چرا میبینید و دم نمیزنید!؟
♨️ اتفاقات خوب و بد در محور مقاومت به سرعت در حال رخ دادن است. خیلیها از جنگ صحبت میکنند؛ اما کسانی که با خونسردی به آن میپردازند را واقعا درک نمیکنم! اینها واقعا (قضیه مرگ و زندگی) را از رهبری نشنیدند یا حکم وجوب و فرض بر مسلمین را نفهمیدند؟
⭕️ همانهایی که در ماجرای مهسا امینی، امیرالمومنین و داستان خلخال در پای زن یهودی را وسط میکشیدند؛ الان کجا هستند؟ توییتبازهای حرفهای که تا قیمت دلار یک ریال بالا میرفت، وارد میشدند و دلار دلار دلار دلار دلار... توییت میکردند و نگران جان بیماران صعب العلاج میشدند، آنها کجا هستند؟
♨️نزدیک به یک میلیون آواره آن هم با رسیدن زمستان، کم چیزی است که حداقل برای آن یک استوری هم نمیگذارید! اصلا با اعتقاد غلط شما جلو میرویم که مقصر خود حزب الله است و نباید با میل ایران بر تنشزایی، به جنگ با اسرائیل میرفت. حالا هم دیگر اسرائیل و امریکا به هیچوجه حاضر به آتش بس نیستند، الان چه میکنید؟
⭕️ ناموس شیعیان در لبنان زیر بمباران اسرائیل آواره شدهاند؛ نه جایی برای ماندن دارند و نه جایی برای رفتن. دیشب نیز جلوی چشم همه جهان اسرائیل در حملهای وحشیانه به اردوگاه فلسطینیان کرد که سوختنها و آخرین جیغها را دوربین ثبت کرد؛ اما سکوت مرگبارتان را تاریخ!
♨️ شما خلخال به همراه پای بیجان شیعیان و مسلمانان را نمیبینید ولی به چشمان ترسیده اسراییلیها دقت میکنید؟ این همه شهید، زخمی، آواره برای بیدار شدنتان کافی نیست؟ شما که بلد هستید وضعیت قیمتهای ۲۰ سال پیش را دربیاورید و با وضعت فعلی مقایسه کنید، چرا نمیتوانید وضعیت حملات ۲۰ سال قبل اسرائیل را با امروز مقایسه کنید؟ کاش امروز که خفه شدهاید روزهای دیگر نیز خفه بمانید!
✍سید حَنین
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#راه_نصرالله
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#راه_نصرالله
@negaheqods
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَالزَّمان (عج)
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ
سلام بر تو ای به جا مانده خدا در زمینش
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثاقَ اللّٰهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ
سلام بر تو ای پیمان خدا که آن را برگرفت و استوارش کرد.
#سلام_امام_زمانم
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت هفدهم روبه روی باشگاه بدنسازی که نمای شیکی داشت ایستاد ، با اینکه به خا
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
قسمت هجدهم
هر دو ساکت شدند،تنها صدایی که سکوت را شکسته بود نفس نفس زدن های عصبی کمیل بود،با حرفی که سمانه زد ،دیگر کمیل نتوانست بیخیال بماند و با تعجب نگاهی به سمانه انداخت:
ــ آقا کمیل چرا شکایت نکردید؟چرا گفتید شکایت کردید اما شکایتی در کار نبود؟
کمیل نمی دانست چه به دختر لجباز و کنجکاوی که روبرویش ایستاده بگوید،هم عصبی بود هم نگران.
به طرف سمانه برگشت و با لحت تهدید کننده ای گفت:
ــ هر چی دیدید و شنیدید رو فراموش میکنید،از بس فیلم پلیسی دیدید ،به همه چیز شک دارید
ــ من مطمئنم این..
با صدای بلند کمیل ساکت شد،اعتراف می کند که وقتی کمیل اینطور عصبانی می شد از او می ترسید!!
ــ گوش کنید ،دیگه حق ندارید ،تو کار من دخالت کنید ،شما فقط دخترخاله ی من هستید نه چیز دیگری پس حق دخالت ندارید فهمیدید؟
و نگاهی به چهره ی عصبی سمانه انداخت
سمانه عصبی با صدایی که سعی می کرد نلرزد گفت:
ــ اولا من تو کارتون دخالت نکردم،اماوقتی کاراتون به جایی رسید که به منو صغری آسیب رسوند دخالت کردم.ثانیا بدونید برای من هیچ اهمیتی ندارید که تو کارتون دخالت کنم،و اینکه اون ماشین چند روزه که داره منو تعقیب میکنه!
کمیل وحشت زده برگشت و روبه سمانه گفت:
ــ چرا چیزی به من نگفتید ها؟؟
سمانه لبخند زد و گفت:
ــ دیدید که من پلیسی فکر نمیکنم و چیزی هست که داری پنهون میکنید
کمیل از رو دستی که از سمانه خورده بود خشکش زده بود
سمانه از کنارش گذشت؛
ــکجا؟
ــ تو کار من دخالت نکنید
کمیل از لجبازی سمانه خنده اش گرفته بود اما جلوی خنده اش را گرفت:
ــ صبر کنید سویچ ماشینو بیارم میرسونمتون
کمیل سریع وارد باشگاه شد بعد اینکه همه کارها را به حامد سپرد و سویچ ماشین را برداشت از باشگاه خارج شد ،اما با دیدن جای خالی سمانه عصبی لگدی به لاستیک ماشین زد:
ــ اه لعنتی
نمی دانست چرا این دختر آنقدر لجباز و کنجکاو است،و این کنجاوی دارد کم کم دارد کار دستش می دهد،باید بیشتر حواسش را جمع کند فکر نمی کرد سمانه آنقدر تیز باشد و حواسش به کارهایش است،نباید سمانه زیاد کنارش دیده شود،نمیخواهد نقطه ضعفی دست آن ها بدهد.
نفس عمیقی کشید و دوباره به یاد اینکه چطور از سمانه رودست خورده بود خندید...
***
خسته وارد خانه شد،سلامی کرد و به طرف اتاقش رفت که با صدای مادرش در جایش ایستاد؛
ــ شنبه خانواده ی محبی میان
ــ شنبه؟؟
ـــ آره دیگه،پنجشنبه انتخاباته میدونم گیری فرداش هم مطمئنم گیری ،شنبه خوبه دیگه
سمانه سری تکان داد و به "باشه" ای اکتفا کرد و به اتاقش رفت
ادامہ دارد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خطرِ تخلیه اطلاعاتی! | قسمت اول
شاید شما هم مورد طمع سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و یا گروهک تروریستی منافقین جهت تخلیه اطلاعاتی از طریق تلفنی و یا رصد شبکههای اجتماعیتان قرار بگیرید؛ پس باید راههای مراقبت رو یاد بگیرید...
#جهاد_تبیین
ما روایت می کنیم...
@negaheqods
🤝 مجموعه پوستر "ایران همدل" از بیانات رهبر انقلاب اسلامی | کمک مالی به مردم فلسطین
📝 همهی دنيا میدانند كه كشور ايران اسلامى عزيز ما، ملت و دولت، آحاد مردم، زن و مرد، نسبت به مسألهی فلسطين علاقهمند، حسّاس، عازم و جازمند و اگر بتوانند، كمک میكنند. چقدر خوب است كه كمكهاى مالى مردمِ متمكّن جمع شود و كسانى كه میتوانند، از لحاظ مالى كمک كنند. ۱۳۷۹/۷/۲۹
👋۱-جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛
شماره کارت: 6037998200000007
شماره شبا: Ir320210000001000160000526
کد دستوری: #14*
پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR
👌۲- برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به 3000222
✌️۳- برای سرپرستی از خانواده های آواره لبنانی و فلسطینی ارسال عدد ۳ به 3000222
#راه_نصرالله
@negaheqods
#انا_لله_وانا_الیه_راجعون
⭕️مجاهد برجسته فلسطینی و رئیس دفتر سیاسی حماس،یحیی ابراهیم حسن السنوار(ابو ابراهیم) پس از سال ها مجاهدت و مبارزه در راه نابودی رژیم صهیونیستی،در پی حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید
#راه_نصرالله
@negaheqods
این شهادت، عجب شهادتی است اگر تأیید شود...
اسلحه به دست، در خط مقدم و کنار رزمندگان مقاومت درحال دفاع از وطن
این سرنوشت بسیار زیبایی است برای فرماندهان جبهه مقاومت...
همگی در میدان جنگ و کنار مردم خود جنگندهاند و شهید شدند...
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#راه_نصرالله
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#راه_نصرالله
@negaheqods
#سلام_مولای_من♥️
سلام یگانه دلخوشی من،
میدانم که چقدر قلب مهربانتان را شکستهام،
می دانم که چقدر روح صبورتان را آزردهام
اما ...به خودتان سوگند
مهربان من که دوستتان دارم.
ذره ذرهی وجودم از مهر شما سرشار است
و قلبم از یادتان معطر
و زبانم از نامتان متبرک ...
من به محبتتان زندهام و به نوکریتان مفتخر...
این دلخوشی را از من دریغ مکنید…
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان قسمت هجدهم هر دو ساکت شدند،تنها صدایی که سکوت را شکسته بود نفس نفس زدن های عصب
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت نوزدهم
سمانه با صدای گوشی ،سریع کیفش را باز کرد و گوشی را از کیف بیرون آورد، با دیدن اسم صغری لبخندی زد:
ــ جانم
ــ بی معرفت،نمیگی یه بدبخت اینجا گوشه اتاق افتاده،برم یه سری بهش بزنم
ــ غر نزن ،درو باز کن دم درم
و تنها صدایی که شنید ،صدای جیغ بلند صغری بود.
خندید و"دیوونه ای " زیر لب گفت.
در باز شد و وارد خانه شد،همان موقع یاسین با لباس های سبز پاسداری از خانه بیرون آمد،با دیدن سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ به به دختر خاله،خوش اومدی
ــ سلام،خوب هستید؟
ــ خوبم خداروشکر،تو چطوری ؟ این روزا سرت حسابی شلوغه
ــ بیشتر از شما سرم شلوغ نیست
ــ نگو که این انتخابات حسابی وقتمونو گرفته،الانم زود اومدم فقط سری به صغری بزنم و برم،فردا انتخاباته امشب باید سر کار بمونیم.
ــ واقعا خسته نباشید،کارتون خیلی سنگینه
لبخندی زد و گفت:
ــ سلامت باشید خواهر،در خدمتیم ،من برم دیگه
سمانه آرام خندید و گفت:
ــ بسلامت،به مژگان و طاهاسلام برسونید.
ــ سلامت باشید،با اجازه
ــ بسلامت
سمانه به طرف ورودی رفت ،سمیه خانم کنار در منتظر خواهرزاده اش بود،سمانه با دیدن خاله اش لبخندی زد و که سمیه خانم با لبخندی غمگین جوابش را داد که سمانه به خوبی ،متوجه دلیل این لبخند غمگین را می دانست،بعد روبوسی و احوالپرسی به اتاق صغری رفتند ،صغری تا جایی که توانست ،به جان سمانه غر زده بود و سمانه کاری جز شنیدن نداشت،با تشر های سمیه خانم ،صغری ساکت شد،سمیه خانم لبخندی زد و روبه سمانه گفت:
ــ سمانه جان
ــ جانم خاله
ــ امروز هستی خونمون دیگه؟
ــ نه خاله جان کلی کار دارم ،فردا انتخاباته،باید برم دانشگاه
ــ خب بعد کارات برگرد
صغری هم با حالتی مظلوم به او خیره شد،سمانه خندید ومشتی به بازویش زد:
ــ جمع کن خودتو
ــ باور کن کارام زیادن،فردا بعد کارای انتخابات ،باید خبر کار کنیم،و چون صغری نمیتونه بیاد من خسته باشم هم باید بیام خونتون
سمیه خانم لبخندی زد:
ــ خوش اومدی عزیز دلم
سمانه نگاهی به ساعتش انداخت
ــ من دیگه باید برم ،دیرم شد،خاله بی زحمت برام به آژانس میگیری
ــ باشه عزیزم
سمانه بوسه ای بر روی گونه ی صغری زد و همراه سمیه خانم از اتاق خارج شدند.
ادامہ دارد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
خطرِ تخلیه اطلاعاتی! | قسمت اول شاید شما هم مورد طمع سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و یا گروهک تروریستی
38.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ خطرِ تخلیه اطلاعاتی! | قسمت دوم
🔺هر فردی در هر سطحی میتواند مورد طمع گروهک تروریستی #منافقین باشد؛ در این قسمت به اطلاعات و مناسبات در ساختار حکومت پرداختهایم...
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#راه_نصرالله
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#راه_نصرالله
@negaheqods
#السـلام_علیک_یاابـاصـالح_المهــدے❤️
یادِ تو ؛ ابر بهاریست !
که بر چشمانم می بارد...
و هر قطره اش ...
قلبم را پر از شکوفه می کند !
آری با تو... از قلب پاییزی ام ؛
نغمه یِ بهار می آید !
وقتی بیایی... فصلِ دنیا ؛
همیشه بهار می شود !
سلام؛ زیباترین بهار !🌸
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت نوزدهم سمانه با صدای گوشی ،سریع کیفش را باز کرد و گوشی را از کیف بیرون آ
پلاک پنهان
قسمت بیستم
بعد از اینکه کرایه را حساب کرد ،وارد دانشگاه شد،اوضاع دانشگاه بدجور آشفته بود،
گروهایی که غیر مستقیم در حال تبلیغ نامزدها بودند،و گروهایی که لباس هایشان را با رنگ های خاص ست کرده بودند، از کنار همه گذشت و وارد دفتر شد ،با سلام و احوالپرسی با چندتا از دوستان وارد اتاقش شد ،که بشیری را دید،با تعجب به بشیری خیره شد!!
بشیری سلامی کرد،سمانه جواب سلام او را داد و منتظر دلیل ورود بدون اجازه اش به اتاق کارش بود!
ــ آقای سهرابی گفتن این بسته های برگه A4 رو بزارم تو اتاقتون چون امروز زیاد لازمتون میشه
ــ خیلی ممنون،اما من نیازی به برگهA4 نداشتم،لطفا از این به بعد هم نبودم وارد اتاق نشید.
بشیری بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد،سمانه نگاهی به بسته هایA4انداخت،نمی دانست چرا اصلا حس خوبی به بشیری نداشت،سیستم را روشن کرد و مشغول کارهایش شد.
با تمام شدن کارهایش از دانشگاه خارج شد ،محسن با او هماهنگ کرده بود که او به دنبالش می آید، با دیدن ماشین محسن به طرف ماشین رفت و سوار شد:
ــ به به سلام خان داداش
ــ سلام و درود بر آجی بزرگوار
تا می خواست جواب دهد ،زینب از پشت دستانش را دور گردن سمانه پیچاند و جیغ کنان سلام کرد،سمانه که شوکه شده بود،بلند خندید و زینب را از پشت سرش کشید و روی پاهایش نشاند:
ــ سلام عزیزم،قربونت برم چقدر دلتنگت بودم
بوسه ای بر روی گونه اش کاشت که زینب سریع با بوسه ای بر روی پیشانی اش جبران کرد.
ــ چه خوب شد زینبو اوردی،خستگی از تنم رفت
ــ دختر باباست دیگه،منم با اینکه گیرم،این چند روزم میدونم که خونه بیا نیستم یه چند ساعت مرخصی گرفتم کارمو سپردم به یاسین اومدم خونه.
ــ ببخشید اذیتت کردم
ــ نه بابا این چه حرفیه مامان گفت شام بیایم دورهم باشیم،بعد ثریا گفت دانشگاهی بیام دنبالت ،زینب هم گفت میاد.
ــ سمانه دوباره بوسه ای بر موهای زینبی که آرام خیره به بیرون بود،زد .
با رسیدن به خانه ،سمانه همراه زینب وارد خانه شدند ،بعد از احوالپرسی ، به کمک ثریا و فرحناز خانم رفت،سفره را پهن کردند و در کنار هم شام خوشمزه ای با دستپخت ثریا خوردند.
یاسین به محسن زنگ زده بود و از او خواست خودش را به محل کار برساند،بعد خداحافظی ثریا و یاسین،زینب قبول نکرد که آن ها را همراهی کند و اصرار داشت که امشب را کنار سمانه بماند و سمانه مطمئن بود که امشب خواب نخواهد داشت.
ادامہ دارد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تماس تلفنی منافقین و تلاش برای تخلیه اطلاعات به سبک دهه شصت.
شما در حال شنیدن صدای تخلیه تلفنی یک مسئول اتمی کشور توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق هستید...
هدف منافقین از تخلیه تلفنی دو موضوع مهم است؛ اول جمع آوری اطلاعات مورد نیاز، دوم القای مطالب مدنظر گروهک به افراد تخلیه شده است.
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#راه_نصرالله
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صبحتبخیرمولایمن
🏝آقا!
لبهای «أمَّنْ یُجِیب» خوان،
دلهای عاشق،
قنوتهای متبرّک به «اللّهم کُن لولیّک»،
#جمعههایی که طعم #ندبه را دارند،
چگونه تو را تمنّا کنند تا یکی از این میان به ثمر نشیند و بشود آن چه که باید بشود؟!
یا صاحبالزّمان!
کدام ستم را به شِکوِه بنشینیم؟
با کدام لحن التماس کنیم؟
از اضطراب کدام صبح #جمعه بگوییم؟
از حسرت کدام عصر جمعه بنالیم؟
از دلتنگیهای کدام غروب ناله سر دهیم؟
تا شما را از بند غیبت و غربت برهانیم؟!
مولای من!
کدام حرم برویم؟
بیت الله؟ حرم رسول الله؟ نجف؟ کربلا؟ مشهد؟
و
با چه آدابی بخوانیم؟
تا در جستجوی تو بودن تمام شود،
و
با تو بودن آغاز گردد؟
اربابم!
اشک و التماس و ندبه و تمنّا و خواهش ما تمامشدنی نیست تا بیایی و دست مهربانت را
پناهِ ما بیپناهان قرار دهی!🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
پلاک پنهان قسمت بیستم بعد از اینکه کرایه را حساب کرد ،وارد دانشگاه شد،اوضاع دانشگاه بدجور آشفته ب
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت بیست و یکم
سمانه پتو را روی زینب کشید و کلافه گفت:
ــ زینب عمه بخواب دیر وقته
گوشیش را نشان زینب داد و گفت:
ــ نگا عمه ساعت۳ شبه من باید سه ساعت دیگه بیدار بشم
نگاهی به زینب انداخت متفکر به گوشی خیره شده بود:
ــزینب ،عمه به چی خیره شدی؟؟
ــ عمه این آقا مرد بدیه؟؟
سمانه به عکس زمینه گوشی اش که عکس مقام معظم رهبری بود،نگاهی انداخت
ــ نه عمه اتفاقا مرد خیلی خوب و مهربونیه،چرا پرسیدی؟
ــ آخه ،اون روز که رفته بودم پیش خاله صغری،یواشکی رفتم تو اتاق عمو کمیل
ــ خب
ــ بعد دیدم عمو داره تو لپ تاب یه فیلم از این آقا میبینه که داره حرف میزنه،بعد منو دید زود خاموشش کرد
ابروان سمانه از تعجب بالا رفتند!!
ــ عمه چیزی به عمو نگو،من قول دادم که چیزی نگم.
ــ باشه عمه ،بخواب دیگه
سمانه دیگر کلافه شده بود،باور نمی کرد کمیل در جمع ضد رهبری صحبت می کرد و مخفیانه سخنرانی های رهبر را گوش می داد.
نفس عمیقی کشید و به زینب که آرام خوابیده بود نگاهی انداخت و لبخندی زد و زیر لب گفت:
ــ فضول خانم ،چقدم سر قولش مونده
لبخندی زد و چشمانش را بست و سعی کرد تا اذان صبح کمی استراحت کند.
****
ــ حواست باشه،دعوایی چیزی شد دخالت نکن
ــ چشم مامان،الان اجازه میدید برم
ــ برو به سلامت مادر
ــ راستی مامان ،من شب میرم خونه خاله سمیه،کار داریم به خاطر وضعیت پای صغری،میرم پیشش کارارو باهم انجام بدیم،بی زحمت به بابایی بگو رفتید رای بدید لب تاپ و وسایلمو برسونید خونه خاله
ــ باشه عزیزم،جواب تلفنمو بده اگه زنگ زدم
ــ چشم عزیزم
سمانه بوسه ای بر گونه ی مادرش گذاشت و با برداشتن کیف و دوربینش از خانه خارج شد.
با صدای گوشی دوربینش را کناری گذاشت؛
ــ جانم رویا
ــ کجایی سمانه
ــ بیرون
ــ میگم آقایون نیستن،سیستم خراب شده،جان من بیا درستش کن کارامون موندن
ــ باشه عزیزم الان میام
ادامہ دارد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
توازن قدرت تا نشاندن این سگ هار منطقه در سر جای خودش
اگر رژیم پلید اسرائیل مناطق مسکونی شما را بمباران کرد شما هم مناطق مسکونی آنان را بمباران کنید.
اگر رژیم نامشروع صهیونیستی تهاجم زمینی به خاک لبنان و فلسطین کرد شما هم تهاجم زمینی به خاک فلسطین اشغالی کنید.
اگر رژیم نامشروع صهیونیستی سران و فرماندهان و رهبران جبهه مقاومت را شهید کرد شما هم سران و مقامات عالی رتبه آنان را به هلاک برسانيد و ترور کنید.
اگر رژیم نامشروع صهیونیستی وحشت آفرینی کرد شما هم وحشت آفرینی کنید.
امروز اگر رژیم نامشروع صهیونیستی گارد تهاجمی قطعی گرفته است برای نابودی کامل حماس و حزب الله، شما نباید گارد دفاعی داشته باشید بلکه شما هم باید گارد تهاجمی و دست برتر در ضربات کاری برای نابودی کامل اسرائیل داشته باشید.
اگر اسرائیل به دنبال جنگ و تهاجم است شما هرگز نباید از آتش بس حرفی بزنید بلکه شما هم باید دنبال جنگ با او باشید تا او خودش مجبور به آتش بس شود.
#راه_نصرالله
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تصویر کشیدن لحظه شهادت یحیی سنوار بر اساس داستان واقعی
#راه_نصرالله
@negaheqods