هدایت شده از تربیت معنوی
#داستانک:
به خارج شهر رفت و در فکر و غصه بود که...
🔹تعدادی از شیعیان قرار گذاشتند هر وعده یکدیگر را به مهمانی دعوت کنند. نوبت به یکی از آنها که فقیر بود رسید. یک روز قبل از مهمانی، به علت اینکه توان ضیافت دوستان را نداشت به خارج شهر رفت و در فکر و غصه بود.
💠مردی از دور پیدا شد، نزد او آمد و گفت: به شهر، نزد فلان تاجر میروی و میگویی محمد بن الحسن گفت دوازده اشرفی که نذر ما کردهای بده. آن را بگیر و خرج مهمانیات کن.
🔰مرد میگوید: نزد تاجر رفتم. او را پیدا کردم و فرموده آن شخص را رسانیدم.
تاجر گفت: خود محمد بن الحسن علیهالسلام به تو فرموده؟ گفتم: بله. تاجر گفت: آیا او را شناختی که چه کسی بود؟ گفتم: نه.
🌟تاجر گفت: او #صاحب_الزمان علیهالسلام بود و کسی از این نذر اطلاع نداشت، غیر از خود من. سپس ادامه داد: اگر اشکال ندارد نصف این اشرفیها را به من بده، تا به عنوان تبرک داشته باشم، معادل آن، پول های دیگر به تو میدهم.
📙 کلید گنج سعادت، صفحه ۲۰۶
#درنگ: امام زمان به فکر ما هستند!
@tarbiatemanavi