#شب_اعزام_و_شوخی
مسجد حجت جمع شده بودیم تا فردا صبح به طرف منطقه عملیاتی حرکت کنیم . سـرمای اسفند ماه به حدی بود که همه زیپ #اورکت هایشان تا بیخ گلو بالا کشیده بودند اما شور و نشاط بچه ها چنان جمع ما را گرم کرده بود که خـواب به چشم مان نمی آمـد و تا پاسی از شب بیدار بودیم
نادر دشتی پور دستور داد که چراغها را خاموش کنند بلکه بچه ها بخوابند. سالن در تاریکی فـرو رفت ؛ اما صدای خنده و #شوخی بچه هـا به اوج خود رسید. ساعت از یکو نیم شب گذشت دشتی پور دوباره وارد سـالن شد و از همه خواست هرچه سریعتر به خواب برویم تافردا برای آموزش آماده و سَرِ حال باشیم. اما کو گوش شنوا
وقتی برای سـومین بار وارد سـالن شد و با ناراحتی چراغ ها را روشن کرد به بچهها گفت: حالا که نمیخوابید ، باید بروید سرتان رابا آب سرد لوله بشویید
بنده خدا فکر میکرد با این کار بچه ها تنبیه خواهند شد و هر کدام در گوشه ای کز می کنند . ولی هیچ چیز و هیچ کسی #حریف این بچه ها نمی شد !
بچه ها سرشون رو میشستند و چنان قشقـرقی به پا کـرده بودند که صـدای شوخی و خنده آن ها گوش فلک را کر کرده بود . برادر دشتی پور مبهوت در گوشه ای ایستاد و به کار آن ها #نگاه میکرد ومجبور شد تا صبح قید خواب را بزند
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50