eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
225 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگترین داشته ها را هم ڪه داشته باشم، همیشه یڪ ڪنج خالے در دلم پیدا میشود انگار قطعه اے از وجودم گم شده ... بیا اے گم شده وجودم ... @negaheqods
نگاه قدس
محافظ‌عاشق‌من قسمت‌صد و بیست و پنجم نمیدونستم به سوالات متعدد مامان چه جوابی بدهم ، از محدثه میگف
محافظ عاشق‌من قسمت صد و بیست و ششم ـ نه هانا جان من وقت نکردم تبلتمو چک کنم ـ خب ببینش بعد بهم بگو ـ باشه + فاطمه ؟ ـ هانا یه لحظه گوشی ؟ جانم ؟ + دایره المعارف مشکات کجاست ؟ ـ توی هاله عزیزم روی مبل + ممنون خانمی ـ خواهش میکنم الو هانا پشت خطی ؟ ـ آره ـ راجب چی هست ؟ ـ خودت ببینی بهتره ـ باشه ـ آقا سید خونه ست ؟ ـ آره ، به هزار بدبختی نگهش داشتم ، البته من نه ، مشکات . کلی گریه کرده ... ـ نمی دونی چه جهنمی بود بیرون ! ـ خدا بخیر بگذرونه ـ آره واقعا مزاحمت نباشم فاطمه جان ـ نه خانم مراحمی ـ مراقب خودتو وروجکات باش ، البته بیشتر مراقب شوهرت باشه که خطری تره شیرین می خندد و می گوید : تا الان که مشکات موفق بوده ـ ایشالا از این به بعدم موفق باشه سلام برسون خدانگهدارت ـ قربان تو یاعلی این چند روزه آنقدر کم خواب شده ام که چشم هایم روی هم می رود و مرا به دنیای خواب و خیال می کشد . نمیدانم دقیقا چه ساعتی بود که پلک هایم سنگین شد و خوابم برد . ــ مهدااااا ‌‌؟ مهداااا ؟‌ کی اومدی ؟‌ کجا بودی تا الان بی معرفت ! ـ من همین جام تو کجایی ؟‌ تو نیستی ! ـ من ؟ من که ... مهدا خیلی دلم برات تنگ شده بود ، امروز میخواستم بیام ببینمت ولی نشد ـ چرا تو میتونستی بیای دیدنم ولی خودت نخواستی ـ چرا با من این طوری حرف میزنی ؟ تو هستی که همیشه منو ول می کنی میری ، الانم معترضی ؟ ـ آره معترضم چون دیگه نمی شناسمت ـ مگه من چیکار کردم ؟ به پارچ آب نگاه میکنم و میخوام لیوان را از آب پر کنم که از دستم می کشد و می گوید : نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
7⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و چهارم: سیدالشهدا علیه السلام: اِنّ الْكَريِمَ إِذَا تَكَلّمَ بِكَلاَمٍ، يَنْبَغِى اَنْ يُصَدّقَهُ بِالْفِعْلِ. بزرگوار كسى است، كه عملش کلامش را تصدیق کند. 📚 مستدرك الوسائل، ج ۷ ص ۱۹۳ ح۶ ✅سلام ما به حسین و به اشک دیده ی او سلام بر گلوی از قفا بریده ی او.. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
سرزِمستےبرنگیردتابه‌صبحِ‌روزِحَشر هرڪہ‌چون‌من‌درازل‌یک‌جرعہ‌خورد‌ ازجامِ‌دوست "حافظ شیرازے" 🏝یک روزِ خوب نزدیک، خورشید ظهورتان، جهان را پر از گرمای امید می‌کند و بر خالیِ غمناک و سرد دل‌هایمان، شکوفه‌های شادی لبخند می‌زند یک روزِ خوب نزدیک، شما بازمی‌آیید و زندگی را یادمان می‌آورید و آرامش و صلح و عدالت را به انسان‌ها هدیه می‌دهید یک روزِ خوب نزدیک....🏝 @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق‌من قسمت صد و بیست و ششم ـ نه هانا جان من وقت نکردم تبلتمو چک کنم ـ خب ببینش بعد بهم
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و هفتم + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... با صدای مامان از رویایی مبهم آزاد میشوم . شتابان از جا بر می خیزم و با دیدن ساعت که ۶:۳۰ را نشان میدهد از اینکه نمازم قضا شده حرص میخورم و ذهنم بسمت خواب عجیبم پر می کشد . " نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! " آبی به دست و رویم میزنم تا چهره کسلم و خواب آلودم را تازه کند . همان طور که لباس می پوشم نگاهی در آینه به خودم می اندازم و با سرعت بیرون می روم که صدای مامان بار دیگر اما اینبار با فاصله ای دورتر در عمارت می پیچد . ـ هانا ؟ رفتی ؟ اون بنده خدا تو آلاچیق روی استخر منتظرته ـ باشه مامان خودم را به باغ می رسانم و از پشت سر بسمتش میروم خدمه در حال پذیرایی هستند و اما نگاه او معطوف بازی دلفین استخر است . ـ سلام بعد از شنیدن صدایم می ایستد و با نگاه به زمین می گوید : سلام صبحتون بخیر ببخشید بد موقع مزاحم شدم دو خدمه را مرخص می کنم و می گویم : خواهش میکنم بفرمایید بشینید . روی صندلی حصیری که جا میگیرم می نشیند و دست هایش را در هم قفل میکند انگار آنچه می خواهد بگوید مضطربش کرده برای همین تعلل میکند که می پرسم : آقای قادری مشکلی پیش اومده ؟ از هیربد خبری شده ؟ ـ نه ... مشکلی برای هیربد پیش نیومده ، الانم رفته خونه خانم فاتح ـ اونجا چرا ؟ ـ ظاهرا قراره کاری انجام بدن با سید ـ اهان ، خب پس ؟ ـ حقیقتا دیشب بعد از اینکه آخرین خبرو براتون فرستادم و جواب ندادین رئیس به من گفتن اونا رو بیخیال بشم و بر... ـ بله متوجهم و متاسفم ... دیشب خیلی خسته بودم و نتونستم کارو تموم کنم اما یه فیلم دست به نقد دارم که برای خانم فاتح هم فرست.. ـ نه قضیه این نیست ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و‌پنجم سید الشهداء علیه السلام: مَنْ سَرّهُ اَنْ يُنْسَاَ فِى اَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ. كسى كه دوست دارد اجلش به تأخير افتد و روزى ‏اش افزايش يابد، صله رحم به‏ جا آورد. 📚بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۹۱ ح۵ @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ (عج) سلام بر جانِ حاضرِ غریبِ عالم فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ (عج) @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و هفتم + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ...
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و هشتم متعجب می پرسم : پس قضیه چیه ؟ ـ دیشب به من زنگ زدن و آمار خیابان ... دادن که یه خونه محل قرار بوده و اسنادی درش هست اما قراره آتش بگیره ، آقا یاسین رو می شناسید ؟ ـ بله خب ـ ایشون تماس گرفتن و گفتن گروه تراب روی این پروژه کار میکنه و باید برای اشفای حقیقت خبر اتفاقاتی که قراره اونجا بیافته پخش بشه ! ـ خب ؟ ـ من هم آدرس گرفتم و خواستم برم که همکلاسیتون اصرار کرد همراه من بیاد رفتیم اونجا و ....... تمام چیزایی که دیدیم رو ثبت و ضبط کردیم .... اما .... ـ اما چی ؟ ـ متاسفانه اون خونه از قبل بمب گذاری شده بود ... وقتی متوجه شدیم که زمان زیادی تا منفجر شدنش نمونده بود ... یاسین به هیربد و مرصاد تماس گرفت تا کمک بگیره ... دور بودن ... توی اون ساختمون زن و بچه زندگی میکردن و بی خبر از اون چیزی که پیش رو بود ... خوابیده بودن کارن گفت میتونه بمبو خنثی کنه ... همه رو از ساختمون بیرون کرد ... تمام تلاششو کرد اما موفق نشد ... یاسین گفت هر چه سریع تر بیاد بیرون ... اما ... با حرص و خشم گفتم : اما چی ؟ ـ هنوز از ساختمون خارج نشده بود که بمب منفجر شد قطره های اشک از همدیگر سبقت میگرفتند و صورتم را خیس میکردند ، با ناباوری گفتم : نهههه .... نهههههه .... الا...ااان ... حاحا...لش چطوره ؟ ـ بردیمش بیمارستان ، اما هیچ خانواده ای نداشت که بهشون خبر بدیم ، تنها کسی که به ذهنم رسید بهش اطلاع بدم شما بودید . از جایم بلند میشوم و میگویم : من .. من باید برم بیمارستان ... با مظلومیت ادامه میدهم ؛ منو می برید ؟ ـ بله حتما به سمت عمارت میروم و آماده میشوم وسایلم را بر میدارم و توضیح مختصری به مادر میدهم و با دویست و شش آقای قادری به سمت بیمارستان میرویم . شیشه ماشین را پایین می کشم سرمای دی ماه اصفهان به صورتم می خورد و مرا می لرزاند دوباره اشک هایم جاری می شوند ... شیشه ماشین بالا می رود بسمت اقای قادری بر میگردم و با حالتی سوالی نگاهش میکنم که بی توجه به من و همان طور که جلو را می بیند می گوید : هوا سرده سرما می خورید ... خواهشا گریه نکنید من او را فراموش کرده بودم ؟ آتش عشق میان ما خاموش شده بود ؟ ما تغییر کرده بودیم ؟ حسمان تغییر کرده بود و رنگ نفرت گرفته بود ؟ نههههه ! حق با مهدا بود . من خودم نبودم ، من به خودم دروغ گفتم ... تمام این سال ها که سعی کردم به خودم به قبولانم دیگر برایم اهمیتی ندارد .... ! ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
5⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام کلام بیست و ششم سید الشهداء علیه السلام: اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبَادَةٌ وَ الصّمْتُ زَيْنٌ. خوش‏خويى، عبادت است و سكوت، زينت. 📚 تاريخ اليعقوبى، ج ۲ ص۲۶ ✅تو نوری و من سائلت ای منیر امیری حسین و نعم الامیر... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
❤️ چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش .‌‌.. من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ... شکر خدا که شما را دارم ... 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست و هشتم متعجب می پرسم : پس قضیه چیه ؟ ـ دیشب به من زنگ زدن و آمار
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست ونهم راه رو مقابل اتاق عمل را برای چندمین بار قدم زنان می گذرم که دکتر همراه حسنا بیرون می آید ، با اضطراب بسمت میروم و می گویم : آقای دکتر حالش چطوره ؟ ـ عملش خوب پیش رفت شاید دور از انتظار بود ولی الان حالش خوبه ، خانم حسینی لطفا برای ایشون توضیح بدید ! عمل طولانی بوده من باید برم به بیمار هام برسم ، بعد از انتقال بیمار به بخش و چک کردن وضعیتش به اتاق ۱۱۲ سر بزنید ببنید بهوش اومده حسنا : چشم ـ خسته نباشید ـ شما هم همین طور استاد دکتر که از جمعمان جدا می شود دست حسنا را می گیرم و با غم می گویم : حسنا حالش چطوره ؟ خوب میشه ؟ چه بلایی سرش اومده ؟ ـ یواش بابا ، دونه دونه بیا بریم تو اتاق من تا بهت بگم روی صندلی جا میگیرم که شروع میکند و مختصر توضیحی میدهد . ـ خب الان باید چیکار کنیم ؟ ـ هیچی تو لازم نیست کاری بکنی ... نگران نباش عمل خیلی خوب پیش رفت برو خونه استراحت کن ناهار خوردی ؟ ـ نه بابا ، اصلا مهمه ؟ تو این وضعیت ؟ ـ چه وضعیتی ؟ تو چه ربطی به کارن داری که الان حرص میخوری ؟ ـ حسنا ، الان وقتش نیست ـ خب توام برو رد کارت منم کار دارم با اصرار های آقای قادری و حسنا به خانه برمیگردم و با دیدن هیربد با دلتنگی به سمتش میروم و برادر کوچکم را در آغوش میگیرم . به اتاقش میروم و شروع میکنم به نق زدن این قدر حرف میزنم که به ستوه می آید و می گوید . ـ وای هانا زبون به دهن بگیر مگه رفتم شهید شدم ـ نه پس میخوای برو ! مامان دیگه طاقت نداره هیربد بفهم ـ باشه ببخشید گریه نکن که میشی مثل خر شرک ـ خیلی پرویی من بخاطر تو مردم از استرس ـ پس بخاطر استرس تخت خوابیده بودی ؟ ـ تو از کجا میدونی ؟ ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و هفتم سیدالشهدا علیه السلام: اِنّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ مِنْ كُلّ غِشّ وَغَلّ وَدَغَلٍ. شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است. 📚 بحار الانوار، ج ۶۵ ص ۱۵۶ ح۱۰ ✅مرا چون شهیدان بخر یا حسین به قلب من خسته ایمان بده.. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
﷽❣ ❣﷽ اول صبح برا چند لحظہ، ذهن و دلٺ رو از هر چیز و هر ڪسے غیر مولاٺ خالے ڪن رو بہ قبلہ بایسٺ دسٺِ ادب، بہ سینہ‌ے ارادٺ بگذار و بگو @negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت صد و بیست ونهم راه رو مقابل اتاق عمل را برای چندمین بار قدم زنان می گذرم که دک
محافظ عاشق من قسمت صد و سی ام ـ سعید هر چی زنگ زد بهت بر نداشتی ، منم گفتم نگران نباش مثل خرس گیریزلی خوابیده ـ خیلی ممنون که جلو همکارم آبرومو بردی ـ خواهش میکنم ، قابلی نداشت روی زمین دراز می کشد و می گوید : هانا یکم ماساژ بده دستمو داره میترکه از درد ـ چرا ؟ ـ چون ۴۸ ساعت بدون وقفه ازش کار کشیدم خمیازه می کشد و ادامه میدهد ؛ عصر میخوام برم دیدن کارن ، بیدارم کن تا ۷ ـ باشه ، پاشو بخواب روی تخت ـ حال ندارم بخدا بالش و پتویی از کمد بیرون می کشم و بسمتش پرتاب می کنم و می گویم : بخواب برم پماد بیارم بکشم به دستت ـ الهی یه شوهر خوب نصیبت بشه ما رو از دستت نجات بده آبجی پوزخندی میزنم و از اتاق خارج می شوم . بعد از رسیدگی به هیربد به اتاق مامان می روم و آنچه اتفاق افتاده را مثل دختر ۱۴ ساله برایش تعریف میکنم . چند سالی هست به خودم قول دادم از هیچ چیز بی خبرش نگذارم ، شاید اگر امیر روزی برای فهمیدن علت مرگ هیوا تلاش نکرده بود من هیچ وقت اطرافیانم را نمی شناختم تا وقتی که در زندان های سیاسی بپوسم و حسرت بخورم . از او متشکرم که مرا به ناجیم رساند ، کاش می توانستم بار دیگر او را ببینم ... کاش میتوانستم عذر چند سال دوری که از هیوا برایش رقم زده بودم را بخواهم ... کاش می توانستم تشکر کنم ... کاش بود و میتوانستم تشکر کنم ... به اتاقم میروم و باز هم تنها شریک لحظات سخت زندگیم اتاقی ست که تمام وسایلش به من دهن کجی می کنند . با حسنا تماس میگیرم تا از احوال کارن مطلع شوم ، خیالم که از بابت او راحت می شود کتابم را بر میدارم و خواندن را از سر میگیرم .... ـــــــــــــــــ❤ـــــــــــــــــ مروارید مشاور وزیر اقتصاد دولت پیشین با رانت و رابطه توانسته بود سهم عظیمی از معاملات را که با دولت های اروپایی بسته شده بود به نفع شرکت خصوصی خودش ثبت کند . و اما دخترش که سال ها انگلستان زندگی می کرد و برای یک معامله بزرگ به ابوظبی و سپس راهی ایران شده بود دستگیر شد و او را هیچ کس ندیده بود و نمی شناخت این مشخصه کمک بزرگی به ترابی ها بود . ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3⃣ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام حدیث بیست و هشتم سیدالشهدا علیه السلام: عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً. چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است. 📚بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳‏ ✅من که این گونه در هیاهویم تا نفس هست از تو می‌گویم یا حسین... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods