نگاه قدس
قسمت پنجم هر دفعه ای هم که برمیگشت بهم نگاه میکرد، فورا روش و بر میگردوند و سرعت قدم هاش بیشتر میش
قسمت ششم
حسی که نه میشه اسمش و گذاشت خوب و عاشقانه، نه میشه گفت نفرت، نه میشه گفت ترس، نه میشه گفت...
اصلا بگذریم...
مونده بودم که این آدم، خودش به طور عمدی چیزی رو بهانه میکنه و میاد درب ویلا، یا واقعا بی بی اون و میفرسته.
دیدم ول کن نیست و داره زنگ میزنه. گوشی آیفون و برداشتم... گفتم:
+بفرمایید.
صدای خاصی داشت. خیلی با کرشمه و طنازانه حرف میزد. احساس کردم صداش و عمدا اینطوری میکنه. خدا لعنت نکنه عاصف و که درمورد این نوع صداها میگفت، صدای این طور دخترا، دل از هر مردی میبره...
وقتی گفتم بفرمایید، گفت:
_سلام. خوبید آقای سلیمانی؟
وقتی گفت سلیمانی پشمام فرررر خورد... گفتم:
+جااان؟ امرتون؟
_بی بی کلثوم منو فرستادند؛ گفتند براتون غذا بیارم...
تاملی کردم گفتم:
+بفرمایید داخل...
دکمه رو زدم در و باز کردم؛ فورا برگشتم سمت مبل و نشستم. کنترل تلویزیون و گرفتم، مانیتور مربوط به دوربین های مداربسته ویلا رو روشن کردم و چک کردم.
دیدم داره میاد بالا... در ورودی رو چندبار با دست زد... گفتم:
+بیا داخل خانوم...
_سلام
+و علیکم
دیدم توی سینی، یه بشقاب و یه کاسه چینی هست!
همینطور که سرش پایین بود، گفت:
_ببخشید این ظرف غذا و کاسه ی آش و کجا باید بزارم؟
این سیدعاصف عبدالزهراء دیوانه ی ما، گاهی اوقات شعرهای عجیب غریبی میخوند. یادمه یه شعر و همیشه میخوند که با دیدن این خانوم، ناخودآگاه به یاد اون شعر افتادم...
چادری بر سر نموده نذر آش آورده بود
بیشرف از زیر چادر صد دل از من برده بود
روزه بودم من، لبانم خشک و او برقی به لب
گوییا قبل از اذان شاتوت اعلا خورده بود
چندثانیه از خیره شدن من به این خانوم و فکر کردن به اون شعر گذشته بود، که نگاهمون به هم گره خورد... یه هویی سرش و انداخت پایین... خیلی محترمانه و مودبانه بهش گفتم:
+زحمت بکشید ظرف و بزارید روی همین میز روبرویی.
_چشم...
ظرف غذا رو گذاشت روی میز؛ ازش تشکر کردم...
مخاطبان محترم بگذارید به نکته ای اشاره کنم! من یک مامور امنیتی هستم. پس وظیفه م هست وقتی به کسی شک میکنم با ترفندهای مختلفی که بلدم، با ذهن اون شخص بازی کنم تا ببینم نتیجه ش چه چیزی میشه... نمیدونم چرا کلا از وقتی اومد درب ویلا، بهش شک کردم. شاید بگید دیوانه ای! اما برای من این حرفها مهم نیست و من کارخودم و میکنم. اگر مستند داستانی امنیتی عاکف سری سوم و خونده باشید، میدونید که عرض کرده بودم کار ما اینه که حتی به یقینیات خودمونم شک کنیم. شک، بخشی از زندگی و کار یک نیروی امنیتی هست.
گفتم کمی شیطنت کنم و با ذهنش بازی کنم... وقتی ظرف غذارو گذاشت، بهش گفتم:
+در خدمت باشیم.
نگاهی به من کرد و با لبخندی توام با اخم ریز و با همون صدای دلفریب همیشگی گفت:
_نه ممنونم.
لبخندی زدم گفتم:
+منم از شما ممنونم. اگر دوست داشته باشید خوشحال میشم که بشینید و با هم چای، یا دمنوش، یا قهوه و... میل کنیم! کسی هم نیست! میتونید راحت باشید.
_خیلی لطف دارید.. حاج خانوم منتظر هست، باید زودتر برگردم!
+هر طور میلتونه! پس یه زحمتی بکشید! فقط قبل از اینکه برید لطف کنید یه قاشق برای من بیارید که این غذا رو تا از دهن نیفتاده و گرم هست بخورم.
لبخندی زد و رفت از آشپزخونه قاشق و آورد. وقتی داشت برمیگشت که بره، دوباره هر دوتامون هم زمان به هم دیگه نگاه کردیم. لبخندی زد و رفت. با خودم گفتم الان اگر بره و این حرفی که بهش گفتم «کسی نیست، درخدمت باشیم» به بی بی کلثوم بگه و مادرم بفهمه، یک حسین واویلایی راه میفته که نگو و نپرس. داشتم توی دلم میخندیدم. چون از عمد اینطور رفتار کردم تا ببینم چندمرده حلاجِ و چطور دختریه.
بعد از این اتفاق، نمیدونم چیشد که دیگه این دختره نیومد و بی بی خودش برام غذا میاورد و حسابی بهم توجه میکرد.
اما همین نیومدن، بیشتر من و مشکوک میکرد.
بگذریم...
یک ماه و نیم پای من توی گچ بود... رسما خونه نشین شدم و عملا تبدیل شدم به یه آدم بی حرکت و یکجا افتاده.
خلاصه بعد از یک ماه و نیم، گچ پام و باز کردن و تا 15 روز به طور دائم، هر روز میرفتم استخر و توی استخر راه میرفتم تا کم کم به حالت طبیعی برگردم.
ادامه دارد...
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
#سلام_صبحگاهی
سلام بر تو
ای مولایی که همه دشمنانت
مغلوب اقتدار تو خواهند شد.
سلام بر تو
و بر روزی که جرعه های هدایت را
به همه خلق می نوشانی.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ اَلْفَتْحِ وَ نَاشِرَ رَايَةِ اَلْهُدَى...
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۴۷روز تا #جشن_انتخابات💐
شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی
در کلام مقام معظم رهبری
۱۵- حفظ عزت ملی
نماینده مجلس چون نماینده این ملت عزیز است باید عزّت این ملت را حفظ کند.
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
در مقابل اما مجمع روحانیون مبارز دیگر محور جناح چپ نبود و به جز مجمع اسلامی بانوان به دبیر کلی فاطمه
بر اساس اطلاعیه ستاد انتخابات کشور، ۳۰ نماینده منتخب شهر تهران عبارت بودند از: محمدرضا خاتمی، جمیله کدیور، علیرضا نوری، محسن آرمین، سیدهادی خامنهای، محسن میردامادی، مجید انصاری، بهزاد نبوی، احمد بورقانی، سهیلا جلودارزاده، داود سلیمانی، احمد پورنجاتی، الهه کولایی، علی شکوریراد، سیدعلیاکبر موسوی خوئینیها، وحیده طالقانی، محسن صفایی فراهانی، میثم سعیدی، سیدشمسالدین وهابی، فاطمه حقیقتجو، بهروز افخمی، محمد نعیمیپور، ابوالقاسم سرحدیزاده، فاطمه راکعی، مهدی کروبی، سیدمحمود دعایی، الیاس حضرتی، حجت الاسلام محتشمیپور، حداد عادل و علیرضا محجوب
۸۶ روز پس از اعلام نتایج توسط وزارت کشور، شورای نگهبان لیست ۲۸ نفره متفاوتی را به عنوان منتخبین شهر تهران اعلام کرد که بر أساس آن علیرضا رجایی، رسول منتخب نیا و الیاس حضرتی در لیست ۳۰ نفره قرار نداشته و حذف شدند. فهرست شورای نگهبان ۲۴ جا به جایی داشت که مهم ترین آن حذف علیرضا رجایی تنها نامزد پیروز ملی مذهبی ها و جایگزینی آن با غلامعلی حداد عادل- که در ردیف ۳۳ام قرار داشت- بود. همچنین آیت الله رفسنجانی از ردیف ۳۰ام به جایگاه ۲۰ ام صعود کرده بود و در آن دوران که نقد به آیت الله هاشمی رفسنجانی و دولت سازندگی یکی از محورهای مهم جناح چپ در تبلیغات انتخاباتی بود، این اقدام شورای نگهبان مورد انتقاد شدید این جناح قرار گرفت.
در نتیجه شرایط شکل گرفته، آیتالله هاشمی طی اطلاعیه ای از پذیرش نمایندگی تهران انصراف داد. حذف علیرضا رجایی و جایگزینی غلامعلی حداد عادل نیز مورد انتقاد ستاد انتخابات کشور و افراد و گروه هایی چون تحکیم وحدت قرار گرفت؛ چنانکه موسوی خوئینیها، نماینده منتخب دفتر تحکیم، به حداد عادل توصیه کرد به عنوان یک چهره دانشگاهی و فرهنگی به پاس احترام به آرای مردم از نمایندگی مجلس استعفا دهد و محمدرضا خاتمی در اعتراض به این جا به جایی گفت:” ما با هرکسی که با دوپینگ وارد مجلس شده باشد، برخورد می کنیم”. تهدید وی در جریان بررسی اعتبارنامه حداد عادل نمایان شد، چراکه او آخرین نماینده ای بود که اعتبارنامه اش تصویب شد.
در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۷۹، مرحله دوم انتخابات تهران برگزار شد و طی آن حجت الاسلام محتشمیپور و الیاس حضرتی به مجلس راه یافتند. علیرضا محجوب نیز در انتخابات میان دوره ای در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۸۰ توانست به عنوان نماینده مجلس انتخاب شود.
به لحاظ آماری، از مجلس ششم تا مجلس دهم تعداد نمایندگان زن سیر نزولی پیدا کرد. در این مجلس ۶ نماینده از شهر تهران حضور داشتند که عبارت بودند از سهیلا جلودارزاده، فاطمه حقیقتجو، فاطمه راکعی، وحیده علائی طالقانی، جمیله کدیور و الهه کولایی. ۷ نماینده دیگر زن از شهرهای ارومیه( شهربانو امانی)، مشهد( فاطمه خاتمی)، شیراز( طاهره رضازاده)، دشتستان (حمیده عدالت)، اصفهان( اکرم منصوریمنش) اسلام آباد غرب( اعظم ناصریپور) و خلخال( مهرانگیز مروتی) بودند. البته لازم به ذکر است که تعداد کاندیداهای زن انتخابات مجلس ششم بیشتر از دوره های پیشین بود، چنانکه بسیاری از آنان در لیست های انتخاباتی مورد حمایت احزاب و تشکل های سیاسی حضور داشتند.
تعداد نمایندگان روحانی مجلس ششم نسبت به مجالس قبلی، کاهش چشم گیری داشت. بر خلاف مجالس پیشین که هر کدام شامل بیش از ۱۰ روحانی نماینده از شهر تهران بودند ، این دوره فقط ۵ روحانی( حجج اسلام مجید انصاری، سیدهادی خامنهای، سیدمحمود دعایی، مهدی کروبی و سیدعلیاکبر محتشمیپور) از این شهر راهی مجلس شدند. در کل نیز تعداد ۳۵ نماینده روحانی وارد مجلس ششم شدند
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
انتخابات مجلس روسیه فدراسیون روسیه بزرگترین کشوری است که پس از فروپاشی از اتحادیه شوروی منشعب گردید
در آغاز سیستم انتخاباتی بسیار پیچیده و دارای چند مرحله بود و همه شهروندان نمی توانستند رای دهند.اما قانون اساسی سال ۱۹۳۶ انتخابات عمومی و مستقیم را بنیان گذاشت.در سال ۱۹۸۸ و پس از روی کار آمدن “میخائیل گورباچف”کنگره نمایندگان مردم به صورت جداگانه در هریک از جماهیر تشکیل شد و برای اولین بار انتخابات مردمی ای شکل گرفت که شامل نامزدهایی غیر از اعضای حزب کمونیست روسیه بود.پس از آن پست ریاست جمهوری توسط “بوریس یلتسین” در اتحادیه شوروی ایجاد شد که قدرت اصلی اجرایی بود و میزان زیادی از صلاحیت های کنگره نمایندگان مردمی و شورای مرکزی اتحادیه شوروی را کاهش داد و به مرور منحل کرد. با شکل گیری کودتای سال ۱۹۹۱ علیه اصلاحات گورباچف، روند فروپاشی شوروی آغاز شد و جماهیر به مرور حاکمیت مستقل خود را به دست آوردند تا دسامبر و فروپاشی کامل شوروی که منجر به شکل گیری کشور روسیه شد.
در سال ۱۹۹۳ قانون اساسی جدید پیشنهادی یلتسین به رای گذاشته شد و با رای مثبت سه پنجم رای دهندگان به تصویب رسید. سپس اولین انتخابات دومای فدراسیون روسیه پس از شوروی برگزار شد. بر اساس این این انتخابات ۴۴۴ نماینده برای حضور در دوما انتخاب شدند، که شامل ۲۲۵ نفر از حوزه انتخابی فدرال و ۲۱۹ نفر از حوزه های انتخابیه تک عضوی بود. انتخابات در “چچن” برگزار نشد و رای پنج حوزه انتخابیه باطل شد. حزب “دموکرتیک روسیه” ۶۴ کرسی، حزب “انتخاب روسیه” ۶۴ کرسی، حزب “کمونیست فدراسیون روسیه” ۴۲ کرسی، حزب “کشاورزان روسیه” ۵۷ کرسی، “انجمن یابولوکو” ۲۷ کرسی،“ائتلاف زنان روسیه” ۲۳ کرسی و حزب “اتحاد و توافق روسیه” ۲۲ کرسی را در انتخابات ۱۹۹۳ کسب کردند. قوانین مصوب دومای اول بیشتر مربوط به امور اجتماعی و امنیتی و در مجموع به دنبال رفع تنش ها و درگیری های سیاسی شکل گرفته در آن دوران بود.
دومین انتخابات دومای فدراسیون روسیه در تاریخ ۱۷دسامبر ۱۹۹۵ برگزار شد. در مجموع ۱۵۷ کرسی به حزب “کمونیست فدراسیون روسیه”، ۵۵ کرسی به ائتلاف “خانه ما، روسیه”، ۵۵ کرسی به حزب “لیبرال دموکرات روسیه” و ۴۵ کرسی به “انجمن یابولوکو” رسید. دومای دوم قوانین کلی و پایه ای کشور مانند قانون مدنی، قانون کیفری، قانون بودجه و مالیات و غیره را تصویب کرد. به علت بحران های حکومتی شکل گرفته، دومای دوم در فاصله ۳ سال ۱۰ بار مجبور به رای گیری برای انتخاب نخست وزیر جدید روسیه شد.
انتخابات دومای سوم روسیه در تاریخ ۱۹ دسامبر سال ۱۹۹۹ برگزار شد.در حالی که آراء ۸ حوزه انتخابیه باطل اعلام و انتخابات مجدد این حوزه ها بعلاوه حوزه انتخابی چچن در سال ۲۰۰۰ انجام شد.در این دوره حزب “کمونیست فدراسیون روسیه” و “اتحاد جنبش بینامنطقه ای” با کسب ۱۱۳ و ۷۳ کرسی از دوما پیشتاز انتخابات بودند. پس از آنها “ائتلاف وطن”، “اتحادیه نیروهای راست”، “ائتلاف ژیرنوفسکی” و “انجمن یابولوکو” به ترتیب ۶۸، ۲۹، ۱۷ و ۲۰ کرسی دومای روسیه را تصاحب کردند.موارد تصویبی دومای سوم روسیه شامل اموری چون قوانین مربوط به بانک مرکزی، امور بانکی و بیمه و تعیین شکل پرچم و سرود ملی فدراسیون روسیه بود.
چهارمین انتخابات مجلس دومای روسیه در تاریخ ۷ دسامبر سال ۲۰۰۳ انجام شد. در این انتخابات آرای ۳ حوزه انتخاباتی باطل اعلام شد. ۳ حزب سیاسی(حزب “روسیه متحد” ۲۲ کرسی،حزب“کمونیست فدراسیون روسیه” ۵۲ کرسی، حزب“لیبرال دموکرات روسیه” ۳۶ کرسی) و یک ائتلاف انتخاباتی (“ائتلاف وطن” ۳۷ کرسی) گروه های اصلی پیروز انتخابات ۲۰۰۳ بودند.مهم ترین اقدامات دومای چهارم تعیین تمایز قدرت حکومت فدرال و قدرت های محلی، مدرنیزه کردن ارتش و تشدید مبارزه علیه تروریسم بود. در این دوره به منظور افزایش کارآمدی پارلمان، سیستم انتخاباتی این نهاد به نمایندگی تناسبی تغییر یافت.
انتخابات دومای پنجم روسیه اولین انتخاباتی بود که یک حزب توانست اکثریت مجلس را تصاحب کند.در این انتخابات که در سال ۲۰۰۷ برگذار شد، حزب “روسیه متحد” توانست صاحب ۳۱۵ کرسی نمایندگی مجلس دوما شود. پس از آن حزب“کمونیست فدراسیون روسیه”با ۵۷ کرسی،حزب “لیبرال دموکراتیک روسیه”با ۴۰ کرسی و حزب “روسیه عادل” ۳۸ کرسی دومای پنجم را به دست آوردند. بحران اقتصاد جهانی سال های ۲۰۰۸-۲۰۱۰ تعیین کننده اولویت های دومای پنجم بود، به گونه ای که این مجلس قوانین متعددی برای حمایت از سیستم اقتصادی این کشور تصویب کرد.
انتخابات ششم مجلس دومای روسیه در تاریخ ۴ دسامبر ۲۰۱۱ برگزار شد. برای اولین بار در این دوره نامزدها برای تصدی دوره ۵ ساله نمایندگی وارد کارزار انتخاباتی شدند. احزاب “روسیه متحد”، “کمونیست فدراسیون روسیه”، “روسیه عادل” و “لیبرال دموکراتیک روسیه”، ۴ حزب اصلی برنده انتخابات ۲۰۱۱ بودند. عمده بحث مهم این دوره از مجلس روسیه درباره الحاق شبه جزیره کریمه به این کشور و بحران ها و درگیری های بین المللی شکل گرفته در این حوزه بود.
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت بیست و پنجم خرید برده بردههایی که راهی آمریکا میشدند، چند روز پیش
برگی از داستان استعمار
قسمت بیست و شش: داغ بردگی
بردهها کالاهایی ارزشمند بودند و ممکن بود روی زمین و دریا ربـوده شوند و حتی پا به فرار بگذارند.
برای همین، هرکس مالک آنها میشد، نشانه خودش را روی تن بردهها میزد تا در صورت فرار یا دزدیده شدن بتواند ادعا کند که صاحب آن بوده است.
این کار با داغ زدن روی بدن بردهها به انجام میرسید.
قطعه فلزی که نام یا علامت شخص بردهدار روی آن کنده شده بود در آتش کاملا داغ میشد.
چند نفر دست و پای برده را میگرفتند و فرد دیگری داغ را روی سینه یا بازوی برده میگذاشت هنگامیکه بردهها فروخته میشدند.
صاحب جدید هم داغ خودش را روی تن آنها میزد.
بردهها آرزو میکردند که در اختیار ارباب جدید قرار نگیرند تا این شکنجه بارها و بارها تکرار نشود.
گاهی اوقات، علامت شرکتها یا مؤسسات بزرگ صاحبان برده روی تن آنها میخورد؛ مثلا کمپانی انگلیسی آفریقا بردههای خودش را با علامت DY مشخص میکرد.
خانواده سلطنتی پرتغال روی بدن بردههایش نشان صلیب میزد.
انجمن کلیسای آنگلیکن انگلستان هم از علامت SPG استفاده میکرد.
افزایش روزافزون قیمت بردهها و تأثیری که در رونق کشاورزی و صنعت کشورهای مقصد داشتند باعث شد دولتهای اروپایی بیش از گذشته به تجارت برده توجه کنند.
دولتها در بندرهـا حـق گمرکی مناسبی از این کالاهای گران قیمت دریافت میکردند.
تجـار بـردهای هنگام ورود کشتیها به بندرهای اروپا و آمریکا، پیش هر کاری، باید حق گمرکی بردههای موجود در انبار کشتی را به دولت پرداخت میکردند.
برخی از بردهداران با تقلب و تقلید از داغهای خانواده سلطنتی یا انجمن کلیه انگلیکـن تـلاش میکردند حقوق گمرکی بردههای خود را نپردازند.
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
قسمت ششم حسی که نه میشه اسمش و گذاشت خوب و عاشقانه، نه میشه گفت نفرت، نه میشه گفت ترس، نه میشه گفت.
قسمت هفتم
بعد از دوماه و خرده ای تصمیم گرفتم بار و بندیلم و جمع کنم برگردم تهران...
ساعت 23 / جاده سوادکوه به سمت تهران
داشتم با سرعت خیلی پایین رانندگی میکردم و میخواستم از روستا خارج بشم تا اینکه دیدم اونطرف بلوار، یعنی مسیر سوادکوه به سمت تهران، در اون تایم از شب یک زن ایستاده.
برام جالب بود که در اون تاریکی، وَ اون وقت شب، یک زن به تنهایی ایستاده. همزمان گوشیم زنگ خورد. نگاه به شماره کردم، دیدم خواهرم میترا از لبنان هست. تماس و جواب دادم و مشغول صحبت شدیم. دقایقی گذشته بود و همینطور که با خواهرم مشغول حرف زدن بودم، شیشه ی ماشینم و بخاطر اینکه از هوای تازه استفاده کنم، یک مقداری دادم پایین، اما احساس کردم یه صدایی میاد...
شیشه رو دادم پایین تر، سرم و بردم بیرون و دنبال صاحب اون صدا گشتم. نگاه کردم دیدم یه ماشین توقف کرده. فهمیدم اون خانوم هنوز که هنوز هست بعد از 15 دقیقه اونجا ایستاده و نرفته وَ دوتا مزاحم با یه پژو پارس اومدن جلوش ترمز کردند و دارند براش مزاحمت ایجاد میکنند و میخوان به زور سوارش کنند.
فورا جاده رو بررسی کردم، دیدم 100 متر بالاتر یه دور برگردون داره.
فقط به خواهرم این جمله رو گفتم:
«میترا خودم بهت زنگ میزنم. خداحافظ.»
گوشی رو قطع کردم، تیکاف کردم و رفتم سمت دور بگردون و خودم و رسوندم به اون طرف بلوار و با سرعت بسیار بالا رفتم سمت اون ماشین...
وقتی رسیدم، دستی رو کشیدم و جلوی پژو پارس توقف کردم. اسلحم و از داخل کیفم گرفتم از ماشین پیاده شدم. اسلحه رو گذاشتم پشت کمرم، اسپری فلفل و از کنار کمرم کشیدم بیرون.
یه داد زدم گفتم:
«هووووی! بیشرفا ! مگه خودتون ناموس ندارین؟ چتونه؟ قلاده پاره کردین... با ناموس مردم چیکار دارین؟»
یکیشون اومد سمتم که هم قد و قواره خودم بود! وقتی رسید نزدیکم یه فحش ناموسی بهم داد، یه لگد محکم زد به پای سمت راستم... دقیقا همون پایی که شکسته بود و تازه خوب شده بودم.
از درد داشتم میمردم. انگار دوباره پام شکسته بود. یادمه وقتی من و زد، تمام قوت و نیروم و توی پاهای سمت چپم جمع کردم، رفتم چسبیدم به همونی که بهم لگد زد! همین الان که دارم مینویسم، دلم میخواد دوباره بگیرمش بزنم.
با دستام دوطرف بازوش و گرفتم؛ اون و چسبوندم به خودم، پام و آوردم بالا، سه مرتبه با زانوی سمت چپم، وَ با شدت زیاد کوبیدم به شکمش.
نفسش بند اومد. لنگان_لنگان رفتم سراغ راننده. وقتی رسیدم بهش امون ندادم تا من و بزنه، معطل نکردم، یه دونه چگ زدم به صورتش و با کف دستم کوبیدم به چشمش.
وقتی دور و برم و امن دیدم، نگاه کردم به اون خانوم. هنگ کردم. دیدم همون خانومی هست که مستاجر بی بی کلثوم بود و چندباری از خونه بی بی برام غذا آورد. هنگ بودم!
گفتم: «شمایی؟»
با وحشت نگام کرد. از بس ترسیده بود رنگش شده بود عین گچ. کل بدنش میلرزید. بهش گفتم:
«برو سوار ماشین من شو.»
درد پای آسیب دیده م داشت دیوونم میکرد. لنگان لنگان فورا رفتم سمت ماشینم و از توی ساکم یه چاقو برداشتم...
اومدم سمت ماشین اون دوتا مزاحم، زدم دوتا لاستیک جلوی ماشین و پاره کردم. زنگ زدم 110 و گفتم یکی از همکارانشون هستم در یکی از نهادها تا فوری یک تیم گشتی وَ محلی با یک جرثقیل بفرستند به موقعیتی که اعلام میکنم.
بعد از 10 دقیقه برادران زحمت کش نیروی انتظامی اومدن و بهشون گزارش دادم!! تا اینکه اون دونفر مزاحم و منتقل کردند به کلانتری و دیگه نمیدونم چیشد.
سوار ماشینم شدم. از توی آیینه به خانومی که پشت نشسته بود نگاه کردم. دیدم داره میلرزه همچنان... بهش گفتم:
+چرا این وقت شب اینجا ایستاده بودید؟
جوابی نداد!
ازش پرسیدم:
+اینا کی بودند؟
جوابی نداد. چون خیلی ترسیده بود و توان حرف زدن نداشت... بهش گفتم:
+مسیرتون کجاست؟
جوابی نداد... صدام و بردم بالا گفتم:
«نمیشنوی؟ زیر لفظی میخوای برای حرف زدن؟ خب جواب بده دیگه. ای بابا!»
با صدای لرزان و حال بد گفت:
«مسیرم سمت تهران هست.»
دیگه چیزی نگفتم... هم مسیر بودیم. استارت زدم و حرکت کردم به سمت تهران. حدود 20 کیلومتر از مسیر و طی کرده بودم که چشمم افتاد به یه غذاخوری که نزدیکش یه هایپر مارکت بزرگ داشت. توقف کردم و رفتم از پشت ماشین فلاکس چای و گرفتم. اومدم درب عقب ماشین و باز کردم بهش تعارف زدم بیاد پایین تا آبی به دست و روش بزنه و اگر میل به غذا داره براش سفارش بدم.
سفارش غذا نداشت، اما همراه من اومد داخل فروشگاه تا برای خودش کمی خرت و پرت بخره.
حواسم شش دانگ بهش بود. تموم تحرکات و رفتارش و زیر نظر داشتم. عمدا توی ماشینم تنهاش نزاشتم. چون توی ماشین مدارکم و یه سری وسیله های شخصی بود. از طرفی اصول امنیتی و اطلاعاتی ایجاب میکردتمامی موارد و رعایت کنم.
موارد مربوط به خودم و سفارشات خانوم رو حساب کردم و بعد از دقایقی فروشگاه و ترک کردیم.
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
❤️ سلام امام زمانم
❤️سلام پدر مهربانم
🌹اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان ارواحنا فداه
سال ها؛
نه قرن هاست که کفه ترازوهایمان تعادل ندارد؛
با دستی خالی و ندار، دل هایمان پر از دل تنگی برای کسی است که او از ما دلتنگ تر است.......
کسی که باید باشد و نیست....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
💐۴۶روز تا #جشن_انتخابات💐
شاخص های نماینده تراز انقلاب اسلامی
در کلام مقام معظم رهبری
۱۶- عدم تملق استکبار جهانی
اگر نماینده ای بی علاقه به انقلاب و کشور و بیا اعتقاد به قانون اساسی به مجلس راه پیدا کند که مصالح این کشور برایش مهم نباشد؛ دشمنیهای استکبار جهانی را نفهمد، دلش بخواهد که از استکبار جهانی تملّق بگوید و در روزنامه ها و مجلات وابسته به صهیونیستها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانی با سیاست نظام جمهوری اسلامی مخالفت کرد؛ چنین نماینده ای مجلس را خراب میکـ کند، ملت را خراب میکند کشور را هم خراب میکند؛ پس به درد نمی خورد. اگر نماینده ای بر سرِ کار آید که قبل از ورود به مجلس خود را وامدار دیگران کرده و مجبور باشد در مجلس وام آنها را ادا کند؛ نانهایی به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس که رفت، قرض خود را ادا کند؛ به درد نمیخورد. اگر نماینده ای به مجلس برود که از مسائل کشور درک لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندی ،آگاهی سواد و معرفت لازم باشد، به درد نمی خورد. نمایندگی کار مهمی است.
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods
نگاه قدس
بر اساس اطلاعیه ستاد انتخابات کشور، ۳۰ نماینده منتخب شهر تهران عبارت بودند از: محمدرضا خاتمی، جمیله
مجلس ششم از تقلب تا تحصن
1- تشکیل و حاکمیت حزب مشارکت در دولت اصلاحات:
1/1- در دوم خرداد 76 دولت سید محمّد خاتمی تشکیل و اصلاحات افراطی بر تحقق خواستههای خود با تشکیل حزبی بنام مشارکت که یک حزب دولت ساخته مثل حزب کارگزاران سازندگی بود، فعالیتهای ضد دین خود را آغاز کردند. این حزب در مجموع توسط 110نفر با دو طیف فکری تشکیل شده است: یکی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که در 13آبان 58 سفارت آمریکا را تسخیر کردند و در حال حاضر اکثر به اتفاق آنان پشیمان گشته و بسمت غرب یا فرار کرده یا سنگ غرب را سینه میزنند و طیف دیگر آنان نواندیشان دینی که تمایل به لیبرال دمکراسی غرب(اسلام آمریکایی)دارند را بوجود آوردند.
2/1- حزب مشارکت برای اعمال خواستههای سکولار خود ابتدا با شعارهای «ایران برای همه ایرانیان» و «دانستن حق مردم است» شروع کرد و از وضع موجود کشور به تندی و غیر مسئولانه مکرراً انتقاد کرد، بطوری که با نوشتن کتاب «عالیجناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری» آقای هاشمی را منکوب و محکوم کرد و تمام قتلهای زنجیرهای را به او نسبت دادند .
#نقش_ما
#مشارکت_حداکثری
#مجلس_قوی
@entekhabatqods