eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
643 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
در این فاصله افتادن پیامی هست... بین آدم‌ها... و حتی بین ما و مکان‌های مقدس ما. در هر حادثه‌ای پیامی هست... قلب‌ها فشرده‌تر شده، دل‌ها تنگ‌تر شده، هرکس هرجا هست بی‌قرار است... نه کنارت نشانی‌ام نه ز پیشت برانی ‌ام به کجا می‌کشانی‌ام صنم من، قرار من... @ninfrance
تکنوپولی: تسلیم فرهنگ به تکنولوژی خیلی در جستجوی نسخه چاپی این کتاب بودم؛ بلاخره به دستم رسید به لطف خدا و دوستان. این از جمله کتبی است که هرکس در عرصه فرهنگ دغدغه دارد با افق جهانی باید مطالعه کند. ـ از نظر من ـ. متن زیر بخشی از مقدمه کتاب است: (نویسنده این کتاب، همان نویسنده کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی»، است) « تاقبل از ظهور تکنوکراسی یا فن سالاری، اندیشه های فرهنگی و آرمان های مقدس و مذهبی، حاکمیت بلامنازع بر نقش ابزار و آلات و کاربرد فن در حل نیازهای جامعه داشتند. بناهای تاریخی و باشکوه، معابد و مساجد و کلیساها و مجسمه ها همه نشان از آن دارد که فن و دانش و ابزارهای صنعتی در خدمت آرمان ها و عقاید و فرهنگ ها قرار داشت؛ انسان حاکم بود بر صنعت. باظهور تکنوکراسی شاهد ادعایِ نوعی برابری فن و صنعت با انسان هستیم؛ انسان مساوی است با تکنیک. در این جامعه رقابت میان تکنولوژی و فرهنگ بر سر حاکمیت بروز می کند. تا اینکه بلاخره در مسیر این حرکت به مرحله تکنوپولی می رسیم؛ مرحله ای که تکنیک مسلح به ایدئولوژی گشته، به تکنولوژی تحول یافته و حاکم بلامنازع می گردد. در این دوران است که ابزار و تکنیک در اجتماع و فرهنگ هضم نمی شود، بلکه به آن هجوم می برد و خود بر آن می شود که به فرهنگ تبدیل گردد. در اینجاست که باید سنن و آداب، افسانه ها و عقاید، سیاست و مقررات و حتی مذهب برای بقای خود وارد نزاع شده، به مقاومت دست یازند. آوازه ی « جدایی ارزشهای اخلاقی و معنوی از مبانی عقلی و علمی» اولین بار از زبان پیشگامان فرهنگ و تکنولوژی و دانش جدید، کپر، نیوتن،گالیله، فرانسیس بیکن و... شنیده شد. این ندا صراحت لازم را دارا بود. گرچه افراد یاد شده هرگز زدودن نقش خالق عالم و نفی حاکمیت و مشیت او را بر جهان، در ذهن خود نمی پروراندند، اما ثمره جدایی علم و فن از ارزشهای معنوی و دینی، فاجعه ای را به بار آورد که امروز شاهد آن هستیم؛ حاکمیت تکنیک بر اراده و آرمان های انسانی؛ تسلیم فرهنگ به تکنولوژی و در یک کلام: تکنوپولی @ninfrance
تصورات اشتباه قبل از سفر به واقعا فکر نمی کردم این حجم از نارضایتی مردمی نسبت به دولت و سیستم اجرایی و ... وجود داشته باشه. اگر هم باشه فکر نمی کردم اهل آشوب و تخریب و خرابکاری باشند. اما خودم به شخصه، شاهد آشوب و خرابکاری مردم در جریان اعتراضات و اعتصابات بوده ام. خب همیشه شنیده می شد که اروپا مهد قوانین مدنی است. کشورها در اجرای قوانین موفق هستند. مردم در اجرای قوانین جدی هستند. زندگی مدنی به بهترین شکل برقرار است و... اما خب مدام در جریان اخباری قرار می گرفتم که از نارضایتی مردم از حکومت و اقدامات دولت و... می گفت. از اعتصاب و تظاهرات عادی گرفته تا سوزاندن اموال دولتی و مردمی... از فرانسه که گذشت، قبل از سفر به هلند، فکر نمی کردم اینجا هم مردم اهل آشوب و خرابکاری و درگیری داخلی باشند. به تعریف و تمجید خیلی ها تصور می شد که حتما مردم از حکومت راضی. حکومت از مردم راضی و همه چیز خیلی نایس و رویایی در جریان است. اما دنیای واقعی بدون سانسور، بدون روتوش و بدون رسانه های واسطه شکل دیگری دارد. چند روز است که در شهرهای اعتراضات مردمی شکل گرفته، برای چی؟ مخالفات با قانون منع رفت و آمد شبانه از ساعت ۹ شب... اصل اینکه مردم بخاطر این مسئله در خیابان ها بریزند و نه فقط اعتراض کنند، بلکه به آشوب و خرابکاری دست بزنند یک بحث است که چرا؟! اما در کنارش واقعیت وجود تظاهرات، درگیری با پلیس، تخریب اماکن دولتی یا مردمی یک واقعیت است که در حال وقوع است و این درحالی ست که صفحه اینستا این شهرها باز هم تصاویری هنری و زیبا از شهری رنگی و آرام می گذارند و شاید خیلی از مردم دنیا دستشان فقط به این حد از اخبار تزئینی این کشورها برسد. تجربه زندگی در خارج از تجربه ارزشمندی شد برای اینکه بدون سانسور شاهد وقایع این دست کشورها باشم. وقایعی که بسیاری از رسانه های فارسی زبان با فاصله زیاد از واقعیت حوادث رخ داده، به روایت خود، اخبارسازی می کنند. ✨مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
قسمت اول کودک بودم و خیلی از جزئیات خبر نداشتم اما به دلیل جشن و سرور، خیلی از دهه فجر خوشم می‌آمد. هنوز مدرسه هم نمی‌رفتم... پدرم می‌آمد یک نفری در خانه پرچم های کاغذی دهه فجر را که طرح پرچم ایران و تصویر امام خمینی بود روی فرش پخش می کرد و ما باید با کمک مادر این پرچم‌های کوچک کاغذی را با سیریش به طناب می‌چسباندیم تا پدر تمام کوچه را با آن‌ها تزئین کند. گاهی می‌شد که چون زمستان بود و باران یا برف می‌آمد برای اینکه تجربه خراب شدن پرچم‌ها را داشتیم، بنشینیم تک‌تک آن پرچم‌های مثلثی کوچک را مثل کتاب مدرسه، با پلاستیک جلد کنیم تا باد و باران پاره و خرابش نکند. و این کار گاهی چند روز طول می‌کشید... در هر دو محله‌ای که جابجا شدیم در خاطرم مانده که پدر در کوچه روی نردبان بود و من در حالی که حجمی از پرچم‌ها را دور گردن انداخته بودم، محکم نردبان را می گرفتم که نیفتد☺️ عشق می‌کردم از این کارها... یه حسی پدر داشت که بدون اینکه چیزی بگوید به ما منتقل می‌شد. شاید هم گفته، اما من جز تصویر نشاطش و همت و دغدغه اش برای برپایی جشن این دهه و الله اکبر گفتن شب ۲۲ بهمن اش چیزی در خاطرم نمانده. شاید بخاطر همین است که می‌گویند کودک در دوران کودکی فقط با چشم می بیند و اسکن می کند و همان را منعکس می‌کند. حسن و قبح عقلی‌اش خیلی فعال نشده که بخواهی توضیح دهی و استدلال کنی و او هم از این طریق درک کند و عمل کند. پس بهتر است مقابل چشمش فقط کار درست را انجام دهی و همین پایه‌ی تربیتش را محکم شکل می‌دهد. خاطرات بعدی که در حافظه ام مانده دوران تحصیل در مدرسه است. از همان دوره‌ی ابتدایی انگار بخش مدرسه را پدر به عهده من گذاشته باشد. بدون انتخاب مدرسه یا توصیه والدین، همیشه داوطلب تزئین کلاس در این ایام بودم. با همان ژست پدر که خیلی این کار واجب و مهم است و باید برایش جشن گرفت و علائم و نشانه ها و یادش را زنده نگه داشت... اما کم کم که بزرگ شدم، حس کردم همه مثل خودم نیستند. هستند برخی که خیلی انگیزه همراهی ندارند و یا حتی برایشان سوال است که چرا من این همه هیجان و دغدغه و جدیت دارم... ادامه دارد... ✨مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن تو ده سال اخیر سابقه نداشته این و کولاک در ...😅 بیش از یکساعت هست هواپیما نشسته... پس و پیش ما هم هواپیماهای دیگه هست. نمی‌دونم چرا متوقف شدن... برف زیادی زمین ننشسته ولی یه جورایی کولاک طور هست... نمی‌دونم ضعف مدیریتی محسوب میشه یا نه. اما خلبان مدام می‌گه درک کنید، شرایط پیچیده‌است☺️ @ninfrance
متن دعای «جوشن صغیر» رو همین الان بخونید... خداروشکررررر کنید اگر الان تو خونه گرم خودتون هستید که همین الان کسانی هستند که از دیشب در برف و سرما هستند... هواپیمایشان بعد از نه ساعت پرواز دو ساعت توقف در باند فرودگاه داشته، بعد که پیاده شدن بیش از یک ساعت منتظر تحویل چمدان‌ها شدند و آخر هم چمدان‌ها را ندادند و گفتند دستگاه‌ها یخ زده... برید فعلا در سایت اعلام کنید تا بعدا به دستتون برسونیم، الان خودمون هم خسته‌ایم و می‌خواهیم بریم خونه... بعد می بینن تمام قطارها و اتوبوس‌ها برای رسیدن به خونه لغو شده... صبح شده و باز قطارها لغو شده، همه پیگیر هستند همچنان. هزینه تاکسی و ... بسیار بالاست... و خلاصه که هرکس به فکر این است که چگونه راه حل و نجاتی برای رسیدن به گرمای خانه بیابد... پس اگر در خانه گرم‌تان هستید، به نداشته‌هاتون فکر نکنید... به داشتن هاتون فکر کنید و خداروشکررررر کنید😊 @ninfrance
قسمت دوم اختلاف نظرها را که دیدم، بنا را گذاشتم به مطالعه. خیلی کتاب خواندم، خیلی. می رفتم نمایشگاه کتاب از انتشارات معتبر کتاب می خریدم و میخواندم. از کتب انتشارات اسناد انقلاب اسلامی و نشر آثار امام تا انتشارات روایت فتح و سوره مهر و ... از کتب مستند تا کتبی که به قلم خود مردم و خاطراتشان نوشته شده بود. از تجارب قبل انقلاب و بعد انقلاب. از اهداف و انگیزه ها. هرچه می خواندم ارزش و اهمیت داستان انقلاب اسلامی مردم ایران به یک رهبری خاص را بیشتر می فهمیدم. هرچه می خواندم از تاریخ حداقل دویست سال اخیر، که سراسر افول و وابستگی بوده، اهمیت این قیام متفاوت در کل جهان را بیشتر درک می کردم. کم کم متوجه شدم خیلی ها از سر بی اطلاعی و بی خبری و بی مطالعه بودن و یا بخاطر هجمه عجیب تبلیغات با دیدن نقطه ضعف ها در مسیر مغزشویی و یا بر اساس واقعا بی میل بودن به انسانی و ارزشی زندگی کردن با این انقلاب و این ارزش ها مخالف هستند. همه این ها یک طرف، تجربه زندگی در غرب یک طرف. وقتی حقیقت ماهیت دولت ها و حکومت های غربی را تجربه کردم که همه چیز نمادین و تظاهری و نفاق گونه است. هر روز و هر لحظه به ارزش انقلاب مردم و رهبر ایران و دغدغه حفظ و نگهداریش تا اتصال به انقلاب جهانی مهدی موعود بیشتر پی می بردم. واقعیت انکار ناپذیر دفاع نظام ایران از حق و مظلوم در سراسر جهان و پشتیبانی دول غربی از باطل و ظالم بخاطر حفظ قدرت و ثروت دیگر چیزی نیست که بر کسی پوشیده مانده باشد. اما خب انسان ها در طول تاریخ قدرت انتخاب داشته اند. که بر اساس هوا و امیال نفس یا بی خبری از سر پذیرفتن جهل، از باطل طرفداری کنند یا بر اساس عقل و قلب سلیم از حق. کتابها سطح مردم ما را بالا می برد، ماهواره ها سطح را پایین می کشید... کتابها با مبنای دین اسلام و آیات کتاب آسمانی اش نوشته می شد که : « قومت را از تاریکی های اعتقادی و اخلاقی به طرف نور معرفت و پاکی بیرون بکش و روزهای سرنوشت ساز (ایام الله) را ـ یعنی هر روزی که حق و عدالتی برپا یا ظلم و بدعتی سرکوب می شود. روز ویژه خداست.ـ به آن ها گوشزد کن». و ماهواره ها بر مبنای اندیشه های غربی مادیت به سمت تاریکی فاصله گرفتن از انسانیت. بحث ما هدف اصلی انقلاب با عنوان تربیت و تعالی انسان و برداشتن هر نوع مانع برای تحقق آن بود، بحث رسانه های فارسی زبان چک و چانه زدن بر سر اینکه این انقلاب قرار بوده آب و برق را مجانی کند... ادامه دارد... ✨مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
؟ مقدمه این جمله رایج ترین جمله ای است که از هموطنان ایرانی ساکن ایران می شنوم، وقتی از برخی ضعف های زندگی در فرانسه یا هلند می گویم و یا در مقایسه از قوت های ایران تعریف می کنم. جمله بدترش این است که اگر آنجا جهنمه، ایران بهشت، چرا بر نمی گردید در همین بهشت خودتان زندگی کنید؟ برخی هم البته کاملا با دغدغه رسیدن به جواب خالصانه می پرسند که واقعا چرا رفتید؟ کشور خودتان چی کم داشت؟ یا آنجا چی داره مگه؟ برخی هم به این شکل سوال دارند که: آیا اشکال ندارد زندگی در کشورهایی که مالیات می گیرند و صرف شاید ضد اسلام و مسلمین هم بشود؟ و اینکه حضور شما تقویت اون کشور نیست؟؟ تمام این سوالات، سوال خودم هم بود قبل از سفر و تجربه این سفر و این چند صباح زندگی در خارج از ایران - تا ان شا الله روزی که به کشور عزیزم برگردم - درس های زیادی برایم داشت که بخاطر تکرار سوال دوستان به نظرم رسید در قالب چند پست تا حد دریافت تا امروزم آن ها را در کانال به اشتراک بگذارم: ادامه در پس بعدی: 👇👇👇👇👇👇 💡مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
؟ قسمت اول ۱. از ریشه برخی از تفکرات ما در ایران اشتباه است و دلایل مختلف دارد که از جمله می تواند به نقش پرنگ رسانه های فارسی زبان برگردد به دلیل فضاسازی که انجام می دهند و یا رایج نبودن سفر یا زندگی مردم ما برای مدتی در کشورهای مختلف و بازگشت یا عدم بازگشت به کشور خود. وقتی به سفر کردم دیدم کشور ۷۲ ملت است و از هر ملیتی در آن وجود دارد. لزوما همه آنها از کشورهای کمتر توسعه یافته نبودند. در یک کلاس یادگیری زبان فرانسه ما از آلمان و اسپانیا و روسیه و سوئد و امریکا هم همکلاسی داشتیم و این برایشان یک فرهنگ رایج بود که به کشورهای مختلف سفر کنند و از این طریق تجربه کسب کنند. برخی سفرهای کوتاه داشتند و قصد داشتند نهایت به کشور خود بازگردند بعضی هم اصلا بخاطر مثلا ازدواج با یک فرانسوی از اسپانیا به فرانسه نقل مکان کرده بودند و در پی یادگیری زبان فرانسه و یافتن شغل بودند. یعنی لزوما رفتن جوانان یک کشور به کشور دیگر فرار مغزها نیست! اصولا هرکس به کشوری سفر می کند حتی برای تحصیل معنی اش این نیست که مغز هست🤓. طبیعی است که جوانان برای تجربه سایر نظام های آموزشی یا دلایل دیگر به کشورهای یکدیگر سفر کنند و لزوما بحث پایین تر بودن کشور خودشان یا بالاتر بودن کشور مقصد نیست. خلاصه که از این زاویه اتفاقا برای کشورها یک امتیاز محسوب می شود که جوانانشان تجربه زندگی در دیگر کشورها و زندگی در آن را دارا باشند. ضعف ها و قوت های کشورها را ببینند و دید بازتر و معقول تر به زندگی خود داشته باشند. یاد بگیرند که مرغ همسایه غاز نیست و لزوما هر سفری تجربه موفق و مثبت هم می تواند نداشته باشد که خودم بارها شاهد انتقاد و اعتراض دانشجویان از تصوری که از کشور فرانسه مثلا داشتند و تجربه واقعی که در حال کسبش بودند، بوده ام. برای مثال در حال حاضر طرحی دانشگاهی در اروپا رایج است با عنوان اراسموس که در صورتی که با این طرح در دانشگاه ثبت نام شوید، اگر مثلا در مقطع دکتری هستید هر سال از پروژه تحقیقی را باید در یک کشور متفاوت بگذرانید و شنیدم از یکی از اساتید فرانسه که می گفت: راستش ما می دانیم دانشجویی که هر سال به یک کشور جدید نقل مکان کند چقدر ممکن است اتلاف زمان و فرصت داشته باشد تا بتواند در کشور دیگر مستقر شود یا در نظام آموزشی آنجا جای خود را پیدا کند و ... یا حتی به دلیل تفاوت ها و جذابیت هایش خیلی نرسد درس بخواند و کار انجام دهد اما چنین کسی با دانشجویی که صرفا در یک محیط و در یک دانشگاه و با تعداد محدودی استاد و همکلاسی مرتبط است تفاوت زیادی پیدا می کند. پختگی، اعتماد به نفس و شکل گیری شبکه ارتباطی گسترده و بین المللی این فرد از او یک فرد موثر تر و موفق تر در ادامه کار و زندگی می سازد... این شاید اولین پاسخ به سوالات فوق باشد که اساسا طرح این سوال که چرا رفتید در یک کشور دیگر تحصیل کنید مگه کشور خودتان این رشته را نداشت؟ یا چه مشکلی داشت؟ غلط است. تجربه نظام های آموزشی دنیا و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم یک کشور دیگر و شکل گیری ارتباط با مردم و جوانان ملیت های مختلف و اساتیدشان آثار و برکاتی دارد که برای یک فردی که فقط در یک مجموعه محدود روزگار را سپری می کند شاید غیرقابل دریافت باشد. همچنین به طور کل، تجربه هجرت از یک مکان به مکان دیگر، سختی دل کندن از داشته ها، تجربه ای نظیر مرگ ( گذاشتن همه چیز و گذشتن از آن)، ساختن یک زندگی جدید از صفر، تلاش شبانه روزی برای تطبیق زمانی و مکانی و کاری و ... هرچند همگی سخت است اما ارزش افزوده ای در انسان از نظر فکری و روحی و شخصیتی تولید می کند که یک زندگی ثابت و یکجانشینی آن را به انسان نمی بخشد. در آیات قرآن و روایات ما هم به کرات تاکید بر تجربه هجرت و مهاجرت و سفر و سیرو فی الارض شده است که شاید به خوبی در این بخش آموزش ندیدیم که به سختی با آن کنار می آییم و متاسفانه ملاک انتخابمان برای حرکت، بهره مندی از دنیا بدون تجربه سختی است که پرواضح در این دنیا، نابرده رنج گنج میسر نمی شود. اینطوری می شود که برخی می پرسند: سخت نبود؟ و اگر جواب بدهم چرا خیلی سخت بود و هست. می گویند: پس چرا رفتید؟ ارزشش را داشت؟ و من باید جواب بدهم: بستگی به هدف انسان در زندگی دارد. اگر ملاک انتخاب، سختی نکشیدن در این دنیا باشد. قطعا ارزشش را ندارد. اما اگر ملاک، هدفی است که برای تحقق و رسیدن به آن باید این مسیر را طی کرد، انسان فعالانه تن به سختی می دهد تا به تجربه لذت رسیدن به آنچه هدف خود در این دنیا انتخاب کرده، برسد. مثلا ممکن است کسی به این نتیجه رسیده باشد که برای موثر و مفیدتر بودن در کشور خود لازم است یک دوره زمانی به چند کشور سفر کند و از نزدیک تجربه کسب کند، خب این فرد ناگزیر است که این مسیر را انتخاب کند، حتی با آگاهی از سختی های پیش رویش... @ninfrance
با دوست هلندی درباره آشوبهای اخیر هلند صحبت شد. گفت: همیشه پلیس خیلی با رأفت با متخلفین برخورد می کرده و خیلی سخت نمی گرفته و کسی رو که می گرفته کمی تذکر می داده و آزاد می کرده. اما اینبار که کار به اغتشاش و آشوب و تخریب اموال دولتی و مردمی کشیده، دولت بدون رحم و رأفت تمام کسانی را که دستگیر کرده برایشان چند ماه زندان بریده، خونه و ماشین و حساب بانکی اونها رو مصادره کرده و خسارتی که به شهر وارد شده را از مالشان کم کرده و تقریبا این افراد رو به خاک سیاه نشونده و در نتیجه خیلی سریع اعتراضات جمع شده... 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و @ninfrance
ظاهراً تعداد کتابی که اینبار هم نتوانستم مقاومت کنم و با خودم از آوردم تعجب برانگیز بود. چون بازرسی فرودگاه به چمدانی که میخواستم به هواپیما ببرم و کتب را در آن قرار داده بودم گیر داد و گفت باید چمدان را باز کنم... آخر هم گفت: این همه کتااااااب! مامور فرودگاه: 🤯 من: 🤓 @ninfrance
ترسناک‌ترین آیه قرآن تصور کنید با اعتماد به نفس، بروید خدمت بزرگی برای انجام کاری. بعد بگوید ما تو را زیر نظر داشتیم. خوب عمل نمی کنی... تو را از برنامه کنار گذاشتیم و بهتر از شما را استخدام کردیم... خداوند بارها نه یک بار نه دوبار ( مثل آیه ۱۳۳ سوره نساء یا آیه ۳۸ سوره محمد) در قرآن مجیدش، متذکر می شود که فکر نکنید کار خدا معطل شما می ماند. اگر خوب عمل نکنید شما را می برد و بهتر از شما را جایگزین می کند... همه ما در عصر و زمان خود ممکن است در این موقعیت قرار بگیریم. داستان دنیا، چه نقشی در آن ایفا کنیم چه نکنیم به سمت آمدن حق و نابودی باطل پیش می رود. ترسناکی داستان اینجاست که میان لشگریان حق بکارگیری نشویم و در بزرگترین حرکت های آخرالزمانی سهیم نباشیم. بعضی شعرها هم جان می گیرد، هم جان می بخشد. بند بند وجودت را نا امید می کند از خودت و بعد... تار و پود وجودت را پر می کند از امیدِ بخشندگان امید. مثل استغاثه و تذکر به خود، درِ خانه اباعبدالله: علف هرز هم اگر بودی در زمین حسین زهرا باش گرچه اصلا به تو نیازی نیست پای کار حسین اما باش زیر خنجر به فکر ما بوده ما به فکر گناه... ما را باش... @ninfrance
از سنت‌هایی که عملی از پدر آموختیم، چراغانی برای اعیاد بود. از روزی که در خاطرم می‌آید، همیشه یک ریسه بیرون خانه نصب بود و اعیاد و میلادها روشن می‌شد. بارها شده بود پدر سفر بود یا دیر خانه می‌رسید. دم غروب تماس می‌گرفت و تاکید می کرد که ریسه‌ را روشن کنیم. به الگوگیری از پدر اینجا ریسه خریده‌ام و مناسبت‌ها روشن می‌کنم. هرچند کوچک است... امیدوارم ببینند و بپذیرند... 😭📿✨ نهج‌البلاغه علی سلام‌الله‌علیه - امام اولم - هم جز کتبی بود که نتوانستم در سفرهای قبل نیاورم. رفیق مؤمن داشتن چه نعمت و رحمت بزرگی است. دبیرستانی بودم که یکی از سالروزهای تولدم، هدیه گرفتمش. فردا تولد کسی است که غیر از تمام صفات منحصر به فردش، هم «مرد» بودن را هم «پدر» بودن را، عملی، به کل بشر آموزش داده است. این دو صفت را در بین کلمات این کتاب بی‌نظیر، بارها پیدا خواهید کرد. کتابی‌ که یک روز به خودم آمدم دیدم، نخواندمش تا بحال! شرمنده شدم. گذاشتم در سجاده‌ام و خودم را موظف کردم بعد از هر نماز دو صفحه بخوانم. خواندم و الحمدلله یک روز به اتمام رسید. مثل نامه ۳۱ را که به پسرشان نوشت اما فرمود، برای همه جوانان می‌نویسم... @ninfrance
مسجد شهرمان، مسجدی تمیز، زیبا و فعال است. متولیان مسجد ترک‌های ترکیه هستند. فضا خیلی آرامبخش و روحانی بود و در کلاس‌های مجاور مسجد، معلم‌ها داشتند به کودکان آموزش قرآن می‌دادند. از جمله نکاتی که توجهم را جلب کرد و شیرین بود، حک بودن اسامی مبارک حضرت علی، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام بر دیوارهای صحن مسجد بود. @ninfrance
تجربه این سیستم رو در فرانسه نداشتیم. در ، برای استفاده از سطل های زباله خیابان، باید از کارت مخصوص استفاده می کردیم. کارت را می زدی، درب سطل باز می شد و بعد می توانستی زباله را در سطل قرار دهی. با تعجب پرسیدیم نکته اش چیست؟ گفتند: این کارت نشان می دهد که شما مالیات شهری می دهید که بتوانید از خدمات شهر استفاده کنید. و یکی از این خدمات، استفاده از سطل زباله خیابانِ محل زندگی شماست. @ninfrance
مدیریت کشور با جریمه های نقدی سنگین هم در فرانسه هم در هلند که ظاهرا قاعده همه جا هست دیدم و شنیدم که همه چیز با جریمه های نقدی سنگین کنترل می شود. با پول. داشته ای از انسان ها که با زحمت به دستش می آورند و از همه چیز برایشان عزیزتر می شود چون شرط بقایشان برای زندگی احتیاج به این ارزش قراردادی بشری است. برخی جریمه ها انقدر سنگین است که شهروندان همه هوش و حواس را جمع می کنند که مرتکب نشوند. چرا که اولین اشتباه آخرین اشتباه محسوب می شود. - شعار خنثی کنندگان مین - 😄 در ، خودمان باید قانون را رعایت می کردیم و هنگام سوار شدن اتوبوس و مترو کارت می زدیم. هرچند وقت یکبار، بی خبر، ماموران کنترل بلیط، وارد اتوبوس و مترو می شدند و هرکس بلیط نداشت ۷۰ برابر پول بلیط جریمه نقدی می شد... در که اصلا سوار نمی کنند. یعنی هرکس سوار می شود همان بدو ورود باید کارت بزند. و راننده صبر می کند، نگاه می کند، تا کارت نزنی حرکت نمی کند. چند وقت پیش دو پسر با هم سوار شدند. یکی کارت زد اما خالی بود. راننده حرکت نکرد تا پسر پیاده شود و دوستش هم با اینکه کارت زده بود مجبور شد پیاده شود. قوانین سخت گیرانه همه را مودب می کند. اما این ادب از آدم ها انسان نمی سازد. فرهنگ الهی می گوید عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید و این یعنی حتی اگر هیچ جا هیچ کنترل اجتماعی هم نبود باید خودت را موظف به اجرای قانون و حدود انسان برای زندگی بهتر همه بکنی. اما در فرهنگ مادی، همه جا مجهز به دوربین مدار بسته می شود. بر در و دیوار همه جا باید تاکید شود که این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است که انسان ها خود کنترلی کنند و به خطا مرتکب نشوند. فرهنگ الهی می خواهد از آدم انسان بسازد. فرهنگ مادی می گوید برایم مهم نیست کی هستی و چه می کنی، برای کنترل جامعه نیاز هست که تو مرتکب خطا نشوی و اگر دوربین و جریمه های نقدی سنگین تو را کنترل می کند همین برای ما کافیست. در کتاب امر به معروف و نهی از منکر شهید علامه مرتضی مطهری می خواندم که: «نهضت حسینی ارزش اصلی خودش را از امر به معروف و نهی از منکر گرفته است. پس باید این اصل را شناخت که این اصل مگر چه اندازه اهمیت دارد که حسین‌بن‌علی علیه السلام خودش را در راه آن شهید می‌کند و شایسته است مثلِ حسینی، در این راه قربانی شود؟» @shahid_khalili_ali از آن رو این دو اصل خیلی مورد تاکید و اهمیت است که نتیجه اش انسان سازی است. و اگر بساطش جمع شود و جامعه نه با بالندگی عمل به خوبی ها و ترک بدی ها که با ضرب و زور جریمه متمدن شود، هر زمان به هر دلیل این ضرب و این زور ولو مدتی نباشد شهروندان مودب شده آن شهر و کشور نشان می دهند که چیزی از تربیت و تعالی انسانی و تمدن بشری در آنجا رخ نداده است. این تجربه را هم در فرانسه داشتم هم در هلند. هرجا امکان حضور پلیس و جریمه نبوده رعایت قانون توسط افراد زیادی شکسته شده و این شکستن قانون به حدی پرخسارت بوده که ترس نبود قانون - به هر دلیل و رها شدن انسان ها که خود واقعی شان بروز پیدا کند - وجود همه را فرا گرفته است. سال ها پیش خود هالیوود در این خصوص فیلمی ساخت که متاسفانه اسمش فراموشم شده، و در این فیلم نشان می داد که در یک کشور قانونی شده که برخی روزها یک روز کامل هیچ اهرم و فشار و زور قانونی برای کنترل جامعه وجود نداشته باشد. و نشان می داد که همان مردم کت شلواری اتوکشیده مبادی آداب به چه شخصیت هایی تبدیل می شوند و به چه جنایات و تجاوزاتی دست می زنند که برای من امکان دیدن تمام فیلم واقعا وجود نداشت انقدر که صحنه هایش حال انسان را بد می کرد... 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
مقابل مسجد شهر در حال تبلیغ کاندیداهای خود بودند. بادکنک سبز قلبی شکل می دادند به مردم و سیب تازه در سبد تعارف می کردند. یک برگه تبلیغاتی شان را گرفتم. غالب کاندیداهای حزبشون، محجبه بودند و از کشورهای مختلف با قصد نماینده شدن در پارلمان هلند. در فهرست وعده ‌هایشان: -بانکداری اسلامی - مبارزه با اسلام هراسی در محیط کار اجتماعی -آزادی مذهبی: از آموزش و پرورش تا لباس و غذا... - فراهم سازی و افزایش آموزش و پرورش تا مراکز غذایی متناسب با امکانات حلال - مقابله با نژادپرستی نهادی و حرکت در مسیر صلح جهانی در خصوص فلسطین و... - امتیازات رفاهی بهتر و ... دیده می‌شد. خیلی به چشمم جالب و مهم آمد‌... @ninfrance
مغز خالی دل تهی تا امروز با افراد بی‌شماری - در خصوص مشکلاتشان - در زندگی هم صحبت شده‌ام و آنچه به نام « درد مشترک» در همه‌ی آن‌ها به چشمم آمده، دست خالی ایشان بوده است. یعنی غالب این افراد یا اصلا اهل مطالعه نبوده‌اند تا خوراک فکری سالم به مغز خودشان برسانند، یا مطالعات بی‌ارزش یا حتی ناسالم داشته‌اند. در خصوص قلبشان هم به همین ترتیب. نه تغذیه‌ی معنوی برایش فراهم کرده‌اند، نه دغدغه‌ی مراقبت ویژه، برای حفظ سلامتی‌اش داشته‌اند. داستان وجود ما، همان داستان نیاز طبیعی جسم ما به غذا، آن هم از نوع مغذّی است. عقلی و منطقی اگر به روح خود که شامل عقل و قلب و نفس ما می‌شود - به شکل منظم - غذای سالم نرسد، انتظار درست اندیشیدن و درست عمل کردن، انتظار بیهوده و غیرعقلایی است. هرکس از مشکلات شخصی و درونی رنج می‌برد، بداند روحش دچار سوء تغذیه است و فقط با اصلاح برنامه‌ی غذایی می‌تواند حال خوب و با نشاط را تجربه کند. حالی که وابسته به روح سالم است نه فقط خوراک و رفاه خوب مادی. هر روز و هر شب «طرحی» را در سر و بر روی کاغذ می‌پرورانم که خروجی‌اش «مدرسه‌ای» خواهد بود مجازی که سن و سال هم نمی‌شناسد. موضوعات مهمی است که معتقدم همه باید آن را یک‌بار هم که شده، در طول زندگی، وارد مغز و قلبشان کنند، که هرکس تا امروز این محتواها را گذرانده به تجربه‌ی زندگی بهتر و متعالی تر دست یافته‌است. 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خروجی دیگری نیست و پشت اسب‌های پلیس پرصبر می‌مانی...😐 @ninfrance
در این انقلاب آنقدر کار هست که میتوان انجام داد بی‌آنکه هیچ پست، سمت، حکم و ابلاغی در کار باشد... شهید دکتر بهشتی @ninfrance
«روز جهانی زن» قسمت اول باید بهش فکر کنیم... دیروز روز جهانی زن بود و از دیروز در حال فکر کردن و نوشتن هستم… «روز زن» این روز چه روزیه یعنی؟ و به چه مناسبت بنام «زن» نام گذاری شده؟ آن هم با عنوان «جهانی». کدام زن؟ طبق شرحی که از تاریخچه این نام گذاری با عنوان جهانی آمده گفته شده: در سال ۱۹۰۸میلادی در آمریکا زنان کارخانه ای که کار تولید پوشاک را به عهده داشتند، برای احقاق حقوق خود، اعتصاب می کنند. این مهم است که اینجا توقف و تفکر کنیم. «زنانی» که در «کارخانه» کار می کردند «اعتصاب» می کنند. برای چی؟ برای احقاق حقوقشان که می دانستند باید داشته باشند اما نداشتند. خب ادامه بدیم... یکسال بعد حزب سوسیالیست آمریکا برای یادبود این اعتصاب مراسمی برگزار می کند و معروف می شود به نخستین مراسم روز زن در جهان. سال بعدش با الهام از سوسیالیست های آمریکایی در دانمارک کنفرانس زنان برگزار می گردد و سوسیالیست های آلمانی پیشنهاد می دهند که این روز به عنوان روز جهانی زن معرفی شود. در این کنفرانس ظاهرا ۱۰۰ زن از ۱۷ کشور حضور داشتند و با این ایده اعلام موافقت می کنند و هدف را ترویج حقوق زنان شامل حق رأی به زنان اعلام می کنند... سال بعدش در اتریش، آلمان، سوییس و دانمارک این روز جای خود را باز کرده بوده و گفته شده فقط در اتریش مجارستان ۳۰۰ تظاهرات! برگزار می شود. این تظاهرات به رهبری و شرکت زنان انجام می شود. اما خواسته های کلیدی این زنان چه بوده است؟ آنها خواستار حق رای،‌ به دست آوردن مناصب عمومی و اعتراض به تبعیض جنسیتی برای استخدام بودند. ۱۹۱۳ زنان روسی هم به تظاهرات در این روز می پیوندند و سال بعد زنان آلمانی برای به دست آوردن حقوق فوق به کف خیابان ها می آیند. و البته تا سال ۱۹۱۸ نمی توانند حقی مثل حق رای را از آن خود کنند. سال ۱۹۱۵ زنان از ۱۲ کشور در هلند برای اعتراض به جنگ جهانی اول دور هم جمع شدند و در سال ۱۹۱۷ در ارمنستان هم تظاهراتی به همین اعتراض با شعار نان و صلح انجام می شود. در همین سال در لندن هم تظاهراتی شکل می گیرد که البته سخنران این تجمع دستگیر میشود. سال ۱۹۵۸ یعنی ۵۰ سال بعد به یاد آن کارخانه پوشاک در آمریکا، که اولین حرکت اعتراضی زنان در جهان کار محسوب می شده، زنان آن کارخانه تجمع ها و تظاهراتی برگزار می کنند. وقتی این تظاهرات که بخاطر شرایط کاری سخت و غیرانسانی با دستمزد کم کارگران زن بوده شکل می گیرد و در حال تبدیل شدن به یک همبستگی بزرگ بوده است، رئیس و ماموران کارخانه، زنان آن کارخانه را در محل کارشان محبوس می کنند و بعد از مدتی هم به علت نامشخصی کارخانه آتش می گیرد و فقط تعداد کمی از زنان نجات پیدا می کنند و بقیه در این آتش می سوزند. خلاصه که روز مبارزه زنان این کشورها علیه «بی عدالتی و فشار» در خاطره ها باقی می ماند و تمام این تظاهرات ها که با شعار «حقوق برابر در اجتماع» شکل می گرفته، به اشکال مختلف ادامه پیدا می کند. به طور مثال در آلمان این حقوق شامل: کم شدن ساعات کار در روز به ۸ ساعت و تعطیلات ویژه در ایام زایمان بوده است. البته در سال ۱۹۴۵ یعنی حدود ۷۰ سال پیش، نخستین توافق نامه «اصل برابری زن و مرد» در سازمان ملل توسط مردان به تصویب می رسد. یعنی فقط ۷۰ سال است که توافق می شود که زن با مرد در انسان بودن برابر است و شامل اشیا و سایر موجودات که مایملک مرد باشد، نمی شود… عموم این تظاهرات ها از سمت احزاب سوسیالیست در این کشورها برگزار می شد تا اینکه سالها بعد یعنی سال ۱۹۷۷ سازمان ملل رسما این روز را به عنوان «روز جهانی زن» اعلام می کند. و در برخی کشور ها خروجی اش هم این شده که در این روز مثلا در چین زنان می توانند نصف روز را مرخصی بگیرند یا در ایتالیا به زنان شاخه گل هدیه دهند. تمام این تظاهرات ها با عباراتی مثل «صف آرایی و اعتراض زنان در جهت دست یابی به حقوقشان» تعریف می شده که تا امروز ادامه دارد و سوال های زیادی در ذهن ایجاد می کند. به طور مثال: چند سال هست این تظاهرات های سالیانه در حال برگزاری است؟ چند حزب و مکتب و جنبش در سراسر جهان برای احقاق حقوق انسانی زنان در حال فعالیت هستند؟ این همه سال تلاش زنان آیا منطقی است که ایشان را به این نقطه برساند که در سال ۲۰۱۷ با هشتک منم همین‌طور () پرده از تجربه های آزار و اذیت جنسی آنان توسط مردان و رواج گسترده آن بردارند و تک به تک مجبور شوند که با تصاویر محزونشان، آن را افشا و محکوم کنند.؟ یعنی این همه سال قانون نویسی و حمایت از حقوق زنان چرا محصول نداده است و چرا زنان این بخش از جهان که نزدیک صد سال است در تلاش هستند، هنوز در رنج‌اند؟! حتی بیشتر... ادامه دارد. 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
تاریخچه تعیین روز جهانی زن! @ninfrance
گفت: من نیازی به دین ندارم... عقل خودم می رسه. گفتم: عقل لازمه اما کافی نیست. دین، دستورالعمل بهتر زندگی کردنه. تو همه‌ی بخش های زندگی. قبول نکرد و رفت... سال ها بعد دیدمش. آسیب دیده از روابط آزاد. شکست خورده خانوادگی. از دست دادن همون نیمه اعتقاد و افسرده و همیشه عصبانی. خب دین اسلام من، برای همه‌ی اینها آموزش داشت. آموزش‌هایی که با سلامت جسم و روح، با تجربه‌ی زندگی برتر، با آرامش و نشاط، این دنیا رو سپری کنه... چی باعث میشه آدم تصور کنه عقل خودش می رسه؟ دلایلش را دارم در کتاب می‌خوانم... یک روز این کتاب را تدریس خواهم کرد... همه باید این کتاب را بخوانند. تا بتوانند سریع‌تر نوجوان‌ها را نجات دهند که مسیر اشتباه خیلی‌ها را نروند.... 📚معرفی: کتاب «تکنوپولی» نویسنده: مترجم: صادق طباطبایی 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
این خبر را چند روز پیش در لینکدین دیدم. مهندسین زیادی در شوک، این خبر را دست به دست می‌کردند... اما وقتی به صفحه های خبری رسمی در اینستا سر زدم هیچ خبری نیافتم. یاد ... متن زیر را از کانال یک مهندس ایرانی در فرانسه بازنشر می‌کنم: «چند روز پیش یکی از دیتاسنترهای اصلی شرکتی که من قبلا در آن کار می کردم یعنی شرکت OVHcloud در فرانسه آتش گرفت. این شرکت بزرگترین ارائه دهنده اروپایی خدمات میزبانی وب و خدمات ابری ست و با این آتش سوزی، هزاران سایت از دسترس خارج شد و اطلاعات بسیاری از شرکت ها برای همیشه از بین رفت.   دیتاسنتر، یک ساختمان معمولی نیست. یک دیتاسنتر به دلیل نگهداری تعداد زیادی کامپیوتر و سرور و منابع ذخیره سازی که حاوی اطلاعات با ارزش کاربران و مشتریان و شرکت های مختلف است، دارای بالاترین استانداردهای امنیتی و ایمنی است و انواع سیستم های انتقال حرارت و هشدار و کنترل آتش در آن تعبیه می شود. ولی با وجود همه این تدابیر امنیتی و ایمنی، باز هم گاهی آتش میگیرد. جای برخی از سایت های خبری خارجی که اخبار آتش سوزی ساختمان ها در ایران را خوب پوشش می دهند خیلی خالی است.» @MojtabaInFrance @ninfrance