یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هبچ کس نبود
این فراز را همه شنیدین که توی زبان فارسی، قبل از گفتن داستان و برای بیان اینکه این اتفاق مال خیلی وقتها پیش بوده، به کار میبرن و همه قصهها را ما معمولا با این جمله آشنا شنیدیم:
《یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود》
حالا جالبه که ببینیم توی زبانها و فرهنگهای مختلف، چه جملههایی را برای شروع قصه گفتنهاشون به کار میبرند.
توی هر زبانی یه اصطلاح دارن ولی جالب تر از همه بنظرم کرهایه. کرهایها میگن:
《وقتی ببرها هم سیگار میکشیدن》
ظاهرا هم علتش این بوده که زمانهای قدیم از پیر و خردسال و غنی و فقیر توی کره سیگار میکشیدن. تا اینکه سلسلهی«چوسان؛ اشراف زادهها» این عادت رو منع کردن و این عادت رو مختص افراد ثروتمند قرار دادن!
بخاطر همین این اصطلاح که بیانگر زمانهای خیلی دور هست، استفاده میشه.
تو زبان کاتالانی میگن 《زمانی که هیولاها حرف میزدن و آدما ساکت بودن》.
توی آلمانی میگن: 《پشت هفت کوه و هفت جنگل》 (هندیا میگن پشت هفت دریا و هفت رودخونه)
جالبه که یکی بود یکی نبود را هم به همین شکل توی رومانیایی، کردی و مالتی بکار میبرن.
توی زبان ترکیه میگن:
《زمانهایی که ککها آرایشگر بودن و شترها دلال》
《وقتی من گهوارهی مادرمو تکون میدادم》
روزی روزگاری، تو کاه های الک شده》
استرالیاییها میگن:
《یک زمانی در زمان رویاها》
Once upon a time in the dreamtime
آذریها میگن: 《بیر واریدی بیر یوخیدی، گودَ بیر بولود واریدی》؛ یعنی: یکی بود یکی نبود تو آسمون یه ابر بود.
#فرهنگ_عامه
@nebeshtan