هدایت شده از بچه های مسجد
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
ترجمه آیه نصب شده بر کتیبه حسینیه #امام_خمینی (ره) در سخنرانی #امام_خامنهای به مناسبت ولادت #حضرت_زینب(س):
🔻سلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ
سلام و تحیت بر شما باد که صبر پیشه کردید.(سوره رعد آیه ۲۴)
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
📌 #حضرت_امام_خمینی(ره)
ای #غربزده ها! ای اجنبی زده ها! ای انسان های میان تهی! ای انسان های بی محتوا به خود آیید همه چیزخودتان را #غربی نکنید.
📚صحیفه نور ، جلد ۷ ، صفحه ۵۵
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
هدایت شده از اسرار تاریخ | استاد ابوالحسنی
1439-7-[12-7-2015_1.27.54_PM]-naha.bar93.8.1.pdf
حجم:
4.77M
#ویژه_محققین
🔘 دانلود: مبسوطترین تحقیق برای کشف مرقد اصلی حضرت زینب (س)🔻
📚 آرامگاه عقیله؛ ترجمه کتاب مرقد العقیله (س) فی میزان الدراسه و التحقیق..
✍ به قلم استاد شیخ محمد حسنین سابقی
🔹 بر اساس این تحقیق، در بین احتمالات، قوی ترین نظر، وجود مرقد آن حضرت در شام است. خواننده در خلال مطالب با اطلاعات خوبی در زمینه حوادث و فرجام زندگانی ام المصائب (س) روبرو میشود.
#سیر_مطالعاتی #سیر_مطالعات_تاریخی
#حضرت_زینب (س)
🆔 کانال اسرار تاریخ | استاد ابوالحسنی
🌐 eitaa.com/monzer_ir
بخشی از #زيبايی هاي #حماسه #کربلا:
زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با #امام_حسين (عليه السلام) توسط همسرش}
زيبا ترين #بازگشت { #توبه حر و الحاق به #سپاه امام حسين (ع}
#زيباترين #وفا داري { نخوردن #آب در شط #فرات #ابالفضل (ع}
🌷
زيباترين #جنگ { نبرد حضرت علي اکبر (ع)
🌹
#زيبا ترين #واکنش { پرتاب کردن #سر #وهب توسط #مادرش به طرف #دشمن}
🌷
زيباترين #پاسخ { #احلي_من_العسل جناب #قاسم ابن الحسن(ع}
🌹
زيبا ترين #هديه {تقديم عون و محمد به #امام: حسين (ع) توسط مادرشان #حضرت_زينب (سلام الله عليها)}
🌷
زيباترين #نماز { #نماز_ظهر&عاشورا در زير #باران #تير}
🌹
زيباترين جانثاري { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (ع) و دفاع از #عمو }
🌷
زيباترين #سخنرانی { سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (س) در #کاخ #ظلم }
🌹
و از همه زيبايي ها #زيباتر جمله « #ما_رأيتُ_الا_جميلاً » که حضرت زينب (س) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم
داعشی ها #محاصره اش کردن
تا تیر داشت #مقاومت کرد و جنگید،
تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن #زنده بگیرنش
همون موقع #حاج_قاسم هم توی منطقه بود
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و #اسیر شد.
ولی یک لحظه هم سرشو از #ترس پایین نیاورد...
#تشنه بود #آب جلوش می ریختن روی #زمین
فهمیدن حاج قاسم توی #منطقه اس
برای #خراب کردن روحیه حاج قاسم #بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و #چاقو رو گذاشتن زیر #گلو
کم کم برا این که #زجر کشش کنن آروم آروم #شروع کردن به بریدن #سرش و بهش می گفتن به #حضرت_زینب #فحش بده پشت بیسیم
اینقدر #یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید...
🌹ولی از اولش تا #لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای #دختر #مظلوم علی...
اصلا من آمدم #فدا بشم برای حضرت زینب...
اصلا من آمدم سرم رو بدم...
#یاعلی #یازهرا...
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو #گریه می کرد.
بعدم سر رضا رو گذاشتن #جعبه و فرستادن برای حاج قاسم...
🇮🇷#امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم...
🌷شهیدرضااسماعیلی
#شهید_مدافع_حرم #لشکر_فاطمیون
#خواهرم #حجاب_فاطمی،برادرم #غیرت_علوی
هدایت شده از نیم پلاک
یادواره شهدای بهاران.mp3
زمان:
حجم:
8.32M
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
#شهیدانه 🕊
💠شهید حسن فتاحی معروف به حسن سر طلا یا حسن طلا
پدر و مادرم اصفهانی بودند؛ در کودکی به #عراق رفتند و در شهر نجف اشرف مستقر شدند؛ ما هم از کودکی در #نجف بزرگ شدیم؛ همسرم مرحوم «جانمحمد فاتحی» که با برادر و پسرعمویشان به #عراق برای کار رفته بودند، در منزل پدرم ساکن شدند؛ بعد از آشنایی با وی #ازدواج کردیم.
حسن فرزند پنجم خانواده بود که 20 شهریور 1348 در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 ما را از عراق بیرون کردند و زمانی که وارد ایران شدیم، با توجه به سردی هوا ما را به جیرفت استان #کرمان بردند؛ برای همه ما که از عراق آمده بودیم، چادر زدند؛ اطراف مان کوه بود.
محل موقت زندگیمان به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسنآقا را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند: «بچهای با موهای طلایی پیدا شده، خانوادهاش بیایند و او را تحویل بگیرند».
او 17 سال بیشتر نداشت و در وصیتنامهاش برای خواهرانش نوشت: «مثل #حضرت_زینب(س) باشید»؛ دفعه آخر هم میخواست برود، گفت: «اگر من مجروح و زخمی شدم؛ اگر شهید شدم و نیامدم، شما راه مرا ادامه بدهید».
تا اینکه پسرم در چهارم دی 1365 و در #عملیات «کربلای 4» جزیره امالرصاص به شهادت رسید و پیکرمطهرش ۱۱ سال بازگشت.
پدر شهید هم بعد از 12 سال بیخبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوانهای پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوانهایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباسهایش بود..
#شهید_حسن_فتاحی
#شهادت
🌻👌🌻