ای يزيدِ بی حيا از رویِ بغض و كينه ات
خيزران بر روی لب هایِ حسين من مزن
چوبِ خود بردار از پيشانیِ زخمی او
لطمه بر اسمای حُسنایِ حسين من مزن
كم تمسخر كن تو قرآن خواندنِ مظلوم را
طعنه بر صوتِ دل آرایِ حسين من مزن
از محاسن های او خونِ دلِ من می چكد
بس كن ای ظالم به سيمایِ حسين من مزن
چوبِ تو تفسير سيلی خوردنِ زهرا كُنَد
شرم كن بر رویِ زيبایِ حسين من مزن
كاش مثلِ دستِ من چشم سكينه بسته بود
پيشِ او ضربه به لب هایِ حسين من مزن
#محمود_ژوليده
#مجلس_یزید
@nohe_sonnati
چشمها بود و سرِ زادهی زهرا در طشت
زخمها بود و دل زینب کبری در طشت
خیزران بود و لب قاری قرآن، یعنی:
خونِ لعلِ لب و دندان ثنایا در طشت
اُسرا در غل و زنجیر، معذب، مضطر
و سر نیزهنشین بود مجزّا در طشت
آنکه ابرار به دورِ سرِ او میگشتند
ریخت دورِ سرِ او خصم چه چیزا در طشت
سنگِ دروازه مبدل شده بر تیرِ نگاه
تهمت زشت کنیزی است معما در طشت
رفعِ تهمت ز حرم کرد، سر خون خدا
داشت با آیهی تطهیر چه غوغا در طشت
صوت قرآن برادر دل خواهر را برد
کرد سوزش همه را غرق تماشا در طشت
وه چه تکبیر نمازی به لبش داشت حسین
تا به امروز که دیده است مصلی در طشت
بین اطفال، سهساله، به سرِ پنجهی خود
خیره ماندهست به رخسارهی بابا در طشت
آن مسیحی چو یقین کرد، مسلمانی نیست
مدح میکرد سرِ خون خدا را در طشت
این سر فخر بشر، زینت دوش نبی است
سر پاک پسر فاطمه حاشا در طشت
گاه مهمان تنور است و گهی ساکن دیر
گاه جای سر این سرور و مولا در طشت
یکطرف پردهنشین اهل و عیال سِتمند
یک طرف آل علی مضطرب، اما درطشت
جگر پاره، دل خسته، سر ببریده
همه اینهاست مهیایِ مهیا در طشت
#محمود_ژولیده
#مجلس_یزید
@nohe_sonnati
سرِ مظلوم در طشتِ طلا بود
به او یک قافله دل، مبتلا بود
ز چوبِ خیزرانِ بی مروّت
لب و دندان او در ابتلا بود
برای خصم، بزم عیش و نوش و...
برای فاطمه رنج و بلا بود
شبیهِ خطبه ی غرّای زینب
صدای قاری اَش پُر از صَلا بود
اگر چه دُورِ آن سر شد شرابی
ولی سیمایِ آن سر پُر جَلا بود
اگر چه خارجی خواندند او را
َِبه وَاللهِ سرِ شاهِ ولا بود
علی بن الحسین افشاگری کرد
که او پیغمبرِ کرب و بلا بود
اَنابنُ المصطفایش ترجمانِ
حدیثِ قدسیِ قالوا بلی بود
اَنابنُ المرتضایش کرد غوغا
علی را منجلی، آن مُنجَلا بود
طنینِ احتجاجش چون که پیچید
کلامش وَحیی از عرشِ عُلا بود
که گر ما را مصیباتی رسیده
دلیلش، اَلبلاءُ لِلولا بود
چنان گریه گرفت از چشم حضّار
تو گویی بارشِ ابرِ ولا بود
چنان تختِ ستم را واژگون کرد
که هر مَکرِ یزیدی برمَلا بود
سه ساله دختری فریاد می زد
که بابایم شهید کربلا بود
امامِ ما از این رو کشته شد که؛
جوابش بر همه کفّار «لا» بود
سرِ او را بریدید و شنیدید
که زهرا شاهدِ یَومٌ علی بود
چو این جا شد قیامِ شام آغاز
رقیه کرد در ویرانه اعجاز
#محمود_ژولیده
#مجلس_یزید
@nohe_sonnati
تنها ميان كوچه ها من ديده بودم
مادر زمين افتاد و من ترسيده بودم
ترسيده بودم مادرم درجا بميرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزيده بودم
از بس كه سنگين خورد سيلي ، روي ياسش
من جاي او چون گل زهم پاشيده بودم
ضربه به جان خويش قطعاً مي خريدم
گر زودتر از مادرم جنبيده بودم
يادش بخير آندم كه بازوي كبودش
مخفي ز بابا نيمه شب بوسيده بودم
شد تلخ تر از گرية صد ساله بَهرم
آندم كه ناچار از پدر خنديده بودم
با كس نگفتم راز اين غم را كه تا حال …
از مادرم اين ناله ها نشنيده بودم
مثل عصا خود را نمودم تكيه گاهش
اطراف چادر را بر او پيچيده بودم
شد انتقام فتح خيبر درب و ديوار
سنگينيِ آن درب را سنجيده بودم
گر رازهايم زين جگر افشا نمي شد
روشن نمي شد تا چه حد رنجيده بودم
گر كه نمي بردي تو اي تشت آبرويم
تا زير خاك اين رازها پوشيده بودم
#محمود_ژولیده
#امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
آری یک عمر دلش غرق عزاداری بود
تا چهل سال، فقط کار حسن زاری بود
از همان کوچکی اش کوچه گرفتارش کرد
جگر خون شده اش حامل اسراری بود
دمبدم تکیه به دیوار غریبی می داد
آنکه بر مادر خود فکر عصا داری بود
هفت بار از اثر زهر بخود پیچیده
بارها این جگرش صید جفاکاری بود
آخرین بار که زهر از گلویش پایین رفت
روزه بود و بخدا لحظۀافطاری بود
از همان روز که در خانۀآقا آمد
نقشۀجعدۀ ملعونه جگر خواری بود
زیر لب زمزمۀواحسنا زینب داشت
خواهری که همه جا در صدد یاری بود
ناگهان دید به احوال تعجب زینب
طشت رنگین شده و لَخت جگر جاری بود
با خبر کرد در آن حال برادرها را
باز هم دخت علی فکر پرستاری بود
بی خبر بود ز آثار هَلاهل ، ای وای
اثر سودۀالماس عجب کاری بود
قاسمش در بغل حضرت عباس گریست
کار عبداللَهِ دردانۀ او زاری بود
با وجودی که خودش حال عجیبی دارد
همه جا ام مصائب، پِی دلداری بود
آنکه در طشتِ بلا پاره جگر دید، همان
دید در طشتِ طلا اوج گرفتاری بود
«خیزران بود و لب قاری قرآن در طشت»
غرق در خون، دهن و لعلِ لب قاری بود
سرخ چشمی پی اظهار کنیزی خندید
شاهد خندۀاو گریۀخونباری بود
#محمود_ژولیده
#امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
نم نم کنار حجره دربسته میرسید
کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید
مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب
فریاد یا جواد چه پیوسته میرسید
پهلو بخاک حجره که از درد میگذاشت
آهی بیاد پهلوی بشکسته میرسید
از کام تشنه و جگر پاره پاره اش
انگار حرف روضه سر بسته میرسید
این جسم خسته زیر سم اسبها نرفت
اما صدای حمله یک دسته میرسید
خواهر نبود یار برادر شود ولی
یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید
اینجا جواب زمزمه یابنیی از...
یک نوجوان ز پشت در بسته میرسید
اما صدای یا ولدی بی جواب ماند
هرچند صوت یک پدر خسته میرسید
#محمود_ژوليده
#امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
نقش جلیله دخترِ اربابِ سرجدا
بعد از شهادتِ پدرش، بعد نینوا…
کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا
یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا
آن بانویی که عابده ی اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین به ما
تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما
وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهله ی لشکر دَغا
دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا
یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زن های با حیا
دست خودم نبود که فریاد می زدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا
دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طَمَع و حرص، بی هوا
در بینِ دود و آتشِ خیمه، به دست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها
دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟
می گفت با تمام نواهای زخمی اش
این جاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا
این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا
#محمود_ژولیده
#حضرت_سکینه_س
@nohe_sonnati
اینست راز روضه ی اشک روان شدن
خورشید بودن و پسِ پرده نهان شدن
دور از وطن شدن،به شب تار،بی خبر
تبعید از مدینه به یک پادگان شدن
محروم از دیار وَ دیدار شیعیان
زندان شدن،غریب شدن، بی امان شدن
هر شب شبیه سید و مولای خود علی
با چاه در نوا شدن و همزبان شدن
با دست و پای بسته چو اجداد طاهرین
از فرط غصه،پیر و بظاهر جوان شدن
هم حرف بد شنیدن و دم بر نیامدن
هم بارها به دشمن خود میزبان شدن
عمری امام بودن و پیرو نداشتن
هر دم به یک جفا و ستم امتحان شدن
گاه از مدینه،یکسره تا سامرا اسیر
چون شام و کوفه، همسفر ساربان شدن
گاهی شهید سَمّ و گهی، سُمّ استران
گاهی اسیر نیزه و گاهی سنان شدن
گاهی به جُرمِ زادة زهرا شدن - غریب
گاهی به جرم آل علی، بی نشان شدن
آیا اِمامتان حسنِ عسگری نبود
تا کی هنوز منتظر این و آن شدن
اصلا پِی بقای ولایت بنا شده
چندین امام ، یار امام زمان شدن
ای شیعه هر غمی که رسد،((فَابکِ لِلحسین))
اینست راز روضه اشک روان شدن
#محمود_ژولیده
#امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو
خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو
دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما
لبِ خندان و طبابت به سلامت از تو
اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما
پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو
سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند
روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو
حجة الله تو هستی، ولی الله تویی
بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو
چه قَدَر تاج ولایت به شما می آید
سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو
چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است
کِی ز کعبه خبر آید به سلامت از تو
نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده
مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو
مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم
طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو
یا لثارات بگو تا که بیاییم همه
فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو
راهپیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما
خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو
هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس
تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو
فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را
عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو
گریه بر غربت سالار شهیدان از ما
خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو
وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و
بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو
همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف
ذکرِ یا فاطمه بر قفلِ نیامت از تو
جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما
انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو
چون که سیلی بزنی، صورتشان برگردد
آن گه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو
دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو
ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو
گر گنهکار نباشیم تو را میبینیم
توبه از ما و تبسم به غلامت از تو
دستخط تو به ما بود، نه با شیخ مفید
شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو
#محمود_ژولیده
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati
ای تاج امامت به سرت یوسف زهرا
وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا
شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این
از بعد وفات پدرت یوسف زهرا
باباست گرفتار نگاه و نفَس تو
مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا
المنة للّه که تو حجت حقی
عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا
صد شکر که این تاج ولایت به سر توست
شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا
پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو
ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا
تو منجی زهرایی و او چشم به راهت
کی می رسد از ره خبرت یوسف زهرا
چشمان پر اشک حسنین است به سویت
عباس شده خونجگرت یوسف زهرا
تو قبلۀ دل هایی و معنای نمازی
ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا
رفتی به پس پردۀ غیبت به سلامت
برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا
زیباست که طاووس جنان رخ بنماید
گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا
بازآ که کلام تو کلام اللّهِ محض است
این است به قرآن هنرت یوسف زهرا
برگرد که احکام همه مانده معطّل
اسلام شده دربدرت یوسف زهرا
لعنت به کسانی که همه حق تو بردند
شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا
ای رفته به تاراج حقوقت، أقِمِ الحَرب
شد شیعۀ تو پشت سرت یوسف زهرا
روزی که مسلّط بشوی بر همه عالم
جمع شهدا دور و برت یوسف زهرا
بر بام فلک پرچم تو یکسره بالاست
تا کفر ببیند اثرت یوسف زهرا
در هم شکند قدرت پوشالی بت ها
با ضربت تیغ و تبرت یوسف زهرا
گردن بزنی چون همه طاغوت جهان را
یکجاست فقط درد سرت یوسف
بر ضارب زهرا بزنی ضربت سیلی
ای مادر تو منتظرت یوسف زهرا
ای منتقم محسن شش ماهه کجایی
صد روضه شده همسفرت یوسف زهرا
در روضۀ ارباب چه بی صبر و قراری
قربان تو و چشم ترت یوسف زهرا
ما منتظر فجر ظهوریم اماما
تا صبح قریب سحرت یوسف زهرا
از خون شهیدان حرم فتح دمیده
محسن حججی شد قمرت یوسف زهرا
#محمود_ژولیده
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati
ای تاج بالای سرت با دست زهرا
تاج ولايت، تاج عصمت، تاج تقوا
الحق كه اين خَلْعَت به بالايت می آيد
پيراهن آل امامت آلِ طاها
تو بهترينی، تو در عالم برترينی
دست خدا بالا سرت در هر دو دنيا
تو جانشين يازده مَردِ غديری
پس عهد و پيمان با تو می بنديم مولا
ای در كمالِ صورت و سيرت محمد
ای هم جمال و هم جلالت عالم آرا
احكام دين، آيات حق، قرآن و عترت
كعبه تو را می خواند ای مَردِ مُصَلّا
اي نام نابِ يوسفِ زهرا ثنايت
ذكر امام عسکری با توست زيبا
صبح و مسا، شام و سحر، ذكر تو دارند
روح و ملك، عرش و فلك، اي ماهِ بطحا
اهلِ كُرات و اِنْس و جن با هم سُرايند
در انتظار روی تو هستيم آقا
بر، برگْ برگِ شاخه ی طوبی نوشته
برگرد اي فصل شكوه دين، بهارا
كوه و درُ و دشت و دَمَنْ با هم بگويند
عجِّلْ ظهورك، يا اباالغوث ای مسيحا
بازآ كه هر شيعه تو را می خواند اينك
دستِ همه مستضعفين سوی تو بالا
پس کی منادی گويد اي منصور امت
ياری كن ای مهدی حريم مصطفی را
از زينبيه از حلب، از شام امروز
فرياد بر می آيد ای آقای تنها
گفتي مي آيم چون شود زشتی فراوان
بازآ كه عالم پُر شده از فقر و فحشا
گفتی مي آيم چون شود دل ها مهيا
اينك مهيای ظهور توست دنيا
ای وجهِ زيبايت سرور حَيِّ سرمد
ای جان احمد از سرای غيب بازآ
از شرق تا غربِ جهان در جستجويت
از بحر و برّ هر دم تحيت بر تو بادا
توصيف جان بخش تو، توصيف الهی است
ای نام زيبای تو زينت بخش دل ها
اوصاف تو با دركِ ما اِحصا نگردد
قدرِ تو نا پيداست چون اُمِّ ابيها
ما هيچِ هيچيم از ميانِ عاشقانت
مشتاقِ ديدار تو اهلِ عرشِ اعلا
فی هذِهِ السّاعه و تا فی كلِّ ساعه
بادا ولی و حافظت حيِّ توانا
ما پای تو هستيم چون بنيانِ مرصوص
فرمان ز تو ، طاعت ز ما ای عبد يكتا
عنوان ما مُسْتَشْهدينْ بَيْنَ يَدَيْهَ است
روزی كه می آیی ز كعبه يابن طاها
روزی كه مي خوانی ز كعبه يا لثارات
لبيك يا مهدی ست آقا بر لبِ ما
بيعت كنيم و عهد بنديم و بمانيم
پای ركابت حضرت مهدی زهرا
حتي اگر مُرديم با رجعت بياييم
با يك اشاره سوی تو ای روح والا
احمد صدايت مي كند بازآ محمد!
حيدر صدايت مي كند برگرد بابا
مادر صدايت مي كند با زخم سينه
از پشت در گويد بيا مهدی، تماشا
مادر فتاده زيرِ در، در روی مادر
محسن شده كشته وَ آيد واعليا
محراب گويد مهديا الغوث الغوث
گودال گويد واشهيدا واشهيدا
هم كشته ی گودال هم يك قامتِ دال
از كربلا می خوانَدَت يا اهلَ تقوا
چندين جگر پاره تو را فرياد دارند
چندين سرِ از تن جدا گويند بازآ
سرهای بر نيزه به سوی تو چو پرچم
خوانند با هم سوره ی عصر و ضحی را
اهل حرم نحن اُسارا را بخوانند
اهل خرابه ناله ای دارند حاشا
برگرد كه زينب نشسته بی قرارت
در انتظارت مانده عمه با مدارا
برگرد و آن شمشير برگير از نيامت
كز ذوالفقارت خون بريزد بي مَهابا
تا ريشه ی ظلم و فساد از بُن برآيد
برگرد ای تاج سر زهرا ، اماما
با مؤمنين دل رحم ، با كفار سر سخت
اين است معنای تولا و تبرّا
#محمود_ژولیده
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati
دوبیتی
با آمدنت قرار دل ها آمد
محبوبترین نگار دل ها آمد
این نور محمد است و فجر صادق
با عطر دو گل بهار دل ها آمد
#محمود_ژولیده
#ولادت_حضرت_رسول_اکرم_ص
#ولادت_امام_جعفر_صادق_ع
@nohe_sonnati