🥀😭ـ غسل و کفن فاطمه(علیها السلام)
▪️هوا تاریک شده است و مردم مدینه در خواب هستند ، امّا امشب در خانه على(ع) ، همه بیدار هستند ، على(ع) و سَلمى و فضه و یتیمان فاطمه(علیها السلام) .
على(ع) بدن فاطمه(علیها السلام) را غسل مى دهد ، بقیّه کمک مى کنند . فاطمه(ع)وصیّت کرده است که على(ع) او از روى پیراهن غسل دهد .
▪️👈 ـ آخرین توشه از مادر
علی (ع) مى خواهد فاطمه(علیها السلام) را در پارچه اى بهشتى که پیامبر به او داده است، کفن نماید . او بندهاى کفن را مى بندد . ناگهان چشمش به فرزندان فاطمه(علیها السلام) مى افتد . آنها دوست دارند براى آخرین بار مادر خود را ببینند .
على(ع) آنها را صدا مى زند و مى گوید: «عزیزانم ! بیایید و براى آخرین بار ، مادر خود را ببینید» .
یتیمان جلو مى آیند و با مادر سخن مى گویند: «مادر ، سلام ما را به پیامبر برسان» .
فاطمه(علیها السلام) دست هاى خود را باز مى کند و فرزندانش را به سینه مى چسباند . صداى گریه فاطمه(علیها السلام) با صداى گریه یتیمان در هم مى آمیزد . صدایى از آسمان به گوش مى رسد: «اى على ! یتیمان را از مادر جدا کن ، فرشتگان از دیدن این منظره به گریه افتاده اند». على(ع) جلو مى آید و یتیمان را از مادر جدا مى کند .
▪️ ـ ابوذر با دوستانش مى آید
على(ع) ، رو به فرزندش، حسن(ع)مى کند و از او مى خواهد تا برود و به ابوذر خبر دهد که وقت تشییع جنازه فاطمه(علیها السلام) فرا رسیده است .
آرى ، على(ع) مى خواهد فاطمه(علیها السلام) را شبانه دفن کند . حسن(ع)همراه با حسین(ع)به خانه ابوذر مى روند .
ابوذر به خانه سلمان ، مقداد ، عمّار ، حُذَیفه مى رود و به آنها خبر مى دهد . این چند نفر در تاریکى شب به سوى خانه على(ع) حرکت مى کنند. آنها براى نماز خواندن بر پیکر فاطمه(ع) مى آیند .
▪️ ـ نماز بر پیکر فاطمه(علیها السلام)
على(ع) جلو مى ایستد و این شش مرد پشت سر او صف مى بندند ، یتیمان فاطمه(علیها السلام) و سَلمى و فضه هم به صف ایستاده اند .
فرشتگان ، گروه گروه به این خانه مى آیند ، جبرئیل را ببین ، همه آمده اند تا بر پیکر فاطمه(علیها السلام) نماز بخوانند.
اکنون این این سیزده نفر مى خواهند بدن فاطمه(علیها السلام) را تشییع کنند.
#اللهم_عَجل_لولیک_الفرج
#یاس_نبوی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
▪️ـ آغاز تشییع جنازه فاطمه(علیها السلام)😭😭
على(ع) دو رکعت نماز مى خواند، او دست هاى خود را رو به آسمان مى گیرد و دعا مى کند . به راستى او با خداى خود چه مى گوید ؟
پیکر فاطمه(علیها السلام) را در تابوتى (که به دستور خود او ساخته شده است) قرار مى دهند . تشییع جنازه آغاز مى شود . صدایى به گوش مى رسد : «او را به سوى من بیاورید» .
این صداى قبرى است که قرار است فاطمه(علیها السلام)در آنجا دفن شود
#اللهم_عَجل_لولیک_الفرج
#یاس_نبوی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
▪️_ ظاهر شدن دو دست
على(ع) مى خواهد پیکر فاطمه(علیها السلام) را داخل قبر بنهد . دو دست ظاهر مى شود و بدن زهرا را تحویل مى گیرد . هیچ کس نمى داند این دست هاى کیست .
على(ع) با قبر فاطمه(علیها السلام) سخن مى گوید: «اى قبر ! من امانتم را به تو مى سپارم ، این دختر پیامبر است» .
اکنون ، على(ع) ، همه هستى خود را به خاک قبر مى سپارد . ندایى به گوش میرسد ....
«اى على ! بدان که من از تو به فاطمه مهربانتر خواهم بود» .
على(ع) بدن فاطمه(علیها السلام) را داخل قبر مى نهد و چنین مى گوید: «بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ على مِلّةِ رَسُولِ اللهِ . فاطمه جان ! من تو را به خدا مى سپارم و راضى به رضاىِ او هستم ».
▪️ ـ درد دل با پیامبر(صلى الله علیه وآله)
على(ع) کنار قبر فاطمه(علیها السلام) نشسته است ، او با پیامبر سخن مى گوید: «اى پیامبر ! امانتى را که به من داده بودى به تو برگرداندم . به زودى دخترت به تو خواهد گفت که بعد از تو ، این امّت ، چقدر به ما ظلم و ستم نمودند . از فاطمه خود سوال کن که مردم با ما چه کردند ».
▪️ ـ درد دل با قبر فاطمه(علیها السلام)
على(ع) آخرین سخن هاى خودرا با فاطمه(علیها السلام) مى گوید: «فاطمه جان ! من مى روم ، امّا دلم پیش توست . به خدا قسم ! اگر از دشمنان ، نگران نبودم کنار قبر تو مى ماندم و از اینجا نمى رفتم و همواره به گریه مى پرداختم» .
اکنون على(ع) برمى خیزد و رو به آسمان مى کند و مى گوید: «بار خدایا ، من از دختر پیامبر تو راضى هستم ».
على(ع) مقدارى آب روى قبر فاطمه(علیها السلام) مى ریزد و از قبر فاطمه (علیها السلام)جدا مى شود .
▪️ـ چهل صورت قبر
على(ع) با یارانش در قبرستان بقیع، چهل صورت قبر درست مى کنند تا قبر فاطمه(علیها السلام) مخفى بماند.😭😭
اللهم_عَجل_لولیک_الفرج
#یاس_نبوی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
▪️ ـ درد دل با فاطمه(علیها السلام)
شب که فرا مى رسد، همه جا تاریک مى شود، على(ع) به دیدار فاطمه(علیها السلام) خواهد رفت و در خلوت شب با او سخن خواهد گفت .
به راستى او با همسر سفر کرده اش چه خواهد گفت ؟
جا دارد او این گونه با او سخن گوید: «فاطمه جانم ! دیشب دل من سخت به درد آمد، وقتى در تاریکى شب ، پیکر تو را غسل می دادم ، دستم به زخم بازوى تو رسید . دلم مى سوزد . چرا هرگز از زخم بازویت به من چیزى نگفتى؟»😭😭
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#یاس_نبوی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#روضه_امام_کاظم_ع
🏴 تسلیت
یا رب از گوشه زندان بلا خسته شدم
دگر از این همه بیداد و جفا خسته شدم
همچو زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم
ای اجل بر سر من زود بیا خسته شدم
چارده سال از این حبس به آن حبس بس است
که از این در به دری ها به خدا خسته شدم
من به سنگینی این سلسله عادت کردم
ولی از دوری و هجران رضا خسته شدم
دل من خون شده از کینه زندان بانم
دگر افتاده ام از شور و نوا خسته شدم
شده افطاری من سیلی و شلاق و کتک
من از این سفره و این آب و غذا خسته شدم
ناسزا گفت ز بس بر من و بر مادر من
من از این سِندیِ بی شرم و حیا خسته شدم
عمه ام خواند نماز شب خود بنشسته
گفت از بس که دویدم به خدا خسته شدم
بسکه دنبال یتیمان به بیابان گشتم
بسکه خوردم کتک از حرمله ها خسته شدم😔
🔸شاعر: عبدالحسین میرزایی
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج