یک تمرین بسیار جذاب از آقای همینگوی
این مورد را توی کلاسها و کارگاههای تمرین، مخصوصا در مبحث توصیف زیاد گفتهام که «سعی کنید نشان دهید، نگویید»
حالا با تأکید بر این نکته، تمرینی را از ارنست همینگوی، نویسنده مشهور، برایتان آورده ام که بسیار جذاب و برای کسانی که به آن عمل کنند فوق العاده اثربخش خواهد بود. تمرینی که همینگوی برای تقویت مهارتهای مشاهدهای نویسنده بیان کرده است. این تمرین بر توصیف و تصویری کردن تجربیات بر روی کاغذ و بر اصل «نشان بده، نگو» تأکید دارد.
تمرین همینگوی سه مرحله دارد:
1.مشاهده:
- موقعیت یا صحنهای را برای مشاهده از نزدیک انتخاب کنید. آن مکان یا صحنه می تواند هر چیزی باشد مانند یک کافه شلوغ، یک پارک آرام، یا حتی افرادی که در ایستگاه اتوبوس منتظر هستند.
- به جزئیات توجه کنید: مناظر، صداها، بوها، بافتها و احساسات. به نحوه تعامل افراد، زبان بدن آنها و محیط اطراف خود توجه کنید.
2. بازتاب:
- پس از مشاهده، لحظهای به آنچه دیدهاید فکر کنید. تفاوتهای ظریف، لحظات ناگفته و احساسات زیربنایی را در نظر بگیرید.
- به این فکر کنید که چگونه میتوانید این مشاهدات را در نوشته خود منتقل کنید. چه کلمات، عبارات یا تشبیهات یا استعارههایی، جوهر آنچه را که شما شاهد آن بودید، نشان می دهند؟
3. نوشتن:
- حالا، مشاهدات خود را به کلمات تبدیل کنید. یک صحنه یا یک قطعه کوتاه بنویسید که به وضوح آنچه را مشاهده کرده اید به تصویر می کشد.
- از جزئیات خاص، افعال قوی و زبان حسی استفاده کنید. اجازه دهید خوانندگان شما صحنه را از طریق کلمات شما تجربه کنند.
این تمرین به شما کمک میکند تا تواناییهای توصیفی خود را تقویت کنید و خوانندگان خود را با نوشتار خود درگیر کنید.
#تمرین_نویسندگی
#از_نوشتن
@nebeshtan
این شرحِ بینهایت، کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد
#حافظ
@nebeshtan
دشمن پیشرفت نه شکست است، نه موفقیت؛ دشمن پیشرفت بیحوصلگی، خستگی و نداشتن تمرکز است. دشمن پیشرفت تعهدنداشتن به روند است زیرا روند همهچیز است.
📘قدرت شروع ناقص، جیمز کلیر
@nebeshtan
اليوم نامت أعين بك لم تنم
و تسهدت اخری فعز منامها
(محمد رضا الازری)
امروز، چشمهائی كه از ترس تو نمیخوابيد، به خواب رفت و چشمهای ديگری بيدار ماند و خواب برای آنها دشوار گشت.
(نفس المهموم، ص 345)
روحی فداک یا عباس
روحی فداک یا اباعبدالله
@nebeshtan
Mohsen Chavoshi [ CafehMusic.ir ]Mohsen Chavoshi - Tekyeh Koochik.mp3
زمان:
حجم:
10.53M
ای ﺑﻨﺪ دل ﺣﻴﺪر ﻛﺮار #اﺑﺎاﻟﻔﻀﻞ
ﺑﻨﺪ ﺟﮕﺮم ﭘﺎره ﺷﺪ اﻧﮕﺎر اﺑﺎاﻟﻔﻀﻞ
(تکیهی کوچیک، #محسن_چاوشی)
@nebeshtan
کربلا برای من یک روایت است. یک روایت تماموکمال و بینقص که تمام عناصر آن با هنرمندی تمام چنین قصهای را ساختهاند که از پسِ سالها، نهتنها کلمههای آن فرسوده و خاکخوردهتر نمیشود که به برکت خون قهرمانانش، تازگی و تأثیرگذاریاش هزاربرابر میشود.
کربلا برای من یک روایت اصیل است که در دل خود هزار خردهروایت دارد. خردهروایتها یا همان قصههای کوچک جایگرفته در این حادثهٔ عظیم، میتواند قصه یا روایتِ هر کدام از ما باشد؛ کافیست خودمان را توی یکی از همین خردهروایتها پیدا کنیم.
من وقتهای زیادی توی قصهٔ مسلم، راهی کوفه شدهام. وقتهای زیادی جزو لشکر یزید بودهام و تردید به جان و دلم افتاده است. وقتهای زیادی گوشهٔ چادری به تماشای رباب نشستهام که گهوارهٔ خالی را تکانتکان میدهد و...
من هر سال، آدمِ یکی از همین قصههایِ کوچک سازندهٔ روایت بزرگی بهاسم کربلا شدهام و هر بار بخشی از خودم را بهتر و دقیقتر دیدهام.
با همهٔ اینها دوتا قصهٔ کوچک از این قصهٔ بزرگ است که همیشهٔخدا خودم را توی آنها دیدهام و هر بار با همین قصهها، دلم را به کاروان حسینبنعلی نزدیکتر کردهام؛ قصهٔ «وهب» و قصهٔ «حر».
من هر بار با قصهٔ وهب به رستگاری امیدوارتر شدهام و هرجا که کلیسا یا تمثالی از مسیح دیدهام، یادم به وهب افتاده و فکر کردهام که وهب وقتی حسین(ع) را داشت، بهجای گفتن «ایلی... ایلی کماسبقتنی» از سر تنهایی و همچون مسیح مصلوبشده، به چشمهای حسینبنعلی چشم دوخته و آرام در همیشهٔتاریخ خوابیده است؛ خوابی که او را همچنان از پسِ روزهای تاریخ برای زنی مثل من زنده نگه داشته تا حتی توی همان کلیسای خیابان استقلال استانبول هم با دیدن تمثال مسیح، چیزی من را وادار به یادآوری کربلا و قصهٔ وهب، مادر و همسرش کند.
و اما حر بن ریاحی... قصهٔ حر، قصهٔ امید است در اوج ناامیدی. قصهٔ بازگشت به وطن است در اوج تجربهٔ غربت. قصهٔ سروسامان یافتن است در اوج بیسروسامانی. قصهٔ حر، قصهٔ آبادیست بعد از ویرانی.
من هر بار که قصهٔ حر را خواندهام، دیدهام که بندِ پارهشدهٔ دلم به چیزی بزرگ، مقدس و مهربان متصل شده و عزت رفتهام همچون آبی که ریخته شده، دوباره، بهتر و ارزشمندتر به من برگشته است.
و در آخر، کربلا روایتهای زیادی دارد. این قصه، همان قصهای است که هر کس به زعم و قدرِ فهم خودش آن را جورِ متفاوتی روایت میکند. مداح و شاعر و روضهخوان و پژوهشگر و اسلامشناس یا حتی آباجانِ من که «سنه قوربان حسین» از زبانش نمیافتد، هر کدام بهاندازهٔ حد فهم خود عاشورا را روایت کردهاند و همهٔ این روایتها، اصلِ روایت و خردهروایت، همیشه من را مطمئن کرده که قصهٔ عاشورا، تنها قصهٔ این دنیاست که به شنوندهٔ آن، چه گریهکردن بلد باشد، چه گریهکردن از خاطرش رفته باشد، عزت و ارزشمندی میدهد. این قصهٔ تنها قصهای است که شنوندههای آنهم همچون قهرمانان قصه، ارج و قرب پیدا میکنند.
✍️ فاطمه بهروز فخر
@nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
شما باید بلد باشید یک خطابه غرّا در وصف یک رویداد یا در رثای یک دوست یا شخصیت مورد علاقهتان ایراد کنید. یک نامه فدایت شوم نسبتا طولانی بنویسید و یا اگر در جایی مشغول کاری هستید، یک گزارش مفصل و با آب و تاب بنویسید. شما زمانی در اینها موفقید که توانایی بافتن داشته باشد؛ قابلیتی که مهارت نوشتن به شما میآموزد. مهارتی که هوش کلامی و دایره واژهگانیتان را گسترش میدهد و به توسعه زبانتیان کمک میکند.
اگر میخواهید از دنیای آدمهای معمولی فاصله بگیرید و اثرگزار باشید، مهارت نوشتن را بیاموزید.
#نویسندگی
#موفقیت
@nebeshtan
هر انسانِ واقعی، در زندگی، پایبند به اصولیست که با تهدید و تطمیع و تمسخر، از آن اصول منحرف نمیشود.
📘 ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی.
@nebeshtan
816K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنهاییم را با تو قسمت میکنم
سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من، عالمی نیست
#محمد_علی_بهمنی
@nebeshtan
اطلاعیه زمان برگزاری دوره بوستان سعدی
به اطلاع شرکت کنندگان در دوره سعدی خوانی(بوستان)، میرساند که به یاری خدا اولین جلسه این دوره در روز چهارشنبه 3 مردادماه، ساعت 18:00 برگزار می شود.
لینک (آدرس) و نحوه شرکت در کلاس از طریق پیام خصوصی در همین پیامرسان به عزیزانی که ثبت نام کردهاند ارسال خواهد شد.
@nebeshtan
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
#امروز_با_حافظ
@nebeshtan