نگاه قدس
نفوذ قسمت اول مستند امنیتی "نفوذ" قسمت اول نهم خرداد 88 توی اداره بودم... حدودای ساعت ده شب بود
#نفوذ2
🔴مستند امنیتی "نفوذ"قسمت دوم
رضایی که حرکت کرد،
ماهم پشت سرشون راه افتادیم.
.توی مسیر هیچ صدایی از شنودی که توی تاکسی گذاشته بودیم نیومد...
تا اینکه صدای زنگ پیامک از گوشی سوژه اومد
...برگشت وپشت سرش رو نگاه کرد و
گفت: دارند تعقیب مون میکنند؟؟
رضایی جواب داد: تعقیب واسه چی آقا..
.من هرشب ااین مسیر رو میام ومیرم...
این شبا تهران غوغاست اقا...
خدانکنه یه مسافر بخواد بره اون بالا بالا ها..
.مردم خواب وزندگی ندارن که...تا نصف شب تو خیابونا ولو اند...
به بچه ها گفتم: طرف بلف زده...رضایی هول کرده...
در همین حین سوژه گفت: بپیچ راست...
رضایی گفت:چشم..
.دوباره گفت این خیابونم بپیچ چپ...
رضایی گفت به روی چشم آقا...
ما متوجه شدیم که سوژه فهمیده ...
دنبالشون نرفتیم زدیم کنار...
به سرتیم گفتم: باید عمل کنیم...
گفت عجله نکن ...
واسه عملیات وقت هست...
تا اینکه سوژه به رضایی گفت: همینجا لطفا نگهدار...
رضایی گفت: دیدید آقا بیخود نگران بودید...
خبری نیست که...
سوژه گفت: بله حق باشما بود...
رضایی گفت پس من برم چمدون تون رو بزارم پایین..
.بلافاصله یه صدایی نامفهوم شنیدیم وصدای درب ماشین اومد که بسته شد..
.چند دقیقه ای شد که هیچ صدایی نیومد
...یه تیم دیگ فرستادیم تا موقعیت رضایی رو بررسی کنه...
بچه ها گفتند: هیچ کسی تو ماشین نیست...
ادامه دارد...
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods