#گیسو_کمند
صدایش میکردند گیسو کمند؛ از بس که موهای بلندش پشت مقنعه دلبری می کرد...
یادم میآید خانم ناظم همیشه دعوایش می کرد. که یا باید موهایش را کوتاه کند یا جمعشان کند...
او هم از ترس از دست دادن موهایش آنها را میبافت و زیر مانتوی سورمه ای رنگ قایمشان می کرد...
کلاس ششم بود که باباجانش دیگر بیدار نشد و
با برادر ناتنی و زن بابایش زندگی می کرد...
از بچه ها شنیده بودم که مادرش را در کودکی از دست داده...
و حالا که کلاس نهم است با چشم های غم بار می گوید خواهر جوانش که مادر کودکی پنج ساله است مرگ مغزی شده و دکترها گفته اند به همسرش بگویید برای اهدای عضو همسرش اقدام کند...
به خودم نگاه می کنم که تنها غصه ام دعواهای الکی با مامان و باباست و وقتی مطابق میلم رفتار نشود خودم را بدبخت ترین آدم جهان میدانم...
کاش مشکل گیسو هم همین ها بود.
امروز خانم ناظم باز گیسو را دعوا کرد که
برود موهایش را کوتاه کند.
او نميداند تنها دلخوشی ای که برای گیسو مانده موهایش است...
#فاطمه_زلفی
#نگاربانو
@negaarbanoo