eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه بر درگه خدای خود آورده ام پناه خالی تر از همیشه و عاصی تر از همه رو کرده ام به سوی تو، هرچند روسیاه من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام چوب حراج بر تن من خورده با گناه روزی که هرکه با عملی می رسد به تو من در بساط خویش چه دارم به غیر آه من خواب ماندم و ‌ثمرم سوخت ای خدا -یک قرص نان بده- ثمرم را خودت بخواه یک قرص نان که فاطمه می پخت کافی است خلقی به کوله بار بگیرند زادِ راه مهر علی و آل علی توشه ی من است حُبُّ الحسین، روضه ی او، اشک گاه گاه با یال خون گرفته و با زین واژگون از قتلگاهِ شاه که برگشت ذوالجناح پای برهنه عمه ی سادات می دوید پای برهنه، عمه ی سادات، قتلگاه ای شمر، خوب دور و برت را نگاه کن خنجر نکش که مادرمان می کند نگاه @nohe_sonnati
سلام ای نادر دوران خدیجه تلاقی زن و ایمان خدیجه سلام ای دُرِّ یزدان سفته ی عشق سراسر آیه ی ناگفته ی عشق سلام ای سوره ی مستور بالا تو را حق پرورید از نور بالا خدیجه ای که در مرآت منظور تو با احمد شدی نورٌ عَلا نور تو در بین عرب سر بودی اما زنی نامی و سرور بودی اما کمالت مال این دنیا نبوده غمت آمال این دنیا نبوده تو در دوران ثروتمند بودن تو در مستی قدرتمند بودن به دستان خدا محمل سپردی محمد را که دیدی دل سپردی تو دلداده شدی، دلداده تا او تجارت کردی ای بانو تو با او تو ثروت دادی و ثروت خریدی تو عزت دادی و عزت خریدی چه سودی کردی ای بانو چه سودی که حامی رسول وحی بودی اگر چه همسر پیغمبری تو میان همسران او سری تو مقامی داری اما فوق ادراک عروجی برتر از ادراک افلاک از این منظر فقط یکتا تو هستی خدیجه، مادر زهرا تو هستی تویی که اوّلین مؤمن به دینی از این رو با علی تو اوّلینی خدیجه مزد ایمان تو این شد که دامادت امیرالمؤمنین شد تو دوشادوشِ احمد رنج دیدی کنارش رنج ها را گنج دیدی تو فانیِ مرام مصطفایی تو سختی دیده ی راه خدایی تو ای تنهاترین همدم به خاتم چرا رخت سفر بستی ز عالم مگر تو بر نبی همسر نبودی مگر بر فاطمه مادر نبودی چرا ناگاه ای بانو شکستی چه شد در بسترِ رفتن نشستی تو در بستر پرستاری نداری دمِ رفتن کفن داری، نداری مخور غصه خدا دارد هوایت کفن از عرش می آید برایت کفن گفتم دلم لرزید یک آن غروبِ کربلا را دید یک آن زمینی مملو از ماه و ستاره بدن های شریف پاره پاره تنی غارت شده، ببریده حنجر بدون سر، بدون دست، بی سر سرش بر روی نی چون پاره قرآن بدن، پامال، از سم ستوران لب تشنه چنین جان داده ارباب برهنه روی خاک افتاده ارباب در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه حسینت بی کفن ماند ای خدیجه @nohe_sonnati
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آسمان بار دگر نیّر بدر آورده لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن است نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبداللَّه و قاسم دارد ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را به حسن روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه حسن یوسف و ما چشم به راه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد کوثر جان من این است "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من این است"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من این است"حسن هرچه که گفت" بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشکر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت این است: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستمگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما @nohe_sonnati
دوبیتی ماه رمضان می رود و توشه ندارم در مزرعه ی عفو خدا خوشه ندارم با روزه خدایی نشدم، باز امیدی جز گریه‌ی بر صاحب شش گوشه ندارم @nohe_sonnati
دوبیتی عید است و ملک مژده ی دلدار آورد پیغام خوش از عالم اسرار آورد فطر رمضان آمده و پیک بهشت در دستْ "برائت من‌ النار" آورد @nohe_sonnati
صدای هلهله ای عاشقانه می آید صدای پای تغزل، ترانه می آید بهشت خنده کنان، این میانه می آید خدا به شوق در این آستانه می آید حدیث وصل دو دریا عجب شنیدنی است عروسی علی و فاطمه چه دیدنی است از این به بعد، دو عاشق کنار هم هستند تجلّی هم و آیینه دار هم هستند به روی سفره ی خود نان بیار هم هستند چو کوه پشت هم و دوستدار هم هستند دوباره پوزه ی شیطان شکست، شکر خدا عروسی علی و فاطمه است، شکر خدا از این وصال مبارک خدا هدف دارد چقدر حضرت خاتم به دل شعف دارد دلم هوای ضریح شه نجف دارد عروسی علی و فاطمه است، کف دارد به بزم عشق همه عاشقانه دف بزنید برای خاطر داماد باز کف بزنید کنار سفره ی عقد، این عروس گل سیما زکیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه، زهرا نشسته اذن "بلی" تا بگیرد از بابا پدر اجازه گرفت از خدای جلّ علا بساط خطبه از این اذن تا فراهم شد علی به فاطمه اش تا همیشه محرم شد   بگیر دامن پر برکت پیمبر را بپاش بر سر امّت، گلاب قمصر را   گره زدند به هم عادیات و کوثر را کشانده اند به دنیا بهشت و محشر را از این وصال غدیر از گزند ایمن شد نوشته اند که تکلیف شیعه روشن شد نوشته اند که شیعه نشانه ای دارد شراب کوثریِ جاودانه ای دارد کبوتری شده و آشیانه ای دارد برای گریه و شادی بهانه ای دارد تمام عمر دلم زیر دین می آید از این وصال مقدّس حسین می آید سخن ز عشق که باشد، شراب شیرین است برای تشنه ی عشق آفتاب شیرین است کنار یار خوشی و عذاب شیرین است سلام های بدون جواب شیرین است اگر که فاطمه باشد کنار شیر خدا زمان فتنه شود ذوالفقار شیر خدا زمان فتنه قمر در محاق می افتد تبر به جان درختان باغ می افتد میان امّت احمد نفاق می افتد و آن دوشنبه ی شوم اتّفاق می افتد که درب خانه ی زهرا شکسته می شود و دو دست حیدر کرار بسته می شود و خدا کند که نبینی قیامتی را که کنار خانه ی حیدر جماعتی را که شکسته اند دری را، نه ساحتی را که شکست ضربه ی آن درب، قامتی را که پس از سه ماه علی نیمه شب، غریبانه به دست قبر سپردش، عجب غریبانه @nohe_sonnati
دوباره می رسد از ره، صدای پای محرم سلام ماه حسین جان و گریه های محرم چه نفس های شریفی که می شوند در این ماه شبیه کعبه سیه پوش ماجرای محرم چه سینه ها که بسوزند در مصائب ارباب چه اشک ها که بریزند در عزای محرم به روی پیرهن مشکی ام نوشته ام امسال منم گدای حسین و منم گدای محرم تمام سال صدای حسین حسین می آید از آن دلی که شود سخت مبتلای محرم پیام فاطمه این است: شیعیان حسینم! سلوک روضه بگیرید پا به پای محرم سلام روضه ی غربت، سلام حضرت مسلم چه حیف شد نرسیدی به ابتدای محرم حسین می رسد و کربلاست مقصدش، اما امان ز کرب عظیم و غم و بلای محرم @nohe_sonnati
من کی ام، خاک زیر پای حسین گرد نعلین بچه های حسین تا شنیدم شبی صدای حسین آمدم سمت کربلای حسین من اگرچه نحیفم و پیرم پای عشق حسین چون شیرم یابن زهرا حسین، حاصل من مهرت از کودکی است در دل من ای که از تو سرشته شد گل من شده تنهایی تو قاتل من آمدم تا حبیب تو بشوم زخم دیدی؟ طبیب تو بشوم کوفه با مسلم تو بد تا کرد خون به قلب علی و زهرا کرد نامه ی مکر را که امضا کرد فتنه ی جنگ را که برپا کرد گفتم ای پیر بی شکیب برو تو حبیبی، ای حبیب برو آمدم تا بپات جان بدهم از غم بچه هات جان بدهم چند دفعه برات جان بدهم در همین کربلات جان بدهم وه، چه خوب است جان نثار شدن در ره دوست نیزه زار شدن کاش آقا، سرم جدا بشود دشنه بین گلوم جا بشود - تن من- سهم نیزه ها بشود با سم اسب ها فنا بشود تو ولی طعمه ی خطر نشوی پاره پیکر، بدون سر نشوی ای خدا! بعد رفتن اصحاب اهل بیت حسین را دریاب نگرانم برای طفل رباب می دهد هیچ کس به این ها آب؟! تا که عباس خیمه بان باشد حرمت خیمه در امان باشد @nohe_sonnati
ذکر لب انبیاء حسین علیه السلام اعظم ِاسم خدا حسین علیه السلام فیض دمادم حسین هستی خاتم حسین کیست مِنَ المُصطَفی حسین علیه السلام بال و پر فاطمه تاج سر فاطمه کوثر خیرالنساء حسین علیه السلام سید احرار او حیدر کرار او آینه ی مرتضی حسین علیه السلام خاتمه ی پنج تن جوهر جان حسن برادر مجتبا حسین علیه السلام مریض احیا کند مرده مسیحا کند تربت ارباب ما حسین علیه السلام زیارت عرش و حق زیارت این دو است اکبر شیرین لقا حسین علیه السلام کشتی نوح است او امید ما هست او وَ مَن اتاکُم نَجی حسین علیه السلام نوح خودش در خطر بود به او نوحه گر داشت به او التجا حسین علیه السلام گفت امام رضا گریه فقط در غم پادشه کربلا حسین علیه السلام شعله زده تا ابد در دل هر مومنی داغ عزیز خدا حسین علیه السلام در غم او ناله گر جن و پری و بشر ماهی و مرغ هوا حسین علیه السلام صدای زنجیرها ذکر علمگیر ها چیست به وقت عزا حسین علیه السلام نوحه سرایش بخوان به ماتمش با فغان گوشه ی شش گوشه را حسین علیه السلام واعطشا واعطش غصه ی سقا عطش حرف لب مشک ها حسین علیه السلام شمر به گودال رفت... فاطمه از حال رفت عرش صدا زد صدا حسین علیه سلام روبروی خواهرش برید از تن سرش ذبح شده از قفا حسین علیه السلام فاطمه! هذا حسین بی کس و تنها حسین مُرَمِّل بالدّما حسین علیه السلام @nohe_sonnati
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزید می‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌ِ من نبود اینجا ندید وضعِ سر‌ِ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقیِ شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من! همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من @nohe_sonnati
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مَدّاحت السلام ای سکینه بنت رباب در کراماتِ حضرتش کافیست شیرِ او را رباب داده، همین در غریبیِ او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می خواند دور دارالحرب نعش ها را یکی یکی که شمرد دید بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زینِ باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح بی بابا کاش می شد رها نمی کردی وسطِ تیر و نیزه ها او را پدرم را غریب بینِ دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان @nohe_sonnati
می بنوش از پیاله‌ی توحید سجده‌ای کن حواله‌ی توحید می‌رسد از سلاله‌ی توحید آن که در عرش احمدش خوانند در زمین هم محمدش خوانند آمنه ماهتاب آورده گوهری ناب‌ِناب آورده طفل نَه، آفتاب آورده هدیه‌ای از خداست این کودک خاتم‌الانبیاست این کودک معنی لفظ آبرو آمد صاحب تاج تُنفِقوا آمد طاق کسری بِلرزِ او آمد تیری از او به چشم شیطان رفت ابرهه زیر سنگ باران رفت او امینِ خدا‌ و مخلوق است از وجودش وجود مرزوق است تشنه کام زلالش عیّوق است غضب او حمیم می‌سازد یک‌نگاهش کلیم می‌سازد کعبه حرمت گرفت با احمد دین اصالت گرفت با احمد وحی قوت گرفت با احمد پیکر شرع را نبی جان است کلماتش تمام قرآن است مجلس‌آراست همچو گل اخلاق بین خلق و خداست پل اخلاق مصطفای مکارم‌الاخلاق علّت بعثتش همین بوده‌است صادق‌الوعده و امین بوده‌است مکتب مصطفی، ابوذر‌ساز حُبّ زهراش، حوض‌کوثرساز بی‌تعارف، نبی‌ست حیدرساز بی محمد اگر وجود نبود بی علی هم نبی نبود نبود احمد و حیدرند یک ریشه ذوب وحدانیت خدا‌پیشه جرعه نوش‌اند از یک اندیشه عبد حقّند و مست فاطمه‌اند هر ‌دو ممنون دست فاطمه‌اند دست زهرا کمال پروده چشمه‌ساری زلال پرورده یازده بی‌مثال پرورده کار زهراست عزتی گر هست دین و قرآن و عترتی گر هست @nohe_sonnati