eitaa logo
نِیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
86 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
چند خط روضه سینه زنی امشب هییت بین الحرمین کربلایی مصطفی صالح نیا حالتون خوب به حال حسین علیه السلام 🌷
سلام علیکم شبتون بخیر...هفته هشتم سفره خانم ام البنین نذر فرج آقا امام زمان عجل الله وحاجت روایی عزیزان ببخشید که با تاخیر فرستادم وضعیت اینتر نت خوب نبود التماس دعا ... یا علی ع
🔴 مجله فوربز: آیت الله خامنه ای رهبر ایران، قدرتمندترین فرد جهان است نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت 👈 عضو‌شوید @niyat135
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 به اسمِ آزادی 📺 فیلم کمتر دیده شده از امام خمینی: شما فساد و فحشا را آزادی میدانید!!! 💠 مطالبهٔ همگانی اصلاح و تقویت لایحه عفاف و حجاب از مسئولین ❗️انتشار و اطلاع رسانی نمایید❗️
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صرفا جهت خنده😊 امتحان نکنید✅
❇️قسمت پنجم بالاخره راضیش کردم باهام بیاد صحن انقلاب،دفتر پیداشدگان بلند شدیم،دیدم پای راستش مشکل داره،از قسمت مچ کج بود،به سختی راه میرفت😔 لباسهای کهنه،دمپایی ،چادر رنگ رفته و... اوضاع ناجور بود خدایا چی میخوای بهم بگی؟ تا صحن انقلاب با هم حرف زدیم میگفت الهی گم بشم پیدا نشم ،منم گفتم عزیزم همه دوست دارن تو حرم گم بشن پیدا نشن منم دوست دارم گفتم گرسنه ای گفت نه گفتم پول لازم داری گفت نه فقط میترسم خواهرم .... رسیدیم به دفتر پیدا شدگان یه شماره بلد بود میگفت تلفن دخترعموم هست خادم مسول اون قسمت ،شماره را گرفت،هر دومون تردید داشتیم شماره درست باشه اخه حواسش درست نبود اما شماره درست دراومد بله دختر عمو بود گفت این دختر با خواهرش اومدن حرم ،همدیگر را گم کردن،خواهرش دربه در داره دنبالش میگرده شماره خواهر بزرگش رو به ما داد زنگ زدیم دیدیم بله درست میگفته و خواهر بزرگش خیلی نگران و گریه کنان پاسخ داد ،ادرس دادیم تا بیاد خواهرش رو ببره کار تمام شد خادم بهم گفت ممنون خانم شما تشریف ببرین ما ایشون رو تحویل خواهرش میدیم گفتم بزارین منم بمونم گفت نه دیگه شما برو ممنون یعنی برو اما خب که چی تو این جریان چی نهفته بود برام؟ نه نباید میرفتم میدونستم یه چیزی هست ،یه درسی یه هدفی اومدم بیرون،نشستم پشت در خیلی گذشت،خواهرش نیومد،سوال شد برام چرا دیر کرده؟ شاید نزدیک نیم ساعت گذشت دیدم خانمی حدودا ۴۰ یا ۵۰ ساله با یه پلاستیک که معلوم بود جواب ازمایش و عکس و .... بود گریه کنان و سرگردان با لباسهای خیلی کهنه و وضعی اشفته ازم پرسید ،گمشده ها رو کجا میبرن؟ افغانستانی بود گفتم خواهرت رو‌گم کردی؟ گفت اره اره گفتم نترس من اوردمش اینجا ،برو داخل تحویلش بگیر خیلی گریه کرد تشکر کرد دعا کرد چه دعاهای قشنگی کرد رو کرد به اقا و از ایشون هم تشکر کرد