هدایت شده از احمد احمد
🍂 آزادی سوسنگرد
و پشتیبانی رزمندگان
دکتر حاج کاظم پدیدار
از رزمندگان کازرون
┄═❁๑❁═┄
اولین نانوایی فعال در جنگ را بچههای کازرون آنجا ایجاد کردند. نانوایی که نان داغ درست میکرد و در شبانهروز ۵ هزار نان می پخت و تحویل خط مقدم میدادیم. نیروها میگفتند سوسنگرد شهر دوم کازرونیهاست. در خانهها خاطرات بسیار خوبی داشتیم و در این خانهها مستقر شده بودیم .
آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ به یکی از نقاط عطف در تاریخ دفاع مقدس بدل شد. عملیاتی که به کلید موفقیت در عملیاتهای بزرگ بعدی تبدیل شد و رزمندگان و فرماندهان از جبهه سوسنگرد تجربیات گرانبهای زیادی کسب کردند. فرمان تاریخی امام خمینی (ره) مبنی بر آزادسازی سوسنگرد و پیگیریهای مقام معظم رهبری از مهمترین نکات در آزادسازی این شهر است.
سوسنگرد در ۶۰ کیلومتری اهواز قرار گرفته است و بعثیها میخواستند پس از فتح آن، حمیدیه و اهواز را به راحتی محاصره کنند. از جناح جاده خرمشهر به اهواز تا ۱۰ کیلومتری اهواز آمده بودند. اگر سوسنگرد و حمیدیه را میگرفتند و به سمت اهواز میرفتند از دو جناح اهواز محاصره میشد و دیگر با خیال راحت میتوانستند به اهدافشان برای اشغال شهر برسند. چون در سوسنگرد موفق نشدند بعدها نتوانستند اهواز را بگیرند و پشت جبهه نورد ماندند. آن زمان شهید چمران برای اینکه اهواز سقوط نکند، از رودخانه کرخه نور، آب گرفت و جلوی عراقیها انداخت و بین ما و دشمن آب فاصله ایجاد کرد. این کار برای جلوگیری از پیشروی دشمن بود. به دلیل انسجام نداشتن نیروهای نظامی و محکم نبودن توان دفاعی و صدها مشکل دیگر شهید چمران مجبور شد با چنین ترفندی مانع پیشروی دشمن شود. میتوانیم بگوییم سوسنگرد و حمیدیه مانعی برای ورود عراقیها به اهواز بودند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#نکات_تاریخی_جنگ
#خاطرات_رزمندگان
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂
🔻 متولد خاک پاک کفیشه
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔸 قسمت شصتوسوم
هفتمین روز آتش سوزی سینمارکس، تظاهرات بسیار بزرگی از گورستان بسمت شهر برپا شد، مردم آبادان، هم، داغدار بودن هم بدنبال پیدا کردن مقصر.
در بحبوحه راهپیمایی یه نفر با بلندگوی دستی پیام تسلیت آیت الله خمینی را برای عزاداران آبادانی قرائت کرد.
خیلی عجیب بود، شاه که خودش را سرپرست مملکت میدونست هیچ واکنشی به آتش سوزی نشون نداد، نخست وزیر هم هیچ پیام تسلیتی نفرستاد ولی این آخوندی که خارج از کشور زندگی میکنه، خودش را شریک غم مردم اعلام کرده.
حالا مردم آبادان دومین شهر پرجمعیت کشور در اون سالها و خرمشهر بزرگترین بندر تجاری کشور، کارمند و کارگر و کشاورز و کسبه همه دست بدست هم دادن و در مقابل حکومتی که هیچ واکنشی نسبت به این فاجعه نشون نمیده ایستادن و گلوی رژیمی که میخواد با جنایت و آدمسوزی حکومت کنه را گرفتن.
تظاهراتها روز بروز گسترده تر و فراگیرتر میشد.
کارکنان پالایشگاه اعتصاب کردن، آقای گازری خبر آورد که انگلیسیها دارن از پالایشگاه خارج میشوند، هم خوشحال بود هم نگران.
خوشحال از اینکه روزهایی را داره میبینه که بدون حضور انگلیس نفس میکشیم و نگران از اینکه بدون حضور انگلیس چه جوری میشه کار کرد؟
اخبار و اسناد بشدت سانسور و دستکاری میشد، روز اول گفتن بیش از ۷۰۰ نفر کشته شده چند روز بعد گفتن ۶۰۰ نفر یکی دوهفته بعد تعداد کشته ها به ۳۰۰ نفر تقلیل پیدا کرد، ظاهرا دولت تلاش میکرد با تقلیل آمار کشته ها عظمت فاجعه را کمتر کنه.
بازار هم اعتصاب کرد و تعطیل شد.
همراه آقام به مسجدی رفتیم که اون روزها یکی از کانونهای فعالیت انقلابیون بود، مسجد نو.
وارد حیاط مسجد که شدیم عکس بزرگی از حاج آقا خمینی که قاب گرفته بود را به دیوار روبرو کوبیده بودن.
عکس پر ابهتی بود، حاج آقا مشتش را گره کرده بود.
آقام مشغول صحبت با کسی بود که یهویی خبررسید سربازها مسجد را محاصره کردن، مسجد نو بنحوی بود که به دوتا خیابان اشراف داشت و از دوطرف میشد وارد یا خارج بشی.
ظاهرا قرار بود شخصیتی سخنرانی کنه و بهمین دلیل سریعا مسجد را محاصره کردن تا مانع سخنرانی بشوند.
یه استوار که فرماندهی سربازان را بعهده داشت وارد مسجد شد.
مردم کنار رفتن مبادا مورد ضرب و شتم قراربگیرند، مثل همیشه بدشانسی به من رو کرد و از بین اینهمه آدم، سرکار استوار گوش مرا گرفت، آقام سریعا اومد جلو تا اگر استوار خواست کتک بزنه مانعش بشه.
همینطوری که گوشم را فشار میداد پرسید
؛ اینجا چکار میکنی؟
: مسجداومدن دلیل میخواد؟
؛ حالا که زبونت درازه بگو ببینم اصول دین چندتاست؟
: نمیدونم.
؛ ههههه، فروع دین چندتاست؟
: نمیدونم.
؛ ههههه. تو که اصول دین و فروع دین را نمیدونی، برای چی اومدی مسجد؟
: اومدم که یاد بگیرم.
سرکار استوار از جواب محکم من ساکت شد و آقام لبخند رضایت بخشی زد.
سرکاراستوار هم که حسابی ضایع شده بود یه پس گردنی بهم زد و به آقام تشر زد؛ بجای اینکه بچه ات را میاری خرابکاری یاد بگیره بنشین توی خونه و اصول دین و فروع دین یادش بده.
حسابی اوقاتم تلخ شد، سوار موتور شدیم و برگشتیم. آقام پرسید مگه اصول دین و فروع دین را بلد نیستی؟
: بلدم خوب هم بلدم ولی اینجوری میخواستم دماغش را بسوزونم.
نامردها بازار جمشیدآباد را هم سوزوندن و کسبه بیچاره را دچار خسارت شدیدی کردن.
یواش یواش انقلاب شدت و حدت گرفت، چندین نفر به ضرب گلوله پاسبانها و سربازها شهید شدن.
احساس میکردم مردم تلاش میکنن دفتر تاریخ را ورق بزنن، اون حباب لعنتی را از روی کشور بردارن ولی حکومت اجازه نمیده و مقاومت میکنه.
فقط در یکروز ۶ نفر شهید شدن. بیشتر مساجد آبادان محل سخنرانی شخصیتهای برجسته بود.
یکمرتبه دیگه هم توی حسینیه اصفهانیها گیر افتادیم، درب حسینیه را بستن و چندین نارنجک اشک آور انداختن بین جمعیت. راه فراری نبود و عده ای نزدیک بود خفه شوند.
از جذابیتهای شهر آبادان یکیش همین مورده، مردم مهاجری که ساکن آبادان شدن بنام شهرشون یه مسجد یا حسینیه ساختن و این مکانها بهترین جا برای تجمع و همفکری همشهریان شده.
مسجد بهبهانیها
حسینیه بوشهریها
حسینیه اصفهانیها
مسجد دوانیها
مسجد عربها وووو و حتی مسجدی که رانگونیهایی که در سالهای اول به آبادان مهاجرت کرده بودن.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه در قسمت بعد
#متولد_خاک_پاک_کفیشه
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂 دشت آزادگان
در روزهای شروع جنگ
┄┅┅❀┅┅┄
🔸 عملیات شبیخونهای طرّاح حمیدیه و مشارکت مقام معظم رهبری و شهید
دکتر مصطفی چمران
دشمن بعثی با نیروهای گسترده زرهی و مکانیزه ای که در اختیار داشت پس از عقب نشینی از ملاشیه و نورد لوله اهواز و استقرار در دب حردان توانست منطقه طراح و بسیاری از روستاهای آن را اشغال و بر اثر بمبارانهای مستمر، مناطقی را متصرف گردد.
جمال حلفی یکی از ساکنین و شاهدان عینی رویدادها چنین می گوید:
در پی تصرف کرخه کور و طراح، دشمن بی رحمانه با توپ های دور برد، روستاهای ما را از میان میبرد و باغات و مزارعمان را میسوزاند و آثار زندگی و حیات را نابود می کرد! برای روبه رو شدن با دشمن، جنگاوران و رزمندگان بسیج عشایری به فرماندهی دلاور منطقه، شهید "عباس حلفی حیدری"، دست به عملیات و شبیخونهایی می زدند. در این شبیخون ها توانستیم اسلحه و مهمات و امکانات جنگی فراوانی را از دشمن از بین برده و از پیشروی به سوی حمیدیه و اشغال شهر جلوگیری کنیم. دشمن در برابر ایستادگی و عملیات متقابل سخت آسیب پذیر بود. او به اسلحه دور برد خود متکی بود و شب ها که می شد از زمین و آسمان آتش می بارید. تانک و زرهپوش و توپ زیادی را آورده و مهمات زیادی داشت و بی رحمانه همه چیز را هدف قرار میداد. اما مردم منطقه طراح، در جلوی او ایستادند. مقاومت های بزرگی را انجام دادند و در آن زمان مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای و شهید دکتر مصطفی چمران به منطقه آمدند و با شهید عباس حلفی آشنا گردیدند. او را فردی صبور و بی باک و توانمند یافتند و به صورت خود جوش نیروهایی فداکار و توانمندی را گرد آورد و با اسلحه سبک و امکاناتی مختصر توانست ضربههای سختی بر دشمن وارد کند. بعد از آشنایی شهید چمران به تلاشهای ارزشمند عباس حلفی حیدری، مقام معظم رهبری و شهید دکتر چمران ساعت دوازده شب به منزل وی می آمدند و به همراهی او و «صادق مروانی» و حاج احمد حلفی به سوی جبهۀ عراقی ها حرکت میکردند و به دشمن شبیخون هایی را می زدند. من بارها مقام معظم رهبری را می دیدم که منزل عباس حلفی حیدری می آمدند. به لباس رزم ملبس بودند و به همراهی شهید چمران و شهید عباس حلفی حیدری و و دیگران به روستای "بیت غضبان منطقه" طراح میرفتند. البته قبل از حرکت به سوی جبهه دشمن، جلسه ای را در منزل عباس حلفی تشکیل میدادند، نقشه عملیات و راههای عبور و نفوذ را بررسی می نمودند و آنگاه با موتور حرکت میکردند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
ادامه دارد
از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس
حمید طرفی
#خاطرات_مردمی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از احمد احمد
🍂
🔻 متولد خاک پاک کفیشه
نوشته : عزت الله نصاری
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🔸 قسمت شصتوچهارم
نمایشگاه عکسی از انقلابیون در دانشکده نفت برگزار شد.
با سعید برادرم رفتیم نمایشگاه، تعداد زیادی عکس از افرادی که بوسیله ساواک و در شکنجه گاه به شهادت رسیده بودن را بنمایش گذاشته بودن. یه سرود انقلابی در وصف مجاهدتهای خمینی هم پخش میشد، خیلی جالب بود.
توی این وانفسا، عشق دختره از سرم نمیپره.
میخوام همه هوش و حواسم را به انقلاب متمرکز کنم ولی این لامصب سایه سنگینی روی مغزم ایجاد کرده و انگاری تا یه شری بپا نکنه ول کن نیست.
پاسبانها و ارتشی ها بسمت مردم شلیک میکردن و مردم را میکشتن ولی آقای خمینی اجازه نمیداد مردم با ارتشی ها درگیر بشوند، مداوم پیامهای آقای خمینی را قرائت میکردن که ایشون به مردم دستور داده با ارتش درگیر نشوید. اینها فرزندان شما هستن، به ارتشی ها هم پیام میداد که بسمت مردم تیراندازی نکنید.
این دستورات برای من و نوجوانانی مثل من قابل قبول نبود، ما معتقد بودیم باید اسلحه پیدا کنیم و ارتشی ها را بکشیم.
آقام با تظاهرات و اینجور چیزها موافق بود ولی اجازه نمیداد کارهایی مثل کوکتل انداختن و لاستیک آتش زدن و رفتارهای خشن را انجام بدیم.
یه روز خبر رسید که آقای خمینی دستور داده مردم با گل و شیرینی بسمت سربازها بروند.
داریوش دائیم و محمد بلوطکی مشهور به کله پهن یه جعبه شیرینی گرفته بودن من هم همراهشون شدم و رفتیم طرف یه کامیون ارتشی که پر از سرباز بود.
یه سروان پائین کامیون ایستاده بود، جعبه شیرینی را از دست داریوش گرفت و به سربازهایی که توی کامیون نشسته بودن داد.
ما هم خوشحال شدیم و فکر کردیم یه ارتباط دوستانه ای ایجاد شده، جناب سروان از داریوش پرسید
؛ خب این شیرینی بابت چیه؟
: آقای خمینی گفته که ما با هم برادریم و نباید با همدیگه دشمنی کنیم.
؛ آقای خمینی بیخود کرده با شماها!!!
یه دوتا اردنگی هم بهمون زد و چهارتا فحش هم داد.
وضعیت شهر خیلی درهم برهم شده بود، عده ای از ارتشیها وارد پالایشگاه شده بودن و کارگران اعتصابی را به زور وادار به کار کرده بودن.
مردم راهپیمایی خیلی بزرگی به حمایت از کارکنان پالایشگاه به راه انداختن، تانکهای ارتش به مردم حمله کردن و تعداد زیادی شهید شدن.
زمستان اومد و آقای خمینی دستور داد جهت رفع کمبود مواد سوختی در کشور، پالایشگاه بصورت محدود تولید را از سر بگیره.
کارکنان شرکت نفت سردرگم شده بودن، نمیشد هم تولید کرد هم مراقب بود که مواد سوختی صادر یا انبار نشود و بدست مردم برسد.
دوسه روز بعد هیئتی از تهران اومد، ظاهرا این هیئت مورد تائید آقای خمینی و انقلابیون بود و به کار پالایشگاه هم تا حدودی مسلط.
مهندس بازرگان که از وزرای دوره مصدق بود و تجربه صنعت نفت هم داره با این هیئت وارد آبادان شد و بعد از چند جلسه، کارکنان را توجیه کرد.
یه سخنرانی هم توی استادیوم آبادان برپا شد.
توی محوطه چمن بفاصله خیلی نزدیک به جایگاه نشسته بودم، خیلی دوست داشتم انقلابیون را از نزدیک ببینم.
در حین سخنرانی اعلام کرد که انقلابیون اسم خیابانهای شهرها را عوض کردن و انقلابیون آبادان هم همینکار را انجام دادن.
لابلای سخنرانی در مورد آینده صحبت میکرد و فضای آزاد و مرفه آینده را برای مردم تشریح میکرد.
یکی از جملاتش که همانموقع باعث تعجب و خنده من شد و مطمئن بودم یه دروغ بزرگ یا یه نادانی و جهل بزرگه این بود؛
مردم، اگر بعد از پیروزی انقلاب شبی نصفه شبی درب منزلتون را کوبیدن، نترسید
مامورهای دولت هستن و اومدن سهم پول شما را از فروش نفت بهتون تحویل بدن!!!!
در اون روز، من یه بچه بودم ولی با همون سن کم و مطالعات خیلی کم متوجه شدم این یه حرف مفت و مسخره است.
اسامی جدید خیابانها را یادداشت کردم و سریعا چندین نسخه رونوشت کردم.
در حین برگشت به خانه، هرکسی را میدیدم یه نسخه بهش میدادم.
هر چند بد خط بودم ولی خیلی سعی کردم خوانا بنویسم
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه در قسمت بعد
#متولد_خاک_پاک_کفیشه
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از احمد احمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملیات والفجر ۱۰ منطقه عملیاتی حلبچه عراق
بازدید برادر حاج علی زاهدی فرمانده لشکر امام حسین علیه السلام💐💐
هدایت شده از دنیای من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 فلسطین ١٩٣٨... زمانی که اسرائیل حرامزاده وجود نداشت
📡 @quds_sepah
هدایت شده از بهرام فرخی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دورهمی یمنی ها داخل کشتی اسرائیلی 😂
💎 کانال #طنز_سیاسی_و_اجتماعی😎👇
https://eitaa.com/joinchat/3996188889C03027d4cf9
هدایت شده از علی خودسیانی
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌺ثواب مرگ بر آمریکا🌺
🌷شهید مدافع حرم نوید صفری، در تاریخ 16تیر سال ۱۳۶۵ در استان تهران دیده به جهان گشود. وی سال 95 ازدواج کرد و خطبه عقد وی بر سر مزار شهدا خوانده شد.
🌱شهید صفری که تاب دیدن جنایات داعش و حامیانش را نداشت، برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و برای انجام عملیات مستشاری سه ماهه عازم سوریه شد.
🌹وی 18 آبان سال 96 با جدا شدن سر از تنش در دیرالزور به شهادت رسید.
🥀شهید مدافع حرم نوید صفری در وصیتنامهاش نوشته بود:
🖌«بدانید و بدانید و بدانید که دشمن واقعی اسلام ناب محمدی(ص) و دین مرتضی علی(ع) کسی نیست به غیر آمریکای فریبکار که ذهن جوانان و گاهی کهنسالان ما را به غارت برده و اسیر مکرهای خود میکند. آری آمریکا با تمام پوشالی بودن خود، برای بعضی افراد بت اعظم شناخته شده و مانند پیروان دجال، چشم بسته و بیخرد دنبالهروی آن هستند. خدایا! هرچه زودتر سایه این دجالهای حیلهگر و منافق و چندروی آمریکا و اسرائیل را از زمین برکن. از شما میخواهم در مراسمات من، بهخصوص تشییع من پرچم آمریکا را به آتش بکشید و مرگ بر آمریکا بگویید تا کمی آرام شوم و زیر جنازه من بلند الموت لآمریکا بگویید. خدا رحمت کند آیتالله مشکینی را که میگفت یک مرگ بر آمریکا ثوابش از نماز کمتر نیست. بگذارید دنیا بفهمد که ما عالم به عمل خود و جنایت آمریکاییها هستیم و مانند کبک نیستیم و میدانیم ظهور حضرت حجت(عج) به دست چه کسانی به تاخیر میافتد.»
🌸🌹🌸
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
26.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 تا شهادت در جهادیم
نماهنگی زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با نوحه ای بسیار شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها حاج صادق آهنگران
🔸 این پیام انصار حسین است
تا شهادت در جهادیم
سر به فرمان خط امامم
خون شهیدان دهد پیامم
می رسد بویی خوش بر مشامم
از شهید حق آید مدامم
تا شهادت در جهادیم...
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ #جبهه
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
هدایت شده از کانال خبری گلستان شهدا
همه جنگ ما بخاطر همین نمازه
گفتم: نگرانتیم اینقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار نماز بخون. چند دقیقه دیرتر چی میشه؟ افتادی دست کومولهها چی؟
خندید و گفت: تمام جنگ ما به خاطر همین نمازه! تمام ارزش نمازم توی اول وقت خواندنش هست.
شهید مهدی زین الدین
شادی روحش صلوات🌹
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
هدایت شده از حقیقت
🌿روزهای آخر اسفند که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردند. آن موقع هوز برنامه ی راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم : نگاه کن پسرم ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند . می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند، نماز شب می خواندند، مناجات می کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده اند! دیگر از آن حال و هوای خبری نیست!
🌿بعد از نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می کند. بنده حقیقتاً همان جا گریه ام گرفت.
✍راوی پدر شهید
"شهیدمدافع حرم محمدحسن(رسول)خلیلی🌹
@hagigei
هدایت شده از منوچهر جدیدی
🌀من خاک پای #بسيجیها هم نمیشوم،ای کاش من يک بسيجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمیشدم.
شهیدحاج محمدابراهیم همت🌹
هفته بسیج مبارک🌹
🌷💠
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠