eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.2هزار دنبال‌کننده
347 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
هجران زهرا را علی باور ندارد قرآن این خانه دگر کوثر ندارد آن دلخوشی های قدیم از دست رفته دست خدا بر دست انگشتر ندارد فضّه بزن شانه به موهای عقیله زینب در این سنِّ کمش مادر ندارد میخ در و دیوار با حیدر چه کرده؟ پایی برای رد شدن از در ندارد کرده بغل زانوی غم را کنج خانه آن فاتح خیبر دگر یاور ندارد بالای قبر فاطمه با گریه می گفت دیگر صدای حیدرت جوهر ندارد برخیز ای همسنگرم ای همدم من بی تو علی روحی در این پیکر ندارد گشته خزانی نوبهارش درجوانی مولا غریب و سایه ای بر سر ندارد @nohe_sonnati
خدا جوانِ علی بستری و بیمار است به حال و روز پریشان او پرستار است تمام مردم شهر، خسته از صدایش چون به اشک و ناله، شب و روز مدام بیدار است به کوچه های مدینه زدند چو فاطمه را رخش کبود و ز سیلی دو چشم او تار است از آن دمی که زدند خانه اش ز کین آتش نگاه حیدر کرار به درب و دیوار است نفس بریده بریده اگر کشد زهرا به روی سینه ی او جای زخم مسمار است @nohe_sonnati
امشب دلم گرفته از آن گریه می کنم هم ناله با امام زمان گریه می کنم یا رب رسیده شام غریبان یاس و من رنگ غروب فصل خزان گریه می کنم با اشک غسل نیمه شب و گریه ی کفن با تربتی که مانده نهان گریه می کنم با راز سر گشوده ی یک جسم پر گریز با طفل آستین به دهان گریه می کنم همراه کوه صبر که امر سکوت کرد اما گریست مویه کنان گریه می کنم هنگام باز کردن بند کفن چو شمع بر بی کسیِّ مرد جوان گریه می کنم با بغض غرق غربت ایتام فاطمه بر زخم های مادرشان گریه می کنم زهرا میان خانه ی قبر است یا علی بر مرتضی چو‌ ابر روان گریه می کنم وقتی حسین سر روی زانوی غم گذاشت من یاد رأس روی سنان گریه می کنم @nohe_sonnati
یاسم ولی به چشم همه ارغوانی ام سروم ولی به چشم همه قد کمانی ام امروز قاتلم به ملاقاتم آمده تا شهر را خبر کند از نیمه جانی ام 《 اسماءِ سال خورده مرا راه می برد》 پیری عزا گرفته به حال جوانی ام هر چند با تمامی قدرت چهل نفر من را زمین زدند ولی آسمانی ام ای مرگ مثل اهل محل بی وفا نباش چشمم به راه مانده بگیری نشانی ام روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون اصلاً نبود حقِّ من و مهربانی ام از بی کسی، کسی نکشیده شبیه من مجروح کینه های چهل پست جانی ام این خانه حسرت همه اهل مدینه بود چشم حسود کرده چه با زندگانی ام آماده گشت پیرهن و دیدنی تر است از این به بعد یاد حسین روضه خوانی ام @nohe_sonnati
به خود گفتند پیمان عداوت بسته خواهد شد و با این عقده دستان ولایت بسته خواهد شد خیال خامشان این بود اگر در را بسوزانند به روی خلق دیگر باب رحمت بسته خواهد شد دری که شأن آن “لا تقنطوا من رحمة الله” است به رأفت باز می‌گردد به غفلت بسته خواهد شد زمین افتاد بین کوچه بانویی که در محشر به یک نیمه نگاهش بار خلقت بسته خواهد شد نمی‌دانست میخ در چه زخمی را به پهلو زد که در شام غریبان هم به زحمت بسته خواهد شد گره می‌زد به دست مرتضی و خوب می‌دانست که چشم بخت عالم تا قیامت بسته خواهد شد علی مأمور بر صبر است، بی پروا بزن قنفذ! که در این کوچه حتّی دست غیرت بسته خواهد شد فدای چشم‌های نیمه جانی که در این ایّام به نُدرَت باز می‌گردد به سرعت بسته خواهد شد اگر بستند دستان علی را بین آن کوچه دو دست دخرش هم در اسارت بسته خواهد شد @nohe_sonnati
ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین تا ابد شکر خدا، شکر خدا، شکر خدا مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر، کرامت را ببین عالم و آدم تماماً دستبوس مصطفاست مصطفی شد دستبوس او، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش، ربش ندا می داد که آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گل روی علی بر امیرالمؤمنین، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته، لحظه های آخرش بر گنهکاران دعا، بانوی امت را ببین @nohe_sonnati
غصه، به غصه ی دل من گریه می کند بر این خمیده، سرو چمن گریه می کند از لحضه ای که دید چه سان بازویم شکست زینب به جای حرف زدن گریه می کند من گریه می کنم به غم و غربت علی حیدر برای پهلوی من گریه می کند با هر نفس تمام تنم تیر می کشد حتی زمان غسل، کفن گریه می کند مسمار بین سینه ی من بود و سوختم دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند حرفی به لب می آورم از کوچه ها ولی با دیدن مغیره، حسن گریه می کند @nohe_sonnati
دردهای ما کجا و دردهای فاطمه پرسش ما پاسخش، سوز صدای فاطمه استخوان های شکسته می دهد پاسخ به ما ضربه های بی هوا بر دست و پای فاطمه وای از بی رحمیِ آن فرد نامرد لعین آه از سقط جنینِ بی هوای فاطمه گریه هم جایی ندارد باید از این غصه مُرد چاره ای هیهات، جز فضه بیای فاطمه مرتضی می دید اما بر نمی آمد از او چاره ای جز دیدن آه و نوای فاطمه پشت در تا کوچه تا مسجد به ذکر یا علی بود در چشمان زینب کربلای فاطمه سیلی و روی کبود و چادر خاکی او شد بدون شرح، شرح ماجرای فاطمه این مهم بود، از تمام درد و رنج این قیام خوب یاری شد به غربت مقتدای فاطمه روز تنهایی که حتی یک نفر یارش نبود با چهل نامرد، جنگیده ولای فاطمه قدرت بازوی حیدر فاطمه بود و شکست تا غلاف تیغِ قنفذ شد، بلای فاطمه یاری رهبر به هر قیمت، می اَرزد، بی گمان درس عبرت می دهد ما را وفای فاطمه گریه هایش نهضتی دیگر شد و شد ماندگار تا قیامت نهضت صوتِ رسای فاطمه شیعه‌ی زهرا چو زهرا کشته ی راه علیست بر علی سهل است، می میریم برای فاطمه ما قلیلیم و کثیر از خیر کوثر گشته ایم این هم ای دنیاست، از لطف و عطای فاطمه ره ز شیخ نیجریه هست تا شیخ قطیف تا یمن تا قدس پر شد از ثنای فاطمه نازم آن سربند یا زهرا که عالم گیر شد فتح مکه می کند، نام و ندای فاطمه @nohe_sonnati
مَحرم گل گر شوی گلزار غوغا می کند بوی گل را گر بگیرد خار غوغا می کند با نگاهی می شود «سلمان منا اهل بیت» گردش چشم خدا هر بار غوغا می کند مکتب مولاست خورشید بصیرت آفرین رهرو ‌این راه چون عمار غوغا می کند میثم‌ تمار در دارالولای فاطمه می شود سردار و روی دار غوغا می کند در حریم فاطمه از بهر استشفاء خلق فضه جای خود، در و دیوار غوغا می کند لیلة القدر است زهرا و مقام مخفی اش گر بیفتد پرده از اسرار غوغا می کند دم اگر «یا حضرت زهراست» بهر باز دم نغمه ی «یا حیدر کرار» غوغا می کند یا علی گویان عالم را معلم فاطمه است با هواداری خود از یار غوغا می کند یک مدینه دشمن و یک خانه ی آتش زده فاطمه تنها در این پیکار غوغا می کند با تن مجروح هم دست از امامش بر نداشت در هجوم لشکر اغیار غوغا می کند قصه ی غصب خلافت غصه ی غصب فدک عاقبت این گفتن بسیار غوغا می کند تربت پنهان و خشم فاطمه از آن دو تن این سند در پیش هر انکار غوغا می کند یا علی و یا علی و یا علی و یا علی یکصد و ده بار این تکرار غوغا می کند شیعه برپا، خیز بهر انتظار منتظَر در رکاب حضرتش پیکار غوغا می کند حاج قاسم ها فدای راه مادر کرده ایم شیعه با روحیه ی ایثار غوغا می کند @nohe_sonnati
ای پرستوی علی گو چه شده بال و پرت چشم وا کن مگر افتاده علی از نظرت تو سپر بهر علی در وسط کوچه شدی پشت در هم سپر سینه ی تو شد پسرت کاشکی زودتر از تو بروم تا؛ بانو خبر سوختنت را ببرم بر پدرت دستمالی به سرت بسته ای و می سوزم به گمانم که در سوخته خورده به سرت حسن از غصه ی تب کردن تو تب کرده نکند باز به آن کوچه فتاده گذرت دست بردار زِ دیوار و کمی راه برو سخت باشد به تو؛ انگار شکسته کمرت @nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم جهان را با چه رویی دُور تو بانو بگردانم کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم... @nohe_sonnati
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این خطبه ی تو واژه واژه ذوالفقار دیگری‌ست جلوه ی آن تیغ پنهان در غلاف، این است این از امام، از کعبه گفتی، بستی احرام دگر بی‌امان دور علی گشتی! طواف این است این رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن نیمه‌شب تابوت می‌خواهی، عفاف این است این می‌رسد روزی که چشم آسمان روشن شود بر مزارت کعبه می‌گوید مطاف این است این @nohe_sonnati