eitaa logo
نوکران حسین(ع)
181 دنبال‌کننده
932 عکس
495 ویدیو
1 فایل
اَربـابَـم . دل از هر آنکه بگـویی به عِـشق تو کـنـدم💠. .که نیست درخور عشق تو با کسی بودن🤲 . . ❤️(حسـیـن جـانَم)❤️ . . نظرات: 🆔 @a_h_ghorbani (دلنوشته‌ها، دل‌گفته‌ها و کمی هم سروده‌های خودم رو به اشتراک میذارم🫶❤️)
مشاهده در ایتا
دانلود
در قالب شعر دردها را گفتیم ما بی تو شَبـیم، با ضلالت جُفتیم ای نور دلم! یاد تو باید هر روز شرمنده که جمعه یادتان می‌اُفتیم 💔🤲 🆔👉 •| @nokaraan |•🌷 عضو نوکر الحسین(ع) شوید👆
-جواد ❤️🌸 وقتی خدا نوشت که نامت جواد شد اینگونه بود پشت درت ازدیاد شد شاعر بگو چه وقت بغل کردن غم است؟ برخیز و می بریز که وقت مراد شد نان گدا و کاسه به دستان به روغن است خوان کرم گشوده ز باب المراد شد حاتم گداییِ در این خانه می‌کند نامت «جواد» شد و گدا هم زیاد شد ای نور چشم فاطمه! بابا، خوش‌آمدی قلبم گرفته بود، تورا دید و شاد شد دنیا نیامده برکت دار تر ز تو بنیاد عشق چون که پس از تو نهاد شد از خلوتی مرو نکند بشکند دلی حالا که آستان تو «دار العباد» شد زخم زبان، شبیه زکریّا مرا زدند «یحیای من» نبودی و بر من انتقاد شد «اِنّا نُبَشِّرُکْ بِغُلام» آیه‌ی من است با تو مسیح و مریم و یعقوب یاد شد من هیچ! من نگاه! که دیدم به مدح تو دریا، دَوات و جمع درختان مداد شد ای نو گل رضا! دو جهان از تو شد بهار ای صور خوش دمیده، گمانم معاد شد ممنون مرا از اینکه به گردن گرفته‌ای لطف شما همیشه به این خانه‌زاد شد ✍شاعر: 🆔👉 @nokaraan | (ع)نوکرالحسین
💚🧡 هستم گدای آنکه سلیمان گدای اوست قربان آن شَهَم که دو عالم فدای اوست مردی که قنبرش به کرامات، شهره است پس گردش فلک به تکانِ عبای اوست خلقت بدون نام علی بی قواره بود نظم جهان ز خط کشی بی‌خطای اوست آیا کسی رسیده به جایی بدون او؟ از طاق عرش تا به فلک، رد پای اوست هر صفحه‌ای ورق زده‌ایم از کتاب حق مجموعه‌ی فضائل بی‌انتهای اوست بیهوده می‌روید پی جنت بَرین ای عاشقان بهشت خودش در هوای اوست نقش فلک نبود، خدا بود و یک علی کافر شدیم اگر بنویسید، پای اوست آن شب نبی صدای علی از خدا شنید «یا لَلعَجَب صدای خدا یا صدای اوست» بعد از گذشت این همه سال از اُحُد هنوز جبریل، مست خاطره‌ی لافَتای اوست گفتیم و گفته‌اند به هر فن و هر بیان تاریخ، برگه برگه پر از ماجرای اوست آری شکافت خانه‌ی حق، بشنود جهان! این خانه، قبله است ولی قبله جای اوست این مرده زنده کردن عیسی، دم علی است دریا اگر کلیم شکافَد عصای اوست ذکر لب تمامی عالم علی علی است نُقل محافل علما کارهای اوست نام علی عبادت و تکرار آن شفاست دردم غم علی‌ست دوایم دوای اوست ما شاعران چه لاف و دم از عشق مرتضی وقتی حبیبه‌ی دو سرا مبتلای اوست بالاترین فضیلت حیدر همین یکی‌ست او نَفْس احمد است، وَ جانش برای اوست 🆔👉 @nokaraan | (ع)نوکرالحسین
🖤🕊 به روی خاک قرارم دهید و نِی بستر سرم نه تکیه به بالش به روی خاکستر حنوط و سدر چه خواهم؟ ز پیش من ببرید مگر برادر من شد کفن؟ کفن ببرید در این دقایق آخر چه جای آب اصلا؟ تنم سه روز بماند در آفتاب اصلا به روی پیکر زینب گُلی نیاندازید مرا چه کار به تابوت؟ بوریا سازید اگرچه تیر نخوردم دلم ولی خون است الی الابد دل زینب غمین و محزون است من آن زنم که برای خودش مقامی داشت من آن زنم که خَدَم داشت احترامی داشت رکاب مرکب من دستهای سَقّا بود کجا میانه‌ی بازارها مرا جا بود بنا نبود که تنها گذاریم بروی وفا نبود که ای سایه‌ی سرم بروی شلوغی دم گودال خاطرم مانده و رفت خواهرت از حال خاطرم مانده جدا شد از تو سر از من قرار یادت هست؟ صدا زدم همه را الفرار یادت هست؟ به جان معجرم افتاد شمر سنگین دست دلم شکست سرم داد زد به حالت مست توقعی ز عمر سعد نیست ز اسب چرا یکی بپرسد از آن ده تن اسب چرا؟ اگرچه دیر ولی باز آمدم یارالی حنا ز خون تو بر سر زدم یارالی بیا به حرمت پنجاه سال خواهری‌ام نبینمت ندهم جان قسم به مادری‌ام 🆔👉 @nokaraan | (ع)نوکرالحسین
آورده اند احوال دین خیلی پریشان بود اسلام غمگین و یهودی شاد و خندان بود سنگر به سنگر گشت می زد مصطفی آن روز سرهای اهل ادعا یک گوشه پنهان بود فرمود پیغمبر که در این بیشه شیری نیست؟ حال آنکه شیخ راشدین سر در گریبان بود آیات قرآن داشت زیر پا لگد می شد افسار اهل فتنه چون در دست شیطان بود پشتِ در آن قلعه مرحب ها کمین کردند اما به خوبی چهره ی فتنه نمایان بود وقت عمل نامرد و مؤمن میشود تعیین در روز خیبر دیدن نامرد، آسان بود هرجا که بالا می گرفت آشوب در اسلام پای علی مثل همیشه بین میدان بود مردی که تخت کفر را آورد زیر پا آصف ترینِ آصف کاخ سلیمان بود دربی که چل نام آور آن را جا به جا میکرد بر روی انگشت علی چون چرخ، گردان بود مولا خودش فرمود کار من نبود آن روز در بازوانم قدرت و نیروی یزدان بود مثل همیشه دست حیدر کارسازی کرد شیر خدا از ابتدا هم مرد طوفان بود 🆔 @nokaraan
(ع) من آن آقایی ام که کاروانش راه می‌افتد و لا حول و لا گویان زنانش راه می‌افتد علمدار و پرستار و اذان گو و سپه‌سالار به سوی صحنه‌ای بازیگرانش راه می‌افتد عجب شوری عجب عشقی چه غوغایی چه طوفانی چه مردانه زنان و کودکانش راه می‌افتد «هر آنکس طالب حق است با ما همسفر گردد» صدای ناخدا از بادبانش راه می‌افتد به چشمم می‌خورد یک نوجوانی که ندارد باک و پیری دل سپرده با توانش راه می‌افتد بخوانم روضه را یا نه؟ چه خواهد شد؟ چه خواهم دید؟ بگویم گریه از پیر و جوانش راه می‌افتد به آغوش ربابه شیرخواری گرم در خواب است اجل مهلت دهد او را زبانش راه می‌افتد سفارش کرده‌ام خیلی بپوشاند گلویش را شنیدم حرمله با آن کمانش راه می‌افتد پدر دلخوش به این دارد جوانش گام بردارد خصوصاً در فضا وقتی اذانش راه می‌افتد بلایی بر سرم خواهند آورد از علی اکبر سرشک دیده‌ی گریه کنانش راه می‌افتد عبا هر قدر بردارم کفاف زخم سقا نیست که خون از فرغ و چشم و بازوانش راه می‌افتد چونان افتند بر جانش حسودان گهر نشناس عجب خطی میان ابروانش راه می‌افتد سخن کوتاه باید کرد باقی کربلا آری! همانجا که قیامت از بیانش راه می‌افتد همانجایی که یکباره به پای پیکرم زینب سفیدی بر تمام گیسوانش راه می‌افتد سه ساله دخترم گریان به دنبال سرم نالان وَ با خاری فرو در استخوانش راه می‌افتد 🆔👉 @nokaraan | (ع)نوکرالحسین
💔🏴 تمام دلخوشی ام میوه دلم پسرم بگو چه آفتی افتاد بر گلم پسرم تو آمدی و غم از سینه‌ی پدر بُردی گمان کنم که پس از رفتنم نظر خوردی به غیر لطف و محبت کسی ندید از تو مگر به غیر عبادت کسی شنید از تو غم زمانه به یک اخم تو نمی ارزد امان ز حیله‌ی مأمون...خدا نیامرزد به خون هردوی ما تشنه بود خون آشام گذاشت داغ تو را بر دلم شدم ناکام به اشک‌ بدرقه‌ام کردی و به غصه اسیر نشد تو را دم رفتن نظر کنم دل سیر نفس بکش نفَسم آمدم نفَس بدهم ز طوس آمده‌ام بازدید پس بدهم چرا ز بستر و از حجره‌ات جدا شده‌ای ای آفتاب لب بام این چنین چرا شده‌ای ؟ کدام زهر جگرگوشه‌ی مرا انداخت کدام بی ادبی پشت بام جا انداخت ای ام فضل! کمی روی خوش،کمی رِقّت جواد من چه بدی کرده بود در حقّت به زهر کینه چه آورده‌ای سر پسرم نرقص پیش من ای بی حیا که من پدرم شاعـر: اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🆔👉 @nokaraan | (ع)نوکرالحسین
تا شور سرودن ز علی در سرم افتاد دیدم که لغت ریخت دوات از قلم افتاد شاعر نفسش رفت دم از بازدم افتاد در مدح علی از کلمه کار نیاید کو آنکه تواند ز علی رمز گشاید؟ مانند خداوند درست است اَحَدی نیست جز حیدر کرّار خدا را که یَدی نیست رو در روی خورشید ستاره عددی نیست در شأن علی خوانده کسی «اَنفُسَنا» را؟ یعنی فقط احمد بود آیینه‌ی مولا مولا که خودش یک تنه کعبه‌ست وجودش می‌داشت زمین چشم به احسان و به جودش میزد به لبش بوسه به هنگام سجودش ای خاک نشین! جز تو زمین مال که گردد؟ جز دور تو خورشید به دنبال که گردد؟ تو کعبه، منا، مشعر و محراب و دعایی تو عین نمازی، حَرَمی، قبله‌نمایی با این همه کفر است بگویم که خدایی تو سِرّ ازل تا به ابد، معرکه هستی باید که خدا بود بفهمیم که هستی تو مسجد و منبر تو صفایی عَرَفاتی قربانی عشقی تو منایی تو بَراتی تو آیه‌ی تطهیر و ولایی حسناتی یک شاعر ناچیز کجا و ز تو گفتن؟! در مدح تو بهتر که زبان کام نهفتن در وصف تو بی‌واژه‌ام و قافیه هم تنگ دفتر به تپش اُفتد و پای قلمم لنگ نامَت که بیاید ز رخ شعر رود رنگ ای عرش نما! وصف تو در عهده‌ی ما نیست جز ربّ و نَبی ذاکر و مداح شما کیست؟ کوبنده‌ترین اسلحه بودی که نبی داشت یزدان عَلَم دین به دو دست تو برافراشت سنگ از ره توحید به شمشیر تو برداشت تو برگ طلاییِ خداوند و رسولی تو شیر خدا همسر زهرای بتولی ای آنکه خورَد خلق ز دستان تو روزی! مُردیم مگر یک تنه از عشق بسوزی؟! دست تو دل ما که به صد وصله بدوزی شاهی که بُوَد خادم او حضرت جِبریل پِلکی بزند خاک به گوهر شده تبدیل شیری است که از گرگ و ز روباه نترسد کَرّار بُوَد حیدر و از کس نهراسد مولا اسدالله بُوَد غم نشناسد هرگز نشنیدیم کسی داده شکستش چون داده فقط فاطمه شمشیر به دستش مژگان علی تیر و دو اَبروش کمان بود در کعبه نه او! کعبه از او در هیجان بود صِدّیق که گفته است فلانی و فُلان بود؟! فاروق علی بوده و میزان عمل اوست خیبرشکن و فتنه‌کُش و شاه جَمَل اوست 🤲 🌸🆔👉 @nokaraan | عضویت
اَلا اِنجیل‌خوانان‌! ای کشیشان ! ای مسیحی ها! محمد کیست؟ پیش آهنگ موسی‌ها و عیسی‌ها محمد کیست؟ آقای زمین و آسمان تا عرش عجب از آسمانی که بگیرد جا به روی فرش محمد کیست؟ آنکس که گر انگشتر بجُنباند زمین را باز می‌گیرد مجدّد باز گردانَد محمد کیست؟ آنکه گردش افلاک در بندش زمین می‌ایستد آنجا که می‌بندد کمربندش محمد کیست؟ آنکه لشگری از مومنین دارد قمر دارد، علم دارد، امیرالمومنین دارد محمد کیست؟ بابای بتولی که فَلَک قربان اولادش خدیجه دست بوس او و مریم خوانده استادش محمد کیست؟ رُهبانان! بماند، مطلبم کافی‌ست اگر هم اهل انکارید دیگر بحث، عَلّافی‌ست محمد با خودش دارایی‌اش را یکسر آورده محمد، مجتبی،زهرا،حسین و حیدر آورده اَلا ای پیروان حق! حَواری دوستانِ پاک! کسانی مصطفی آورده گرداننده‌ی افلاک به یک امر حَسَن رنگ از رخ خورشید خواهد رفت به دستور حسین از آسمان تصعید خواهد رفت بُوَد زهرا خودش قبله، به استفتا نیازی نیست به احمد پاره‌ی تن اوست شوخی نیست بازی نیست اَلا ای اُسقُف اعظم! اَلا ای ساکن نَجران! پیمبر نه! خدا گفته: علی شد بر پیمبر جان مگر نه هر گُلی گلدان، هر آتش مَشعَلی دارد؟ مسیحا نیز شمعون و محمد هم علی دارد سپر انداختند آناً کُلَه از سر بیفکندند سر خود را به پای حضرت حیدر بیفکندند 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
آسمان دلم ابری‌ست پر از غم شده‌ است تا نسیم سحری گفت «محرم شده است» همچو اسپند عزایت دل ما می‌سوزد دست ما نیست اگر طاقت مان کم شده است حال من با علم و طبلِ حسینیه خوش است ضربانم به عزای تو منظم شده است دود اسپند تو از جنس چه عطری‌ست حسین(ع) که معطر ز تو هر گوشه‌ی عالم شده است چای روضه مزه‌اش را زِ کجا آورده ؟ اصلا این باده‌ی مستانه کجا دمَ شده است ؟ شک ندارم قطراتی که ز خونت پاشید سر درِ هیأت عشّاق تو پرچم شده است ای به پا کرده قیامت به جهان یک روزه از جراحات تو خون بر دل عالم شده است جرعه‌ای آب چه می‌شد که تو می‌نوشیدی تشنه ماندی و عطش غالب زمزم شده است از محرم صفر اسلام سرِ پا مانده پایه‌ی دین ز نمِ خون تو محکم شده‌است راستی تا چقدر حرف مقاتل سند است؟ اینکه در علقمه آیا کمرت خم شده‌است؟ راست گفتند که از داغ علی پیر شدی؟ با کدام اسلحه کشتند که درهم شده‌است؟ مگر این قوم امان می‌دهد اولاد تو را؟ آن هم این قوم که وابسته‌ی دِرهَم شده‌است آیه خواندند و به پیکار تو فِتوا دادند این جماعت به قِتال تو مصمم شده‌است هیچ کس نیست بگوید یکی و چند نفر؟ شمر می‌آید و زینب...همه با هم شده‌است خنجری تیز دل فاطمه را کرده نشان دمِ گودال پر از «وای حسینم» شده‌است نفسش تنگ شده...چکمه نمی‌پوشیدی تیغ چرخاندی و هر بازدمش دم شده است خاطرات منِ زینب همه‌اش رفت به نی سایه‌ای بود که حالا ز سرم کم شده‌است شاعر: 🇮🇷 🤲 🆔👉 @nokaraan | عضویت
چشم می‌بندی و بر دست علی می‌خوابی چشم می بندی اگرچه به نظر بی‌تابی بی قراری و ز رخسار خزانت پیداست دلت این لحظه‌ی آخر نگران زهراست می‌کنی رو به علی روی لبت حسرت و آه و گرفتی مچ دستان علی را ناگاه دخترت فاطمه دارد چقدر می‌سوزد شاید از حال پس از مرگ پدر میسوزد نوه‌ها زمزمه‌ی «وا اَبَتا»می‌گیرند شک ندارم نفست قطع شود می‌میرند بدنت از غم فرداست که تب‌دار شده غم مخور زینبت اینجاست پرستار شده دل ذرات جهان پر شرر و واهمه است چه کسی با خبر از حال دل فاطمه است؟ ای پدر جان چه خوراندند تو را نصفه‌شبی تو کسی نیستی از پا به در آیی ز تبی چشم می‌بندی و جان می‌رود از بازویم درد پیچیده ندانم ز چه بر پهلویم؟ می‌کشد دست به رخسار چو آیینه‌ی تو این حسین است که افتاده روی سینه‌ی تو این حسین است پدر جان که ز تاب افتاده عکس او در وسط بزم شراب افتاده این حسین است خودت روضه‌ی او را خواندی گفتی از کرب و بلایش همه را گریاندی ای پدر بعد تو من خوار جهان خواهم شد شک نکن طعمه‌ی گرگان زمان خواهم شد _________________________________ شاعر : 🆔👉 @nokaraan | عضویت
😭🏴 دختری بودم که روزی احترامی داشتم ارج و قربی داشتم جاه و مقامی داشتم در مدینه صاحب عنوان شهبانو بُدم خاندانی داشتم اجلال و نامی داشتم من که نامحرم که همسایه ندید اندام من کی میان کوچه و بازار پا می‌داشتم؟ مایه‌ی آرامش بابا حسینم بودم و خانه‌ای در گوشه‌ی قلب امامی داشتم کس نه شاید دست من را بسته می‌دید آن زمان چون عمو عباس اگر در شام حامی داشتم جامه‌ام زر بود حالا کهنه پیراهن تنم من که روزی امر میکردم غلامی داشتم من کجا خواری کجا بازار کلفت ها کجا؟ گر عمویم بود کِی ارباب شامی داشتم «دختر شاه شهیدان همسفر با شمر شد» من کجا با شمر و با خولی سلامی داشتم؟ این اسارت ارث جدم بود و تقدیر خدا ورنه کی میل سفر با صد حرامی داشتم؟! می‌خورَد چشمم به چشم حرمله، می‌کشتمش! گر توانی داشتم اذن قیامی داشتم راستی حال رقیه حال اصغر بهتر است؟ چون برای هردو از دنیا پیامی داشتم: ای رقیه خاطرت هست اصغر بیچاره را پس گرفتیم از حراجی عاقبت گهواره را _________________________ 🆔👉 @nokaraan | عضویت