eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
89 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی از سیاحتنامۀ ابراهیم‌بیگ پس از طی مسافت بعیدی، به سرحد‌ ایران⁩ و‌ روس⁩ [...] رسیدیم. [...] پس از طی ده دقیقه مسافت، به یک نقطه رسیدیم که بعض علایم و نشانه‌ها مشهود بود. کالسکه‌چی گفت: «آن طرفِ نشانْ خاک ایران و این طرف از روس است». کالسکه‌چی را گفتم: «قدری باید ایستاد، من کاری دارم». [‏...] آن‌هم کالسکه را واداشت. پایین آمده، مشتی از آن خاک پاک را برداشتم، بوسیده و بوییده، بر دیدگان مالیدم. گفتم: «ای ‌تربت پاک⁩ و ای کحل‌الجواهر دیدۀ نمناک، شُکر خدای را که دیدارت به من روزی شد و دیده به دیدار توام روشنایی گرفت. تویی که مأمن نیازمندان و مدفن نیاکان مایی! ‏تویی که در مهد ناز خود ما را پروردی و به ناز و عزت نشو و نما دادی! به‌جز از ورزش محبت تو، حق تو را ادا نتوانیم کرد. چه آن حقْ بسیار عالی و بزرگ است؛ این است که [...] اسلام [...] در میزان حق‌شناسی حب تو را هم‌سنگ ایمان قرار داد. دیگر من در وصف تو چه گویم که درخور قدر بلند تو باشد؟» خلاصه، گریه گلوگیرم گردید و بی‌اختیار اشک چشمم نثار آن ‌خاک پاک⁩ شد. قدری به آرزوی دل دردمند گریۀ شادی کردم. و چنان می‌دانم که لذت آن گریه تا دم واپسین در گوشۀ دل من به یادگار خواهد بود. کالسکه‌چی در نهایت حیرت به من نگران بود. در پایان حیرت گفت: «آفرین بر تو حاجی‌زاده! ‏من چندین سال است که در این راه آمدوشد دارم. تو را اولین کسی دیدم که ‌خاک وطن⁩ خود را گرامی داشت. دل من نیز از این رهگذر داغدار است. ما از اهل ‌گنجه⁩ایم. من هم مثل تو سروسودایی با خاک وطن دارم. مملکت ما از بی‌مبالاتی اسلاف بدبخت شد. [...] چه توان کرد؟ 📘(‌زین‌العابدین مراغه‌ای⁩، ‌سیاحتنامۀ ابراهیم‌بیگ⁩، به کوشش ‌محمدعلی سپانلو⁩، ١٣٨۵، ص ۵١) @nebeshtan
عزیز من! دو نفر که عاشق‌اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله‌ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است. عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است، اما این سخن به‌معنایِ تبدیل شدن به دیگری نیست . من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. 📘 چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم، نادر ابراهیمی. @nebeshtan
خوشبختی را در چنان هاله‌ای از رمز و راز فرو نبریم كه خود درمانده شناختنش شويم، خوشبختی را چنان تعریف نکنیم که گویی سیمرغی باید آن را از قله‌ی قافی بیاورد. خوشبختی، عطر مختصر تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده و عطریست باقی که از آغاز تا پایان این راه، همیشه می‌توان بوییدش. خوشبختی را ساده بگیریم. خوشبختی را تنها به مدد طهارت جسم و روح، در خانه کوچکمان نگه داریم. 📘 چهل نامه کوتاه به همسرم، نادر ابراهیمی @nebeshtan
گویند چنگیز خان چون به خوارزم رسید، کسی را به نزد شیخ نجم‌الدین کبری که آوازه‌اش را بسیار شنیده بود فرستاد که من به زودی خوارزم را قتل عام خواهم ساخت و همه را به آتش می‌کشم و خاکش را زیر و رو خواهم کرد... بر تو باشد که از میان این مردم بیرون آیی و به ما بپیوندی که جانت را سلامت داریم... شیخ نجم‌الدین در پاسخ گفت: هفتاد سال است که با تلخ و شیرین این مردم در خوارزم ساخته‌ام؛ اکنون که هنگام نزول بلاست اگر بگریزم از مُروت دور باشد، مرا نیز با این مردمان بُکُشید. 📘 برگرفته از تاریخ عرفان و عارفان ایرانی،ص473. @nebeshtan
هیچ‌وقت نباید به دنبال خوشبختی کامل بود. غیر ممکن است بتوان کسی را در این دنیا پیدا کرد که صد درصد خوشبخت باشد. باید به زیبایی‌های کوچک زندگی بسنده کرده و آنها را در کنار هم چید، درست مثل یک جاده. در آن‌ صورت است که وقتی برگردی و پشت سرت را نگاه کنی، می‌بینی چه مسیر طولانی‌ای را به سمت خوشبختی طی کرده‌ای. 📘کمی قبل از خوشبختی، انیس لودیگ @nebeshtan
تو کلمه‌ی ابد را دوست نداری. می‌گفتی: «یهودی‌ها چقدر کم‌عقلند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها می‌نویسند و بالا می‌برند و می‌گویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هرکس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدی‌ای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عرب‌ها خوردیم. در جاهلیتمان خدایی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهم‌تر است. حالا می‌آیند و می‌گویند که قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کرده‌اند که مثل ما بشوند، شکست‌پذیر بشوند.» گفتی ما هیچ‌وقت آن‌ها را شکست نمی‌دهیم، کمکشان می‌کنیم خودشان خودشان را شکست بدهند. هیچ‌کس از بیرون شکست نمی‌خورد. هر شکستی درونی است و آن‌ها از وقتی شروع کردند به بالا بردن تابلوهای شعار ابد، در گردونه‌ی شکست افتادند و ما باید کمکشان کنیم. 📘 دروازه‌ی خورشید، الیاس خوری، ترجمه‌ی نرگس قندیل‌زاده، نشر نی، صفحه‌ی ۱۵۶ @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
تو کلمه‌ی ابد را دوست نداری. می‌گفتی: «یهودی‌ها چقدر کم‌عقلند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها می‌نویسند و بالا می‌برند و می‌گویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هرکس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدی‌ای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عرب‌ها خوردیم. در جاهلیتمان خدایی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهم‌تر است. حالا می‌آیند و می‌گویند که قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کرده‌اند که مثل ما بشوند، شکست‌پذیر بشوند.» گفتی ما هیچ‌وقت آن‌ها را شکست نمی‌دهیم، کمکشان می‌کنیم خودشان خودشان را شکست بدهند. هیچ‌کس از بیرون شکست نمی‌خورد. هر شکستی درونی است و آن‌ها از وقتی شروع کردند به بالا بردن تابلوهای شعار ابد، در گردونه‌ی شکست افتادند و ما باید کمکشان کنیم. 📘 دروازه‌ی خورشید، الیاس خوری، ترجمه‌ی نرگس قندیل‌زاده، نشر نی، صفحه‌ی ۱۵۶ @nebeshtan