eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
35 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️خدایا❗️ یه کاری کن ساعت دلم فقط رو خودت کوک باشه😍😁 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_پانزدهم این همه تبعیض نفسم را بند آورده بود. رو به قاضی ک
خبر پیروزی من بین کارگر ها پیچید، مجبور بودم به کارم ادامه بدهم.🙃 همه با تعجب به من نگاه می‌کردند. یک وکیل سیاه که بین زباله‌ها کار می‌کرد. کارگر‌ها با کنجکاوی می‌آمدند و سوال‌های حقوقی شان را از من می‌پرسیدند. طبق قانون من باید بابت پاسخ دادن به این سوال‌ها پول میگرفتم. اما من هیچ پولی از آنها دریافت نمیکردم. چون من برای پولدار شدن وکیل نشده بودم... 😌 همین مساله و تسلط من به قانون، باعث شهرت من شد. تعداد پرونده‌های من کم‌کم بیشتر و بیشتر میشد.☺️ هر چند هیچ چیز برای من ساده نبود...😔 همیشه شانس شکست من چند برابر طرف دیگر بود.🙁 با هر پرونده فشار زیادی به قلبم وارد می‌شد. جوری که بعد از هر پرونده احساس می‌کردم یک سال از عمرم کم شده است...☹️ اکثر موکل‌های من فقیر بودند.😔 آنقدر دستمزدم انقدر ناچیز و کم بود که فقط به اندازه خرید یک وعده غذا می‌شد. اما من راضی بودم. همه چیز روال عادی داشت که آن پرونده جنجالی پیش آمد...🤯 پلیس یک نوجوان ۱۷ ساله سیاه‌پوست را با شلیک ۲۶ گلوله کشت...😳 آنها محمد ۱۷ ساله را به جرم همکاری و مشارکت در دزدی و حمل سلاح گرم کشتند...😥 آن روز توی دفترم مشغول کار بودم که پدر و مادر محمد وارد دفترم شدند. خبر کشته شدن پسرشان را در اخبار شنیده بودم... ماجرا از این قرار بود: محمد به خاطر یک برنامه تا نزدیک غروب در مدرسه مانده بود. موقع غروب در حال بازگشت به خانه بود که پلیس به خاطر کوله بزرگ روی دوشش و رنگ سیاه‌پوستش و نزدیک بودن به محل جرم به او شک می‌کند.🙄 آنها با سرعت به جلو محمد می‌پیچند. محمد از دیدن پلیس‌ها بسیار وحشت زده میشود. پلیس ها با سرعت از ماشین بیرون می‌آیند و در حالی که فریاد می‌زدند: دست‌هایت را ببر بالا به محمد شلیک می‌کنند...😥 ۲۶ گلوله بدون لحظه‌ای مکث و تردید، به سوی یک بچه شلیک می‌شود و بدن او را سوراخ سوراخ می‌کند...😞 بچه‌ی وحشت زده‌ای که هرگز نفهمید چرا او را به گلوله بستند...😣 سلاح گرم و هیچ‌کدام از وسایل مسروقه در وسایل محمد پیدا نشد...😕 طبق گزارش پزشکی قانونی، گلوله به زیر بغل و پهلوی محمد اصابت کرده بود... این فقط در صورتی می‌توانست اتفاق افتاده باشد که آن بچه‌ به نشانه تسلیم دستانش را بالا گرفته باشد. این یعنی آن‌ها به کسی شلیک کرده بودند که تسلیم شده بود...😓 این چیزی بود که تمامی شاهد های حاضر در صحنه آن را به زبان آوردند: اون بچه در حالی که کیفش رو انداخته بود روی زمین، دستاش رو به نشانه تسلیم برد بالا... اما هیچ کس آن پلیس ها را توبیخ نکرد.😕 پلیس حتی یک عذرخواهی کوچک هم برای تبرئه خودش به زبان نیاورد... 😕 هر روز انسان‌های زیادی در دنیا کشته می‌شوند و کشته شدن محمد هم مثل همه آن‌ها یک تراژدی محسوب می‌شد... طبق رای قاضی پرونده، پلیس ها به اینکه آن بچه مسلح هست یا نه شک کرده بودند و این حرکت پلیس صرفا برای دفاع از خود محسوب می‌شد و آنها مرتکب هیچ جرمی نشده‌اند... ۲۶ گلوله برای دفاع از خود...😳🙄 حتی دیدن چهره پدر و مادر آن پسربچه هم وجودم را آتش می‌زد، هیچ کس بهتر از من حال آن‌ها را درک نمیکرد...😓 آن‌ها حرف می‌زدند و من حر‌ف‌هایشان را یادداشت می‌کردم. قسم خوردم که هر کاری از دستم برمی‌آمد برای آن‌ها انجام بدهم...💪🏾 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 انسان خليفة الله است. بزرگترين مشكلمان اين است كه به ظرفیتمان باور نداريم و البته موانعی هست كه با
💠 باید طوری باشيم كه خدا می پسندند و به رضايت برسيم. ظرفيتمان را افزايش بدهيم. باورمان به خودمان را تغيير بدهیم و به این باور برسیم که ما یک جسم تمام شدنی نیستیم. ما يک روح هستيم كه "فعلا" در يک جسم هستیم، همان روحی كه خداوند می فرمایند: نَفَختُ فيهِ مِن روحي.☺️ 💠 بايد روحمان را تقويت كنيم و موانع تقويت روح را برطرف كنيم.💪 ↩️ موانع تقویت روح چيست؟🤔 1⃣ باور نکردن روح و توانايی هايش: روح و توانایی هایش را باور کنیم. هر صبح كه از خواب بيدار می شويم باور داشته باشیم که يک خالق بيدار شده است.😌 ما توسط روحمان می توانيم خلق كنيم زیرا ظرفيت روح فوق العاده زیاد است. البته اگر این ظرفیت مدیریت نشود همانقدر كه خوب است می تواند ويرانگر شود.🙁 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️سانحه برای شناور «کنارک» نداجا/ شهادت نوزده نفر و مجروحیت 15 نفر از کارکنان ارتش 🔹روابط عمومی منطقه یکم دریایی بندرعباس از بروز حادثه برای یکی از شناورهای سبک این منطقه در محدوده آبهای بندر جاسک خبر داد. 🔹بعدازظهر روز گذشته در حین انجام تمرین دریایی توسط تعدادی از شناورهای نیروی دریایی ارتش، شناور پشتیبانی سبک کنارک دچار حادثه شد. 🔸ابعاد حادثه در دست بررسی دقیق کارشناسان فنی است. 🗞 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-خیلی گناهکارم خدایا...😔 امیدی هست؟! 😢 +از رحمتم نا امید نشو... خدا همشو میبخشه❤️ 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
⭕️سانحه برای شناور «کنارک» نداجا/ شهادت نوزده نفر و مجروحیت 15 نفر از کارکنان ارتش 🔹روابط عمومی منط
رفقای نیمکتی❗️ الان با اتفاقی که افتاده واسه ناوچه کنارک، حتما شما هم دیدین که یکسریا خدمات ارتش رو ندیده میگیرن🙁 ⭕️اینا یکسری از خدمات ارتش تو این سالها به مردمه👆 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️تا وقتی خدا با تو باشه، مهم نیست که کی مقابلته...💪 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_شانزدهم خبر پیروزی من بین کارگر ها پیچید، مجبور بودم به ک
چند روزی میشد که مردم با شنیدن این خبر به خیابان ها آمده بودند از تحصن جلوی اداره پلیس گرفته تا تظاهرات خیابانی...👊🏽👊🏽تظاهرتی که عموما با خشونت پلیس تمام می شد هیچ پلیسی در این دادگاه حاضر نشد. 😔حتی زمانی که از آنها جهت پاسخ به سوالات رسما درخواست قانونی کردم، فقط یک وکیل به نمایندگی از همه آنها آنجا حضور داشت ودر نهایت دادگاه ری تبرعه آنها را صادر کرد و این عمل پلیس صرفا دفاع از خود اعلام شد! 26 گلوله برای دفاع در برابر یک نوجوان غیر مسلح!!😒 قاضی رای خودش را بلند اعلام کرد و 3 مرتبه روی میز کوبید: ختم دادرسی... مادر محمد با صدای بلند گریه می کرد.🥺 پدرش میلرزید و اشک می ریخت😢 و من، نا خود آگاه میخندیدم و سرم را تکان میدادم. آن قدر بلند میخندیدم که قاضی فکر کرد دادگاه را مسخره میکنم. 🙃 انگار یک نفر زنده زنده قلبم را از سینه ام بیرون می کشید. سوزش قلبم را تا مغز استخوان حس میکردم. 😔سریع وسایلم را جمع کردم و بیرون رفتم. من باید اولین نفری باشم که با خبرنگار ها حرف میزند. من باید صدای مظلومیت محمد و مرگ عدالت را به گوش جهان میرساندم.💪🏼👨🏿 از در سالن دادگاه که خارج شدم چند نفر از گارد دادگاه دوره ام کردند و گفتند: شما باید با ما بیاید آقای ویزل! بعد از چند ساعت حبس شدن در یک اتاق، بلاخره یکی در را باز کرد و به داخل اتاق آمد. از شدت خشم تمام بدنم میلرزید.😡 با عصبانیت گفتم: چه عجب! اونقدر به در کوبیدم و فریاد زدم گلوم پاره شد! حداقل با یک فنجون قهوه می اومدید!🍮 مرد در را بست و به سمتم آمد. _ شما حس شوخ طبعی جالبی دارید آقای ویزل! حتی در چنین شرایطی!😎 مقابلم نشست و ادامه داد: ولی من اینجام که در مورد یه سری مسئله جدی با هم صحبت کنیم. به پشتی تکیه داد و گفت: یه راست میرم سر اصل مطلب، شما حق ندارید در مورد این پرونده با هیچ شخص یا خبرگزاری صحبت کنید! این پرونده کاملا محرمانه است. اگر تخلف کنید به جرم افشای مدارک محرمانه مجرم شناخته شده و به شدت مجازات میشید.🤨🤨 به زحمت میتونستم خودم را کنترل کنم. تمام بدنم میلرزید. بدتر از همه، وقتی عصبی میشدم دستم به شدت درد میگرفت و میسوخت. محکم زل زدم در چشمهایش و گفتم: حتی اگه دهن من رو با تهدید ببندید، با پدر و مادرش چکار می کنید؟؟😡😨 با پوزخند خاصی از جایش بلند شد و گفت: اینجا کشور آزادیه آقای ویزل! اونها هرچقدر که بخوان میتونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن! مهم تیتر روزنامه های فرداست...😏😏 و بدون هیچ حرف دیگری از اتاق خارج شد. حق با اون بود. مهم تیتر روزنامه های فردا بود: دادگاه رای بی گناهی پلیس ها را صادر کرد. مدال شجاعت در انتظار پلیس ها قهرمان...😫 فردای روز دادگاه مدام تلفن و گوشی موبایلم زنگ میخورد اما من حس و حال جواب دادن به هیچکدامشان را نداشتم... چه میتوانستم بگویم؟؟ با شجاعت فراد میزدم محمد بی گناه کشته شد یا اینکه مثل ترسو ها حرف های آنها را تایید میکردم؟؟ اصلا کسی صدای مرا می شنید و اهمیت می داد؟ مهم یه جنجال بود. یه جنجال که ذهن مردم را بین شلوغ بازی ها گم کند و کسی نفهمد که دولت چه کار میکند...😫 شب بود که صدای در بلند شد. پدر محمد بود. با خود فکر کردم که از من میخواهد دوباره اقدام کنیم و به رای اعتراض کنیم، یا حداقل با رسانه ها درباره حقیقت حرف بزنیم. اما او در عین دردی که در عمق چشمهایش بود با آرامش به من نگاه کرد و گفت:آقای ویزل! اومدم اینجا تا از زحمات شما تشکر کنم و بقیه حق وکالت شما را پرداخت کنم. شما همه تلاشتون رو انجام دادید. 👍🏽🤝 خیلی تعجب کرده بودم. با شرمندگی سرم را پایین انداختم و گفتم: نیازی نیست. من توی این پرونده شکست خوردم و تمام روز مثل یک ترسو اینجا قایم شدم...😪😶 دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: نه پسرم! زمانی که هیچ کس حاضر نشد از ما دفاع کنه، تو پشت سر ما ایستادی. حداقل مردم صدای مظلومیت محمد رو شنیدن. من از اول میدونستم شکست میخوریم. مطمئن بودم.🙃 با شنیدن این جمله شوک شدیدی به من وارد شد.😵 گفتم: پس چرا انقدر تلاش کردید و مبارزه کردید؟ اونها پسر شما رو کشتند و شما رو مجبور کردند که هزینه دادرسی را بپردازید. اگر مطمئن بودید، چرا شروع کردید؟ 🧐🤨 سکوت سنگینی بین ما حاکم شد. برای چند لحظه از پرسیدن این سوال شرمنده شدم. با خودم گفتم: شاید این حرف فقط یک دلگرمی برای خودش بود. برای اینکه خودش درد کمتری رو حس کنه. این چه سوالی بود که پرسیدم؟😞😣 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 باید طوری باشيم كه خدا می پسندند و به رضايت برسيم. ظرفيتمان را افزايش بدهيم. باورمان به خودمان را
2⃣ تمركز نداشتن بر اين قدرت: قدرت روح تحول ايجاد می كند نه كائنات. اين قدرت و عظمت درون خودمان است.😍💪 دین نسخه خالق است برای تربیت روحی که درون ما است. مثلا ما برای رفع خستگيِ جسم می خوابيم ولی دين گفته برای رفع خستگی روح تسبيحات حضرت زهرا(س) بگو!🙃 اگر با توجه گفته بشود حقيقتا خستگی روح را برطرف می كند!☺️ فراموش نكنيم اين دستور از طرف همان کسی است كه روحش درون ما است!😇 روح تقويت بشود بيماری های جسمی تضعيف می شود!!😏 فرق ما با مرتاض های هندی اين است كه آن ها برای استفاده از توانايی های روحشان، جسمشان را به شدت تضعيف می كنند تا نقش روح پررنگ بشود ولی ما اينكار را خطا می دانيم.🙃 ما روح را تقويت می كنيم تا روحمان جسممان را مديريت كند.😌💪 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️تو ماه رمضون کی درس بخونم؟! 😢 ✅با توجه به اینکه در ساعات اولیه روز مغز کارکرد بهتری داره و احساس گرسنگی کمتری دارید بهتره شروع به درس خوندن کنید.💪 و در ساعات نزدیک به افطار که راندمان مطالعاتی کمتری دارید استراحت کنید😉 علاوه بر اون تست زدن انرژی کمتری از شما می‌گیرد. می‌توانید ساعات نزدیک به افطار را تست بزنید😌 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-یه قلبم مال خدا یه قلبمم... +قلب فقط یه دونست ها... اونم مال خداست🙃 مواظب باش قلبت نشکنه😉 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️نیمکتی ها بشتابید 📣 ⭕️ ویژه برنامه نیمکت در شبهای قدر😍 با موضوع: نوجوان "" دان ✅چهارشنبه ساعت 22:30 از طریق پیج nimkatt_live@ @nimkatt_ir 🇮🇷✨