eitaa logo
نیم پلاک
391 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
299 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 ✅ براى او نوشته بود: آن آستين خالى كه با باد اين سوى و آن سوى میشود نشان مردانگیست. 🌴 گاهى باد فقط بايد به افتخار بوزد تا روزگار رسوا شوند. 🌹 شادےروح شهدا صلوات 🌴 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم... 🌷 عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. 🌴 یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود قبل از رفتن خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم بعثی ها فهمیدند و درگیر شدید حق شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 🌼 ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی ها لو بده 🌴 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...🌱 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت🌼 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه... 🌴 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...🌹 جنازه اش رو آوردند تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره وقت مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین 🌷 یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! سر عباست رو بریدند. گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد... 🌴 (یاد و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این به رفقا با یک صلوات) 🌞شادی روح شهدا صلوات🌞 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از حقیقت
همراه رفته بودم ، مأموریت. موقع برگشتن، بردمان . به که رسیدیم، گفت: "بچه‌ها؛ دوست دارید دری از درهای رو به شما نشون بدم؟ گفتیم: "چی از این بهتر سردار!" کفش‌هایش را در آورد. وارد گلستان شد. یکراست بردمان سر مزار با یقین گفت: " از این قبر مطهر دری به بهشت باز می‌شود." موقع فاتحه خواندن، حال و هوای سردار تماشایی بود، توی آن لحظه‌ها هیچکدام از ما نمی‌دونستیم این حال و هوا ، حال و هوای است؛ ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم. کرده بود حتما کنار شهید خرازی دفنش کنند. سردار شهید سردار شهید @hagigei
هدایت شده از حقیقت
🌹‏ به شناسایی رفته بود؛ بعد شناسایی نقشه عملیات رو پهن کرد، نقطه ای رو نشان داد و گفت: اگه من شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم؛ به صاحبش بگین راضی باشه‌. شادی روحش الفاتحه مع الصلوات @hagigei
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
📄وسوسه شیطان . ☘در بین عملیات کربلای پنج وقفه ای به وجود آمد. تقریبا از سه ماه قبل به مرخصی نرفته بود. ☘چون قبل از ۵، عملیات ۴ و قبل از آن هم کارها و مقدمات این دو عملیات فرصت مرخصی رفتن را از 🕊 گرفته بود. از این رو قرار شد در این فاصله حاج حسین یک هفته به برود. چهار یا پنج روز که گذشت دیدیم حاجی به برگشته و از بقیه مرخصی اش استفاده نکرده است. من با اعتراض به او گفتم چه شد زود برگشتی⁉️🤔 ☘مگر قرار نبود یک هفته بمانی❓ 🕊شهید خرازی پاسخی نداد. من ادامه دادم که خانواده هم حق دارند و باید در کنار انجام وظیفه به آنها هم رسیدگی کرد. و همین طور با حاج حسین بحث می کردم. حاجی قصد پاسخگویی نداشت و دائم طفره می رفت. اما من هم دست بردار نبودم. تا این که بالاخره گفت: روز آخرکه اصفهان بودم ٠٠٠❗️ 📝خاطره از حاج محمود جانثاری 🆔آدرس ما در شبکه های دیگر 👇 https://www.instagram.com/hamrazm.mag https://rubika.ir/hamrazm__mag https://ble.ir/hamrazm_ma https://t.me/hamrazm_mag 🕊https://eitaa.com/hamrazm_mag
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
📄فرمانده شوخ طبع😁 عباس کمال پور فرمانده گردان امام حسین علیه السلام بود و من منشی گردان. مشکلی پیش آمد و مدت طولانی شد. ناچار شدیم، برای حل مشکل به سراغ فرمانده لشکر برویم. سوار 🏍موتور شدیم و به سمت به راه افتادیم. آقای خرازی در بود. داخل سنگر شدیم و پس از احوال پرسی گفت: «اینجا چه کار می کنید عباس با ناراحتی شروع کرد، وضعیت گردان و مشکلات آن را بیان کند. هر دو ناراحت بودیم، یکی عباس می گفت و یکی من.حاج حسین بلند شد ...😅 📝خاطره از رجبعلی کریمی . 🆔آدرس ما در شبکه های اجتماعی دیگر👇 🆔https://www.instagram.com/hamrazm.mag 🆔https://eitaa.com/hamrazm_mag 🆔https://ble.ir/hamrazm_mag 🆔https://t.me/hamrazm_mag 🆔https://rubika.ir/hamrazm__mag
هدایت شده از انتظارفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👌 این روایتگری زیبا ‏رو از دست ندید . رزمنده ای که شرمنده ی شد ... 💔 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم 🇮🇷 🌴🌴🌴🌴 کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9 گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6 موسسه روایت عشق شهرستان مبارکه (ویژه شهدا و ایثارگران) http://eitaa.com/Revayateshqhmobarakeh کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343
هدایت شده از علی استادی
رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند.. پیرمرد می گفت: جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟ حاج حسین خندید.. آن یکی دستش را آورد بالا.. گفت: این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم: پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟ حواسش نبود. گفت: این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه؟ گفتم: حاج حسین خرازی راست نشست.. گفت: حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟ 🆔 @salambarebraHem
متن☫﷽☫ "یار مهدیم" برعکسش کنی چی میشه؟ هر چی شد بھش عمل کن 🌷 ❤️ هدیه به ارواح طیبه شهدا ❤️ ┄┅❀❀┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅❀🇮🇷❀┅┄ 🕊 (سروش) https://sapp.ir/joingroup/KUkbcGErCX4m2LOSespAW3ag (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شهید حسن خرازی در کلام سردار دلها 🎥 حسین یه مالک بود... من معتقدم بالاتر از مالک...! یک وقت این را جایی گفتم، کسی به من خرده گرفت: تو مالک رو نمیشناسی این حرف رو میزنی؟ گفتم: ...
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 ازسمت راست نفرسوم ،نفرچهارم ، نفرپنجم سردارشهید (#م د_آهنین ) 🥀 .سفر مشهدمقدس سال ۱۳۶۳
☫﷽☫ 🌴🇮🇷🌴 انالله و اناالیه راجعون حاجیه خانم طیبه تابش مادر سردار شهید والامقام پس از سال‌ها مجاهدت ؛ در سن ۸۸ سالگی دعوت حق را لبیبک گفت و به فرزند پیوست. 🥀 ﴿ ﴾ •❁ ❁• 📌 @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴🌷🇮🇷🌹🌴