عصباني گفت:«نگهدار ببينم اين کيه.»
پياده شد و رفت طرف مرد کرد.
هيکلش دوبرابر حاجي بود. داشت با سبيل کلفتش بازي ميکرد.
ـ ببينم،تو کي هستي؟کارت چيه؟
ـ من؟کوملهم.
چنان سيلي محکمي بهش زد که نقش زمين شد.
بعد بالاي سرش ايستاد و بلند گفت:«ما توي اين شهر فقط يک طايفه داريم،
اون هم جمهوري اسلاميه. والسلام.»
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
✍برخورد جالبِ حاج احمد #متوسلیان با زنی که شوهرش ضد انقلاب بود
#متن_خاطره :
حقوقش روگرفت و از سپاه مریوان اومد بیرون. دید یه زن ،بچه به بغل، کنار خیابون نشسته و داره گریه میکنه.رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زنگفت: شوهر بی غیرتم من و بچۀ کوچیکم رو رها کرده و رفته تفنگچیکومله شده ، بخدا خیلی وقته یه شکم سیر غذا نخوردیم.حاج احمد بغضش گرفت. دست کرد توی جیبش و همۀ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمندهام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیه ی مختصریه، فعلا امور خودتون رو با این بگذرونید، آدرستون رو هم بدین به برادر دستواره ؛ از این به بعد خودش مواد خوراکی میاره درِ خونه بهتون تحویل میده...
📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱
#شهیداحمدمتوسلیان🌷
شادی روح شهدای والامقام وامام شهدا
صلوات
🌴بخشی از وصیتنامه #شهیداحمدمتوسلیان🌷
✍خدایا راضی نشو حاج احمد زنده باشد وشهر دست دشمن افتاده باشد .خدایا اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد مرگ حاج احمد را برسان 🌷
🥀در بخش دیگر آمده ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد هر کس مرد این است بسم الله وهر کس نیست خداحافظ 🌷