eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
36 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😌 روز ملی خلیج فارس گرامی باد😍 ♨️به بهانه روز خلیج فارس یادی کنیم از نادر مهدوی که آمریکایی ها خیلی بهتر از ما میشناسندش😢❤️ 💪 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-یه دلیل بیار که چرا خدا رو دوست داری؟😒 +خدای من به دردلم گوش میده😍 حرفامو میشنوه😌 چیزایی که روم نمیشه به کسی بگم میدونه... ❤️ 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_چهارم داشتم نقشه فرار میکشیدم که سارا بلند شد. همینطور ک
بچه ها سارا را به اتاق پرستاری بردند 🙁💉و ناظم ما را به دفتر برد. از در دفتر که وارد شدیم مدیر محکم توی گوشم زد و گفت: میدونستم بلاخره یه شری درست میکنی.🤨🧐 تا آمدم چیزی بگویم و از خودم دفاع کنم سرم داد زد: دهن کثیفت رو ببند! 😞 و آن پسرها شروع به دروغ گفتن کردند و هرچه دلشان خواست به جای حقیقت به مدیر گفتند. کسی به من اجازه دفاع کردن از خودم را نمیداد. حرفهای آنها که تمام شد مدیر با عصبانیت به ناظم گفت: زود باش زنگ بزن پلیس بیاد تا تکیف این رو مشخص کنم.🥺😢 با گفتن این جمله چهره آنها غرق شادی شد و نفس من بند آمد. پلیس همیشه با بومی ها رفتار خشنی داشت. مغزم دیگر کار نمیکرد. گریه ام گرفته بود. 😱😨با اشک گفتم: اشتباه کردم آقای مدیر! خواهش میکنم من رو ببخشید. قسم میخورم دیگه با کسی درگیر نشم. هر اتفاقی هم که بیوفته دیگه با هیچ کس درگیر نمیشم. فقط خواهش میکنم ببخشید. 😥😥😓التماس های من و پا درمیانی ناظم فایده نداشت. عده ای از بچه ها جلوی دفتر جمع شده بودند که با آمدن پلیس تعدادشان بیشتر شد. سارا هم تا آن موقع خودش را رساند اما توضیحات او و دفاعش از من هیچ فایده ای نداشت. علی رغم اصرارهای او بر بی گناهی من پلیس به جرم خشونت دبیرستانی و صدمه زدن به بقیه دانش آموزان من رو بازداشت کرد و به دست هام دستبند زد. با تمام وجود گریه میکردم قدرتی برای کنترل اشکهایم نداشتم. 😪😭 سال تمام با وجود فشار های زیاد و دریایی از مشکلات به درسم ادامه داده بودم اما حالا به همین سادگی... چهره پدرم و زجرهایی که کشیده بود جلو چشمهایم بود. درد و غم و تحقیر را تا مغز استخوانم حس میکردم. ☹️😕دوتا از پلیس ها دستهایم را گرفتند و با خشونت از دفتر بیرون کشیدند.من هم با صورتی خیس از اشک فقط التماس میکردم... دیگر نمیگفتم که بی گناهم، فقط التماس میکردم که همین یکبار مرا ببخشند و به من رحم کنند...🥺🥺 همه بچه ها در راهرو مدرسه جمع شده بودند. با دیدن من که پلیس دستبند به دستم زده بود جو دبیرستان بهم ریخت. عده ای از بچه ها به سمت در خروجی رفتند و جلوی در ایستادند. دستهایشان را در هم گره کردند و راه را سد کردند. عده دیگری هم در حالی که با ریتم خاصی دست میزدند همزمان پاهایشان را با همان ریتم به کف سالن میکوبیدند. همه تعجب کرده بودند. خود من هم چنان جا خورده بودم که اشم در چشم هایم خشک شد. اول تعدادشان خیلی زیاد نبود. اما با اصرار پلیس برای خارج کردنم از دبیرستان عده دیگری هم جلو آمدند. حالا دیگر حدود 50 نفر میشدند. صدای محکم ضرب دست ها و پاهایشان کل فضا را پر کرده بود. هرچند پلیس بلاخره مرا با خود برد اما احساس عجیبی در من شکل گرفته بود. احساسی که تا آن لحظه برایم ناشناخته بود. 😦😦 در اداره پلیس به شدت با من برخورد می شد. اما کسی برای شکایت نیامد و چون شاکی خصوصی نداشتم بعد از چند روز کتک خوردن بلاخره آزادم کردند.🤭 پدر جلوی در اداره پلیس منتظرم بود. او بدون آنکه چیزی از من بپرسد دستم را گرفت و هر دوی ما دوشادوش هم به خانه برگشتیم. مادرم با دیدن من گریه اش گرفت 😭و مرا در آغوش کشید.هر چند روزها و لحظات سختی را پشت سر گذاشته بودم اما در آن لحظه جلوی مادر سعی میکردم قوی و محکم باشم. شب بلاخره مهر سکوت مادر شکست. خیلی محکم و مصمم توی چشمهایم زل زد و گفت: کوین! دیگر حق نداری به مدرسه برگردی! آخر این همه زجر کشیدن و درس خواندن برای چیه؟ محاله بتونی بری دانشگاه! حتی اگه تو دانشگاه هم راهت بدن بازم محاله که بتونی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی! برگرد کوین الان بچ های همسن و سال تو دارن دنبال کار میگردن. حتی اگه تو نخوای که تو مزرعه کار کنی با این استعدادت حتما میتونی توی کارخونه کار پیدا کنی...😵😵 مادرم بی وقفه نصیحت میکرد و پدر ساکت بود. چشم از پدر برنداشتم و انقدر نگاهش کردم که بلاخره حرف زد: تو دیگه شانزده ساله شدی! من میخواستم زندگی خوبی داشته باشی اما انتخاب با توعه. اینکه درست رو ادامه بدی یا ولش کنی. 😔 آن شب تا صبح خوابم نبرد. غم و ترس و زجر و اندوهی که در تمام این سالها تحمل کرده بودم جلوی چشمانم رژه می رفت... طعم بی عدالتی و یاس را تا مغز استخوانم حس میکردم🤐😞😔 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
من آرزو زیاد دارم...😢 توام بهترین برآورنده آرزوهایی😍❤️ ممنون که هستی☺️ 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
✅ ايمان: خدا عالم را بر اساس ايمان خلق كرده و هرجا رنگی از ايمان باشد خدا به آن فرد با ایمان عنایت م
♨️ در روایتی آمده مَثَل آسمان اول به دوم مانند انگشتری در دشتی وسيع است و همینطور تا آسمان هفتم و كرسي و عرش با این وجود بعد از خلق اين ها خدا گفت مَتاعٌ قَليل🙄 ولی بعد از خلقت انسان گفت فَتبارَك اللّه😍 ⭕️ شک، هم تراز كفر است. انسانی که ایمان و باور نداشته باشد زمین می خورد ولی اگر ایمان داشته باشد به عرش می رسد... 😌 ⭕️ یک قهرمان به اين باور رسيده است كه؛ من حريف ندارم. پس قهرمان می شود.💪☺️ ✅ قدم اول ايمان و باور به خود است...😉 💠 موانع ايمان به خود چيست...؟ 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-خدا بخواد یه حالی به آدم بده چیکار میکنه؟! 🤔 +خیلی چیزا😍 یکیش اینه که... 👆🙂 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😁 یه وقتایی یه عکس به دستمون میرسه که دوست داریم بدونیم از کجا اومده؟! 🤔 مثلا یه عکس هست میخوایم بفهمیم مال کدوم فیلمه؟🙄 صحت داره اصلا یا فتوشاپه؟! 🤔😏 ♨️تو این آموزش بهتون یاد میدیم چطوریه... 😌😁 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#آموزش_ویژه 😍😁 یه وقتایی یه عکس به دستمون میرسه که دوست داریم بدونیم از کجا اومده؟! 🤔 مثلا یه عکس هس
⭕️نحوه جستجوی معکوس👆😁 🔘با این روش تصاویر جعلی را کشف کنید!😜 🔻 دنیای مجازی پر از تصاویر جعلی‌ای است که توسط فتوشاپ‌کارهای حرفه ای و غیرحرفه‌ای تهیه و پخش می شود 🙄 با این روش این عکسها را نیز شناسایی کنید😉 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_پنجم بچه ها سارا را به اتاق پرستاری بردند 🙁💉و ناظم ما را
فردا صبح با بقیه به سر زمین رفتم... مادر خیلی خوشحال بود.🙂😀 چند روزی به همین منوال گذشت تا صبح یکشنبه...🏙🌇 آن روز صبح سر زمین مشغول بیل زدن بودم که ناگهان کسی مرا صدا زد.😮😲 سارا بود. سارا و چند تا از بچه‌ها با خوشحالی به سمتم آمدند😄😁سارا: وای کوین! باورم نمیشه که بلاخره پیدات کردیم! میدونی چقد دنبالت گشتم؟😐😕کم‌کم حواس همه به ما جمع شد. بچه‌ها دورم را گرفتند، نگاهی به سارا کردم. _دستت چطوره؟😕😐 +از حال و روز تو بهتره...چرا دیگه برنگشتی به مدرسه؟ خیلی منتظرت بودم... سرم رو انداختم پایین😔😕 و گفتم: _اگه برای این اومدید وقتتون رو تلف کردید! برگردید... سارا: درس‌های این چند روز رو تقسیم کردیم و هرکدوم برات جزوه یک درس رو نوشتیم که عقب نمونی...📒📋📖 مکث کوتاهی کرد و کیفم را به دستم داد: فکر نمیکردم اهل جا زدن باشی... فک میکردم محکم‌تر از این حرفهایی...😒 و بدون هیچ حرفی رفت... چند قدمی 👣دور نشده بودند که یکی از آنها برگشت و گفت: همه ما پشتت ایستادیم!😊انقدر تهدیدشون کردیم که نذاشتیم ازت شکایت کنن!👍☺️ سارا رفت و تهدیدشون کرد که اگه ازت شکایت کنن بخاطر دستش از اونا شکایت میکنه... دستش ۳ تا بخیه خورد ولی بخاطر تو بیخیال شکایت شد☺️... خیلی بخاطر اتفاقی که افتاده احساس گناه میکنه😔😞. فک میکنه تقصیر اونه که این اتفاق برات افتاده. برگرد پسر! تو تا اینجا اومدی به این راحتی جا نزن😊😌بچه‌ها که رفتند👣، هنوز کیفم تو دستم بود. در همان حالت ایستاده بودم و فکر میکردم.🤔حرف‌هایشان درست بود!👍 من با این همه سختی با هر زحمتی که بود تا اینجا آمده بودم! 😒اما آنها نمیتونستن شرایط مرا درک کنند😔.حقیقت این بود که هیچ آینده‌ای برای من وجود نداشت❌... در حالی که اونها میتونستند به راحتی برای آینده و دانشگاهشون تصمیم بگیرند. فقط کافی بود تلاش کنند....💪📖اما من برای هر قدم👣 از زندگی‌ام باید میجنگیدم و درد این جنگیدن تا مغز استخوانم نفوذ میکرد...😞😞هر چند آینده‌ای مقابل چشمانم نبود👀 اما به خود گفتم: اون روزی که پاتو تو مدرسه گذاشتی حتی خودتم فکر نمیکردی بتونی تا اینجا بیای! 👍☺️اما حالا خیلی‌ها با دیدن تو امید پیدا کردن که بچه‌هاشون رو به مدرسه بفرستن.😊 اگه تو اینجا عقب بکشی امید تو قلب همشون میمیره❤️. بخاطر نسل آینده و امید هایی که به تو دوخته شده باید هرطور شده حداقل از دبیرستان فارغ التحصیل بشی.📖📖امروز تو تا دبیرستان رفتی👣، نسل بعد از تو شاید بتونه تا دانشگاه پیش بره و حتی شاید نسل‌های بعد بتونن سر کار برن...😕 بخاطر اونها تو باید برگردی! قوی باش کوین...💪💪 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
♨️ در روایتی آمده مَثَل آسمان اول به دوم مانند انگشتری در دشتی وسيع است و همینطور تا آسمان هفتم و كر
⬅️ بعضی ها ظرفیتی به دست می آورند كه بدون اینکه درخواستی داشته باشند خداوند به آن ها عنایت می کند.😍 چه كنيم جزء اين دسته شویم؟🤔 💠 اولين مورد برای تقويت ظرفيت، است.😌 يعنی جدی و قلبی که با روح عجین شده و دستاوردهای زيادی به همراه دارد.💪 باور به خود، اولین نکته در مبحث ایمان است. اينكه چه دیدگاهی نسبت به خود داریم؟🤔 اگر خودمان را يک انسان بيكار و بی فایده ديدی، انتخاب ( نه خدا و قِسمت) اين است كه يک زندگی پر چالش و سخت داشته باشی.🙁 💠 اولين نکته ای كه باید در ايمان به ، باور كنيم، ماهیت است... 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
✅هدف یک معلم رسم تصویری از آینده برای دانش آموز نیست بلکه راهی را نشان خواهد داد که دانش آموز توانایی رسم تصویر آینده خود را داشته باشد😌❤️ ⭕️ مبارک😍 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️چرا تو کشور ما باند بازی انقدرررر رایجه؟! 😢😕 ⭕️ دولت ما اسلامیه؟! 🧐 ⭕️ گام‌های آینده ساز چیه؟! 🤨 ⭕️ ادعای مردم سالاری دینی یعنی چی؟! 🤔 ♨️جواب همه این سوالا در امشب😍😁 ✅ ساعت ۲۱:۳۰ منتظر جواب باشید😌😉 @nimkatt_ir 🇮🇷✨