eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
605 ویدیو
27 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هر کسی تنهاست ذکرش می‌شود تنها حسین هر کسی گم می‌شود را می‌کند پیدا حسین دستگیری می‌کند از عاشق بی دست و پا می‌نشاند نوکر آلوده را بالا حسین 🔸کجای عالم ارباب اینجوری پیدا میشه که نوکرش این همه خطا و اشتباه بعد هم تو خونه ش راهش بده؟ تازه صدر جلسه بشونتش بغلش کنه نوازشش کنه کجایِ عالم اینجوریه؟.. بر کسی دل بسته‌ام که دل نبسته بر کسی از همه دل کنده‌ام در این جهان الا حسین 🔹بگو حسین دردت دوا میشه بگو حسین حاجتت روا میشه بگو حسین به خدا دست تو میگیره .. بگو حسین به خدا اربعین میبردت کربلا .. بگو حسین مریضت شفا پیدا میکنه .. تو هر حالتی که هستی، غم داری خوشحالی بگو حسین ..😭 کار من گریه‌ست از بَدوِ تولد تا ابد خیرِ دیگر که ندیدم من از این دنیا حسین ▪️انقدر محرم ها بیاد بره دستات تو کفن بسته باشه ..😭 فرقی هم نمیکنه هر کی باشه حسرت میخوره حتی حبیب هم حسرت میخوره حبیب با اون مقام فقط یه خواسته دارم برگردم دنیا بگم حسین بیام تو مجلس حسین براش گریه کنم ..😭 بارها گفتم نمی‌بخشد ولی بخشید و گفت بار آفت خورده‌ات را میخرد یکجا حسین سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین فکر دیدار خدا بودم که بین روضه‌ها وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین هم امامت هم قیامت هم شفاعت می‌کند روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین ▪️میدونی روز محشر چه جوری میشه یهو می بینی تو اون وانفسا تو اون صحرا صدایی میاد: غَضُّوا أَبْصَارَكُمْ چشماتونُ ببندید .. چه خبره؟ ناموس خدا میخواد وارد محشر بشه .. 🔸همه سرهارو پایین می اندازن بی بی دو عالم میخواد بیاد رد بشه امام حسن بعضی روایات میگه افسار این مرکبُ گرفته که حضرت زهرا سلام الله علیها روش نشسته .. میاد یه گوشه از عرش یهو از یه گوشه ای یه آقای بی سری وارد محشر میشه تا بی بی این صحنه رو می بینه.. 😭 اما این سر بریده رو هم یکی دیگه می بینه ولی نه تو محشر بلکه نبمه ی شب، تو خرابه ی شام.. 😭 من فدای دختری که در خرابه بود و گفت با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین خورده‌ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو من شده‌ام پیر تر یا مادرت زهرا حسین ▪️یه وقته یه مرد زمین می افت، یه وقت هم یه زن زمین می افته ..😭 دست عدو بزرگتر از صورت تو بود.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کی ام من بنده ی دربار سلطان ِ خراسانم تعجب نیست در این بندگی خوانند سلطانم نهادم از سعادت دست در دامن مولایی که تاج سلطنت در کوی او ریزد ز دامانم ندارم باک از محشر، ندارم باک از میزان که کامل با تولای رضا گردیده ایمانم تمام عمر دور ِ قبر او گشتم به امیدی که وقت مرگ لبخندی زند بر چشم گریانم 🔸امام رضا نگاهی کرد،سنگ ِ سلمانی طلا شد،اون پیر مرد گریه کرد؛ گفت:آقا جان طلا به چه کار من میاد،پام لب ِ گوره،یه چیزی بده که به کارم بیاد.. چی می خوای؟ آقا جان قول میدی دم جون دادن بیای؟ آقا فرمود:آره میام.. به خودش قسم رفت بالینش..😭 حالا تو هم بگو: آقا جان میای؟ فدات بشم،قربونت برم،جانم رضا.. نماز و روزه و حج و زکات ِ من به جای خود رضا را گر امام خود ندانم نامسلمانم اگر اشکی در این دارالولایه ریزد از چشمم شرار ِخشم دوزخ را به جای خویش بنشانم 🔹از مرکب پیاده شد،نرسیده به مَرو، تعجب کردن، پشت سر ِآقا راه افتادن،نزدیک ِ یه خانه ای دیدن از خانه صدای شیون میاد،در و باز کردن تابوت رو آوردن بیرون،چشمشون به هیبت و صولت رضوی افتاد همین طور موندن،حضرت اشاره کرد تابوت رو گذاشتن زمین،آمد بالا سر ِ تابوت دعاش کرد، فرمود: دیگه خوش به حالت غم و غصه و ترس تموم شد، طوبی لک، دور و بری ها اومدند گفتند: آقا جان والله قسم تا حالا اینجا نیومده بودیم،این کیه؟ فرمود:هر جای عالم عاشقی داشته باشیم،می شناسیم ش، این خاطر خواه ما بوده.. 😭 ▪️یکی از خدام میگه:یکی از دخترهام پنج، شش سالگی مریض شد، تو بستر افتاد ، وقتی دکترها جوابش کردند غذا نمی خورد، یه روز خانمم از اتاق اومد بیرون داد زد فلانی تموم شد مُرد، بی اختیار داد زدم: این خبرها نیست، مگه نمی دونید من نوکر کی ام؟ برو لباس ِ خادمی ِ منو بیار، من جوان بودم بابام تا از دستم ناراحت می شد،می گفت: الان لباس خادمیم رو می پوشم میرم حرم، به امام رضا میگم،به پاش می افتادم، می گفتم:نه،نرو،غلط کردم. 🔸لباس رو پوشیدم اومدم حرم خدایا یه طور شه من رو خادم ها نبینند، رفتم صحن عتیق رو برو پنجره فولاد، اون انتها نشستم.. رو کردم به طرف مضجع شریف رضوی،عرضه داشتم آقا جان: اگه نوکری و خادمیم قبول نشده تا حالا، این لباس رو بذارم و برم؟ آقا جان، مال من قبول نشده،بابام که نوکر شما بود،بابا بزرگم هم خادم شما بوده، اینها اون زمانی که خدمت سخت بود،اینجا نظافت می کردند و جارو کش بودند،آقا یه وعده ای به خانمم کردم، آقا جان جان جوادت آبرو داری کن..😭 از شما خرج کردم تو خونه،روی برگشتن هم ندارم، آخه خدام میگن میری پیش امام رضا دو تا قسم رد خور نداره،یکی جان ِ جوادش ِ،یکی جان ِ مادر پهلو شکسته اش ِ ساعتی حرف ها زدم با امام رضا؛برگشتم نزدیک خونه دیدم زنم بیرون ایستاده داره لبخند میزنه،گریه ام گرفت،گفتم:دیگه اینم با این داغ دیوونه شد،عقلش رو از دست داد، برم دادی بزنم،شوکی وارد بشه،یه ذره حالش جا بیاد،مردم رو خبر کنم بیان تشییع جنازه،رسیدم داد زدم چه خبر شده زن؟ بچه مون مرده،خدا که عیاذ بالله نمرده؟ گفت:چی داری میگی؟ به من بگو:به امام رضا چی گفتی؟.. 😭 تو که رفتی ساعتی گذشت، یه دفعه بچه منو صدا زد،مادر بیا،دیدم تو بستر نشسته، گفت:آب می خوام،غذا می خوام، چی گفتی به امام رضا؟ این لباست رو در بیار روی چشمم بذارم.. یا امام رضا... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ قبل از اینکه به ارباب مون سلام بدیم جا داره یاد کنیم از حضرت قاسم یادگار امام حسن مجتبی علیه السلام.. ▪️روز عاشورا هر جوری بود از عمو اجازه میدان گرفت.. جنگ نمایانی کرد یه وقت در میانه ی میدان به ضرب شمشیر از روی اسب به زمین افتاد..😭 ▪️ ناله ش بلند شد:  یا عماه عمو جان به دادم بر.. حضرت همچون باز شکاری به طرف قاسم حرکت کرد .. ▪️دشمن هنوز کنار پیکر نیمه جان قاسمه.. جنگی در گرفت همین که گرد و غبار نشست حضرت دید قاسم داره رو زمین پا میکشه..😭  و هُو یفحص برجله.. 😭 صدا زد قاسمم برا عمو سخته صداش بزنی نتونه برات کاری کنه.. ▪️پیکر قاسم رو برداشت به خیمه دار الحرب برد کنار پیکر علی اکبر قرار داد.. گاهی صدا میزد قاسمم گاهی صدا میزد علی جان.. 😭 آمدم جان عمو درک منای تو کنم خویش را لایق به دیدار خدای تو کنم پدرم کرده وصیت که به قربانگه عشق جان ناقابل خود را به فدای تو کنم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اولین نفر از بنی هاشم که اجازه میدان خواست علی اکبر بود. بلافاصله حضرت اجازه داد ▪️ثم نظر آیس منه..  پشت سر علی یه نگاه ناامیدانه ای کرد ، محاسنش رو رو دست گرفت فرمود: یا راحم شیخ الکبیر ای خدا یی که به محاسن سفیدها رحم می‌کنی به من حسین رحم کن..😭 🔸علی داره به میدان میره.. یه وقت صدای ناله علی بلند شد.. ابی عبداله صدا زد انالله و انا الیه الراجعون.. سراسیمه رسید کنار پیکر نیمه جان علی.. سر علی رو به دامن گرفت خاک ها و خون ها رو کنار زد شاید حرفی بزنه..😭 ▪️ثم شهق شهقه فمات علی.. یه صیحه ای زد از دنیا رفت ابی عبداله سر علی رو به سینه چسباند آرام نشد، صورت به صورت علی گذاشت.. وضع خدّه علی خدّه.. 😭 ▪️صدا زد: علی عَلی الدّنیا بعدکَ العَفا..  بعد از تو خاک بر سر دنیا.. به همره تو رود روح من ز پیکر من سپردمت به خدا ای یگانه گوهر من دو غصه بر جگر عمه‌ات زده آتش دهان خشک تو و اشک دیدة تر من @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس با محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم آقا.. زنجیر به پا داریم صد جور و جفا داریم  زنجیر به پا داریم از بهر خدا عباس 🔸آی آنهایی که کربلا رفته اید آی جمعیتی که نهر علقمه رفته اید، امشب می خواهم برایتان زیارت ابالفضل(ع) بخوانم.. « اَلسّلامُ عَلَیکَ أیّهَا العَبدُ الصّالِحُ  المُطیعُ لِلّهِ وَ لِرَسولِهِ وَ لاَ میرِالمُومنینَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَنِ أشهَدُ أنَّکَ قَد قُتِلتَ  مظلوماً لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللهُ مِن ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ  اللهُ مَن حالَ  بَینَکَ ماءِ الفُرات. » راوی می گوید: یک وقت گرد و غبار بلند شد، دیگر من ابالفضل(ع) را ندیدم.. 😭 رفتم بالای بلندی تا ببینم در چه حالی است. وقتی نگاه کردم، بمیرم دیدم خون از بازوهایش می ریزه..😭 دست هایش را از بدن جدا کردند..😭 اما دست شما شیعه ها سالم است تا خدمت کنند. یا ربّ مددی که ره به جانان ببرم این آب فرات بهر طفلان ببرم ▪️رنگ حسین پرید حالش منقلب شد.. آمد سر بالین برادر چه برادی!؟ قدر چمن را بلبل افسرده می داند غم مرگ برادر را برادر مرده می داند ▪️نقل کرده اند: لقمان حکیم به مسافرت رفت و سفرش طول کشید.. وقتی از مسافرت آمد کنیزش گفت: لقمان! کجا بودی؟ دیر آمد.. لقمان! بابایت مُرد.. لقمان گفت: راست می گویی؟ ای داد که رشته زندگی ما پاره شد..😭 به خدا تا بابا زنده است این بچه ها دور هم هستند، همین که بابا می میرد هر کدام یک طرف می روند.. 🔸کنیز گفت: لقمان باز هم دیر آمدی. گفت: چه شده؟ کنیز گفت: مادرت هم مرده.. لقمان گفت: راست می گویی؟ ای داد خانه ای که مادر ندارد چراغ ندارد، نور ندارد..😭 یک وقت صدا زد : لقمان! باز هم دیر آمدیْ.. گفت: چه شده است؟ کنیز گفت: برادرت هم مُرده! لقمان گفت: ای داد، کمرم شکست..😭 آی زن و مرد! یک وقت دیدند حسین دستش را به کمر گرفت، صدا زد: عباسم! الان کمرم شکست.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چقدر تو عزیزی آقا.. بعضی نوشتن واقعه کربلا که تمام شد، کاروان رفت مدینه.. ▪️یکی می گفت: پدرم، یکی عمو، یکی می گفت برادرم.. وقتی ام البنین آمد ،مثل کو هی از وقار، فرمود از کربلا چه خبر؟ گفت: خانم فزندانتان تو کربلا شهید شدن.. مثل این که نشنید..! فرمود: چه خبر؟ مثل اول شنید غضبناک شد، تمام آنها که زیر آسمانند، تمام بچه هام  فدای حسین شوند..😭 گفت: از حسین بگو.. 😭 خانم، حسین تو بین دو نهر آب با لب تشنه... 😭 صدای شیون خانم بلند شد، مدینه به لرزه درآمد، زن ها هم ناله شدن.. 😭 واااای حسیناه... 😭 دیگر مرا ام البنین نخوانید من ام بی بنینم.. 😭 تو که عاشق عباسی تو که عشق به باب الحو ائج داری، وقتی رفتی كربلا سر از پا نمی شناسی.. کنار حرم عباس، هر حرفی نگو.. از سکینه نگو.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ام البنین به  اهل مدینه گفت: دیگه به من ام البنین نگویید این مال وقتی بود که چهار پسر داشتم.. 😭 همه رفتند.. 🔸اباالفضل سر پایین، آقا سینه ام تنگ شده.. آقا فرمود: عبا س با هم می رویم میدان.. رفتند قرار گذاشتند هر کدام به آب رسید، علامت بده.. ▪️عباس رسید یه نگاه کرد، آب رو آب ریخت ،مشک رو پر کرد، فریاد زد: أنا بن علیٍ المرتضی.. امام حسین متوجه شد، صدا زد: أنا بن محمدٍ مصطفی.. ▪️ دست راست عباسُ بریدن.. به دست چپ داد مشکرا.. فریاد زد: أنا بن حیدرٌ الکرار.. امام حسین جواب داد: أنا بن فاطمه الزهرا.. اما هر چه امام صدا زد، صدای عبا س نیامد.. 😭 ▪️دو دستش را قطع کردند.. مشکُ به دندان گرفت.. 😭 اون نامرد اومد گفت: میگن یل عرب تویی.. گفت: نا نجیب وقتی اومدی دست ندارم، گفت اگه تو نداری مندارم.. عمود آهنُ بالابرد، چنان به فرق عباس زد... یا حسین... 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مرحوم محدث قمي از صاحب مناقب نقل مي‌كند: جنازه امام حسن عليه السلام را تير باران كردند و (هنگام دفن) هفتاد چوبه ی تير از آن بيرون آوردند، از اين رو در زيارت جامعة ائمة المؤمنين مي‌خوانيم: و انتم صريع قد فَلَقَ السَّيفُ هامَتَهُ و شَهيدٍ فَوْقَ الجَنازَةِ قد شكَّت اَكْفانُهُ بالسِّهام و قتيل بالعَراء قد رُفِعَ فوقَ القَناةِ رأسُهُ و مُكَبِّلٍ في السّجنِ قد رُضَّتْ بالحديد اعضائُهُ و مَسْمومٍ قَدْ قُطعت بِجُرَعِ السَّمِّ اَمْعائُهُ 🔸« شما (خاندان نبوت هر كدام گرفتار ظلمي شديد) يكي با فرق شكافته در محراب افتاده، و ديگري پس از شهادت در بالاي تابوت، پارچه‌هاي كفن ش از تيرهاي دشمن سوراخ سوراخ شده، و بعضي از شما پس از كشته شدن در بيابان سرش بالاي نيزه زده شده، و بعضي از شما در گوشه‌هاي زندان به زنجير كشيده شده و اعضايش بر اثر فشار آهن كوفته شده، و يا بر اثر زهر اندرونش قطعه قطعه گشته است ». ▪️امام باقر عليه السلام فرمود: وقتي كه امام حسن عليه السلام به حالت احتضار در آمد به امام حسين عليه السلام فرمود: برادرم به تو وصيتي مي‌كنم آن را رعايت كن و انجام بده. وقتي كه مُردم، جنازه‌ام را آماده دفن كن، سپس مرا به سوي قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ببر تا با او تجديد عهد كنم، آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه سلام الله عليها برگردان، سپس مرا به بقيع ببر و در آنجا دفن كن، و بدان كه از طرف حُمَيرا (عايشه) كه مردم از كارهاي خلاف او و دشمني او با خدا و پيغمبر و ما خاندان آگاه هستند مصيبتي به من مي‌رسد. ▪️وقتي كه آن حضرت وفات كرد، جنازه‌اش را روي تابوتي گذاشتند، و او را به محلي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر جنازه‌ها نماز مي‌خواند بردند، امام حسين عليه السلام بر جنازه نماز گذارد، پس از نماز، جنازه را كنار قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بردند، که با مخالفت شدید عایشه رو به رو شدند و سپس در بقیع دفن کردند. امام حسين عليه السلام و ياران جنازه ی امام حسن عليه السلام را به قبرستان بقيع بردند و در آنجا كنار قبر جده‌اش فاطمه بنت اسد به خاك سپردند. 📜 اين زيارتنامه در مصباح الزائر از ائمه اطهار عليه السلام نقل شده و در مفاتيج الجنان آمده است. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ عبدالزهرا خودم دیدم تو کوچه ها مادر افتاد عبدالزهرا خودم دیدم که بی کس و تنها جون داد میون کوچه زمین گیر شد حسن پیر شد پیش نگاهم چه تحقیر شد حسن پیر شد غربت بابا که تفسیر شد حسن پیر شد عبدالزهرا خودم دیدم زد مادرُ نامرد پست عبدالزهرا خودم دیدم گوشواره ی مادر شکست از دار دنیا دیگه سیر شد حسن پیر شد غروب کوچه چه دلگیر شد حسن پیر شد برای یاری دیگه دیر شد حسن پیر شد ▪️اومد دید امیرالمومنین تو خونه نشسته خیلی ناراحت ! صدا زد ابوالحسن زهرا برات بمیره نبینم غریب یه گوشه نشستی ؛ ▪️گر کسی نیست از تو یاری کنه من فدات میشم یا ابالحسن «رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ و نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا» بعضیا دقت کرده باشن، تو مشایه داری میری عربا اول صبح یه صدایی محزون میذارن.. ندبه میذارن کمیل میذارن عاشورا میذارن.. یادت اومد کجا رو میگم؟ این صدا صدای عبدالزهراست، حضرت زهرا واسش روضه خوند.. عبدالزهرا دلم زخمیه از یه داغ دیرینه عبدالزهرا خودم دیدم میخ درو توی سینه غنچه و باغ و چمن می سوخت حسن می سوخت تو شعله ها داشت یه زن می سوخت حسن می سوخت مادر تنهای من می سوخت حسن می سوخت.. 😭 یا زهـــراااا... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای آنکه هست بر همه عالم عطای تو محروم کی شود ز عطایت گدای تو هشتم امام عالمی و بضعه الرسول ای آنکه مصطفی شده مدحت سرای تو یک شرط ز شرایط توحیدی و بود حصن امان اهل ولایت ولای تو آلوده دامنم ز گنه لیک گشته ام غرقه بحر رحمت نامنتهای تو من بی پناه مانده و کهف الوری تویی آورده ام پناه به دولت سرای تو شرمنده ام ز کرده خود یا ابوالحسن خواهم در آستان تو عفو از خدای تو 🔸مرد صیاد می گوید : با چه زحمتی آهو را به دام انداختم، یک مرتبه دیدم یک آقای نورانی مقابلم ظاهر شد.. یک نگاه به آهو کرد یک نگاه به من کرد فرمود : مرد صیاد می دانی این آهو چه میگه ؟ گفتم: نه آقا فرمود: مرد صیاد این آهو میگه من دو تا بچه دارم، منتظر من هستند اجازه بده برم بچه هایم را ببینم و برگردم. گفتم آقا من با چه زحمتی این آهو را به دام انداختم شما میگی رهاش کنم بره، اگر بره دیگر بر نمی گرده.. قربانت بروم امام رضا .ـ فرمود: من اینجا می مونم ضامن این آهو میشم.. ▪️مرد صیاد میگه: قلاده را برداشتم با خودم گفتم الان آهو فرار می کنه اما قلاده را از گردنش باز کردم، دیدم آهو آمد یک دور، دور آقا زد یک نگاه به قد و بالای آقا کرد سرش را پایین انداخت و رفت. مدتی گذشت من متحیر بودم، گفتم آقا دیدی آهو برنگشت!.. 🔸 فرمود: مرد صیاد خوب تو این بیابان نگاه کن، یک نگاه کردم دیدم آهو دارد از دور میاد، دو تا بچه هایش دارند دنبالش میان، آمد و آمد تا خودش را رساند به آقا، تا رسید خودش را انداخت روی قدم های آقا این بچه هاش هم دور آقا می گردن..😭 یک نگاه کردم گفتم آقا شما که هستید ؟ فرمود: من ضامن غریبان علی ابن موسی الرضایم.. یا امام رضا میشه روز قیامت ضامن ما هم بشی؟ .. 😭 حالا همه با هم صدا بزنیم.. رضا جان رضا جان … @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شام غربت سر اومد تا پدر از در اومد با سر از نیزه بابا دیدن دختر اومد زود رسیدم به پیری بابا تو لباس اسیری بابا مُردم از سر به زیری بابا ای بابای خوب و غریب من ای خورشید شیب الخضیب من 🔸بچه این جوریه.. حالتش اینجوریه،مخصوصاً وقتی بعد مدتها باباش رو ببینه،تا بابا رو می بینه،شروع می‌کنه تعریف کردن،بابا کجاها رفتیم،بابا چی ها دیدم.. دیدم بزم شرابُ از خواب پرید زین العابدین دید هی میزنه به سر و صورت "ناله بزن این شب ها وقتشه" دیدم بزم شرابُ می چشیدم عذابُ کی عزیزم؟ وقتی مردِ غریبه بست به دستم طنابُ پر شدم از کبودی بابا کجا؟ بین چندتا یهودی بابا خوب شدم اصلاً نبودی بابا شهر شام و ازدحامُ تاره چشم کم سوی دخترت آتیش افتاد بین موی دخترت دیشب خوابت رو دیدم صورتت رو بوسیدم ▪️بچه وقتی خوابه،اولاً درست بیدارش میکنند،خصوصاً وقتی داره خواب می بینه،میبینی ،متوجه میشی داره خواب می بینه،یهو بیدارش نمیکنی،این نازدانه رو چطور بیدار کردن؟.. 😭 دیشب خوابت رو دیدم صورتت رو بوسیدم اما با تازیونه ناگه از خواب پریدم جای پنجه به صورت دارم من کجا خواب راحت دارم من برا عمه زحمت دارم هر کجا میومدن سراغ ما،تازیانه،تا نگاه مون به تو می اُفتاد بالای نیزه،تا می‌گفتیم بابا،بابا  با تازیانه می اومدن سراغ م.. عمه می اومد جلو،خودش رو سپر میکرد،اینقده تازیانه ها به بدن،عمه جانم زینب خورده، من دیگه روم نمیشه،تو چشمای عمه ام نگاه کنم.. 😭 ▪️این نازدانه رو آقا زین العابدین بغل گرفت،عزیز خواهرم،چرا اینجور بیتابی میکنی،چرا اینجور به سر و صورت میزنی،گفت: دادش الان اینجا بود،بغلم کرد،بغلش کردم،همین الان بابام پهلوم بود،بی تابی کرد،همه اسرا دور سه ساله جمع شدن،صدای ضجه و گریه بلند شد،به گوش اون ولد الزنای اول و آخر رسید،گفت: چیه سر و صدا راه انداختن،منو بی خواب کردن؟ گفتن یتیم حسین بی تاب شده،بهانه ی بابا گرفته،میگه من بابامو میخوام.. گفت:خوب باباشو ببرید،سر حسین رو گذاشتن تو یه طبق،وارد خرابه کردن.. ▪️همین که چشمش به طبق افتاد،دختری که تا چند لحظه پیش،دست به دیوار می گرفت راه میرفت،از جا پرید،بابامو بذار زمین.. ▪️نشت کنار طبق،روپوش رو کنار ز.. بابایی،من الّذی ایتمنی علی صِغَر سنی؟..😭 من الّذی قَطع وَریدک؟.. کی رگ های گلوی تو رو برید بابا؟..😭 یا حسین... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دلم برای غریبان همیشه سوزان است علی الخصوص غریبی که در خراسان است غریب تر ز حسین و رضا اگر خواهی برو بقیعُ ببین قبرها ویران است 🔸نقل می کنند زائری از مدینه آمد خراسان برای زیارت امام رضا، همین که حرم با صفا ی امام رضا را دید، زائرن را دید خُدام را دید.. ▪️ این زائر دم در ایستاد صدا زد : آقا جان از مدینه آمدم، در مدینه بودم به من می گفتند امام رضا غریب است.. گذر نامه گرفتم با تمام مشکلات آمدم تو را زیارت کنم.. حالا می بینم گنبد و بارگاه داری ، زائرین مثل پروانه دور حرمت می گردن..😭 ▪️ آقا اگر می خواهی غریب ببینی بیا برویم مدینه، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم که قبورشان با خاک یکسان است حتی یک سایبان هم ندارند..😭 روزها آفتاب بر آن قبور می تابه ▪️خراسان بدن امام رضا را گلباران کردند، اما مدینه جنازه امام حسن را تیر باران کردند..😭 کربلا هم بدن امام حسین را زیر سم اسب ها.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌