«رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
«خدایا سختیا ناراحتم کرده ولی میدونم که تو از همه مهربون تری! کمکم کن...»🤍
﮼یارَب،نَکُن،اُمیدکسیرا،تو،نااُمید...🤲🏻
🔸امام علی(ع):
هرکه اخلاقش بد باشد، روزی اش تنگ شود،
و هرکه خوش خوی باشد، روزی اش گشاده گردد.
غرر الحکم، حدیث ۸۰۲۳ و ۸۰۲۴
#هر_روز_یک_حدیث
#حدیث_روزانه
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💖 تقـدیـم
به گل وجودتون 🌸💖
🌸💖سلاام مهربانان
عصر بهاریتون به زیبایی گل🌸💖
سه شاخه گل زیبا تقدیم شما🌸
سپاسگزارم از همراهی شما همراهان گرامی
روز خوبی داشته باشید 🌸
☀️
« وَكَفى بِاللَّهِ وَكيلًا »
- و همین بس که کارتو بخدا سپرده شود ^^
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
#قسمت_چهل_و_یکم
.نمیدونستم چی بگم، فقط گوش میکردم.😌☺️💓💓
-خوب ریحانه خانم…😍شما سوالی ندارید که بپرسین؟!🤔
-نه آقا سید😍
-اما من یه حرف هایی دارم☺️
-بفرمایید😌🤔
-می خواستم بگم یه آدم نظراتش شاید با گذشت زمان تغییر کنه، شاید تفکرش به
یه چیز عوض بشه. شاید یه
کسی یا چیزی رو که قبلا دوست داشت دیگه دوست نداشته باشه… به نظرم باید به
همچین آدمی حق داد.🙄
-این حرف ها یعنی چی آقا سید؟!🙄😳
-یعنی که.، چطور بگم اخه.. .😓
-چیو چطور بگید🤔
-می دونید، شما حق دارید با خونواده و کنار خونوادتون زندگی کنین.🙂 راستیتش
من هم نظرم نسبت به شما…🙄
اینجا که رسید اشکام بی اختیار جاری شد…😭😭😭😭
-راستیتش من هم نظرم نسبت به شما همون نظر سابقه و دوستتون دارم…😍😍😍😍
آخییشش از اشکاتون معلوم شد شما
هم دوستم دارید!😄😄😍😍😍
-خیلی بد هستین !🥺
-خواهش میکنم، خوبی از خودتونه😮
-به قول خودتون لا اله الاالله😕😇😄
-ٌخوب بهتره خانواده ها رو بیشتر منتظر نذاریم، شما هم اشکاتونو پاک کنین فک
میکنن اینجا پیاز پوست کندیما. 😆بریم بیرون ؟!🤔
-بله بفرمایین☺️
-فقط زهرا رو صدا کنین بیاد کمکم کنه که بیام…🙂
-اگه اجازه بدین خودم کمکتون میکنم
و آروم ویلچر🧑🦽 آقا سید رو هل دادم و به سمت خانواده ها رفتیم .😍☺️
مادر آاقا سید با
دیدن این صحنه بی اختیار
شروع به دست زدن کرد👏👏👏 و مامان منم یه لبخندی روی لبش نشست.☺️☺️
اون شب قرار عقد رو گذاشتیم و یه روز بی سر و صدا و هیچ جشن گرفتنی رفتیم
محضر و مراسم عقد رو
برگزار کردیم.💞💕🎉🎊🎉🎊💐💐😍
پدر آقا سید یه خونه کوچیک برامون خرید 🏡و با پول عروسی هم چون
من گواهینامه داشتم یه
ماشین معمولی خریدیم.🚘
.یک ماه پس از عقد.😍😍
#ادامه_دارد...
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
#داستان
خیانت در نماز اول وقت
یک مهندس تعدادی کارگر را برای کار استخدام کرده بود.
کارگران بنا به وظیفه شرعی، وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند.
یک روز مهندس به آنان اخطار داد که اگر هنگام کار نماز بخوانند، آخر ماه از حقوقشان کسر میشود.
کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند، از ترس کمشدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت میگذاشتند، امّا عدهای بدون ترس از کمشدن حقوقشان، همچنان در اول وقت، نماز ظهر و عصرشان را میخواندند.
آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اول وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادی ماهیانه پرداخت کرد.
کسانی که نماز خود را برای بعد از کار گذاشته بودند، به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را برخلاف انتظارشان زیاد داده است.
مهندس میگوید: اهمیّتدادن این کارگرها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدمها هرگز در کار خیانت نمیکنند، همچنان که به نماز خود خیانت نکردند.