بود عذاب بود
عمیق بود جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود
ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود عمیق بود
ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من
ای سر مقدست چراغ نیزه ها حسین من
نوحه خون تو شده ملیکه السما حسین من
السلام علی الغریب کربلا حسین من
کبود بود مثل مادرش تمام صورتش کبود بود
میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود کبود بود
شهید بود خواهرش رسیده بود و دیگه نا امید بود
جای زخم و تیر و نیزه رو تنش شدید بود شهید بود
اسیر بود پیکر مطهر حسین بر حصیر بود
دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود اسیر بود
مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من
السلام علی قتیل بالرِماح حسین من
بر تنت نمانده بود عمامه و ردا حسین من
السلام علی جریح بالعصا حسین من
پناه حرم کجاداری میری بگو برادرم
بدرقه ی راه تو اشک چشم ترم
آهسته تر برو داداش ببین مضطرم
پناه حرم بیا ببین نامحرم ها رو دور و برم
خاکی شده دوباره چادر مادرم
تو رفتی و کشیدن از سرم معجرم
پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت
بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت
یه جای سالمم نمونده روی تنت
پناه حرم یکی داره پیرهن خونیت رو می بره
اومده ساربان به فکر انگشتره
به روی نیزه ای سر علی اصغره
پناه حرم جلو چشمای مادرم زدی دست و پا
با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا
زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا تو رو با عصا
پناه حرم یه مادری داره به صورتش می زنه
میون قتلگاه یه تشنه جون میکنه
یه سینه ای به زیر سم اسب می شکنه
بُنَیَّ
پناه حرم رفتی و دخترت داره کتک می خوره
غنیمتاش و هرکسی داره می شمره
ناموس تو تو آرزوی یک چادره
پناه حرم دزدیدن گهواره رو میبینی داداش
گوش های بی گوشواره رو میبینی داداش
این معجرهای پاره رو میبینی داداش
لب گودال، مادر افتاده
ته گودال، خواهر افتاده
آن طرفتر، برادری تنها
بین یک مشت، لشکر افتاده
خنجر افتاده
پیکر افتاده
خیمه افتاده
زینب افتاده
مادر افتاده
دختر افتاده
حسین حسین
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
Sibsorkhi.Shab05Moharam99.Babolharam_net_2.mp3
4.01M
|⇦•آسمون گرفته بود...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس کربلایی حسین سیب سرخی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
نوشت:
ما که رفتیم
با دلی سوخته
وچشم داغدار کربلا ندیده...
تو اما ای برادر! مسافر #کربلا اگر شدی
جای من
به مولا سلامی برسان...
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا
😭😭😭😭😭😭
آه .. بساطم به غیر آه ندارد
کاش بیایی, نگو که راه ندارد
شیعه به دنبال لطف توست کجایی
شیعه به غیر از تو تکیه گاه ندارد
ما همه جمعیم در این روضه نشستیم
خصم نگوید علی سپاه ندارد
من که خودم را فروختم به پشیزی
هیچکس اینقدر اشتباه ندارد
حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت
هیج گدا نامه ای به شاه ندارد
گرچه سیه روی شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بندهی سیاه ندارد
شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
*خیلی از بزرگان ما این بیتُ میخوندن .. مرحوم نظام رشتی بسیار این بیتُ میگفت:
شکر خدا را که در پناه حسینم ..
مرحوم نظام رشتی مدتها تو بستر افتاده بود تویِ بستر بیماری بلندش میکردن وضو بگیره کمکش میکردن نماز بخونه کمکش میکردن به سختی این لحظهی آخر گفت دختر بیا زیر بغلهامُ بگیر میخوام روی پام بایستم .. گفت بابا یه عمره توی بستر افتادی برای چی روی پات میخوای باییستی؟! گفت مگه نمی بینی آقام ابی عبدالله اومده .. به احترام آقام میخوام بایستم .. رو پاش ایستاد دست به سینهش گذاشت: صلی الله علیک یا اباعبدالله .. *
شکر خدا را که در پناه حسینم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
روی دو دستش گرفت رو به همه زد
صدا زد آب دهیدش اگر گناه ندارد
رو به همه زد ولی هلهله کردند
گفت که لب میزند سلاح ندارد
ادامه روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه
از حریرِ خیمه دُرّ ناب بیرون آمده
روی دست آسمان مهتاب بیرون آمده
از دل گهواره بر یاریِ شاه بی سپاه
آستین بالازده بی تاب بیرون آمده
*گرفتارا .. هفت شب گفتید اگر حاجتم داشته باشم شب هفتم به باب الحوائج علی اصغر توسل میکنم .. درستم گفتی .. بزرگان ما مراجع علما گرفتاری هاشونو میذاشتن میاوردن با روضهی علی اصغر توام میکردن میگفتن آقاجان یه کاری کن ..*
عازم میدان شدهستُ جان گرفته روی دست
این دلاور زاده بی اسباب بیرون آمده
*نه زره داره .. نه کلاه خود داره .. خود ابی عبدالله لباس پیغمبر تن کرد .. کلاه خود برداشت عمامهی رسول خدا به سر گذاشت .. اما نذاشتن آقا حرف بزنه .. هرچی میومد صحبت کنه یه عده هو میکردن .. یه عده هلهله میکردن .. اما بعضیا لابهلای این هلهله ها صدا حسینُ میشنیدن که میفرمود اگر من گناه دارم این بچه که گناهی نداره .. (اگر برای این روضه امشب آب بشیم جون بدیم جا داره والا .. ) همهی عالم منت حسینُ زیر این آسمون میکشن .. رو به یه عده پست و بی مقدار ابی عبدالله کرده میگه مُنّوا عَلَیّ.. منت بذارید سر ما .. من به مادرش وعده کردم .. پیرمردایِ سپاه ولوله افتاد توشون یه عده میگفتن حسین راست میگه شیرخواره چه گناهی داره بگیرید آب بهش بدید .. عمر سعد دید وضع سپاه داره به هم میریزه یه نگاه به حرمله کرد .. گفت چرا جوابشُ نمیدی .. گفت امیر بابا رو نشونه بگیرم یه بچه رو؟! گفت اگر بچه رو بزنی بابا هم میمیره .. هنوز حرفای حسین تموم نشده یه وقت دید علی داره دست و پا میزنه .. فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ .. آخ بمیرم ..*
گُر گرفته مادرت از بس زبانِ خشک تو
از لبت در جست و جوی آب بیرون آمده
ابی عبدالله فرمود ببینید بچهم داره تلظّی میکنه .. (امام زمان معذرت میخوام..) *
تازهشش ماهت شده خب از کجا فهمیده اند
بهر ذبحت این همه غصاب بیرون آمده
*تو رو خدا امشب نالهتُ نذار حبس بشه .. بذار نالهی گره بخوره به ناله های رباب .. آی امان از تیر سه شعبه ..*
از کمانِ حرمله سر نیزه ای عباس کُش
جای تیری لحظهی پرتاب بیرون آمده
*این همون تیری که عباسُ از روی اسب انداخت .. یه لحظه ابی عبدالله متحیر شد سر رو نگه داره یا بدنُ .. با یک تیر سر جدا شد روی دستاش ..*
ماهیِ تنگ تلظی در گلویِ تشنه ات
از سه گوشه تیزیِ قلاب بیرون آمده
بند به مویی شده حالا سرت زیر عبا
خوب از شرم لبت ارباب بیرون آمده
*بعضی بیت هاشم باید رد بشم .. بابا بالاترین روضهس این روضهی شیرخواره .. یه وقت به خودت نگی خوب گریه کردم برای علی اصغر .. دشمن برای این روضه گریید .. وقتی اومد پیش امام سجاد گفتش که آقاجان اومدم خبر خوش بهت بگم .. آقا فرمود چه خبر شده؟! گفت آقاجان مختار قیام کرده قتلهی باباتون رو گرفت به سزای اعمالشون رسوند .. حضرت شروع کرد گریه کردن .. تعجب کرد؛ گفت من الان برم این خبرُ بدم آقا چقدر خوشحال میشه .. گفت آقا خوشحال نشدی؟!.. فرمود چرا خدا جزای خیر بده به مختار .. اما بگو ببینم حرمله رو هم گرفتن؟.. گفت آقا اینهمه قتله شمر سنان فرمود نمیدونید این نانجیب چه جگری از ما آتیش زد .. آخه مگه یه شیرخواره چقدر آب سیرابش میکنه ..وقتی گرفتنش گفت نانجیب شنیده ام تو جزو سنگدل ترین دشمن بودی کربلا .. گفت امیر درست میگی من همه جا جزو اونایی بودم که وقتی کار گره میخورد من شروع میکردم هلهله کردن .. گفت جایی هم شد دلت بسوزه به حال حسین؟! گفت فقط یه جا . یه لحظه دیدم بچه رو زیر عبا گرفته .. هی یه قدم میاد سمت خیمه ها . دوباره برمیگرده .. به عبارتی حسین به چه کنم چه کنم افتاد ...*