از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم
و از نیاز خودم از پیاله بنویسم
قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم
زمین دور و برم را ز اشک گل بکنم
دوباره نیمه ی ماه خدا دلم لرزید
نوا و صوت عجیبی در آسمان پیچید
خبر رسیده که خیر عظیم در راه است
خبر رسیده که مردم کریم در راه است
من از طفولیتم کاسه لیس این خوانم
بزرگ گشته ام این جا و از گدایانم
ندار و خانه به دوشم قرار من آقا
امید زندگی ام اعتبار من آقا
چقدر سفره ی آقا برو بیا دارد
چه عزتی سر این سفره ها گدا دارد
ذلیل آمده بودم عزیز دیر شدم
به لطف نان حسن عاقبت بخیر شدم
غذای بیت الحسن خورده ام که سیر شدم
فقیر آمده بودم ببین امیر شدم
به زیر پرچم تو صاحب مقام شدم
به اسم نوکر این خانه احترام شدم
تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند
به خیل کاسه به دستان خم عسل دادند
حسن حسن ز روی این لبم نمی افتد
عجب حرارتی دارد تبم نمی افتد
تمام زندگی ام را به تو بدهکارم
به جان مادرم آقا که دوستت دارم
#امیر_علوی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati