#پای_درس_خطابه_غدیر
#قسمت_ششم
📚 خطبهء الغدير، بخش۱
لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَم يلِد و لَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ يَشاءُ فَيُمْضي، وَيُريدُ فَيَقْضي، وَيَعْلَمُ فَيُحْصي، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَيُفْقِرُ وَيُغْني، وَيُضْحِكُ وَيُبْكي، (وَيُدْني وَ يُقْصي) وَيَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
يُولِجُ الَّليْلَ فِى النَّهارِ وَيُولِجُ النَّهارَ فىِ الَّليْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزيزُ الْغَفّارُ.
📚 خطابه غدير، بخش اول: حمد و ستايش خداوند
نه او را ناسازى باشد و نه برايش مانندى و انبازى. يكتا و بىنياز،
«نه زاده و نه زاييده شده و او را همتايى نبوده».
(اخلاص / ۳-۴)
خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است.
بخواهد و به انجام رساند؛ اراده كند و حكم نمايد؛ بداند و بشمارد؛ بميراند و زنده كند؛ نيازمند و بىنياز گرداند؛ بخنداند و بگرياند؛ نزديك آورد و دور برد؛ بازدارد و عطا كند. او را است پادشاهى و ستايش. به دست تواناى اوست تمام نيكى و هموست بر هر چيز توانا.
«شب را در روز و روز را در شب فرو برد». (حديد / ۶)
جز او خداوندى نباشد؛ گران قدر و آمرزنده.
📚 Part 1 of the Ghadir Sermon: Praising God
There is neither an opponent for Him, nor is anyone equal to Him. He is the One Who needs none! He is not born, and He has not given birth to anyone, there is nothing comparable unto Him; (The Sincerity: 112). He is the Unique God, and the Glorious Lord. He wills, and carries out! He intends, and ordains, He is All-Knowing, and thus, He calculates [things]. He gives life and sends death. He impoverishes [one] and enriches [another], He sends mirth or makes one cry; He draws closer or moves away; He forbids [one] then grants! To Him belongs the Sovereignty, and to Him go all praises and lauds! And He is Capable of [doing] everything.
He merges the night into the daylight, and the daylight into the nigh. There is no God but Him, Who is Glorious and Forgiving.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖خودِ علم يك ارزش است، اما این ارزش را کسانی میتوانند به ضد ارزش تبدیل کنند که از او عليه منافع بشریت استفاده کنند؛ اما خود دانش يك ارزش است که به برکت آن، معرفت خدا هم آسان میشود.
📗گفتار اول: ارزش و فضیلت علم
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_پنجم گفتم: +سلام عاصف. خوبی؟ _سلاااام !
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_ششم
زنگ زدم به خانومم، چندتا بوق خورد جواب داد.. گفتم:
+سلام فاطمه زهرا خانوم. احوال شما؟
_ به به سلام آقامحسن. چطوری آقای معاون. تو خوبی؟
خندیدم گفتم:
+ ممنونم رییس! نفسی میاد و میره.. چه خبر؟ خوبی خانومَم.
_شکر. بد نیستم. چخبر؟ کجایی؟
+طبق معمول سرکارم.
_طبیعتا الان دیگه باید بیای خونه، مگه نه؟
+بله. درسته.
_ولی یه چیزی شده که زنگ زدی.. اینم درسته؟
+شاید.
_چیزی شده؟
+هوات و کردم.. من حیرون تو این روزا.. هوات و کردم.. دلم میخوادعِعِعِعِتتت..
خندید گفت:
_اوه اوه.. چه خوش صدا هم شده آقامون.. حالا نمیخواد ادای خواننده ها رو در بیاری.
+ما که چاکرخواتیم.
_ممنونم.. فقط انقدر لاتی صحبت نکن خوشم نمیاد. اصلا بهت نمیاد!
+ای به چشم قربان.
خندید گفت:
_چیشده تماس گرفتی؟ میخوای بازم نیای خونه؟
+جرات دارم؟
_نوچ!
+گفتم یه زنگ بزنم بهت ببینم اگر حالش و داری، آماده بشی بیام دنبالت تا بریم بیرون ، که هم خرید کنیم جیب مارو خالی کنی، وَ هم اینکه یک شامی بزنیم بر این بدن تا تقویت عضله کنیم.
_چه عجب. چه افتخاری بالاتر از اینکه جیبت و خالی کنم.. یعنی اون لحظه واقعا احساس خوشبختی میکنم.
+آفرین. اونوقت منم کارتم و نیاوردم، از کارت مبارک خودت خرج کردی، متوجه میشی، جیب زدن کار خوبی... چی عزیزم؟؟ کار خوبی...؟؟
_کار خوبی است.
خندیدم و گفتم:
+امان از دست تو با این حاضر جوابیت. آماده شو تا نیم ساعت دیگه جلو درب خونه ام. تک انداختم خودت بیا پایین.
_نمیای بالا لباست و عوض کنی، یه دوش بگیری؟
+ نه. فعالیت خاصی نداشتم امروز. بیا پایین که زودتر بریم.
_چشم. من میرم آماده بشم.. راستی محسن یه چیزی.
+چیشده؟
_امروز خواهرت از لبنان زنگ زد سراغ تو رو میگرفت. اگر تونستی یه ارتباط بگیر باهاش.
+ الآن موقعیت تلفنی با اون جا رو ندارم.. اصلا نمیتونم. باشه برا بعد. تو برو زودتر آماده شو میام دنبالت. فعلا خداحافظ.
خداحافظی کردیم. فورا میزم و مرتب کردم که آماده بشم برای رفتن. مانیتورم و خاموش کردم و کیفم رو برداشتم از دفترم اومدم بیرون.
ساعت حدود 7 شب بود. از اتاقم اومدم بیرون درب اتاق بهزاد و زدم، اومد درو باز کرد... گفتم:
+من میرم خونه. بعید می دونم شب دوباره بیام اداره. چون فعلا کاری نداریم.. تو تا کی می مونی؟
_تا نیم ساعت دیگه. چون کارای منم دیگه آخراشه.
+باشه. پس کارات و رسیدی بزن برو خونه استراحت کن. منم دارم میرم چون خانومم منتظره.. خداقوت.. فعلا یاعلی.
اومدم پارکینگ اداره ماشینم و گرفتم از اداره زدم بیرون، رفتم دنبال خانومم. بین راه یه سبد گل رز خریدم که تقدیمش کنم... شماهم از این کارا زیاد انجام بدید. چون خانوما خیلی گل دوست دارند.
وقتی رسیدم جلوی درب آپارتمان، به موبایل همسرم زنگ زدم که بیاد پایین. چنددقیقه بعد اومد پایین سوار ماشین شد. بعد از سلام و دست دادن و احوالپرسی، گل و دادم بهش. اونم کلی ذوق کرده بود. حرکت کردیم رفتیم یه مقدار خیابونارو گشتیم، بعد ماشین و یه جایی پارک کردم تا بریم برای خرید.
وسط خرید کردن بودیم که دیدم گوشیم یه صدایی کرد بعد یه ویبره هم خورد. باخودم گفتم حتما پیام اومده. اما بنده اونشب وَ اون لحظه بارکِش همسرم بودم. یعنی وسیله ها رو اگر میزاشتم پایین، وَ گوشی رو میگرفتم دستم، خانومم بدجور به هم میریخت. منم که زن ذلیل... دیگه نگم براتون.
داشتیم داخل بازار قدم میزدیم که گفت:
_محسن لطفا سمت گوشیت نرو !! نه توی فضای مجازی سرک میکشی، نه خیمه گاه ولایت سر میزنی.. باز نگو نگفتی و نگو چرا دلخوری !! حالا بزار بعد از قرنی که دوتایی اومدیم بیرون بهمون خوش بگذره و آرامش داشته باشیم.
لبخندی زدم و مجبور بودم بگم: «چشم».
دیگه راهی نداشتم، چون من یا خونه نیستم، یا اگر هستم، باید درخدمتش باشم. اونشب هم که شده بودم عین گاری. خانومم میخرید و منم نگه میداشتم.
بعد از خرید، وسیله ها رو بردیم گذاشتیم صندوق ماشین، مجددا برگشتیم داخل بازار تا یه جایی همون دورو برا، شام بخوریم.. همینطور که نشسته بودیم، یک لحظه گوشی کاریم و چک کردم.. دیدم اون صدا و لرزش برای دریافت پیام نبوده. به نوشته روی گوشی دقت کردم، دیدم نوشته « باطری ضعیف است ».
#ادامه_دارد...
✍ #عاکف_سلیمانی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖 اعتقاد به توحید، با همه برکاتی که دارد، به نورانیتی احتیاج دارد که جز از طریق عقلی که با وحی الهی هدایت شده باشد، رسیدن به آن، امکان پذیر نیست.
📖 عقل به مدد وحی است که میتواند در وادی معرفت درست گام نهد و به تنهایی وارد شدنش در این وادی که مربوط به حضرت حق (جل و علا) است، ورود در تیه [بیابان] ضلالت است.
📗 گفتار چهارم: مبانی و منابع نظام علمی
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖حوزههای علمیه باید انتظارات مهمی را برآورده سازند که با شکل و سازماندهی کنونی حوزههای ما نمیتوانند آن انتظارات را پاسخ دهند؛ مگر در آن برنامهریزی شود و طرح نوینی افکنده و دنبال گردد.
📗 گفتار پنجم: ضرورت نوسازی در نظام علمی
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖 ما در نظام مقدس جمهوری اسلامی میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویت هم باشد.
📖 متخرّج [خروجی] دانشگاههای کشور، مثال متخرّج حوزههای علمیه، دیندار بیرون بیاید.
📗 گفتار ششم: ساحت آموزش
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖حوزه باید راه را برای نوآوری علمی و فنی فرزندان خود باز کند و تازههای بازار رایج علم دین را به چشم تقدیر بنگرد و صاحبان آن را تشویق کند و در عین حال، تصرف ناشیانه و خودسرانه در بنیادهای سنتی را مجاز نشمرد و به اعمال نظرهای جاهلانه و مغرضانه، میدان رشد و جولان ندهد.
📗گفتار هفتم: ساحت پژوهش
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#علم_در_اندیشه_آیت_الله_خامنه_ای
📖ما در زمینه علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسیای هم که بر اساس آن میتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فراوری کرد، به معنای حقیقی کلمه در فرهنگ عريق و عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم.
📗گفتار هشتم: ساحت تولید علم
#قسمت_ششم
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
نمایش نورالدین پسر ایران6.mp3
زمان:
حجم:
11.33M
#نورالدین_پسر_ایران
📻 کتاب صوتی نمایشی " نورالدین پسر ایران"
بر اساس خاطرات سید نورالدین عافی
#قسمت_ششم
🖊نویسنده : معصومه سپهری
#نورالدین_پسر_ایران
#معصومه_سپهری
#دفاع_مقدس
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
نمایش نورالدین پسر ایران6.mp3
زمان:
حجم:
10.26M
#نورالدین_پسر_ایران
📻 کتاب صوتی نمایشی " نورالدین پسر ایران"
بر اساس خاطرات سید نورالدین عافی
#قسمت_ششم
#جلد_دوم
🖊نویسنده : معصومه سپهری
#نورالدین_پسر_ایران
#معصومه_سپهری
#دفاع_مقدس
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar