eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دردم، ز کودکی است که با روی هم چو ماه آمد برون، به یاری آن شاه بی سپاه بی تاب چون دل از بر زینب فرار کرد آمد چو طفل اشک روان، در کنار شاه کای عمّ تاج دار، به خاک از چه خفته‌ای؟ برخیز از آفتاب بیا تا به خیمه گاه نشنیده‌ای مگر سخن عمه را چو من؟ تنها ز خیمه آمده‌ای نزد این سپاه هر کس که آب خواست دهندش به تیغ، آب باز گرد سوی خیمه و آب از کسی مخواه می‌گفت و می‌گریست، که دژخیمی از ستیز تیغی حواله کرد به آن ماه دین پناه آن طفل، دست خویش سپر کرد پیش تیغ دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه بی‌دست، جان سپرد به دامان عم خویش چون ماهیِ به لجّه‌ی خون مانده در شناه می‌داد جان به دامن شاه الغیاث گوی می‌کرد شاه تشنه به حیرت بر او نگاه @nohe_sonnati
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش که گفت از تن او خصم برکشید لباس؟ لباس کی بود او را که پاره شد، بدنش نه، جسم یوسف زهرا، چنان لگد کوب است کزو توان به پدر بُرد بوی پیرهنش زمانه خاک چمن را به خاک عدوان داد تو در فغان که چه شد ارغوان و یاسمنش نه گل تو گر سر خاری در این چمن دیدی بیا و آب ده از جویبارِ چشم منش بلی ز خاک، صبا بر تنش کفن پوشاند بیافتی اثری گر ز جسم مُمتحنش عیالش ار نه به همره، در این سفر بودی از او خبر نرسیدی به مردم وطنش دهان کجا که نماید تلاوت قرآن؟ مگر که روح قُدس ساخت، حرفی از دهنش ز دستگاه سلیمان فلک اثر نگذاشت به غیر خاتمی آن هم به دست اهرمنش @nohe_sonnati