eitaa logo
ندای قلم|هنر در خدمت عقیده..✍
327 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
747 ویدیو
4 فایل
خوشنویسی هنر درخدمت عقیده خط نستعلیق ثلث نسخ هما دست نویس کاپرپلیت پروفایل مناسبتی آموزش های رایگان هرچه میخواهد دل تنگت بگو(ناشناس) https://harfeto.timefriend.net/17229615919313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅چهارده معصوم ع: ✅مداحی: ✅مناسبت های ملی: ✅موسیقی: ✅شخصیت ها: #ققنوس #آلبر_کامو #شازده_کوچولو #میرزا_کوچک_خان_جنگلی #امام_موسی_صدر #علامه_طباطبایی_ره #تفسیر_المیزان #علامه_جعفری #شریعتی #رهبری #دکتر_شکوری #امیرکبیر ✅مذهبی: #شهدا #شهادت #شهید_رئیسی #شهید_جمهور #شهدای_خدمت #شهید_گمنام #شهید_محسن_حججی #شهید_تهرانی_مقدم #آرمان_علی_وردی #شیعه_انگلیسی #هیئت_سکولار #قرآن #سوره_حج #مناجات #آرامش #خدا #مباهله #تطهیر #آیه_غار #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #عید_الزهرا ✅متفرقه: #پروفایل #زندگی #کتاب #سپاسگزاری #درک #مدرک #مامان #عشق #شکست #موفقیت #اندکی_تامل #توت_فرنگی #نوستالژی #بیوگرافی #یادها #حق #استیکر #خوانسار #قم #شیراز #طنز #دوست #باران #برف #خشکسالی #تولد #دل #قلب #شکرگزاری ✅فلسطین: #فلسطین #روز_قدس #غزه #اسرائیل_کودک_کش #بیمارستان_معمدانی #طوفان_الاقصی #پایداری #انتقام #خیبر_خیبر_یاصهیون #نصر #طوفان_الاحرار #انتقام_سخت #وعده_صادق #قدس #دفاع_مشروع #یهود #بقیع #اسرائیل #پدر_موشکی #شهید_تهرانی_مقدم
قصه ما به سر رسید... من اگر روضه‌خوان بودم شب عاشورا رو به مستمعها می‌گفتم من هم لهوف را دیده‌ام، هم ارشادِ شیخ مفید را، آن هم نسخه‌های عربیش، راستش را بخواهید چیزی که من در لهوف و در ارشاد خوانده‌ام اصلا تعریف کردنی نیست، همه‌ی روضه‌هایی که تا حالا شنیدید را باید بگذارید کنار، قصه خیلی هولناک‌تر از این چیزهاست. دست روی هر جایش که بگذارید روضه‌ی باز است. با این حرفها هول به دلِ مستمع می‌انداختم و می‌گذاشتم زنهای مجلس کمی ترس ورشان دارد نکند من حرفی بزنم بچه‌هایشان بلرزند، آب دهان مردها خشک شود نکند من دست روی جایی از واقعه بگذارم که زنها آن‌طرفِ پرده قالب تهی کنند. خوب که احساس کردم دلهره به جانِ مستمع افتاده و تپش قلبها بالا گرفته می‌گفتم متوجه اضطرابتان شدم، عیبی ندارد، آدم شب عاشورا نخواهد یک ذره از حال زنها و بچه‌های حرم را بچشد که نمی‌شود اسم خودش را بگذارد شریکِ غم! ولی هول ورتان ندارد نیامده‌ام برای مقتل‌خوانی. مثل امشبی که قلب امام زمان دارد از غصه می‌ترکد، ادب و انصاف حکم می‌کند آدم اصلا روضه نخواند... ادامه👇 https://eitaa.com/nedayeghalam/4654
ادامه... من هم نمی‌خوانم! لااقل از مگوهای واقعه نمی‌خوانم. بعد که مستمعها آب دهانشان را فرو می‌دادند و یک نفس راحتی می‌کشیدند می‌گفتم هان دیدید حتی تاب یک اشاره را ندارید چه رسد به اصل واقعه. تازه شما مردهای اینجا هر قدر هم غیرتی باشید، هر اندازه هم عاطفی، یک ذره از غیرت و عاطفه‌ی ابی‌عبدالله نمی‌شود. حالا حساب کنید آن مردِ غیرتمندِ پرعاطفه که از فردا خبر داشته و می‌دانسته قرار است چی سر این زن و بچه بیاید، او مثل امشبی چه حالی داشته؟ این را می‌گفتم و اجازه می‌دادم صدای نشستنِ دستها روی پیشانیها جلسه را پر کند و شانه‌ها به گریه بلرزد. بعد با سوز می‌گفتم آه حسین... و می‌گذاشتم مستمعها پشت سرم تکرار کنند و جا برای گریه باز شود... بعد دوباره می‌گفتم ادب و انصاف حکم می‌کند آدم مثل امشبی روضه نخواند و فقط همه‌ی جلسه را پر کند از صلواتهای بی‌تاب و نگران که خدای نکرده یک وقت اتفاقی برای صاحب‌الزمان نیفتد. و می‌گذاشتم مستمعها چند صلوات پراکنده و شلوغ و اشک‌آلود بفرستند تا کمی دلشان قرار بگیرد. بعد می‌گفتم راستش من برای امشب اگر قرار باشد روضه بخوانم یک چیزی می‌خوانم که فقط روضه‌ی اباعبدالله نیست، یک حرفیست که روضه‌ی همه‌ی اهل‌بیت با هم است! دلهایتان را بدهید دست من تا ببرم آنجایی که زینب روضه‌ی پیغمبر و حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و امام مجتبی را با هم خوانده و آمده گریه‌اش را توی دامن اباعبدالله ریخته! یک وقتی از شب زینب کبری با هزار اضطراب خودش را به چادر برادر رسانده و همانجور که صدایش می‌لرزیده پرسیده: حسین جان روی اصحابت چقدری می‌شود حساب کرد؟ این پرسشِ چند کلمه‌ای سنگین‌ترین روضه‌ی شب عاشوراست حتی سنگین‌تر از روضه‌ی گودال! این دلشوره‌ای که شب عاشورا به جان زینب افتاده و او را بلند کرده که برود و از برادر بپرسد اصحاب ماندنی هستند؟ پرده از حقایقی برمی‌دارد که در خاطرِ زینب بوده! راستش ما اگر این سوال زینب را درست فهم می‌کردیم، همینقدر که من گفتم زینب این را پرسیده، آنقدر خودمان را می‌زدیم و آنقدر گریه می‌کردیم که از حال برویم. بعد همانطور که اشک امانم را گرفته بود می‌گفتم یک نفر به من بگوید این زن مگر خاطره‌ی چند نامردی توی ذهنش بوده که حالا شب عاشورا اینجوری هول ورش داشته؟ زینب هر چه به عقب نگاه کرده دیده جز نامردی چیزی یادش نمی‌آید، خب حق داشته دلهره بگیرد نکند اینها هم نامردی کنند و بلایی که سر مادر و پدر و آن یکی برادرش آمد سر حسین هم بیاید. اول خاطره‌اش از نامردی از آن ۱۲۰هزاری بود که زدند زیر همه چیز و گفتند ما دور ایستاده بودیم نشنیدیم پیغمبر چی گفت، خاطره‌ی دیگرش از نامردی از آن چهل شبی‌ست که همراه مادر می‌رفت در خانه‌ی انصار و مهاجر و هر کدام با بهانه‌ای زهرا را به دیگری حواله می‌کردند و آن آخرها دیگر حتی لای در را باز نمی‌کردند، بعدش هم که آتش گرفتن در و آن حادثه‌هاست، خاطره‌های بعدش نامردیهای صفین و جمل و نهروان با پدرش و بدتر از همه سپاه امام مجتبی که آنجور برادرش را تنها گذاشته بودند، زینب شنیده بود حتی بعضی از فرمانده‌های حسن به معاویه نامه داده بودند اگر میخواهی سر حسن را برایت می‌فرستیم... خب حق داشته شب عاشورا لرز به تنش بیفتد. زینب با این سوالش عالم را شرمنده کرده، یک جوری خوابانده توی گوش دنیا که اف بر تو که هر چی نگاهت می‌کنم با ما غیر از نامردی نکردی. از من اگر می‌پرسید سخت‌ترین جای واقعه همین سوال زینب است همین تردیدی که به دلش افتاده، همین اعتمادی که نتوانسته بکند... اف به دنیایی که برای بچه‌های پیغمبر هیچ وقت جای امنی نبوده! این را می‌گفتم و مجلس را به حال خودش رها می‌کردم تا هر کسی همانطور که اشکهایش آویزان است در خلوت خودش حساب کند مگر این زن چقدر نامردی در خاطرش داشته؟ چقدر بی‌وفایی... ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham ✍به خط ندا شیوایی @nedayeghalam
مکن ای صبح طلوع ..🏴🏴🏴 همه ما همچون امشبی، وقتی دهه اول محرم به اوج خود می‌رسد، دو دمۀ معروف شب عاشورا را هروله‌کنان و برسرزنان زمزمه می کنیم: «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است؛ مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است؛ مکن ای صبح طلوع» اما کمتر کسی می‌داند که شور و حرارت این دو دمه از قلم و نفس کدام شاعر بر دل‌ها نشسته است. حضرت آیت‌الله بهجت(ره) وقتی در مجلس روضه شنید که مداح این شعر را می‌خواند و به‌جای «عصر فردا» می‌گوید «صبح فردا»، این نکته را به او تذکر داد که: «عصر فردا صحیح است». و در پاسخ به چشم‌های پرسشگر مداح، فرمود : «شاعر این ابیات مرحوم پدرم است». کربلایی محمود بهجت فومنی، مردی بود متدین، خوش‌نام و خوش‌ذوق که طبع روانی در سرودن اشعار و مراثی اهل‌بیت(ع) داشت. کربلایی محمود اشعار و مراثی خود را با خطی خوش می‌نوشت و به مداحانی که از شهرهای اطراف می‌آمدند، می‌داد. کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه اشعار و مراثی کربلایی محمود بهجت درباره اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است که به کوشش مرکز نشر آثار آیت‌الله بهجت به چاپ رسیده است. @nedayeghalam