eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
35 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_هشتم روح از چهره مادرم رفته بود. بی حس، مثل مرده ها!🙁 فقط
بعد از اینکه منشی رفت، رو به رئیس دانشگاه کردم و گفتم: آقای رئیس! من برای ثبت نام و شرکت در دانشگاه حقوق درخواست داده بودم اما علی رغم رتبه و معدل بالا، هیچ پاسخی به درخواست من داده نشد...😢 برای همین حضوری اومدم. رئیس بدون اینکه نگاهی به من بکند گفت: بهتره برای شرکت توی یک رشته و دانشگاه دیگه درخواست بدی. هرچند بعید میدونم برای پذیرش شما جایی وجود داشته باشه!!😒 با جدیت و تحکم گفتم: اما فکر نمیکنم قانونی وجود داشته باشه که بگه یک بومی حق ورود به دانشگاه حقوق رو نداره! 😏 رئیس خیلی جدی توی چشمهام نگاه کرد و گفت: اینجا جایی برای تو نیست! اینجا جاییه که حقوق دانها، قاضی ها و سیاستمداران اینده کشور رو آموزش میده! بهتره حد و مرز خودت رو بشناسی و هرچه زودتر از اینجا بری بیرون!😒 با عصبانیت گفتم: طبق قانونی که تربیت شده های همین دانشگاه تصویبش کردند، قانون بومی ها رو به عنوان یک انسان پذیرفته! خیلی جالبه!اینجا، برای سگ یک سفیدپوست جا هست و میتونه همراه صاحبش وارد بشه اما برای یک انسان جا نیست!🙁 این حق منه که اینجا درس بخونم آقای رئیس!😏 نگران نباشید! من قصد ندارم قاضی یا سیاستمدار بشم! من میخوام وکیل بشم و از انسان هایی دفاع کنم که کسی صداشون رو نمیشنوه!😔 بدون اینکه حتی پلک بزند چند لحظه در چشمهایم خیره شد و گفت: از این فرصت پیش اومده جای دیگه ای استفاده کن! توی سیستم استرالیا جایی برای تو نیست! این آخرین شانسیه که بهت میدم. قبل از اینکه به پلیس زنگ بزنم و تبدیل به آدمی بشی که کسی صداشو نمیشنوه از اینجا برو بیرون.😕 بلند شدم و به سمت در رفتم و در همان حال جوری که رئیس بشنود گفتم: مطمئن باشید آقای رئیس من کاری میکنم که صدای من شنیده بشه! حتی اگه امروز خودم نتونم وارد اینجا بشم به هر قیمتی که شده راهی برای دیگران باز میکنم.😏 این رو گفتم و از در خارج شدم... این تصمیم من بود. تصمیمی که باید حتی به قیمت جانم عملیش میکردم.... روز بعد قانون مصوبه در مورد بومی ها را روی یک تکه مقوا با خط خوانا نوشتم و یک پلاکارد پایه دار درست کردم.مقوای دیگه ای را با طناب به گردنم انداختم و روی ان نوشتم: در این سرزمین قانون مدافع اشراف سفید است. شرافت و جایگاه سگ سفیدپوستان از یک انسان بیشتر است. 🙁 و بعد از نوشتن این جملات رفتم و جلوی ورودی اصلی دانشگاه نشستم. تک وتنها... بدون اینکه حتی لحظه ای از جایم تکان بخورم. حتی شب ها همانجا کنار خیابان بدون روانداز و زیر انداز خوابیدم. روزهای اول کسی به من کاری نداشت. آنها فکر میکردند که من خسته میشوم و از آنجا خواهم رفت. اما همین که حس کردند که دارم توجه دیگران را جلب میکنم گارد دانشگاه به سرو ریختند و همه چیزی که داشتم داغون کردند. بعد از یک کتک مفصل، به محض اینکه دوباره توانستم حرکت کنم بار دیگر همه این مطالب را نوشتم و رفتم جلوی دانشگاه...😏 این بار چهره و بدن کتک خورده و زخمی ام هم به نوشته های روی پلاکارد اضافه شده بود.🙁 کم کم افرادی که از کنارم میگذشتند، می ایستادند و به من نگاه میکردند. کم کم برای گسترش حرکت و ایجاد تعامل با بقیه برنامه ریزی میکردم که سر و کله چند ماشین پلیس ظاهر شد. آنها چنان با سرعت ظاهر شدند که انگار برای گرفتن قاتلی سریالی آمده اند...😥 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
♨️وقتی مشكلات و سختی های دنيا را مشاهده می کنیم میفهمیم که اين دنيا برای لذت و لذت طلبی نيست.🙁 ⭕️آ
⬅️ در دسته بندی براساس ظرفیت و... انسان ها را به چهار گروه تقسیم کردیم که گروه چهارم همان کسانی بودند که بخاطر ظرفیت بالایشان خداوند آن ها را مورد رحمت و عنایت خود قرار می دهد.😍 چه کنیم ظرفیتمان افزایش یابد؟🤔 💠 برای رسیدن به ظرفیت بالا، اول باید ایمان و باور خود را تقویت کنیم.😌 ↩️ برای افزایش ظرفیت باید: 1-دیدگاه خود را نسبت به جهان تصحیح کنیم: بدانیم که لذت بردن اشکالی ندارد اما هدف اصلی دنیا لذت طلبی نیست بلکه رشد کردن است.☺️ 💠 توصیه دین لذت همراه با توجه به خدا است.😁 حتی کسی که نتواند بخشی از زندگی خود را صرف خوشی هایی که بعد از خود دل مردگی به همراه ندارد کند نزد خدا بازخواست می شود.😥 💠 طبق روایت مومنی که بخاطر خوشنودی خدا از لذت های حرام بگذرد، خداوند چشیدن طعم لذت های حلال را نصیبش می کند.😍 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
ای نور چشم آنکه پناه آوَرَد به تو😍 حل کن به دست لطف خودت مشکل مرا... 😔❤️ 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
📚📙📖📓✏️ ✅دانش آموزی؟!🤓 ✅کلی دغدغه واعتراض داری؟!😩 ✅صدات به جایی نمیرسه؟!🤐 📍همراه ما باش😉 ✨خبرهای خوبی تو راهه... نیمکت لایو را در اینستاگرام دنبال کنید. 🔺 @nimkatt_live ... @nimkatt_ir🇮🇷✨ ‌ ‌
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_نهم بعد از اینکه منشی رفت، رو به رئیس دانشگاه کردم و گفتم
سر و کله چند ماشین پلیس پیدا شد...🚓 آنها در ماشین را باز کردند و با سرعت به طرفم آمدند. تا به خودم بیایم، یکی شان با سرعت یقه ام را گرفت و با شدت روی زمین به دنبال خودش کشید. دومی از کنار به سمتم حمله کرد و دستش را دور گردنم حلقه کرد. نمیتواستم به راحتی نفس بکشم. خواستم دستم را بالا بیاورم و گردنم را آزاد کنم که نفر بعدی دستم را گرفت و خلاف جهت تاباند و هر سه همزمان با هم مرا به کف پیاده رو کوبیدند.😵 همه چیز در زمان کوتاهی اتفاق افتاد. از شدت درد نفسم بند امده بود.🤕 گردنم به شدت تحت فشار بود و دستم هم از شدت درد میسوخت و آتش گرفته بود. دیگر هیچ چیز را متوجه نمیشدم درد دستم شدیدتر از این بود که به مغزم اجازه دهد به چیز دیگری فکر کنم.😰 یکی از آنها زانوانش را پشت گردنم گذاشت و تمام وزنش را انداخت روی آن... هنوز به خودم نیامده بودم که درد زجرآور دیگری تمام وجودم را پر کرد. آنها به همان دست درب و داغون شده من در همان حالت دستبند زدند و بلندم کردند. از شدت درد و ضربه ای که به سرم خورده بود دیگر هیچی نمیفهمیدم...🤯 تصاویر و حرکات دیگران تاریک و روشن میشد. صداها مبهم و گنگ بود و به سمت خاموشی میرفت.🤭 آنها مرا به داخل ماشین پرت کردند و این آخرین تصویری بود که به یاد دارم... بعد از آن از شدت درد از حال رفتم...😶 چشم که باز کردم با همان شرایط توی بازداشتگاه بودم. حتی دستبندم را هم از دستهایم باز نکرده بودند. خون ابرو و پیشانی ام، روی پلک و چشمهایم را گرفته بود. قدرتی برای حرکت کردن نداشتم. دستم از شدت درد میسوخت و تیر میکشید. حتی نمیتوانستم انگشت های دستم را تکان بدهم. به زحمت آنها را حس میکردم. با هر تکان دستم، تا مغز استخوانم تیر میکشید و از شدت درد مغزم از کار می افتاد...😓 زجرآور ترین و دردناک ترین لحظات زندگی ام را تجربه میکردم. هیچ فریاد رسی نبود. هیچ کسی نبود که به داد من برسد یا حتی دست من را باز کند...😣 یه لحظه آرزو کردم که ای کاش درجا بمیرم و لحظه ای بعد، با خود میگفتم: نه کوین! تو باید زنده بمونی! تو یک جنگجو و مبارزی! نباید تسلیم بشی! هدفت رو فراموش نکن کوین! قوی باش...😔💪🏾 دوروز توی همان شرایط اسفبار بودم تا بلاخره آنها آمبولانس را خبر کردند... 🤕با خشونت تمام مرا از بازداشتگاه بیرون آوردند و سوار آمبولانس کردند. سرم تنها یک شکستگی ساده بود اما دستم...😥 اوضاع دستم آنجور که از گفته دکتر برمی آمد اصلا خوب نبود... آسیبش خیلی شدید بودو باید عمل میشد اما با کدام پول؟ با کدام بیمه؟😞 به همین دلیل دستم تنها در حد رسیدگی های اولیه باقی موند. از صحنه کتک خوردن من و شکستن پلاکاردهایم، عکس گرفته بودند. این فیلم ها و عکس ها به دست خبرگزاری های محلی رسید و من به سوژه داغ رسانه ای تبدیل شدم. از بیمارستان که مرخص شدم، جنبش ها و حرکت ها تازه در حال شکل گیری بود. بومی هایی که به اعتراض به شرایط موجود، این اتفاق و اتفاقات مشابه، به خیابان آمده بودند و گروهی از دانشجویان که برای اعتراض به وضع اسفبار و غیر انسانی ما با آنها همراه شده بودند... دیدن این صحنه ها به من امید و انرژِی می داد. برای مقاومت... برای مبارزه... برای حرکت...😌💪🏾 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
⬅️ در دسته بندی براساس ظرفیت و... انسان ها را به چهار گروه تقسیم کردیم که گروه چهارم همان کسانی بودن
2- نگاهمان نسبت به خود را تصحیح کنیم: ↩️ سه نوع ديدگاه نسبت به خود وجود دارد: 1⃣ انسان فقط یک جسم است که به زودی تمام می شود.(مستند اخراج توصیه می شود).🙄 طبق اعتقاد یهود، بجز قوم یهود هیچکس انسان نیست بلکه دیگران حیواناتی هستند در جسم انسان که برای خدمت به یهود آفریده شده اند.😕 در مستند اخراج، شاهد پروفسور ها، دانشمندان و اساتید بزرگ دنیا هستیم که بخاطر رد نظریه داروین از نظر علمی و... از حقوق خود منع شده، از جایگاه خود برکنار و اخراج گردیده اند.😳  علاوه برآن قانونی وجود دارد که می گوید؛ شرط عضویت در هيئت های علمی قبول این نظریه است.😕 طبق این نظریه انسان ميمونی تكامل يافته است.🙄 درصورتیکه خداوند در قرآن میفرماید انسان شروع یک خلقت جدید بود. نه در ادامه خلقت چیزی... 2⃣ انسان جسمی است كه روح هم دارد، یعنی اولویت با جسم و تن است. 3⃣ انسان روحی است كه در این مرحله از زندگی داخل یک جسم مادی قرار گرفته است. این دیدگاه با اسلام تطابق دارد و اسلام آن را تایید می کند.✅ 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
28.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️برا هممون پیش اومده🙄 یه وقتایی میخوایم تو گوگل دنبال یه عکس یا مطلبی بگردیم، ولی انقدرررر گوگل عکس کوچولو و بی‌کیفیت و نامربوط میاره که اصلا نا امید میکنه آدمو🤦‍♀ تو این فیلم یاد میگیریم چطوری عکسا با ابعاد و کیفیت مدنظر خودمون پیدا کنیم😌😁 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-خدایا... دست من که بهت نمیرسه🙁 تو صدامو چطوری میشنوی؟ 😢 ما که خیلی دوریم از هم... 💔 +من نزدیکم. فقط کافیه صدام کنی😌 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️ ! زمان قطعی برگزاری طبق اطلاعیه امروز سازمان سنجش اعلام شد. ♨️طبق این اطلاعیه کنکور سراسری در تاریخ 30 و 31 مردادماه برگزار خواهد شد. 📍با آرزوی موفقیت برای کنکوریای نیمکتی😍✌️ @nimkatt_ir 🇮🇷✨ ‌
اگه به بقیه امید بستم امیدم نا امید شد... 🙁😢 پنجره قلبم فقط به سمت خودت بازه😌 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_دهم سر و کله چند ماشین پلیس پیدا شد...🚓 آنها در ماشین را ب
پدرم گریه میکرد. او میخواست مرا با خود به خانه ببرد. ولی این آخرین چیزی بود که من درآن لحظه میخواستم.😔 به همین دلیل با آن وضع دستم، درحالی که به شدت درد داشتم به آنها ملحق شدم.😍 بلاخره موفق شدیم و دانشگاه مجبور به پذیرش من شد.🤩 نبرد، استقامت و حرکت ما به پیروزی ختم شد.😌 برای من لحظات فوق العاده ای بود. طعم شیرین پیروزی...😍 هر چند چشمان پر از درد و غم پدر و مادرم معنای دیگری داشت.😞 شهریه دانشگاه زیاد بود و از طرفی من بودم و یک دست علیل...😔 دستم درد زیادی داشت. به مرور حس میکردم دارد خشک میشود و قدرت حرکتش را از دست میدهد.😥 اما چه کار میتوانستم بکنم؟؟😣 حقیقت این بود. من دستم را در سن 19 سالگی از دست داده بودم.🤦🏾‍♂ یه عده از همسایه ها و مردم منطقه بومی نشین ما در هزینه دانشگاه به من کمک میکردند.🙃 هر بار به من نگاه میکردند میتوانستم برق نگاهشان را ببینم. اما خودم هم برای مخارج باید کار میکردم. به سختی توانستم با آن وضع کاری بجز کارگری و کار در مزرعه پیداکنم. آن هم با حقوق پایین تر.🙁 کار دیگری برای یک بومی نبود. آن هم باوضعی که من داشتم.😞 کار میکردم ودرس میخواندم. اساتید به شدت به من سخت میگرفتند. کوچک ترین اشتباهی که از من سر میزد، به بدترین شکل ممکن جواب میگرفت.☹️ آنها اجازه استفاده از کتابخانه را به من نمیدادند. هرچند به مرور، سرسختی و اخلاقم یکبار دیگر بقیه را تحت تاثیر قرار داد. چند نفری بودند که یواشکی از کتابخانه کتاب میگرفتند و به من قرض میدادند.☺️ من قدرت خرید کتابها را نداشتم و چاره ای جز این کار برایم نمانده بود...😔 اما باز هم با این حال در دانشگاه جزو نفرات برتر بودم.🏅 قسم خورده بودم به هر قیمتی که شده موفق بشوم.💪🏾 و ثابت کنم یک بومی نه تنها یک انسان است و حق زندگی دارد، بلکه در هوش و توانایی هم با بقیه برابری میکند.😏 دوران تحصیل و امتحانات تمام شد و ما فارغ التحصیل شدیم.🤓 گام بعدی پیش روی من حضور در دادگاه به عنوان یک وکیل و کار آموز بود. برعکس دیگران من را به هیچ دفتری معرفی نکردند.😔 من ماندم و دوره وکلای تسخیری. وکیل هایی که به ندرت برای دفاع از موکل به خودشان زحمت میدادند و من باید کار را از آن ها یاد میگرفتم.😕 هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود.😔 باید برای بدست آوردن ساده ترین چیزها مبارزه میکردم.😢💪🏾 چیزهایی که برای دیگران انجامش مثل آب خوردن بود، برای من رسیدن بهش مثل رویا بود...😔 توی دفتر وکالت، مرا ندید میگرفتند.😕 کارم فقط پرینت گرفتن، کپی کردن و.... شده بود.😔 اجازه دست زدن و نگاه کردن به پرونده ها را نداشتم.😥 حق دست زدن به یخچال و شیر آب را هم نداشتم.😕 چون من یک سیاه بودم و دلشان نمیخواست وسایل و خوراکی هایشان کثیف شود...😐حتی باید از دستشویی خارج ساختمان استفاده میکردم. دوره کارآموزی من اینگونه سپری میشد...☹️ @nimkatt_ir 🇮🇷✨