هدایت شده از سخنرانی کوتاه نمازی
349K
علت حساسیت امام خمینی به یک فرش ...
توجه ویژه امام به مستحبات و مکروهات
هدایت شده از پرواز با نماز؛ قصه نماز شهدا
#پرواز_با_نماز 29
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
نوجوان عزیز! سلام
امیدوارم که درجاتِ بالای بهشت جای تو باشه.
در طول روز چقدر به جهنّم فکر می کنی؟
آیا دوست داری که بدنت بر آتش جهنم حرام باشه؟
این داستان رو گوش کن :
آقا سید مجتبی یه گروهی راه انداخت به اسم «گروه فدائیان اسلام» در دهه 1330 هجری شمسی.
اون موقع که خیلی مواقع پیش میآمد نماز خوان ها، ریش دارها و حجاب دار ها رو مسخره می کردند. بهشون تیکه می انداختند و اذیت شون می کردند.
این گروه با خودشان قرار گذاشتند هر کجایی هنگامِ اذان شد اذان بگویند و از تیکه انداختن و مسخره شدن هم نترسند. کارشان رو ادامه بدن.
سید مجتبی به آنها گفته بود اذان گفتن با صدای بلند سه تا فایده داره:
یک. هر کسی اهل نماز باشه و اون لحظه یادش رفته باشه اول وقت هست، یادش می افته و نمازش رو اول وقت می خواند.
دو. کسایی که دین دارند، ولی از ابراز دینداری خجالت میکشند و میترسند که کسانی بهشون تیکه بندازن وقتی ما ابراز عقیده می کنیم با صدایِ بلند اذان میگیم اون ها هم قوی می شوند و جرأت پیدا می کنند. اون ها هم می آیند تو صف نمازگزاران.
سه. شیطان وقتی عطرِ اذان پخش میشه، بوی خوشِ اذان فضا را پُر می کند، دمش رو میذاره رو کولش و فرار می کنه و وقتی شیطان فرار کرد گناهان کمتر میشه.
خیلی از کسانی که اهل گناه هستند، دقایقی که صدای اذان رو می شنوند از گناه شون دست میکشند.
چقدر زیبا فکر می کرد شهید بزرگوار «سید مجتبی نواب صفوی»
پیامبر عزیزمون عزیزمون صلی الله علیه و آله فرمودند بدنِ اذان گویان بر آتشِ جهنم حرام است.
سعی کنیم هنگام اذان که میشه ما هم جزء اذان گویان باشیم.
هدایت شده از سخنرانی کوتاه نمازی
433.5K
سه مستحب قبل از نماز که امام خمینی تاکید داشتند حتماً انجام دهند
هدایت شده از پرواز با نماز؛ قصه نماز شهدا
#پرواز_با_نماز 30
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
نوجوان عزیز! سلام
سلام به تویی که خدا دوستت داره.
سلام به تویی که خدا به وجود تو افتخار میکنه.
می خوای بدونی کی و کجا، خدا به وجودِ تو افتخار می کنه؟
هنگامِ اذان صبح که میشه
از عرش، صدای ربنا می آید * آوای خوش خدا خدا می آید
خدا میگه : بلند شو.
پیامبر میگه : بلند شو.
امام زمان میگه : بلند شو.
پدر و مادر هم میگن : بلند شو.
ولی شیطون میگه : بگیر بخواب! بعداً قضاش رو می خوانی!
این فریب و نیرنگ شیطان هست.
تو هم دلت میخواد بخوابی چون خوابِ ناز می چسبه ولی به خاطر دستور خدا بلند میشی.
تا از رختخوابِ گرم و نرمت جدا میشی، عزیزِ دل خدا میشی.
خدا رو می کنه به فرشتگانش و می فرماید : «اُنظُروا إلى عَبدي! تَرَكَ شَهوَتَهُ مِن أجلي»
بنده من رو نگاه کنید. از دوست داشتنی خودش به خاطر من گذشت.
برای او دستورِ من از خواب ناز مهمتر بود. خدا به تو در حضور فرشتگانش افتخار می کند.
راستی یه سوال :
چه کار کنیم نمازِ صبح مون دیر نشه یا قضا نشه؟
شهید بزرگوار «سید حسین هُدایی» خیلی به نماز صبح حساس بود. به دوستاش گفت : هر کسی فکر میکنه نماز صبحش قضا میشه، شماره تلفن خونه شون رو بنویسه، من برای نماز صبح صداش می زنم. نماز صبحش رو که اولِ وقت می خواند می رفت کنار تلفنش می نشست.
ـ در خانه تلفن انگشتی داشتند که شماره گیری باهاش خیلی سخت هشت. ـ
به سی تا از دوستاش زنگ می زد و یکی یکی اونا رو برای نماز صبح بیدار می کرد.
یه راهکار رو از این شهید بزرگوار یاد بگیریم ؛ تو فضای مجازی یه گروه تشکیل بدیم از دوستانِ مون یا از فامیل.
تا بیست دقیقه بعد از اذانِ صبح هر کسی از خواب بلند شد داخل گروه اعلام کنه، بعد از بیست دقیقه هر کسی اعلام نکرده بود یک نفر مسئولیت داشته باشه به شماره های اون ها تماس بگیره تا اونها برای نمازِ صبح خواب نمانند.
همیشه عزیز دل خدا باشید.
May 11
هدایت شده از پرواز با نماز؛ قصه نماز شهدا
#پرواز_با_نماز 31
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
نوجوان عزیز! سلام
امیدوارم حالِ دلت خوب باشه.
یه سوال :
عجله خوب هست یا بد؟ تا میای یه کاری انجام بدی بعضی ها میگن : «عجله نکن، عجله کار شیطونه!»
این داستان رو گوش کن :
شخصی میگه من یکی از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب بودم در زمان جنگ.
فرمانده مون شهید مهدی زین الدین بود که مدیریتش بیست بود، عالی بود. می گفت : «منطقه عملیاتی روتا خودم نروم و نبینم، نیروی زیر دستم رو به اون جا نمی فرستم، چون اینها بچه های مردم هستند و امانت اند. تمام راه کارها رو باید از نزدیک ببینم»
می گفتیم : «خطر داره اگر شما اسیر بشی یا شهید بشی فرمانده لشکری و عملیات گِره می خوره»
هر چی می گفتیم، حرف ما رو قبول نمی کرد.
تو تاریکی نیمه شب با هم حرکت کردیم از نقطه رهایی تا نقطه درگیری همه رو از نزدیک دیدیم.
اینجا میدون مین هست و مین هایش از نوعِ والمری هست. این مین های این میدان میدن از نوع گوجه ای هست. اینجا کمینِ دشمن است. اینجا دوشگای دشمن است.
رسیدیم تا نزدیکی های دشمن. زیرِ خط آتش دشمن بودیم. نفُس مون حبس شده بود چون خیلی نزدیکِ دشمن بودیم. بیخ گوشش بودیم. نمیتونستیم باهم حرف بزنیم. هر لحظه احتمال داشت لو برویم.
کار شناسایی مون که تموم شد تو مسیر برگشت دیدم زین الدین با سرعت داره حرکت می کنه. ما هم سرعتِ مون رو زیاد کردیم. دیدیم او شروع کرد دویدن، ما هم شروع کردیم دویدن!
او حرف نمی زد. فقط می دوید. توی دلم گفتم مهدی زینالدین ترسیده.
دوید و دوید تا رسیدیم به یه جایی کنارِ چشمه بود. دیدیم پوتینُش رو درآورد. تعجب کردیم!
گفت : «الان وقتِ نماز صبح هست» نماز صبحِ مون رو همین جا بخونیم. نماز صبح رو خوندیم.
داشتیم پوتین هامون رو با سرعت می پوشیدیم که حرکت کنیم شهید زین الدین گفت : «چقدر عجله دارید، آرام باشید!»
گفتیم : ما به خاطر شما عجله می کنیم، چون می خواهید بروید به کارتان برسید یا ترسیدید!
گفت : نه! من تنظیم کردم تو مسیرِ برگشت هنگام اذان صبح کنار این چشمه باشم که نماز اول وقتم رو بخونم.
شهید زین الدین در خوندنِ نماز اول وقت عجله داشت. چرا؟
به خاطر این که از پیامبر خدا عزیزمون صلی الله علیه و آله شنیده بود که حضرت فرمودند : «إنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِنَ الخَيرِ ما يُعَجَّلُ» خدا دوست دارد انسان در کار خیر و خوب عجله کند
و باز پیامبر فرمودند : «الصَّلاةُ مِفتاحُ کُلِّ خَير» نماز کلید همه خوبی هاست.
ما هم بیاییم در خواندنِ نماز اول وقت عجول باشیم.
هدایت شده از پرواز با نماز؛ قصه نماز شهدا
#پرواز_با_نماز 32
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
نوجوان عزیز! سلام
امیدوارم که قلبت همیشه حرمِ خدا باشه
یه نوجوانی می گفت من تو مهمونی ها که می روم نماز نمی خونم! وقتی برگشتم خونه نماز می خونم، چون تو مهمونی نماز بخونم ریا میشه.
یه نوجون دیگه ای می گفت : هر موقع نمازم تموم بشه و کسانی که تو جمع هستند از نماز من تعریف کنند و من با خودم میگم در این نماز ریا شده ، به همین خاطر می روم یه جایی که کسی نبیند، دوباره نمازم رو می خونم.
راستی یه سوال : من از کجا بفهمم نمازم به خاطر خدا بوده خالصانه بوده یا با ریا بوده؟
جواب :
ریا یه عملِ قلبی هست. اخلاص هم همین جور. در ظاهر مشخص نمیشه.
من یه مثال بزنم :
یه نفر نماز می خونه، خیلی خوب، زیبا و شیک در حضور دیگران ولی انگیزه ی قلبی اش این هست که به دیگران بفهمونه که :
«من کارم خوبه، من آدمِ حسابی ام، من رو دوست داشته باشید»
به این می گویند ریا.
اما یه نفر دیگه تو همون جمع نماز می خونه، همون جور هم نماز می خواند، اما انگیزه ی قلبی اش «خدا نمایی» هست.
«خدا نمایی» یعنی چی؟ یعنی با خودش میگه :
«من در حضور دیگران نماز می خونم تا فلانی که قرائتِ نمازش صحیح نیست با شنیدن قرائتِ نماز من قرائتش درست بشه یا کسانی که تو جمع هستند با دیدن نمازِ من، اون ها هم بلند بشوند و نماز شون رو اول وقت بخوانند یا کسانی که تو جمع هستند از نماز خوندن خجالت می کشند وقتی نماز من رو می بینند اون ها هم بلند بشوند و نماز بخوانند و اونها هم اهلِ نماز بشن»
به این میگن «خدا نمایی»
سالها قبل از انقلاب بود. توی اون سال ها کمونیست ها، تودهایها، مارکسیست ها و بهاییها جولان میدادند.
توی دانشگاه ها نمازخوان ها رو مسخره می کردند. هو می کردند و بهشون اُمُل و عقب افتاده می گفتند
توی همچین وضعیتی توی دانشکده فنی دانشگاه تهران «شهید مصطفی چمران» اول وقت نماز که می شد نماز ظهر و عصرش رو توی نمازخانه اقامه می کرد.
زنگ تفریحِ بعدی که می شد دوباره نماز ظهر و عصرش رو در همان نمازخانه می خواند و زنگ تفریح بعد دوباره نماز می خواند.
در روز چندین بار می رفت اون جا نماز می خواند.
تو دست نوشته هاش نوشته :
«خدایا از اینکه جلوی جمع نماز بخوانم انگیزهام این هست که یک نفر دیگه هم اهل راز و نیاز بشه و کسانی که خجالت می کشند نماز بخوانند جرأت پیدا کنند»
این شیوه شهید چمران جواب داد. بعد از چند هفته تعداد نمازخوان های نمازخانه ی دانشکده فنی افزایش پیدا کرد.
بیایید ما هم مثل شهید چمران اول وقت ـ هر کجا هستیم ـ نماز را اقامه کنیم.