eitaa logo
ندای فاطمی
388 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3هزار ویدیو
486 فایل
گزارش و محتواهای تولیدی از تمامی فعالیت‌های پایگاه بسیج سید الشهداء(ع)، و مسجد فاطمةالزهرا(س) قم، بلوار شهید کریمی، کوچه ۱۵ خادم کانال: @khadem_paygah لینک کانال جهت دعوت اعضای جدید 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ کاخ معاویه در مرکز شهر،جلوه خاصی داشت.مردک جهان دوست،چه کاخ جانسوزی ساخته بود!پیامبر اسلام که خود را مدافع محرومان جامعه میدانست،در خواب هم نمی دید که روزی یکی از حاکمان حکومت اسلامی اش،کاخی چون پادشاهان ایران رو روم بسازد. از صحن وسیع و وسالن های بزرگ مرمرین کاخ گذشتم و وارد سالنی شدم که معماری رومی و رنگ های متنوعش،هوش از سر می ربود.معاویه در انتهای سالن بر روی تخت فرمانروایی اش نشسته بود.از روی فرش قرمز باریک ابریشمی عبور کردم و به او رسیدم. کمر راست کردم و سینه فراخ نمودم تا ابهت گذشته را به رخش بکشم؛تا بداند کم کسی را فرانخوانده است.مرا درکنار خود نشاند و دستور داد همه سالن را ترک کنند.من ماندم و او؛او ماند و دلشورهایش که سعی میکرد آن را در پشت لبخند ساختگی اش پنهان کند. گفت:«میدانستم می آیی عمروعاص!تو روباه پیر را به خوبی میشناسم؛بوی طعمه را از فرسنگ ها راه تسخیص میدهی.» گفتم:«گمان نکنم در راهی که پیش گرفتی،طعمه ای باشد.چه بسا ممکن است ما خود طعمه ای باشیم برای دهان شیری،چون علی.» من آمده ام تا اگر مرگی برای دوست دیرینه ام رقم بخورد، پیش از او خودم را دهان شیر بیندازیم که از او پیر ترم و مستحق تر برای مردن.»معاویه اُریب نگاهم کرد و دستی به محاسن جو گندمی اش کشید.سرش را که تکان داد،منگوله های های زمردین آویخته بر عمامه اش به حرکت در آمدند.لب زیرینش را با زبان سرخش خیس کرد وگفت:«ای مکار، تورا چه به تطمه شدن در دهان شیر؟!تو شیرهارا تشنه بر لب چاه میبری و باز میگردانی!میدانم که بوی حکومت به مشامت خورده است... بگو اگر بر علی پیروز شدیم حکومت کجارا میخواهی؟مصر کافی است یا به کاخم در شام رضایت میدهی؟» پوزخندی زدم و گفتم:«حکومت وخلافت در شام از آن تو...حال بگو از کوفه چه خبر؟علی چه میکند و قصد دارد چه وقت حمله کند؟» گفت:«با روی کار آمدن علی، تلخی مرگ عثمان دو چندان شد. می دانی که پس از رحلت پیامبر،تلاش های بسیاری صورت گرفت تا علی جانشین او نشود و بیست و پنج سال این تلاش ها ادامه داشت.دست علی به حکومت نرسید هرچند او گفته بود تا مردم اورا نخواهند،خلعت خلافت برتن نمی کند.اما علی اینک با همان اندیشه و سیاستِ دوران پیامبر،حکومت را به دست گرفته و همه فرماندهان دوران عثمان را از کار برکنار کرده است.به من هم پیغام داده تا با او بیعت کنم،میدانم که چه بیعت کنم و چه نکنم،او حتی حاضر نیست من ساعتی بر این مسند حکومت کنم.» گفتم:«آنچه که گفتی از دل آشوبی و نگرانی های خودت بود؛پرسیدم از کوفه چه خبر؟از جنگ خونین بصره که جسته و گریخته چیزهایی به گوشم رسیده است.» گفت:«این حرف ها باشد برای بعد...علی چندین نامه برای من نوشته که پاسخ آنهارا داده ام.نه او حاضر است دست از سرم بردارد و مرا به حال خود بگذارد و نه من حاضرم که با او بیعت کنم. گفتم:«پس جنگی در راه است و تو مرا خواسته ای تا راه پیروزی را در جنگ با علی نشانت دهم.» گفت:«بله،جنگ با علی اجتناب ناپذیر است.علی قدرتمند تراز ماست. ولی ما قدرتی داریم که علی ندارد که آن خدعه و نیرنگ است؛ابزاری که در جنگ باعلی بسیار به کار می آید.» پرسیدم:«علی در نامه هایش چه نوشته است؟دقیقا بگو از چه جملاتی به کار برده است.از متن نامه های او میتوان به اندیشه هایش پی برد و مقصودش را شناخت» معاویه از جا برخاست و از تخت فرود آمد.از صندوقچه کنار تختش ،نامه های نوشته شده بر پوست آهو را در آورد و به طرفم گرفت وگفت:«این نامه هارا با خودت ببر و با دقت بخوان.فردا به من بگو از آنها چه فهمیده ای و مقصود نهایی علی چیست؟» نامه ها را از او گرفتم.معاویه دستور داد کنیزکان شراب و میوه بیاورند.ساعتی بعد هردو مست بودیم و من از اینکه پس از آن،چه کردیم و چه گفتیم چیزی به خاطر نمی آورم. ادامه دارد...😉 أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج ✅🌺 لینک کانال ندای فاطمی جهت دعوت دوستان و هم محلی های پایگاه بسیج سیدالشهداء علیه السلام و مسجد فاطمة الزهرا سلام الله علیها👇 https://eitaa.com/joinchat/3516858481Ce93f1b3fd2